عصبانی میشوی، «لا اله الا الله» بگو. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» یک مشکل و خطا و گناه دیگر پیش میآید، به خدا پناه ببر. بدانیم شیطان یک سری شیرینیها را در زمان غفلت برای ما جلوهگری میکند. یک کتابی هست به نام لمعه که در دوران طلبگی خدمت حضرت آیت الله جاودان میخواندیم. یکوقتهایی نگاه میکنم میبینم ایشان چه حاشیههایی نوشتند، بعد همینطور جلو میروم میبینم یک پاراگراف خالی است. هیچی نوشته ندارم. یعنی آن روز کلاس نرفتم، به هر دلیل غیر موجهی که امروز اسمش را غیر موجه میگذارم، آن روز موجه میگفتم میبینم حاشیه ندارد. چقدر دلم میسوزد کلاس آیت الله جاودان را نرفتم و از دست دادم. الآن ایشان لمعه نمیگوید و من هم نمیتوانم بخوانم. همه فرصتهایی که داشتم از دستم رفته است. این دیگر احیاء نمیشود آن زمان خاطره خوشی برای من بود که مثلاً با دوستمان کلاس را رها کردیم و خیلی به ما خوش گذشته اما الآن به عنوان خاطره تلخ از آن یاد میکنیم. لذا نگاه میکنی خاطره تلخ زمان گذشته امروز برایت شیرین است. به پزشک یا مهندسی میگویید: از خاطرات شیرین گذشته بگو. میگوید: تا صبح بیدار نشستیم درس خواندیم، امتحان عالی دادم، اینها همه سخت بود ولی امروز شیرین شد. خاطره همان است ولی تلخی و شیرینی به واسطه اینکه من عقلم کامل است میفهمم آن موقع چه اتفاقی افتاد. از این بچههای رزمنده و جبهه و جنگ بپرس، از خاطرات گذشته بگوید، میبینی تعریف میکند گرم بود. گرد و خاک بود، غذا اینطور بود. یک چیزهایی را میگوید که همه تلخ است ولی به حساب شیرینترین خاطراتشان از اینها تعریف میکنند. این سختیها در لحظه خودش سخت است و وقتی میگذرد شیرین میشود. آدمها هم همین اتفاق برایشان میافتد. در روزی که «تبلی السرائر» است، آدمها عقل رس میشوند، روز قیامت یکی از صفتهایش این است که حجابها کنار میرود و میفهمند هر عملی چه بود. «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» میفهمند چه اتفاقی افتاده آنوقت میگوید: حیف! «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» (عصر/2) خسران پیدا میکند، یوم الحسره است. غصه میخورد عمر گرانمایه را در چه راهی گذاشتم؟ تا چه خورم صیف و چه پوشم شتاء؟ همه فکر و ذکرم همین بود. خدا این زندگی و استعداد را به من داد برای اینکه اینطور زندگی کنم؟ خدا را در چه عبادتهایی میتوانستم دنبال کنم نشد. الآن دیگر وقت عمل نیست. اینقدر دلش میسوزد! نکتهاش غفلت است. در مقابل ذکر، غفلت است. شیطان کاری میکند پشت قضیه را نبینی. چه چیزی از دست میدهی؟ زمان، عمر شریف، طاعت و توجه الهی را از دست میدهی. به خدا پشت کردی.
آن چیزی که آدم خبره و با هوش، آدمی که نمیگذارد به نتیجه برسد، کارنامه را ببیند و غافلگیر شود و تعجب کند، از همین الآن کارنامه فردا را درست میکند، آدمهای باهوش معمولاً کمتر غافلگیر میشوند. چون گناه حاصل جهل است. آدمی که میداند سعی میکند در همین کارنامه فردا را درست کند. یکباره فریاد نزند ای اینها برای من نیست. چرا عملهای صالح من نیست؟ خرابش کردی. پیامبر میگوید: دیدم آتشی میآمد و خانهای از بین میرفت، آتشی میفرستیم، میگویم: این عمل خیر من است، منتظر هستم پاسخش را ببینم، حبط کردم و سوزاندم. اهلبیت(ع) گفتند ما عمل کنیم. پس معنای آرامش قلبی بحث طاعت الهی شد، به فرمایش امیرالمؤمنین(ع). چه چیزهایی باعث میشود من از این طاعت سر باز بزنم؟ «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق/6و7) رؤیت استغناء، همین که آدم خیال کند خبری است. استغناء علمی! یکوقت راننده کامیون گفت: حاج آقا میدانی ما کی تصادف میکنیم؟ موقعی که بگوییم: ما دیگر اوستای جاده هستیم. دیگر تصادف برای جوجه رانندههاست. آن روز دقت آدم پایین میآید. علمیت است، درس خوانده است، دکتر شده، ثروت زیادی دارد. اینها را خودم بدست آوردم و خودش را موضوع ببیند. نمیگوید: «هذا من فضل ربّی». حضرت آیت الله جوادی میفرمودند: خدا یک کارت شناسایی برای همه صادر کرده و رویش نوشته: «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» (فاطر/15) مردم شما به سوی خدا فقیر هستید و چیزی ندارید. ظرف خالی هستید اما وقتی آدم دروغ دید، در ظرفش چیزی احساس کرد آنوقت طغیان میکند. خاصیت آدم این است. شیطان به این روش عبادتهای ما را باطل میکند، عُجب، آقا ریا نشود من نماز شبم را در یک پستو در اتاق خانه میخوانم ولی بعد اتفاقی میافتد میگویم: این منم طاووس علیین شده! عُجب میگیرد. آن عبادت باعث تخریب تو میشود. اینها نکات اخلاقی است که یکوقتها بدون اینکه بفهمیم دچارش میشویم. آدم باهوش حواسش جمع است از اهلبیت(ع) دستور میگیرد. حواست باشد وقتی عبادت کردی به واسطه عبادتت فخر نداشته باشی. استکبار عبادت نداشته باشی. استصغار معصیت نداشته باشی. معصیت گناهی را کوچک نشماری. یک شب هزار شب نمیشود. گناه بزرگ است و هرچقدر بگویم کوچک است، نافرمانی او که هست.
شریعتی: عنوان بحث ما این است که دنبال آرامش هستیم. این آرامش در سایه ذکر به دست میآید و ذکر طبق کلام حضرات معصومین که افضل آن ذکر عملی است به واسطه این ایجاد میشود که از گناه دوری کنیم. یک بخشی از ناآرامیها به درون خودمان برمیگردد.
حاج آقای سعیدی: در مسیر طاعت نیستیم. خاصیت طاعت آرامش است. خاصیتی زحمتی که برای خدا کشیده میشود این است که خستگی ندارد. خستگی جسم دارد، عزیزان ما از شهدای جنگ تحمیلی دو سه روز نمیخوابیدند ولی احساس خستگی نمیکنند. در اوج خستگی احساس فرح و بهجت و شادی و نشاط درونی دارد. این برای زحمتی است که برای خدا کشیده میشود. آدم میداند پاسخگوی زحمتش خداست. تفاوت گریه برای دنیا و گریه برای أباعبدالله(ع)، یکوقت برای آدم یک اتفاقی در دنیا میافتد، غصه دنیایی آدم را پیر میکند، گریه برای أباعبدالله میکنی میبینی دلت از درون دارد عشق میورزد. حالت بهتر میشود. حبّ امام حسین این را در دل من ایجاد کرده، حبّ دنیا از دست دادن است نسبت به یک چیز دنیایی. پیر غلام امام حسین(ع) است ولی زنده دل است. دلش با أباعبدالله گره خورده است. نمیتوانی سنش را بفهمی. چون دلش با نور گره خورده است. غم امام حسین و حضرات معصومین(ع) با جنس غم دنیا فرق میکند. لذا افراد نمیتوانند تحلیل کنند. طاعت خدا هم همین است.
یک مزرعه را مثال بزنم. شخصی نزد کشاورزی میآید و میگوید: فلانی کشاورزی که میکنی کار بی معنی است انجام میدهی. چرا گندمهایی که در دامنه جمع کردی را دور میریزی؟ میگوید: دور نمیریزم و دارم میکارم. منتهی از کشاورزی چیزی متوجه نمیشود. میگوید: اینها را آرد کن و بخور، میگوید: نه، من دارم این را برای برداشت فردا استفاده میکنم. «الدنیا مزرعة الآخره» گرسنه هم باشم باز از این استفاده نخواهم کرد. این معنایی که تو میگویی اسراف است و استفاده نیست. کاشتن این استفاده درست است. خدا به ما یکسری امانت داده است. دست و پا و چشم ما و عمر ما، صحت و سلامت ما و نعماتی که قابل شمردن نیست. طریقه مصرف اینها را من تعیین میکنم یا خدا. گل بحث ما اینجاست. من یا خدا، طاعت الهی به چیست؟ بعضی مواقع من تعیین میکنم نمیخوانم بگویم خدا، میگوید: دلت پاک باشد. خدا هم این را میگوید؟ نه این را من میگویم. ابلیس نزد خداوند عرضه داشت خدایا من بر آدم سجده نمیکنم ولی تو را چنان عبادت میکنم که هیچ بندهای روی زمین تا به حال تو را اینگونه عبادت نکرده باشد. خداوند فرمود: نه، من دوست دارم آنطور که خودم میگویم عبادت شوم. تعیین کننده عبادت خداست. نه اینکه من میگویم. اینکه بعضی طاعتها برای ما لذتبخش نیست، برای اینکه من تعیین میکنم.
بنده خدایی به من گفت: حاج آقا من نماز نمیخوانم ولی طبیعت را که میبینم اینقدر اشک میریزم، اینقدر یاد خدا میکنم. این جای نماز قبول میشود؟ گفتم: یاد خدا کردن چیز خوبی است اما نه تو تعیین میکنی و نه خدا تعیین کرده است. هرموقع در تعارض قرار گرفتی بین من، مَنیت کثیفترین چیزی است که شیطان به انسانها تزریق میکند. هر موقع بین من و خدا در دوراهی قرار گرفتی، مرا انتخاب کردی باختی. خدا را انتخاب کردی بردی. در هر موضوعی هست. حلال و حرام، حاج آقا من اینقدر به فقرا کمک میکنم، من خمس و وجوهات شرعی نمیدهم ولی اینقدر به فقرا کمک میکنم. من تعیین میکنم این بهتر است، این واجبتر از آن است. هرموقع تعارض بین من و خدا ایجاد شد. من خیلی دعا و قرآن میخوانم، ولی حجابم اینطور است. حد حجاب را خدا تعیین میکند یا من؟ وقتی من جلوتر از خدا قرار گرفت بد است.
من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آنچه را جانان پسندد
یکوقت نفس میگوید: نه، آنچه من دوست دارم. لذا نفس بکوقت به عبادت سوق میدهد منتهی عبادت ریایی. نماز بخوانیم که فلانی ببیند. صدقه میدهی که مشهور شوی، رضایت نفس پیدا کنی، خوشحال شوم از این کار، هرجا دیدی خدا نیست رهایش کن. خدا اسم رمز است. من و خدا، جنگ نفس و خدا جنگی است که وقتی گروهی از جهاد نزد پیامبر آمدند، اظهار سختی کردند. پیغمبر فرمودند: یک جهادی به نام جهاد اکبر هست. گفتند: بزرگتر از این که دیگر خیلی سخت است. کشته و مجروح شدیم، از این جهاد عظیمتر هست! فرمودند: جهاد با نفس، دلت میخواهد یا او از تو میخواهد. جهاد با نفس یعنی آنجا که دیدم تمایل هست،
شریعتی: یعنی اگر ما تلاش کردیم، مثل کنکوریها که تلاش کردند، امروز به جایی میرسند که احساس میکنند نتیجه آنطور که باید میشده، نشده است. آنوقت اینجا بین من و خدا قرار داریم، خدا خواسته اینطور شود. همین که تلاش کردیم، کافی است. همین آرامبخش است.
حاج آقای سعیدی: در تمام مشکلی که هست، مقام رضا و پسندیدن، کسی که راضی هست به رضای خدا، «الهی رضاً برضاک» کلامات آخر امام حسین(ع) است. امام حسن(ع) در اوج شدت و سختی میگوید: خدایا راضی هستم به قضای تو، امام حسینی که وضعیت جنگی میچیند، سربازها را اینطور میچیند، پشت خیمهها را، تمام کارها را انجام میدهد، خدایا راضی هستم به رضای تو. توکل یعنی انجام دادن کار و سپردن نتیجه کار به خداست. انجام دادن کار طبق رضای خدا و سپردن نتیجه کار به خدای متعال است. ذکر به عنوان یاد و لذت محبین هم گفته شده است. پیغمبر به مردم اینطور بگو: اگر خدا را دوست دارید، «فَاتَّبِعُونِي» (آلعمران/31) از من پیغمبر تبعیت کن. هر محبتی یک تبعاتی دارد و تبعیت از خداوند، اگر خدا را دوست داری پس تبعیت کن. «يُحْبِبْكُمُ اللَّه» یکی از اثراتی که آدم میبیند دلش آرام است، این است که محبوب خدا واقع میشود. خدا بندهای را که دوست داشته باشد دلش را آرام میکند. محبت دنیا را از دلش میبرد. زرق و برق دنیا را از دلش بیرون میکشد. چشم او دنیا بین نمیشود. خسارت دنیایی برای دلش حزن نمیآورد. «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (بقره/38) این کاری است که خدا با او میکند. اگر محبت خدا را داشتیم، اطاعت خدا شد باید منتظر باشیم دلمان شاد شود. اگر تا حالا نداشتیم، گفتند: یک نسخه بده برای کسانی که مریض هستند، یک نسخه هم برای پیشگیریاش بده، اگر نبود «لو علم المدبرون کیف اشتیاقی بهم لماتوا شوقاً» حدیث قدسی است. »لو علم» اگر مدبرون، آنهایی که به خدا پشت کردند، نماز و روزه را رها کن، همه چیز را خطا انجام میدهد. «کیف اشتیاقی بهم» من خدا چقدر دوست دارم اینها برگردند. «لماتوا شوقا» از این شوق میمیرند. فقط گیر سر قسمت اول است که اگر بدانند، که نمیدانند. این غفلت است. اگر بدانند خدا چقدر دوستشان دارد، اگر بدانند که خدا به این بندهها میگوید: بنده فراری! برگرد. صد بار اگر توبه شکتی باز آ! آنهایی که برگشتند و رو به سوی خدا برگشتند، میفهمند خدا میتواند به آنها آرامش بدهد. خدا قادر مطلق است. قلبهای ما محل خداست. «القلب حرم الله» حرم خداست. خدا حرم خودش را با زلزله به هم نمیریزد. در حرم خدا غیر خدا را جا نده. غیر خدا را جا دادی منتظر تزلزل باش. چون همه چیزهای غیر خدا دروغ هستند «لا مؤثر فی الوجود الا الله» غیر از خدا هیچ تأثیری در وجود ندارد. اگر مؤثرهای دیگر را دیدم مثل موقعی میشود که طرف سراب را نگاه میکند، وقتی میبیند سراب نیست چه افسردگی دست میدهد. آب نبود، غلط و دروغ بود. سراب بعدی را میبیند. حرکت میکند، فکر کنید کسی سالها در عمرش همینطور بگوید امروز به این دل خوش کند، فردا به او دل خوش میکند، غیر خدا این سراب است. هی میرسد به اینها میبیند این نبود، خوشی دنیا نبود، در این عالم چیزی به نام خوشی به معنی رقابت با خدا نبود. اما اگر از خدا دید حالا یک ظرف آب هم برایش شیرین میشود. «يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ» (مصباحالمتهجد، ص 360) ذکر خدا شفاست. یاد خدا شفاست. شفا برای بیماری، من که تنم سالم است، مگر همه بیماریها برای تن است؟ خیلی از ما ممکن است آزمایش خوب بدهیم همه چیز سالم باشد اما بگوییم: یک لحظه آرامش ندارم. آرام و قرار ندارم. ذکر خدا شفاست. منتظر باش قلب بیمار تو را خدا شفا بدهد. ذکر یک صفت دارد، دوام در ذکر، همیشگی بودن، خوش به حال آنهایی که دوام در ذکر دارند.
ملاک انتخاب خدا باشد نه من، در موقعیتهایت وقتی خدا را انتخاب کردی خدا به تو فرقان میدهد. خدا به تو نور میدهد که به نور الله نگاه کنی. آدم متقی و مؤمن با نوری که خدا جلوی پایش میاندازد نگاه میکند. ممکن است سواد درس خواندن زیاد نداشته باشد. اما نگاه میکنی بصیرت دارد، گمراه نمیشود، بعضی خیلی سواد زیاد دارند، داشنمند فلان قضیه است ولی نگاه میکنی در راه کفر و آزار مردم از دانشش استفاده میکند. بخاطر عدم ایمان و سرکشی که دارد، دانشش هم بر ضد خودش است. لذا در روز قیامت بعضیها بر داشتههایان گریه میکنند. ابن ملجم چقدر بر اینکه قدرت داشته، گریه میکند که توانست امیرالمؤمنین را به شهادت برساند. خدایا کاش این توان را نداشتم، «یا لیتنی کنتُ ترابا» خدایا کاش خاک بودم. کاش هیچی نبودم. عقل نداشتم، دست نداشتم، همه اینهایی که امروز دنبال میکنم، آن دنیا چون خدایی مطرح نشده باعث سرشکستگی من میشود. هرچه از زندگی با خدا بودیم، بردیم. هرچه از زندگی برای خدا بود، اگر قربتاً الی الله بود آرام میشویم. شب به شب نگاه به عملت میکنی، خدایا برای تو بود. گران نفروختم، برای رحم به بندههای تو بود.
دوستان یادشان بیافتد از لحظاتی که با خدا نبودند. استغفار یعنی همین، خدایا از آن موقع که برای تو نبود. گفت: یکوقت آلبوم عکست را ورق میزنی، اگر میخواهی می بینی نزد خدا پذیرفته شدی، ورق بزن ببین این برای سی سال پیش بوده است. اگر یاد گناه افتادی و گفتی یادش بخیر، این یعنی باختی. یعنی هنوز محبتش در دلت هست و هنوز پشیمان نشدی. اگر یادش افتادی گفتی: آخ، کاش این کار را نمیکردم. خدایا گذشته ما را ببخش! خدا مرحوم مجتهدی را رحمت کند، زیاد میگفت: خدایا در هم است، خدایا سوا نکن، ما را هم قاطی بندگان خوب قبول کن. اگر عکس را نگاه کردی و حس ندامت آمد، دلت امروز آرام میشود وگرنه نفس لوامه، سرزنشگر، هر خطایی هم آدم بکند، به لطف خدا ما یک نفس لوامه داریم هی سرزنش میکند، چرا این خطا را انجام دادی؟ این را از خدا بخواهیم، ما به واسطه سرزنش او توبه میکنیم، این هم لطف خداست. توبه میکنیم خدایا، سختی و سنگینی گناه را از ما بردار.
بنده خدایی از من تعریف میکرد، راننده بود، میگفت: من یکوقت چندین سال پیش در مسجدی گردنبند طلا پیدا کردم، به واسطه جوانیام فروختم، تازه هم نامزد کرده بودم. خانمم را چلوکبابی بردم، وضع مالی خوبی هم نداشتیم. غذایی خوردیم و بعد پشیمان شدم. میگفت: رفتم پول را در صندوق صدقات انداختم و گفتم: استفاده نمیکنم. بعدها صاحب گردنبند پیدا شد و رضایت نداد. این هم نگفت من گردنبند را برداشتم. میگفت: نزدیک سی سال از این کار میگذرد، صبح و شب من با این خاطره تلخ است. سی سال تلخی و عدم آرامش به وایطه یک خطای لحظهای! چلوکباب چه مزهای بود! بدانیم تلخیهای خطاهای ما اضطراب بعدی ما را دارد. مگر اینکه آدم جایی برسد که غرق شود، گناه برایش ملکه شود و دیگر برایش مسألهای نباشد آنوقت دچار امهال میشود و به او مهلت میدهند. دیگر خطاها مثل سرسره میماند و سرعت میگیرد. آنوقت خطا هیچ آزاری به او نمیرساند. چون ذائقهاش عوض شده است. منتهی جزا از اینها برداشته نمیشود. یک روزی پیش میآید مثل بچهای که در مهمانی هی حرف میزند، بچه بنشین و اذیت نکن. هی دست به وسایل میزند و میشکند، میگوید: هرکاری میخواهی بکن، خانه میرویم!! اینجا جای تنبیه و تذکر نیست چون ظرفیت اینجا یک تذکر محدود بود. یک جای دیگر یک محرومیت بزرگتر! پایت به روز قیامت میرسد که تو نفی میکنی قیامت وجود ندارد، با واقعیت نمیتوانیم دربیافتیم. قیامت هست، روز جزایی هست و تو میدانی که هست. این انکاری که میکنی برای این است که نمیخواهی عذاب را تصویر کنی. وگرنه این اتفاق خواهد افتاد و ساعت آتیه هست، برای همه شما میآید.
شریعتی: هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم! خوش به حال آنهایی که تمام لحظات زندگیشان با یاد خدا سپری شد. خیلی نکات خوبی را شنیدیم، انشاءالله با این نکات سبک زندگیمان را تغییر بدهیم و پیش برویم به سمت آرامشی که باید برسیم. امروز روز دحو الارض است و روزه امروز خیلی فضیلت دارد. امروز ما را دعا کنید، روز زیارتی حضرت رضا(ع) هم هست، دوستانی که مشهد هستید حتماً ما را دعا کنید.
صفحه 405 قرآن کریم، آیات 6 تا 15 سوره مبارکه روم را تلاوت خواهیم کرد.
«وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «6»
يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ «7»
أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُونَ «8»
أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «9»
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ «10» اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «11»
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ «12»
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكائِهِمْ شُفَعاءُ وَ كانُوا بِشُرَكائِهِمْ كافِرِينَ «13»
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ «14»
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ «15»
ترجمه : (اين پيروزى) وعدهى الهى است. خداوند از وعدهاش تخلّف نمىكند؛ ولى بيشتر مردم نمىدانند. (مردم) فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مىشناسند، و آنان از آخرت غافلند. آيا آنان در وجود خودشان فكر نكردند؟ خداوند آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، جز بر اساس حقّ و زمانبندى معيّن نيافريده است، و بىشك بسيارى از مردم به لقاى پروردگارشان (در قيامت) كفر مىورزند. آيا در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند چگونه بود؟ آنها نيرومندتر از اينان بودند و زمين را زيرورو كردند و بيش از آنچه اينان آباد كردند، آن را آباد ساختند، و پيامبرانشان همراه با (معجزه و) دلايل روشن به سراغشان آمدند، (امّا آنها انكار كردند و به قهر خدا گرفتار شدند) پس خداوند به آنان ستم نكرد، بلكه آنها بر خود ستم كردند. سپس عاقبت كسانى كه كارهاى بد مرتكب شدند، اين شد كه آيات خدا را تكذيب كردند و همواره آن را به مسخره مىگرفتند. خداوند آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را تجديد مىكند، آنگاه به سوى او باز گردانده مىشويد. و روزى كه قيامت بر پا مىشود، تبهكاران نوميد و غمگين مىشوند. و براى آنان از شريكانى (كه براى خدا قرار دادهاند) شفيعانى نخواهد بود، و آنان (در آن روز) به شريكان خود كافر مىشوند. و روزى كه قيامت بر پا مىشود، در آن روز (مردم) از هم جدا مىشوند. پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام دادند، پس آنان در باغى (از بهشت) شادمان خواهند بود.
شریعتی:
باب الجواد راه ورودی به قلب توست *** حاجت رواست هرکه از این راه میرود
انشاءالله زیارت امام رضا نصیب همه ما شود. طرحی که در این ایام، ماه ذیالقعده ماه امام رضا(ع) هست، به برکت نام و یاد امام رضا(ع) که به واسطه رأفت و لطف حضرت ما هم بیاییم این لطف را به هم سرایت بدهیم و هوای هم را داشته باشیم. مخصوصاً صاحبخانهها هوای مستأجرین را داشته باشند. اشاره قرآنی امروز را بشنویم و بعد از علامه شهید عارف حسین الحسینی برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: «وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ» در وعده خدا خلاف نیست چه وعد باشد و چه وعید باشد. یعنی چه مثبت باشد وعده بهشت باشد، چه وعید باشد. خلافی در این نیست. برعکس خود شیطان هر وعدهای میدهد، میخواهیم به این مطلب برسیم، دروغ در میآید. در آن دنیا میگوید: من به شما گفتم، میخواستید عبادت نکنید، میخواستید مرا تبعیت نکنید. «وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» علم ندارند. خیلی از مردم نسبت به خدا بخاطر جهلشان مشکل دارند. نمیداند و به خدا اطمینان ندارد. گفت: یک کاسبی بود، رفیقش در حجره بغل گفت: فلانی چطور پول درمیآوری؟ گفت: خدا میرساند. دوباره نزد او آمد، ما نامحرم نیستیم، بازار خراب است، چطور است؟ گفت: خدا میرساند. آخر سر گفت: دیگر بعد از این همه سال ما را لایق نمیدانی. گفت: شنبه شبها پیرمرد جهودی هست، یک کمکی به من میکند و امورات من میگذرد. گفت: خیالم راحت شد. گفت: میگویم: خدا میرساند، باورت نمیشود. میگویم: این پیرمرد جهود به من مسلمان شنبه شب کمک میکند، تو باورت میشود؟ ما وعدههای خدا را باور نداریم. این گیر اکثریت ما هستم. به همان مقدار که علم ما نسبت به وعده خدا قوی شود، عملکرد ما هم تغییر میکند.
شهید عارف حسین الحسینی، خانوادهشان نقل میکردند هرجایی خبر شهادت یکی از بزرگان و شهداء میآمد، ایشان فوری دعا میکرد: خدایا مرا از این قضیه محروم نکن. من با شهادت از دنیا بروم. اینها وعده خدا را حق میبینند. شهادت را رسیدن به لقاء الله میبینند. لذا ترجمه زندگی اینها شیرینترین نوع گفتار است. وقتی زندگی اینها را نگاه میکنی به دلت مینشیند. اینها کسانی هستند که مسیر زندگیشان ختم بخیر میشود. حاج آقای مجتهدی میگفت: بعضی مرگها سر قفلی دارد. یکی شهادت است، یکی از بزرگان میگفت: السلام علیک یا أبا عبدالله و دیگر صدایش شنیده نشد. اینطور مردنها! خداحافظی از این دنیا با عاقبت بخیر شدن و نام و یاد خدا از دنیا رفتن خیلی سر قفلی دارد. خدایا مرگ ما را مرگ خوبی قرار بده. بهترین نوع مرگ را مرگ شهادت گفتند. لذا اهلبیت (ع) به همین نوع قبض روح از دنیا رفتن با شهادت است. انشاءالله خداوند این خیر را برای همه ما بخواهد.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: موضوع برنامه بحث تشویش قلب و آرامش قلب بود. آن آرامش واقعی که وجود نازنین حضرت حجت هست، دلهایمان تنگ اوست. «اللهم انی اشکوا الیک» خدا همیشه به ما گفته آرام باشید. یکجا ما شکایت میکنیم. خدایا فقدانی که از حضرت حجت داریم، این دلتنگی را هیچ جا نمیشود جبران کرد. وقتی عصر عاشورا شد و آن اتفاق افتاد و جریان امام حسین پیش آمد، سید بن طاووس در لهوف دارد، میگوید: چهره مبارک حضرت جت در عرض نمایان شد و ملائکه که به هم ریخته بودند، خداوند آرامشان کرد «بهذا انتقم لهذا» ملائکه آرام شدند به واسطه وجود نورانی، انتقام این روز را خواهم گرفت. خدایا تو یکبار ملائکه را آرام کردی با چهره حضرت حجت، چه میشود آرامش قلب ما با ظهور حضرت حجت واقعی شود. «اللهم عجل لولیک الفرج» انشاءالله بیاید روزی که فرج حضرت حجت را ببینیم، دل به او باختیم ولی جزء یارانش هم باشیم انشاءالله. آنهایی که از دنیا رفتند و آرزودار حضور در مجلس اهلبیت بودند، عاشق اهلبیت بودند به برکت اسمی که از حضرت حجت آمد، بهرهای از زیارتهای ما و کارهایی که کردیم، ببرند.
شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم. اللهم صل علی علی بن موسی الرضا.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-17-حجت الاسلام سعیدی.mp3
11.75M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_سعیدی
📚 با موضوع : آرامش در زندگی
🗓 چهارشنبه هفدهم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۲ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی
موضوع برنامه : فشار قبر
زمان پخش : 18-05-96 (بازپخش 16-05-90)
سوال – من یک اقلیت مذهبی هستم و برنامه ی شما را خیلی دوست دارم اما هر کارشناسی که راجع به زندگی پس از مرگ و معیار قبولی اعمال صحبت می کند من دچار اضطراب و تردید می شوم که اگر خدا بخواهد با این معیارها من را بسنجد من نمی دانم چه عاقبتی خواهم داشت و با خودم می گویم که ای کاش خدا من را خلق نکرده بود. وقتی شما می گویید که سبک شمردن نماز باعث بی ارزش شدن و سایر اعمال می شود من خیلی مضطرب می شوم زیرا در دین ما نماز واجب نیست و با نخوان نماز شخص فقط لذت صحبت کردن با خدا را از دست داده است. همین طور حجاب و گوش دادن به موسیقی و. .. من ارتباط با نامحرم را در حدی که در اسلام گفته شده رعایت می کنم و چند بار تصمیم گرفتم که به این مجالس نروم ولی دیدم که منزوی می شوم. من حجاب را در حدعرف رعایت می کنم. مثلا شما می گویید که محبت اهل بیت مثل نخ اسکناس است، وقتی من این حرفها را می شنوم احساس ناامیدی می کنم. لطف کنید معیار اعمال را در مورد اقلیت های مذهبی توضیح بدهید.
پاسخ – ما در معارف دینی خودمان یک بحثی بنام مستضعف فکری داریم یعنی کسانی که به هر دلیلی حقیقت به آنها نرسیده است، دسترسی نداشته اند وحجت بر آنها تمام نشده است، اینها کسانی نیستند که کافر محسوب بشوند. در روایات ما تصریح شده است که این افراد نه بعنوان مومن محسوب می شوند زیرا ایمان به آن معنا نداشته اند و نه کافر محسوب می شوند زیرا آنها به حق پشت نکرده اند و با حق لجبازی نداشته اند. این افراد به تعبیر قرآن مستضعف فکری هستند و کارشان هم با خداست. و از برآیند آیات و روایات برمی آید که عفو خدا شامل حال اینها می شود منتها بشرطی که مستضعف باشند. اگر کسی احتمال می دهد که حقیقتی در جایی هست نباید از روبرو شدن با حقیقت وحشت داشته باشد. مثلا بترسد از اینکه منزوی بشود و نباید به قضیه این طور نگاه بکند. وقتی ما قبول کردیم که حقیقت بزرگی هست که این حقیقت مسیر زندگی دنیا و آخرت ما را تغییر می دهد و ابدیت ما را تضمین می کند، در اینجا ما نباید از تحقیق کردن در مورد آن وحشت بکنیم. اگر این طور باشد کلمه ی مستضعف بر این انسان اطلاق نمی شود زیرا خودش دنبالش نرفته و خودش تقصیر داشته است. مستضعف کسی است که حق به او نرسیده است ولی اگر من خودم دست در گوشم بگذارم که حق به من نرسد، من جزو مستضعف نیستم. هیچ انصاف منصفی با پیدا کردن حق مشکلی ندارد. انسان می تواند دنبال آن چیزی برود که که عقلش می گوید. اگر عقل برای شما چیزی را اثبات کرد و حجیت بر شما تمام شد، پای آن بایستید و از تبعات آن نترسید بخصوص که ما امدادهای الهی را در پیش خواهیم داشت.
سوال – فشار قبر چیست؟ آیا فشار قبر در مورد همه صدق می کند؟
پاسخ – فشار قبر یکی از مسلمات عقاید ماست و ما این قدر در این زمینه روایات داریم که تردید در آن نیست. فشار قبر الزاما به این معنا نیست که این فشاری بر روی قبر خاکی بیاید. در واقع فشار قبر گرفتاری ها، سختی ها و عذاب هایی است که شخص در اوایل ورود به عالم برزخ بخاطر آلودگی ها و تعلقاتی که در دنیا داشته است دارد. مثلا شخص معتاد اگر مواد به او نرسد چه فشاری می بیند ؟ اعتیاد به چیزی دارد که در اختیارش نیست و درد می کشد. حالا اگر کسی به دنیا اعتیاد داشته است وقتی از دنیا می رود، دنیا را به او نمی دهند ولی اعتیاد و تعلقات او سرجایش است. او را از محبوبش جدا کرده اند و به او نمی دهند، در این صورت خیلی فشار می بیند و مدت فشار آن بستگی به قطع وابستگی دارد و از اینجا می فهمیم که فشارها با هم فرق دارد. اصل فشار هم برای افراد فرق می کند. فردی که تعلقاتش به دنیا بسیار کم است، اصلا تعلقی به دنیا نداشته است و به دنیا دل نبسته است و با دنیای آخرت مانوس بوده است و علاقه اش به ائمه بوده است، این فرد فشار قبر ندارد یا کمی دارد. پس عالم برزخ فشاری به کسی نمی آورد. این فشار، انعکاس و پژواک دنیا است که در عالم برزخ به ما برمی گردد. آلودگی ها و تعلقات ما در دنیا تبدیل به فشار درعالم برزخ می شود. فیض کاشانی می گوید که تنگی یا وسعت قبر بسته به کوچکی با بزرگی روح ماست. روحی که در این دنیا کوچک است یعنی روحی که حسادت و کینه دارد و در همین دنیا هم با خودش درگیر است، این فرد وقتی به عامل برزخ برود فشارهای خودش را منتقل می کند و فشار قبر او همین است ولی روحی که بزرگ است یعنی گذشت دارد و از کسی کینه ندارد و به دیگران اعتماد دارد، این فرد در همین دنیا برایش بهشت است. یک دسته از روایات ما می گویند که همه فشار قبر دارند ولی یک دسته از روایات می گویند که همه فشار قبر ندارند. پیامبر می فرماید: هیچ مومنی نیست که فشار قبر نداشته باشد. وقتی دختر پیامبر رقیه که مظلومه ای بود از دنیا رفتد پیامبر برای او گریست وفرمود که خدایا این دختر در دنیا سختی زیاد دیده است او را بر من ببخش و فشاری بر او نباشد. روایت دیگری داریم که امام صادق (ع) فرمود: ما از فشار قبر به خدا پناه می بریم. خیلی کم هستند که فشار قبر نداشته باشند. روایت دیگری از امام صادق (ع) است که می فرماید: مومن فشار قبر ندارد. این روایت ها با هم تضاد دارند. و تضاد آنها این طور حل می شود که مومنین با هم اختلاف دارند. بعضی از مومنین تعلق خاطر به دنیا دارند و بعضی ها اصلا به دنیا تعلق ندارند که این افراد خیلی کم هستند. اگر کسی تعلقش به دنیا کم است فشار او مثل مادری است که سر بچه اش را فشار می دهد یعنی فشار قبر آنها خیلی کم است. کسانی که تعلق به دنیا زیاد داشته اند، آنها طول می کشد تا اعتیادشان به دنیا کم بشود. پس فشار قبر یکی ارتباط مستقیم با دلبستگی به دنیا دارد که این خیلی مهم است و دیگری آلودگی های اخلاقی باعث عذاب های ما در قبر می شود. فشار قبر عذابها، سختی ها و گرفتاری هایی است که بخشی از آن به آلودگی های اخلاقی و رفتاری و اعتقادی ماست ولی بخشی دیگر آن بخاطر انس به دنیا است و کنده شدن از دنیا برای او سختی دارد.
سوال – زمان فشار قبر چه موقعی است؟
پاسخ – به محض ورود به عالم برزخ، فشار قبر شروع می شود. وقتی انسان با دنیای برزخ روبرو می شود فشارهایش شروع می شود. در داستان تشییع سعدمعاذ روایتی از پیامبر داریم که ایشان همان که هنوز بالای سر قبر او بودند، فرمودند که فشار قبر او را گرفت.
سوال – کسانی که قبر ندارند یا در زلزله از بین می رود فشار قبرشان بچه صورت است؟
پاسخ – فشار قبر از مسلمات است و اینکه فشار قبر به چه صورت است و. .. به کار ما نمی آید. مهم این است که ما چکار کنیم که این فشار قبر را نداشته باشیم یا کم داشته باشیم.
سوال – چه عواملی باعث فشار قبر می شود؟
پاسخ – بطور کلی فشار قبر، سختی ها و عذاب ها نتیجه ی دلبستگی، تلقات و آلودگی های ماست. اما در روایات بطور خاص روی چند چیز دست گذاشته شده است که باعث فشار قبر می شود و ازعوامل فشار قبر هستند. روایت داریم که یک سوم فشار قبر برای غیبت کردن است. متاسفانه چون غیبت کردن گناهی عادی شده است قبحش ریخته است و ما آنرا کوچک می شماریم. بدترین گناهان، گناهانی هستند که به چشم نمی آیند. حضرت علی (ع ) می فرماید: بدترین گناه، گناهی است که آنرا کوچک بشماریم. در جامعه ی ما روابط نامشروع داشتن گناه بزرگی محسوب می شود چون متداول نیست ولی با اینکه گناه غیبت شدیدتر از داشتن روابط نامشروع است چون متداول شده است قبح آن ریخته است. آقای ملکی تبریزی که اهل سیر و سلوک بود می فرمود که من در مجلسی بودم که در آن شبه ی غیبت بود و من چهل روز عقب افتادم. یکی دیگر از عواملی که در روایات آمده است این است که مردی بی جهت از زنش دوری بکند و وظایف شوهری را انجام ندهد یا زنی باشد که وظایف زناشویی را انجام ندهد. عوامل دیگر تند خویی و خشونت با خانواده است.
سوال – سوره طه آیات 52 تا 64 را توضیح بدهید.
پاسخ – در آیه ی 54 بعد زا اینکه خدا در آیه ی قبلی می فرماید که ما زمین را به گونه ای آماده کرده ایم که شما در آن زندگی بکنید نباتات و گیاهان را برای ارتزاق شما فراهم کردیم و خدا در این آیه می فرماید که هم خودتان بخورید و هم به چارپایان خودتان هم بدهید. اینها نشانه هایی برای صاحبان عقل است. یعنی این غذا خیلی چیز مهمی نیست چون هم شما بخورید وهم به چاریایان بدهید. این زندگی دنیایی به درد ما نمی خورد و ما باید به دنبال زندگی دیگری باشیم.
سوال – چه عواملی باعث افزایش فشار قبر می شود؟
پاسخ – یکی بحث غیبت است که در روایات از آن نام برده شده است و گفته شده که یک سوم فشار قبر به خاطر غیبت است. یکی دیگر از عوامل این است که زن یا شوهر بی جهت از همسرش کناره گیری بکند و وظایف مربوط به زناشویی انجام گرفته نشود. عامل دیگر فشار قبر بداخلاقی و تندی و خشونت نسبت به خانواده است. داستان تشییع سعدمعاذ معروف است که سعد معاذ از اصحاب با عظمت پیامبر بود که در جنگ های زیادی پیامبر را کمک می کرد. در جنگ بدر احد و خندق بود. در جنگ خندق یا احزاب او تیر خورد و مجروح شد. گاهی پیامبر از او پرستاری می کرد ولی حال او وخیم شد تا اینکه پیامبر برای او دعا کرد که خدایا سعد را بپذیر. او از دنیا رفت. پیامبر پابرهنه جلوی تابوت او را گرفت و ایشان فرمودند که هفتادهزار ملائکه در این تشییع حضور دارند. بعد خود پیامبر او را در قبر گذاشت و روی قبر را پوشاند. مادر سعد وقتی احترام پیامبر را نسبت به سعد دید، گفت پسرم بهشت گوارای تو باد. پیامبر به مادر او گفت که دستور برای خدا ننویس. همین الان فشار قبری او را گرفت. حضرت فرمود: او یک بد اخلاقی با خانواده اش داشت. بداخلاقی زن نسبت به شوهر و شوهر نسبت به زن و هر دوی آنها نسبت به فرزندان. افرادی که در خانه با اذیت، خشونت و فشار بر دیگران آنرا تنگ می کنند، انعکاس این کار در عالم آخرت برای خودشان است. رجبعلی خیاط هنگام دفن خانم یکی از دوستانش به دوستش گفت: هنگامی که خانم شما مُرد، در ابتدا گفت خوب مُردَم که مُردَم، چه شد ؟ اما الان یک سگ بزرگی را همراه او در قبر می گذارند و آن بخاطر این است که او اخلاق تندی داشت. این زن آنچنان ترسیده و نعره می کشد که مرا ببخشید. و از تو می خواهد که تو او را ببخشی. شوهر گفت که من از طرف خودم او را حلال کردم. بداخلاقی ها برای خودمان فشار ایجاد می کند. سعد معاذ با آن عظمت از فشار قبر بخاطر بد اخلاقی رهایی پیدا نکرد. مدت فشار قبر ممکن است که برای بعضی ها مدتها طول بکشد. در روایات داریم که این فشار برای مومنین کفاره ی گناهانشان است تا دلبستگی اش را به دنیا از دست بدهد یا اگرآلودگی داشته پاک بشود. این بستگی به تعلق و گناهان او دارد. پس این مدت بستگی به افراد دارد. عامل بعدی اسراف کردن نعمت های خداست. در روایت داریم که از ضایع کردن نعمت، فشار قبر بوجود می آید.
عامل دیگر فشار قبر سبک شمردن نماز است. سبک شمردن نماز از نماز نخواندن شروع می شود. کسی که نماز نمی خواند آنرا سبک شمرده و به آن اهانت کرده است. حالا ممکن است که فردی یکی در میان نماز می خواند و این هم بی اهمیتی به نماز است. بعضی ها به وقت نماز بی اعتنا هستند و آنرا جدی نمی گیرند. حتی کسانی که سعی نمی کنند که در نماز حضور قلب داشته باشند و حواس شان به نماز باشد جزو کسانی هستنتد که نماز را سبک می شمارند. البته مصداق مهم سبک شمردن نماز همان است که یکی درمیان نماز می خواند که گاهی در وقت می خواند و گاهی خارج از وقت می خواند. در جلد هشتاد و سه بحارالانوار حضرت زهرا از پدرش سوال کرد کسی که نماز را سبک می شمارد چه عقوبتی دارد ؟ پیامبر فرمودند که پانزده عقوبت شامل این فرد می شود. از این پانزده عقوبت شش تای آن در دنیا و سه تای آن را در عالم برزخ و سه تای آنرا در قیامت می بیند. از شش عقوبتی که فرد در دنیا می بیند یکی این است که عمرش بی برکت می شود، نه خاصیتی برای خودش دارد و نه خاصیتی برای دیگران دارد. دیگر اینکه رزقش بی برکت می شود. چه بسا فرد خیلی برای کار بدود ولی کفاف زندگی اش در نمی آید. دیگر اینکه محو شدن سیما و چهره ی صالحین را از دست می دهد. دیگر اینکه اعمالش بی نتیجه می ماند. و در کارش گره افتاده است. دیگر اینکه دعای او قبول نمی شود و مشمول دعای صالحین هم نمی شود. کسی که به خدا بی اعتنایی می کند خدا هم به او بی اعتنا می شود. سه چیز هنگام مرگ یکی این است که مرگش با ذلت، خواری، گرسنگی و تشنگی خواهد بود. سه چیزی که در برزخ نصیب او خواهد شد یکی فشار قبر است، ملکی او راعذاب می کند و قبر و منزل تاریکی خواهد داشت. سه چیزی که در قیامت نصیب او می شود این است که در محشر او را وارانه می کشند. دیگر اینکه از او محاسبه ی شدیدی می شود و دیگری اینکه خدا به او نگاه نمی کند و در قیامت این بالاترین غذاب است. عوامل دیگری که باعث فشار قبر می شود بی مبالاتی نسبت به نجاست است. در رویات داریم که یک سوم فشار قبر بخاطر اهمیت ندادن به نجاسات است. ما نمی خواهیم بگوییم که شما دچار افراط و وسواس بشوید. اما از آن طرف هم تفریط نکنیم و به نجاسات ظاهری مثل خون و ادرار و چه به نجاسات باطنی مثل کسی که جنابت دارد و باید غسل بکند حتی اگر ظاهر را هم تمیز بکند باز باید با غسل درونش را هم پاکیزه بکند.
سوال – آیا می شود کاری بکنیم که فشار قبر از ما برداشته بشود یا کم بشود؟
پاسخ – در روایات ما از چندین عامل صحبت شده است. بعضی از این عوامل را ما در بحث رفع وحشت قبر گفته ایم. مثل صدقه ی شب اول قبر، نماز لیلة الدفن و قرآن خواندن بخصوص سوره ی ساسین و ملک. اگر کسی هر شب قبل از خواب سوره تکاثر را بخواند ذاب قبر برداشته می شود، مداومت بر خواندن سوره ی زخرف باعث می شود که عذاب قبر برداشته بشود. عامل دیگر جریرتین است که همراه مرده گذاشته می شود که عذاب قبر را کم می کند. عامل دیگر اینکه اگر کسی بین ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه از دنیا برود عذاب قبر او برداشته می شود. زمان مردن دست ما نیست. اموری که رفع فشار قبر می کند تفضلات الهی است و اعمال آن فردی که از دنیا رفته نیست. قرآن خواندن یا جریرتین همراه مرده گذاشتن، دست فرد مرده انیست و همه ی اینها تفضل الهی است و چون خدا بنایش بر رحمت است. آب پاشیدن بر روی قبر میت مخصوصا وقتی او را قبر می کنند و تا وقتی تازه باشد عذاب از او برداشته می شود و دفن کردن در نجف همین طور است. اینها دست میت نبوده است ولی خیرش به مرده می رسد. تفضلات الهی حکیمانه است. خدا کسی را غیر حکیمانه مورد رحمت قرار نمی دهد که شب جمعه از دنیا برود. خدا کسی را مورد رحمت قرار می دهد که یک صلاحیت حداقلی از رحمت خدا را داشته باشد. سعدمعاذ با اینکه پیامبر او را تشییع کرد و آب هم روی قبرش پاشیدند ولی باز بخاطر اخلاق بدش عذاب قبر داشت. هارون الرشید در مشهد کنار امام رضا (ع) دفن است ولی این از او دفع عذاب نمی کند. پس برای جذب رحمت باید یک صلاحیت حداقلی باشد. صلاحیت حداقلی یعنی اینکه حق الناس برگردنش نباشد. اگر کسی این را مراعات کرده است و کمی حق الناس برگردنش هست اینها می تواند به او کمک کند. پس حق الناس عمده به گردن نداشتن شرط است. یکی دیگر از عوامل که باعث کم شدن فشار قبر می شود خواندن نماز شب است. امام رضا (ع) فرمود که اگر کسی نماز شب بخواند از عذاب قبر نجات پیدا می کند، عمرش طولانی می شود و روزی اش زیاد می شود. مرحوم بحرالعلوم که به تعبیری از رفقای امام زمان (ع)بود، چند روزی به کلاس درس نیامد و شاگردان از او پرسیدند که چرا درس را تعطیل کردید؟ ایشان فرمودند که چند شب قبل من نیمه شب بیرون آمدم و دیدم که چراغ خانه هایتان خاموش است و صدای گریه و مناجات از خانه های تان نمی آید، من برای چه کسی درس بدهم ؟ کسانی که اهل نماز شب نیستند علم به چه دردشان می خورد. بزرگان می گفتند که اگر کسی به جایی رسید با درک شب و سحر رسید. در این ماه که بستر نماز شب فراهم است آنرا غنیمت بشماریم.
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-18-حجت الاسلام عالی.mp3
11.54M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عالی
📚 با موضوع : یاد مرگ (فشار قبر)
🗓 پنجشنبه هجدهم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱ مگابایت
💠 @samtekhoda3
🔸 برنامه سمت خدا
📝 موضوع برنامه : #جایگاه_خواب_و_رؤیا_در_تعالیم_دینی
👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عابدینی
🗓 تاريخ پخش : بیستم مرداد ماه
🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: جایگاه خواب و رؤیا در تعالیم دینی
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 20-05-97
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما، بینندگان خوب و شنوندههای رادیو قرآن، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. آغاز هفته جذاب و نورانی را برای شما آرزو میکنم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز رادیو قرآن عرض سلام دارم.
شریعتی: بحث ما قصه حضرت یوسف(ع) بود، نکات خیلی خوبی را شنیدیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خداوند توفیق بدهد همه ما در راه زمینهسازی ظهور جزء سربازان و یاران و بلکه سرداران حضرت باشیم. قصه حضرت یوسف که به میان میآید، انسان دلش روانه نام مبارک یوسف زهرا میشود و جلسه ما عطرآگین به نام مبارک بقیة الله اعظم هم میشود و دلها هوایی میشود. در سختیها هرچه دلمان را به آن سمت روانه کنیم گشایش قطعیتر است و در روایت دارد ما این سختیها را برای شما ایجاد میکنیم، هرچند ایجاد سختیها گاهی به واسطه فعل خود شماست، خدا ابتداعاً سختی را ایجاد نمیکند اما همینها رحمت میشود تا دلها به آن سو گرایش پیدا کند تا گشایش ایجاد شود. انشاءالله در این ایامی که ممکن است از جهت اقتصادی بر ملت ما سختی رسیده باشد، به برکت توجه ما به امام عصر و روانه کردن دلهای ما به سوی ایشان این گشایش ایجاد شود و ببینیم که از آن جانب این گشایشها شده است و محبت دلهایمان بیشتر شود.
در این بحثی که تا به حال گذشت دو بار در قصه حضرت یوسف به جریان خواب و قصه رسیدیم که یکی همان ابتدای طلیعه قصه حضرت یوسف و تابلو بود که سرگذشت یوسف تا آینده را خواب اولی یوسف(ع) ترسیم کرد و در زندان آن دو جوانی که خواب دیدند و خدمت یوسف(ع) آمدند و خوابشان را عرضه کردند و در آیات بعد که یوسف میخواهد تفسیر آیات را بیان کند، به مناسبت این بحث وعده داده بودیم یک بحث مختصری در مورد رؤیا داشته باشیم که در این قصه سه بار به این قصه پرداخته میشود که خواب بعدی خوابی است که حاکم مصر میبیند، هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق را میخورند. لذا در این سوره شاید سلطان بحث خواب در این سوره هست. توجه به یک خواب در نگاه قرآنی و دینی خیلی خوب مطرح کرده است. در رابطه با ابراهیم خلیل هم همین مسأله را داشتیم که «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك» (صافات/102) خواب دید فرزندش را باید قربانی کند و از او حکم استنباط کرد و برای قربانی کردن فرزند اقدام کرد و فقط یک اخبار نبود. بلکه یک امر میدید و اقدام کرد. این نشان میدهد توجه به خواب خیلی عظیم است.
مردم همیشه بحث خواب دیدن را درگیر بودند. بحث عمومی مردم است که همیشه به بحث خواب دیدن درگیر بودند که میدیدند و برایشان تعجبآور بود با این چه کنند. این خوابها چه تأثیری در زندگی اینها میگذارد و چه چیزی را میخواهد برای اینها بیان کند. از یک جهت مردم درگیر بودند و از یک جهت دانشمندان درگیر بودند. دانشمندان گاهی دانشمندان الهی بودند که مفسرین و فلاسفه و متکلمین و دانشمندان الهی که نگاه مسأله را از آن دید میخواستند نگاه کنند. یک دانشمندان علوم مادی هم بودند که تفسیر این مسأله به عنوان یک پدیده در وجود انسانها که محقق میشود را چگونه توجیه کنند و ببینند این در نظام وجودی انسانها چگونه قابل تفسیر است. درست است هرکدام از یک منظر است. نگاه فلاسفه از این منظر است که خواب را به عنوان یک اصل وجودی که میتواند ناظر باشد، علت باشد و معلول باشد، تفسیر میکردند و دنبال این بودند که به چه چیزهایی میتواند دلالت کند. یک نگاه هم کسانی که در علوم مادی و تجربی هستند مثل روانشناسها نگاه میکردند که این خواب چه فایدهای برای وجود انسان دارد. چگونه میشود وجود انسان را با این تحلیل کرد. حالا مختصر به گوشهای از این میپردازیم. پس اصل مسأله یک دغدغه مبتلا به بین عموم مردم و دانشمندان است. لذا همیشه مطرح بوده و مربوط به این زمان و آن زمان نیست. حتی در بعضی از دورانها، بحث خواب گذاران و معبرین جزء یکی از تشریفاتیترین مقامهای کشورها بودند که اینها میتوانستند تعبیر خواب بکنند. این یک نگاه که سابقه خواب طولانی است.
جعل خواب در نظام انسانها از جهت آنچه در روایات آمده این است که انبیایی که اول آمده بودند وقتی مردم را به نظام بعد از مرگ دعوت میکردند که عالمی در اینجاست، مردم تعجب میکردند که ما که پوسیده میشویم بعد از این چه معنا دارد. میگفتند: بعد از این عالمی است که در آنجا جزا میبینید. بهشتی هست، جهنمی هست. گفتند: انسانی که بعد از مردن میپوسد، جزا به چه معناست. لذا نبی الهی به خدای سبحان عرض کرد من چطور بگویم اینها بفهمند؟ در سه روایت دارد که خداوند آنجا خواب دیدن را برای انسانها جعل کرد. معلوم میشود شاید آن اوایل انسانها هنوز خواب دیدن برایشان نبوده است. بعد از این خواب دیدن به عنوان یک جعل بوده که نزد پیامبرشان میآمدند و عرض میکردند: ما این را دیدیم که لذت بردیم و یا برایمان سخت بود. همین لذتها و سختیهایی که در خواب میدیدند، میفهمیدند یک عالم دیگر هم هست. میشود جسد افتاده باشد و اثری از او نباشد اما لذت باشد و سختی هم باشد، محبت و بغض هم باشد بدون اینکه بدن دستاندرکار باشد. این جعل خواب دیدن هم از جهت روایی اینگونه است.