به بحث ریا برگردیم. پس یکجا فریاد ولایت امیرالمؤمنین است برای اینکه اعتقاد من است و من میخواهم پشت این پنهان شوم. یکوقت چون او حق است فریاد میزنم، یکوقت اینکه میخواهم خودم را پشت این پنهان کنم. هدف من از بیان، بیان حقانیت امیرالمؤمنین(ع) نیست، هدفم این است که مردم به من توجه کنید. انبیاء و اولیای الهی به خدا دعوت میکنند و غیر آنها به خودشان دعوت میکنند اما ابزار دعوت متفاوت است. میروم فلانجا شیرینی تعارف میکنم، میخواهم وجهه خودم را مطرح کنم که مردم مرا ببینید! پس یکوقت در ابراز اعتقادات حقه است، حواست باشد اعتقادات نمیگویند غیر حق میگویی، حقانیت امیرالمؤمنین است. اما ببین تو داری چه هدفی را دنبال میکنی. حضرات معصومین میفرمایند: ریا مثل راه رفتن مورچه روی سنگ در شب تاریک است. خیلی تشخیص آن مشکل است. مگر چه گفتم؟ ازحقانیت امیرالمؤمنین حرف زدم، اما یکوقت میشود حجاب اکبر چون خودم و نفسم پشت سر آن است و کیف میکنم. گاهی در مسأله اخلاقیات است. چقدر فلانی خوش اخلاق و خوش رو است. یکجایی در اخلاق کاسبی میگوید: حق با مشتری است. میگوید: هدف تو چیست؟ مشتری را جذب کنی برای اینکه دفعه بعد بیاید از اینجا خرید کند و خاطره خوبی از خرید داشته باشد. این برندی که ساختم باید محبوب شود. لذا خوش اخلاقی ابزار تثبیت کالا و فروش میشود. پس معیار حق هم میشود همیشه حق با مشتری است. یعنی هدف من این است که تو بخری. من مثل قاضی نیستم، هدفم این است که تو بخری، لذا لبخند من همان جمله بعدی من است که جذب مغازه من شو! هر لباسی را میپوشی میگویند: انگار برای شما دوختند، چقدر به شما میآید. واقعاً دارد قضاوت میکند یا تبلیغ لباس میکند؟ بعضی مواقع من تبلیغ نفسم را میکنم. دنبال این هستم که بگویم: به به چه حاج آقایی! چقدر متواضع است. این عین تکبر و شرک بالله است. وقتی هدفم این است که بدانید من متواضع هستم. من از این چیزها لذت میبرم. حضرت فرمود: اشکالی ندارد. من برای تفکیک خیلی دقیق شدم! روایت دارد میگوید: خیلی بد است برای غیر خدا کاری انجام بدهی در اعتقادات و اخلاقیات. حضرات فرمودند: اگر آدم کار خیری کرد دیگران دیدند، اشکالی ندارد. اما دیگران نگاه میکنند و او خوشش میآید که دیگران نگاه کردند، حضرت گفت: اشکالی ندارد. در قسمت هدفت این باش که الا و لابد فقط برای خداست، اما حالا دیگری دارد نگاه میکند خوشم میآید، این خاصیت نفس است. اگر چه علما و بزرگان ما وقتی این مراحل را رد میکنند، از اینها هم رد میشوند. یعنی خوش آمدن دیگران در آنها هیچ تأثیری ندارد. تأیید و عدم تأیید دیگران هیچ تأثیری ندارد. یعنی اگر همه عالم بگویند: درود یا مرگ، برایشان فرقی ندارد. در نیت خودت حواست باشد شیطان وارد نشود و نیاید. تو را بگیرد و بگوید: این خوش اخلاقی تو، اینجا این عملی که انجام میدهی برای دیگران، برای جلب نظر دیگران به خود، اما اگر بخاطر خدا بود ولی دیگری تحسین کرد و تو دیدی و خوشت آمد، اشکالی ندارد. چه خوب که آدم این مرحله را رد کند.
مرحله سوم بحث ریا در عبادات است. حضرت امام میفرماید: عامه ما سر همین ریا در عبادات گرفتار هستیم چون مسیر جلو رفتن و پیش رفتن ما در همین عبادات است. شیطان هم اینجا دست برنمیدارد. مثالی که حضرت امام میزنند مثال نماز جماعت است. میفرمایند: آنجایی که امام جماعت میآید، میگوید: مردم میخواهند به من اقتدا کنند، میآیم برای اینکه مردم اقتدا کنند. وجاهت پیدا میکند، تقسیم بندی میکند. یک جایی میرود و امام جماعت یک جایی میشود خیلی فقیر نشین، میگوید: بگذار دیگران بدانند من آدمی هستم اهل دنیا نیستم، کنار گذاشتم. دلبستگی به دنیا ندارم! یکی دیگر در جای متموّل است، وضع مالی خوب است. آنجا شروع میکند شیطان امام جماعت را طور دیگر گیر میاندازد. آقای فلانی را دیدی از تجار معروف است و در صف اول نشسته است؟ تعریفش را بکن و بگو: به به، آقای فلانی اهل خیرات هستند، اهل نماز اول وقت هستند. تو دنبال چه چیزی هستی؟ دنبال تأیید او هستی. یکجایی میبینی طرف اصلاً نمیآید امام جماعت میایستد، میرود صف آخر میایستد. شیطان رهایش میکند. میرود صف آخر مینشیند و میگوید: بگذار مردم بدانند ما اهل ریا نیستیم. اگرچه جای من جلو است ولی همین که عقب مینشینم یعنی من چقدر نسبت به این مسأله نفسم را کشتم. چقدر نفست بیدار است! لذا اذان که میگوید، حضرت امام میفرماید: شیطان افسار را میکشاند برای نماز. منتهی موقعی که نمازم این است که بروم مسجد که مردم ببینند. بگویند: آقای فلانی اهل مسجد است. یکوقت مسجد میروم برای خداست و خوشم میآید از اینکه دیگران ببینند. این اشکالی ندارد. یکوقت من میروم که ببینند. هدفم شرک است، هدفم میشود من برای غیر خدا دارم عمل میکنم. این شرک است.
شریعتی: به طور ساده من مسجد میروم که قربة الی الله برای خدا نماز بخوانم.
حاج آقای سعیدی: بله، در خود مسجد یک اتفاقی میافتد. یکسری افراد نگاه میکنند، میگوید: فلانی رفته صف اول نماز جماعت ایستاده است. ای بابا صف اولی، ما که اهل ریا نیستیم. من اصلاً از این ریاها خوشم نمیآید، میروم خانه نماز بخوانم. شیطان به این هم افسار میزند. شروع به تحلیل کردن میکند. به قول حضرت امام میفرماید: بعضی از ریاها مخلوط به چند گناه دیگر هم هستند. اولاً دیگران را تحلیل میکند، چیزی که ما اجازه نداریم افراد را تحلیل کنیم. نگاه کن رفته صف اول نماز جماعت ایستاده، نگاه کن رفته دارد صدقه میدهد. شروع به شمردن اینها میکند برای اینکه بگوید: من بری از این حرفها هستم. من ریا ندارم! گاهی ریا عُجب است و خودش هم شروع به بالا بردن خودش میکند. در حالی که در مورد عمل دیگران دستور داریم حمل به خیر کن. آنجایی که میگوییم: برای ریا حواست باشد، خودت به خودت حواست باشد. ما حواسمان به ریای دیگران است. عیب جو یعنی همین که عیب خودم را نمیبینم و به عیب دیگران میپردازم. پس تشخیص ریا و دنبال کردن ریا این است که من خودم دنبال کنم در خودم در مورد عمل دیگری بعد حسن ظن داشته باشم. انشاءالله اینطور نیست که من فکر میکنم.
شیطان سراغ آدمی که دارد میگوید: دیگران ریا میکنند میآید و چند اشکال برایش ایجاد میکند. یکی همین عجب است. چه خبر است، من چه آدم خوبی هستم. عمل را مخفیانه انجام میدهم و توهم اخلاص دارم. بعضی قرصها مشابه دارد و بعضی تقلبی است. بعضی از رذایل اخلاقی در آدمها وجود دارد ولی در رذایل اخلاقی بعضی مواقع شیطان تقلبیاش را میدهد. هیچی ته آن نیست فقط خوشحال میشود از اینکه این فضیلت را داری در حالی که نداری. بعضی از شعائر را باید فریاد زد، اما نیتم از این فریاد شعائر احقاق آن شعائر باشد. من میخواهم احیاء بکنم و بگویم: حق است و میخواهم این حق را پیاده کنم. اما اگر بگویم: خودم هستم و میخواهم خودم را پیاده کنم نمیشود. لذا ما یک چیزی داریم، در پیامبران الهی وقتی معجزه میکردند، میگفتند: من انجام میدهم یا میگفتند: به اذن الله! پیامبر هستند نه پیامبر نفس، ما پیامبر نفس خودمان هستیم. آنچه از نفسمان تعفّن نفس است، بلند میشود همانها را بیان میکنیم. من میدانم چه اتفاقی میافتد، حالا میتوانم یک کلماتی را در بحثم بیان کنم یک مقدار پیچیده باشد و بگویند: ماشاءالله چه باسواد است. چقدر میفهمد، یک مکتبی را بیان کنند بگویند: چقدر اهل مطالعه است. اوله به دوستان طلبه خودم و خودم بگویم. شیطان دام بزرگی پهن کرده و قرار است ما نسبت به اعتقادات مردم اینطور نگاه کنیم که خدا مرا خادم قرار داده و نسبت به دین مردم مسئولیتی دارم. حالا اگر شیطان با من بازی کرد و من از دین برای اثبات خودم استفاده کردم. یکوقت آدم دنبال این است که از یک مدرک استفاده کند. از یک دانایی و قیافه استفاده کند، اما اگر خواستم از مسیر دین به مردم بگویم هستم و ریا کنم، این کثیفترین و منفورترین حالت است.
شریعتی: بحث ریا خیلی بحث خوبی است اما چه ارتباطی با بحث سکون و آرامش دارد؟
حاج آقای سعیدی: وقتی دغدغه ما مردم شدند مثل دغدغه دروغ یک سراب است. شما در سراب فاصله صد متری میبینی، میدوی به آن میرسی و میبینی اِ آب نبود و سراب بود. دنبال بعدی میدوی. آدم تا آخر عمر سیر نمیشود. در مسأله ریا کسی که دنبال جلب نظر دیگران است دائماً دلش نگران دیگران است. دغدغه نجس و آلودگی دارد.
شریعتی: یعنی هرچه ذکر بگویی و قربتاً الی الله نباشد، آرام نمیشوی.
حاج آقای سعیدی: همان ذکر به قول حضرت امام تبدیل حسنه به سیئه است. یعنی نماز با ریا، نمازی که بخوانم تا دیگری ببیند، خودش شرک و گناه نا بخشودنی است. یک عملی شد در محور مختصات روی صفر نایستاد. نماز با ریا ثواب ندارد، نه، نماز با ریا گناه دارد. اسمش نماز است، بگوییم آقا کسانی را بخاطر نماز به جهنم میاندازند. کسانی را بخاطر روزه به جهنم میاندازند. خیلی از ما ممکن است بخاطر عمامه به جهنم برویم، چون از آن سوء استفاده کردیم. برای جلب نظر مردم بود و حالا رذیله شد. خدا شهی دستغیب را رحمت کند، در کتاب گناهان کبیره میگوید: گاهی شما الحمدلله میگویی اما برایت گناه نوشته می شود. از فلانی خبر داری؟ میگوید: الحمدلله ما اهل فلان گناه نیستیم. یعنی چه؟ یعنی فلانی هست. آقا من چیزی نگفتم. گفتم: الحمدلله! شکر خدا را کردم از اینکه خدا مرا از این گناه دور کرد ولی هم خودت میدانی و هم او میداند. شما خودتان، خودتان را گول میزنید و فتنه نفس میکنید. فکر میکنید خدا را هم میشود گول زد. خیلی سادگی است که آدم فکر میکند خدا را میشود گول زد. مثل نگاه یهودیهاست که میگویند: ید الله مغلوله! دست خدا بسته است. دست خدا کجا بسته است؟ خود شما دستتان بسته است. تصویر و تخیل است. اینکه من بدانم که «لا مؤثر فی الوجود الا الله» اینهایی که من میخواهم برای آنها و برای جلب نظرشان کار کنم، هیچ کاره هستند. امیرالمؤمنین میفرماید: خدا را شناختم به اینکه فسخ میکند و از بین میبرد و عزائم را میشکند. هی میخواهی جلب نظر کنی ولی خداست و اینها رسوا میشوند. عامه اینها معمولاً رسوا میشوند. کسی که برای غیر خدا کار میکند عملش مضحک میشود. خدا با ایادی خودش، همه اعضاء و جوارح ما ایادی خداوند هستند، خدا این را رسوا میکند و بدبخت میشود. موقعی که روز قیامت شود نگاه میکند دستش خالی است در حالی که عناوینی مثل نماز و روزه در نامه عملش نوشته شده ولی به دردش نمیخورد. باطل شده و از بین رفته است. حضرت امام راه حل میگوید. میفرماید: فقط خدا را تأثیر گذار بدان. اگر من بدانم در این اداره حقوق مرا آقای فلانی میدهد. دیگران هر حرفی زدند، زدند. من با او طرف هستم. تأیید و تشویق و رد کردن شما برای من مهم نیست. خدا نسبت به بندهاش ظلم نمیکند.
خدا کند ما نسبت به خدا این نگاه را داشته باشیم. از یکی از علمای معروف نقل شده که روی منبر نشست و فرمود: مردم بیایید مشرک شویم. همه تعجب کردند و گفتند: همه به ایمان دعوت میکنند، شما میگویید بیایید مشرک شویم؟ آقا سکوتی کردند و فرمودند: یعنی خدا را هم در کارهایمان شریک کنیم. پناه به خدا از اینکه شیطان کار میکند، زحمت میکشد. حضرت امام از استادشان نقل میکنند، میفرمایند: شیطان سگ درگاه الهی است. کسی که آشنای با خدا بود پاچهاش را نمیگیرد، آنهایی که خالص شده و مخلص هستند. آنهایی که برای خدا هستند. اما کسی که آشنای با خدا نبود، آنوقت پاچهاش را میگیرد. بدانیم علم تنها کاری برای ما نمیکند. من نیت خودم را پاک کنم. مرده کاری با من نمیتواند انجام دهد، مرده هیچ ارادهای ندارد، اما حاضر هستیم شب تا صبح کنار مردهای در غسالخانه بخوابم. علم دارم ولی یقین ندارم، عملکرد من تابع یقین من است نه تابع علم من. میدانم ریا بد است، اما مؤثر را وقتی در وجود به جز خدا نبینم، وقتی مردم را مؤثر دیدم و برای آنها کار کردم، میبینم عملکرد من تابع علم من نیست. هزار بار هم لا مؤثر را خواندم و گفتم اما عملکرد من تابع یقین من است. تابع ایمان نداشته من است. انشاءالله خداوند ما را خالص کند. امام صادق فرمود: اینکه خودت را برای عملی خالص کنی، سختتر از انجام دادن آن عمل است. خدایا فقط برای تو، هیچ غضبی در من تأثیر ندارد و تمرین نیاز دارد.
شریعتی: یعنی عمل کردن با اخلاص، عبادت با اخلاص اگر کار سختی است، یعنی ممکن است تا نزدیکی شرک پیش برود، آنوقت خیلیها ممکن است بگویند: ما عبادت نمیکنیم تا گرفتار نشویم.
حاج آقای سعیدی: منافقین که حضرت امام اسمشان را میبرد، میفرماید: اهل نفاق میشوند. یکی از مسائلی که آدم این مسیر را بدون استاد و بزرگتر برود این است که ترک اصل عمل میکند. میگوید: نماز آن بود که امیرالمؤمنین میخواند. نماز برای آنهاست ما که نماز نمیخوانیم. یا از آن طرف فرق انحرافی میگویند: آقا نماز یک وسیله وصل به خداست و درست هم میگوید. ما وصل شدیم و دیگر لازم نیست نماز بخوانیم. نفس ما را در هیچ وسیلهای رها نمیکند. بدانید ما داریم از معدن علم صحبت میکنیم. کسانی که حرفشان خطا ندارد، افراط و تفریط ندارد، آن ابزار عملکردی که دست ما میدهند دقیق است و خطا نمیکند. اما اگر با تخیل خودم چیدم، اسلام تخیلی و دین تخیلی، حالا که اینطور شد من عمل نمیکنم. حالا که اینطور شد این ترکها و عمل نکردنها بدون نگاه کردن به دست استاد، در هر موقعیتی واجبات را ترک نکن. سعی کن این طرف را حل کنی و نیت را پاک کنی. 1- تمرین کنید و توفیق را از خدا بخواهید. خدایا از من دور کن. اولین پلهای که بزرگان میگویند، از خدا بخواهید این شر شیطان را دور کند «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» یکی از ابزار شیطان ریاست. خدایا این خطوات و چیزهایی که با ذهن من بازی میکند، خدایا از من دور کن.
با آدمی که اهل اخلاص است نشست و برخاست داشته باشیم. با آدمهای اهل ریا و آنهایی که مردم را در نظر ما پررنگ میکنند، به عملکرد برای مردم دوری کنیم. امروز میروی کتاب بخری، کتاب موفقیت، بخواهی امروز کتاب موفقیت را به قید مطلق بخری، موفقیت اقتصادی را دارد دنبال می کند. فلاح و رستگاری آدم را در همین زمینه میداند. در قسمت اخلاقیات مثال میزند آقا شیرینی نزد شما آوردند، آن که از همه نزدیکتر است بردار. در کتابهای غربی مثلاً نوشته رازهای موفقیت، میگوید: برای اینکه در نظر دیگران آدمی که خیلی حریص است به نظر نیایی، یعنی همه هدفش میشود در نظر دیگران، حرص یک ملکه نفسانی رذیلهی اخلاقی نیست. تمام ملاکش این است که دیگری به تو چگونه نگاه میکند. یعنی اگر تنها بودی تمام است. حضرت امام یک توصیه دارند اینکه میخواهید خودتان را محک بزنید، ببینید اهل ریا هستید یا نه، نگاه کن ببین وقتی که در مسجد هستی چطور نماز میخوانی و در خانه هستی چطور نماز میخوانی؟ بدان که برای دیدن دیگران است. یکی از ملاکها این باشد که ببینیم در جمع مسأله شدت یا غلظت عبادت را دنبال میکنیم یا نه. روشهایی که اهلبیت(ع) گفتند، از نگاه روایات را توجه کنیم.
شریعتی: «مَنْ اخلْصَ لِلّهِ اربعينَ صَباحاً ظَهَرتْ يَنابيعُ الحِكمةَ مِنْ قَلْبهِ عَلى لِسانهِ» انشاءالله جز این دسته شویم، آنهایی که چهل شبانه روز خودشان را برای خدا خالص میکنند، خدا چشمههای حکمت را در قلبشان میجوشاند و از قلبشان به زبانشان منتقل میکند و این علمای بزرگی که صاحب نَفَس بودند، این نَفَس را کاملاً حس میکند.
حاج آقای سعیدی: حضرت امام در مورد این روایتی که بیان کردید فرمودند: پس ببینید چرا چهل سال است عبادت میکنم و اثری از مجرای حکمت نیست. ایشان استاد بودند، انشاءالله خداوند معرفت به این شاگردان بزرگ اهلبیت را به ما عنایت کند. اینهایی که خودشان را ساختند و چیزی از بوی نفس در آنها نیست.
شریعتی: یادی کنیم از حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای عرفان که از مبلغین خوب مملکت ما بودند. در سفر تبلیغی به رحمت ایزدی پیوستند. به خانواده ایشان و جامعه مبلغین و وعاظ تسلیت میگویم.
امروز صفحه 433 قرآن کریم، آیات 40 تا 48 سوره مبارکه سبأ را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلائِكَةِ أَ هؤُلاءِ إِيَّاكُمْ كانُوا يَعْبُدُونَ «40»
قالُوا سُبْحانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ «41»
فَالْيَوْمَ لا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ «42»
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «43»
وَ ما آتَيْناهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ «44»
وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «45»
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ «46»
قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «47»
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «48»
ترجمه : و (به ياد آور) روزى كه خداوند همه را محشور مىكند، سپس به فرشتگان مىگويد: آيا اينها شما را مىپرستيدند؟ فرشتگان گويند: خدايا! تو منزّهى، تو سرپرست مايى، نه آنها، بلكه آنان جنّ را مىپرستيدند، (و) بيشترشان به آنان ايمان داشتند. پس امروز برخى از شما براى يكديگر مالك سود و زيانى نيست، و به كسانى كه ستم كردند مىگوييم: بچشيد عذاب آتشى را كه آن را دروغ مىشمرديد. و هرگاه آيات روشن ما بر آنان خوانده شود گويند: جز اين نيست كه اين مرد مىخواهد شما را از آن چه پدرانتان مىپرستيدند باز دارد. و گويند: اين قرآن جز دروغى بافته شده نيست. و كسانى كه كفر ورزيدند، همين كه حقّ به سراغشان آمد، گفتند: اين، جز يك جادو و سحر روشن چيز ديگرى نيست. و ما به آنان (مشركان عرب) كتابهاى آسمانى نداده بوديم كه آن را بخوانند و بياموزند و بيم دهندهاى به سوى آنان نفرستادهايم. و كسانى كه پيش از آنان بودند، (پيامبران را) تكذيب كردند، در حالى كه (كافران قوم تو) به يك دهم آن چه (از قدرت و امكانات) به گذشتگان داده بوديم نرسيدهاند، پس آنان پيامبران مرا تكذيب كردند، پس (ببين) چگونه بود كيفر و عقوبت من (نسبت به آنان). بگو: من شما را به يك سخن پند مىدهم؛ براى خدا قيام كنيد، دو نفر دو نفر و يك نفر يك نفر، پس بيانديشيد (تا ببيند) كه هيچ گونه جنونى در هم سخن شما (پيامبر) نيست، او براى شما از عذاب سختى كه در پيش است جز هشدار دهندهاى نيست. بگو: هر مزدى كه از شما خواستم پس آن به نفع شماست، مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزى گواه است. بگو: همانا پروردگارم كه به نهانها بسيار آگاه است حقّ را (بر دلها) مىافكند.
شریعتی: نکات پایانی شما را بشنویم.
حاج آقای سعیدی: یک نکته از بحث قبل ماند، گفتیم ریا نسبت به ما باید دور باشد. یک خطر بزرگی همه ما را در موضوع ریا تهدید میکند، آن هم برچسب ریا زدن به دیگران است. یعنی هر عبادتی را میبینیم بگوییم: فلانی اهل ریا است. این شیطنت بزرگ شیطانی است. عبادت را کمرنگ میکند، ترس از عبادت ایجاد میکند. طرف عبادت نکردن خودش را با همین مسأله توجیه میکند. اینها خطرناک است. حواسمان باشد بنای ما در مورد دیگران حسن ظن است. انشاءالله مؤمن است و هرکاری را درست انجام میدهد، اما نسبت به خودمان بنا بر سوء ظن است. زبان را باید خیلی کنترل کرد. خیلی از بدبختیهای ما بخاطر نگاه بد و گفتار بد به دیگران است. حرمت مؤمن و آدمها خیلی ارزش دارد، به راحتی برچسب گناه کبیرهای مثل ریا را به طرف میزنیم و عواقبش را نمیشناسیم.
هرکسی که با دشمنان اسلام بیشتر جنگید بیشتر مورد هدف قرار دادند. پیغمبر را تا به عنوان پیغامبر الهی نشناختند، کسی مقابلش نایستاد. ولی وقتی حرف حق زد ایستادند. امام موسی صدر که رحمت خدا بر ایشان باد، فوق العاده بودند. اولاً آگاه بود و خیلی با چشم باز جلو رفت و جنگید. کتابها و داستانهایی که از ایشان نقل شده است، ایشان هم با مردم بود، هم از حیث علمی فوق العاده بود. دشمن دانست که باید کجا دست بگذارد. درجات ایشان عالی است انشاءالله متعالی شود. انشاءالله خدا به ما یاد بدهد از بزرگترها و کسانی که در این مسیر قدم برداشتند یاد بگیریم.
شریعتی: انشاءالله خداند دستمان را از دامن اهلبیت کوتاه نکند و دست ما در دست اهلبیت باشد که راه را گم نکنیم.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-6-14-حجت الاسلام سعیدی.mp3
12.17M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_سعیدی
📚 با موضوع : آرامش در زندگی ؛ بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی (ره)
🗓 چهارشنبه چهاردهم شهریور ماه
🗂 حجم : ۱۱.۶ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی
موضوع برنامه : قیامت
زمان پخش :15-06-97 (بازپخش 22-08-90)
هرجا که سر زدم همه در مرز بودن است، کو مرز تازه ای که فرا تر ز بودن است. پروانه وار بال و پر گر گرفته ام، پروانه ی عبور من از مرز بودن است. کو عمر خضر، رو طلب مرگ سرخ کن، کین شیوه جاودانه ترین طرز بودن است. خاموش می شویم و فراموش می شویم، ما را اگر که وسوسه در سر، ز بودن است.
سوال – در خصوص قیامت توضیح بفرمایید.
پاسخ – بعد از عالم برزخ، وارد مرحله ی بسیار هولناک و بسیارعظیمی می شویم که عالم قیامت است. صحنه های عجیبی در قیامت اتفاق می افتد که شاید تصور برخی از صحنه های آن برای ما مشکل باشد. زمانی که قرآن می خواهد قیامت را توصیف کند می فرماید: قیامت سنگین است. بار گرانی بر آسمانیان و بر اهل زمین است. قیامت به ناگهان فرا می رسد. در روایتی داریم که حضرت عیسی (ع) از جبرائیل پرسیدند که قیامت چه زمانی فرا می رسد؟ حضرت جبرائیل وقتی اسم قیامت را شنیدند به خود لرزیدند. سپس گفتند که از کسی چیزی پرسیدی که در این مسئله داناتر از شما نیست. فقط همینقدر به شما بگویم که بر آسمان ها و زمین سنگین است. و ناگهان فرا می رسد. علامه مجلسی در جلد شانزده بحار الانوار نقل کرده که امام باقر (ع) فرمودند: روزی پیامبر اکرم (ص) و جبرائیل نشسته بودند. یک مرتبه جبرائیل به عالم بالا توجهی کرد. و رنگ او تغییر کرد. در روایت است که پیامبر فرمودند جبرائیل از ترس زرد شد. به همان نقطه ای که او نگاه کرد، من هم نگاه کردم. دیدم فرشته ی بسیار عظیمی که مغرب و مشرق عالم را پر کرده بود، به طرف پایین آمده و به من نزدیک شد. گفت: یا محمد (ص) خدای متعال فرموده که من تو را بین دو چیز مخیر کنم. اینکه پادشاه یا سلطانی باشی یا عبد و بنده باشی. پیامبر می فرماید من به جبرائیل نگاه کردم دیدم که حال او به حالت عادی بازگشت. بعد به من گفت که یا رسول الله (ص) انتخاب کن که عبد باشی. پیامبر اکرم (ص) فرمود که من می خواهم عبد و بنده ای از بندگان خدا باشم. آن فرشته بازگشت. پیامبراکرم (ص) از جبرائیل سوال کردند: چرا حال تو تغییر کرد ؟ از ترس و نگرانی تو من به قدری هراسناک شدم که تا بحال اینقدر نگران نشده بودم. جبرائیل گفت: یا رسول الله این ملک را می شناسید ؟ این ملک اسرافیل بود. ( دربین ملائک مقرب الهی که چهار ملک هستند. طبق روایات اسرافیل از همه مقرب تر است ). جبرائیل گفت: از زمان خلق آسمان ها و زمین تا به امروز این ملک به عالم پایین نیامده بود. الان که اینجا آمد من فکر کردم که برای امر قیامت آمده است. به همین خاطر ترسیدم. بعد از آن متوجه شدم که مأموریتی دارد. آمده است که شما را بین این دو امر مخیر کند. برخی از افرادی که این موضوع را می فهمیدند، خیلی می ترسیدند. موی برخی از مردگانی که حضرت عیسی (ع) زنده می کرد از ترس سفید شده بود.
زمانی که حضرت عیسی (ع) پسر حضرت نوح را زنده کرد، همه دیدند که موی او سفید است. حضرت عیسی سوال کردند که شما در همین سن پیری از دنیا رفتید؟ گفت من جوان بودم. اما الان چون به اذن خدا شما من را زنده کردید گمان کردم که بخاطر قیامت بلند شده ام. به همین خاطر از ترس موهای سر من سفید شد. البته قیامت برای همه هولناک نیست. در قرآن هم آمده است که برخی از افراد از قیامت در امان هستند. البته اینطور نیست که کسی از قبل تضمینی داشته باشد که از قیامت نترسد. وقتی که پیامبر(ص) و اولیای خدا اینگونه ترس داشتند. ما چقدر می توانیم مطمئن باشیم؟ هرزمانی پیامبر اکرم (ص) یاد قیامت می کردند، رنگ ایشان عوض شده و اشک می ریختند. شاید برخی از دوستانی که به قم مشرف شده و نماز حضرت آیت الله بهجت را بودند فراموش نکنند. این بزرگوار نمازهای عجیبی داشتند. بدون استثناء در همه ی نماز ها منقلب می شدند. اما نماز شب جمعه ی ایشان نماز دیگری بود. گویی در و دیوار مسجد گریه می کرد. ایشان در شب های جمعه در رکعت اول بعد از حمد سوره ی جمعه را می خواندند. در رکعت دوم بعد از حمد سوره ی دیگری را می خواندند. زمانی که سوره ی جمعه را می خواندند و به این آیه می رسیدند که می گوید ای پیامبر به مردم بگو آن مرگی که از آن فرار می کنید، یک روز به سراغ شما می آید. شما را به محضر آن کسی می برند که به همه چیز عالم است. هم به پنهان و هم به ظاهر شما آگاه است. خدا به آن کارهایی که می کردید خبر می دهد. آیت الله بهجت به اینجا که می رسیدند، کاملاً مشخص بود که منقلب شده اند. در رکعت دوم زمانی که به این آیه می رسیدند که می گوید ای پیامبر به مردم تذکر بده و آنها را موعظه کن شاید فایده ای داشته باشد. اما آن کسی از موعظه ها و تذکرات تو نفع می برد که دل زنده ای داشته و خدا ترس باشد. آدم شقی و کسی که قساوت دل، او را گرفته از این موعظه ها دوری می کند. آن کسی است که وارد بزرگترین آتش می شود. آیت الله بهجت به اینجا که می رسید سکوت می کرد. گویی دیگر توان خواندن نداشت. ما درروایت داریم که آتش های دنیا نسبت به آتش قیامت هفتاد مرتبه تنزل پیدا کرده اند. شما حتی نمی توانید نزدیک آتش کوره های ذوب آهن و یا ریخته گری ها شوید. با این حال این آتش هفتاد مرتبه تنزل یافته ی آتش جهنم است. البته در جهنم تنها آتش نیست بلکه چیزهای دیگری هم است که عذاب آن از آتش بیشتر است. آقای بهجت بعد از چند لحظه با یک صدای بسیار ضعیف ادامه ی آیه را قرائت می کردند. آن کسی که در آن آتش بزرگ رفته نه می میرد که رهایی پیدا کند و نه می تواند زندگی کند. بین مرگ و زندگی دست و پا می زند. آقای بهجت هفتاد سال، هر روز زیارت عاشورا، زیارت جامعه ی کبیره، نماز جعفر طیار می خواندند و هر روز بین الطلوعین بیدار بودند. و هر روز نیز به زیارت حرم می رفتند. آن موقعی که در نجف بودند به زیارت حرم آن مکان می رفتند و زمانی که قم بودند به زیارت حرم حضرت معصومه (س) و زمانی که در مشهد بودند به زیارت حرم حضرت امام رضا (ع) می رفتند. گاهی ما هفتاد روز و یا هفت روز هم نمی توانیم این کار را بکنیم. اما ایشان هفتاد سال این کار را تکرار می کردند. اما باز هم اینگونه ترس داشتند.
درجات معرفت انسان متفاوت است و نسبت به این درجات، حالات فرد نیز مختلف است. ما نیز باید یک شباهتی با انبیاء و اولیا و یا این کسانی که شاگردان آنها بودند داشته باشیم. اما گاهی اوقات حتی ترس آن را هم نداریم. یک نفر پیامک زده بود به این مضمون که من با اینکه گناهان بزرگی مرتکب شده ام که خدا می داند، اما ترسی از مرگ و عالم آخرت ندارم. در جواب ایشان باید گفت که یا شما نمی دانید گناه چیست و چه عواقبی دارد و یا مرگ و آخرت را نمی شناسید. وگرنه اگر انسان مرگ را شناخته و بداند که به چه جایی می رود و یا حتی احتمال آن را بدهد، بسیار تکان دهنده است. درروایت است که امیرالمومنین (ع) زمانی که حاکم بودند، به نزدیک بازار می آمدند و از اینکه می دیدند همه مشغول کار خود هستند گریه می کردند. می فرمودند: بندگان خدا بانگ کوچ زده اند، حواس خود را جمع کرده و غافل نباشید. یک ابدیتی در پیش دارید. این سال های کوتاه که به اندازه ی یک پلک به هم زدن هم نیست، شما را مشغول نکند. این حالات را این بندگان بزرگ الهی داشته اند. گاهی برخی از جملات برای ما یک تخیلی ایجاد می کند. امیرالمومنین (ع) اینگونه می فرمودند، ولی گاهی برخی از ما می گوییم که ما علی داریم چه غم داریم. گویی امیرالمومنین (ع) خدای نخواسته یک بیمه ی گناهی است که به ما می گوید شما هرکاری می خواهید بکنید. یک نفر از حضرت سوال کرد که چرا شما اینقدر عبادت می کنید ؟ ایشان فرمود: می ترسم به برادرم رسول خدا نرسم. یک زمانی امام سجاد (ع) روی چهار دست و پا حرکت می کردند. از بسیاری سجده ورکوع نمی توانستند روی پای خود بایستند. امام باقر(ع) فرزند ایشان می فرماید که من نوجوان بودم. وقتی پدر خود را با پیشانی پینه بسته و چهره ی نورانی دیدم که این چنین چهار دست و پا حرکت می کند، گریه کردم. گفتم: پدر جان شما خیلی سخت می گیرید.
امام سجاد (ع) فرمود: فرزندم کتاب جدم علی (ع) را بیاور. وقتی کتاب امیرالمومنین که حالاتی از ایشان در آن نوشته شده بود را آوردم. امام سجاد (ع) چند ورقی را نگاه کرده و آن را کنار گذاشتند. سپس فرمودند: چه کسی می تواند به عبادت های علی (ع) برسد. حضرت علی (ع) اینگونه بودند. آنوقت گاهی برخی از ما می گوییم که علی داریم چه غم داریم. با این حرف گویی می خواهیم بابی از تنبلی رابرای خود باز کنیم. یک شاعری بود به اسم حاجب که شعری به این مضمون گفت که حاجب اگر معامله ی حشر با علی است، آسوده باش هرچه بخواهی گناه کن. آن حضرت را در خواب دید. ایشان فرمود: این چه حرف اشتباهی است که زدی ؟ اینگونه بگو: حاجب اگر معامله ی حشر با علی است، شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن. کسی که وارد ولایت امیرالمومنین (ع) می شود اهل عمل است. در روایت است کسانی که اهل ولایت هستند، اهل تقوا بوده و در آن شهری که آنها زندگی می کنند از همه باتقوا تر و خدا ترس تر هستند. کسانی که اهل ولایت هستند حقوق دیگران را رعایت می کنند. یک عده ای برای دیدن امام رضا(ع) به مرو رفتند. خادم ایشان به نزدیک در آمده و گفت چکار دارید ؟ گفتند ما یک عده از شیعیان امیرالمومنین (ع) هستیم و از راه دور آمده ایم که به خدمت امام رضا(ع) برسیم. خادم به نزد امام رضا(ع) آمده و گفت یک عده از شیعیان جد شما هستند و می خواهند با شما ملاقات کنند. امام فرمودند بگویید بروند من الان فرصت ندارم. خادم به آنها گفت بروید امام وقت ندارند. فردا آمدند بازهم امام ایشان را نپذیرفتند. در روایت است که تا دو ماه امام رضا (ع) ایشان را راه ندادند. بعد از دو ماه آنها به خادم گفتند از آقا بپرسید مگر ما چه جفایی کرده ایم که اینگونه ما را دشمن شاد می کنید. حضرت فرمود: می توانید داخل شوید. سپس به آنها فرمود: شما واجبات خدا را درست انجام نمی دهید. حرام های خدا را مرتکب شده و حقوق یکدیگر را هم مراعات نمی کنید. آنوقت می خواهید من شما را به خانه ی خود راه بدهم. شیعه کسی است که از همه اهل عمل تر و باتقواتر است. ما که شیعه ی امیرالمومنین (ع) سعی کنیم که به سمت قله هایی که اهل بیت دوست داشتند، برویم. به تعبیر امام رضا (ع) شیعه کسی است که در زندگی او حضرت علی (ع) و اهل بیت وارد شده باشند. حضرت امیر(ع) فرمود که شما نمی توانید مانند من باشید ولی زحمت خود را بکشید. ما هم دست شما را می گیریم. شفاعت مربوط به کسی است که در کلاس اهل بیت نشسته و احیاناً در جایی کم آورده است. در این صورت اهل بیت به او کمک می کنند. امام صادق (ع) فرمود که روزغدیر در عالم بالا، به معنای روز عهد است. یعنی روزی است که ما باید تجدید عهد کنیم. اینکه کارهایی که از ما خواسته شده، انجام داده ایم یا خیر. امام ما خداترس و اهل عمل بود. این را نیز به ما توصیه می کند.
سوال – آیا قیامت ذاتاً هولناک است؟
پاسخ – در مورد قیامت ما به طور کلی سه مرحله بحث داریم. اولین مرحله ای که باید در ارتباط با آن بحث کنیم، نفخ صور است. همان دمیدن حضرت اسرافیل در صور است. نفخ صور باعث میراندن یک عده و بعد از آن زنده شدن تمام اموات خواهد شد. مرحله ی دوم قیامت: بعد از اینکه همه از قبر ها برخواسته و روح به جسم بازگشت و تعلق دوباره گرفت. و همه در عرصه ی محشر جمع شدند. تمام خلایق و انسان ها از اولین تا آخرین حضور پیدا می کنند. همه ی انسان ها باید در صحنه ی محشر، از توقف گاه هایی عبور کنند. به تعبیر قرآن و برخی روایات عقبه ها و گردنه هایی وجود دارد. شما دیده اید که در کوه ها گاهی اوقات گردنه های صعب العبوری وجود دارد. این هم به همین صورت است. کلاً پنجاه توقفگاه است که ما باید در هرکدام از آنها توقف کنیم. جماعت محشر باید حرکت کرده و به هرکدام از این توقفگاه ها برسند. البته هرکسی حساب خود را دارد و اینطور نیست که مثلاً در صف بایستند. هیچ کس به دیگری کاری نداشته و مشغول کار خود است. اگر کسی از این توقفگاه های پنجاه گانه عبور کرد به جزایی که یا بهشت و یا جهنم است، می رسد. اینجا دیگر ابدی و جاودانه است. کسی که وارد بهشت می شود دیگر بیرون نمی آید. اما کسی که وارد جهنم می شود تا زمانی که تطهیر شود در آنجا باقی می ماند. در جهنم سختی هایی را می چشیم که باز تاب اعمال خود ما در دنیا است. به تعبیر مکرر قرآن، سختی ها و آسانی های آخرت فقط مربوط به اعمال انسان در دنیا است.
سوال –در خصوص سوره ی لقمان آیات بیست تا بیست و هشت توضیح بفرمایید.
پاسخ- در آیه ی بیست این سوره خداوند متعال می فرماید: نمی بینید که خدا همه ی موجودات آسمان و زمین را مسخر و در خدمت انسان قرار داد. گویی همه چیز مقدمه ای است برای اینکه در خدمت انسان باشد و انسان بتواند رشد کند. خدا نعمت های خود را گسترده و فراوان سرازیر کرد. نعمت های ظاهری همین نعمت های مادی است که به چشم می آید. مانند بدن سالم، خانواده ی آبرومند، عقل و هوش و غیره. اما نعمت های باطنی، نعمت های معنوی است. مثل معرفت به خدا، دین، حب اهل بیت وغیره که خیلی اوقات نادیده می گیریم. من زمانی خدمت آیت الله اراکی ره بودم. ایشان اشک می ریخت و نعمت های خدا را اسم می برد. که اگر من الان بگویم شاید برخی بخندند. ایشان می گفت: خدا ابروی ما را بالای چشم قرار داده است. اگر این ابرو زیر چشم بود چقدر زشت بود. انگشت ها با هم مساوی نیست. اگر مساوی بود ما یک دکمه را هم نمی توانستیم ببندیم. اینها چیزهایی است که به چشم نمی آید و ما فکر می کنیم عادی است. هرچقدر انسان لطیف تر باشد، این نعمت ها بیشتر به چشم او می آید. در این آیه خداوند می فرماید که نعمت های مادی و معنوی خود را سرازیر کرده است. اما با این وجود بازهم برخی از مردم با خدا جدل می کنند. بدون اینکه علمی داشته باشند و یا فطرت، آنها را راهنمایی کند و نه اینکه کتاب آسمانی آنها را هدایت کند. یعنی بدون هیچ حجت و دلیلی این کار را می کنند. اینها همه نعمت ها و نشانه هایی است برای اینکه انسان، با خداوند آشتی کند. اما باز هم لجوجانه بر روی موضع خود می ایستد.
سوال – لطفاً چند کتاب درخصوص رجعت معرفی بفرمایید.
کتاب بازگشت به دنیا در پایان تاریخ – از آقای خدامراد سلیمیان. کتاب ارزنده ای است که بسیارروان درخصوص رجعت نوشته شده است. از انتشارات بوستان کتاب. کتاب دوم: عصر شکوهمند رجعت است. از آقای محمد رضا اکبری. کتابی است که در آن روایاتی که درخصوص رجعت است به خوبی بررسی شده است. کتاب سوم: رجعت بازگشت بزرگ در هنگام ظهور است. از آقای حسین شهمیری. کتاب چهارم: زیبایی مرگ در کلام عارفان. از آقای محمد جواد شعبانی مفرد.
سوال – در خصوص زمان های توقف در زمان حشر توضیح بفرمایید.
پاسخ – در قرآن در سوره ی معارج خداوند متعال فرموده که ملائکه و روح که کارگزاران حکومت الهی هستند بالا می روند، گویی کار آنها تمام شده است. روز قیامت همان روز محشر است. این یک روز است اما روزی که به تعبیر قرآن به اندازه ی پنجاه هزار سال است. البته می تواند نسبت به افراد متفاوت باشد. در روایتی از امام صادق (ع) است که قیامت پنجاه موقف است که هرکدام هزار سال طول می کشد. در جلد هفت بحارالانوار روایت شده که امام صادق (ع) فرمود: خود شما در اینجا به حساب خود رسیدگی کنید، قبل از اینکه در قیامت از شما حساب بکشند. در قیامت هر موقف هزار سال است. مرحوم شیخ صدوق قرموده که در هرکدام از این توقف گاه ها یک تکلیفی از تکالیف بررسی می شود. یک موقف مربوط به نماز. یکی مربوط به ذکات است. یکی مربوط به ولایت است. یکی مربوط به صله ی رحم است. یکی مربوط به حق الناس است. که در روایت است اسم آن مرصاد است. مرصاد در آیه ی قرآن نیز آمده است. پیامبر فرمودند: در همین مرصاد که توقفگاهی است که حق الناس را بررسی می کنند، می دانید مفلس چه کسی است؟ اصحاب گفتند: مفلس کسی است که پولی نداشته و هزینه های زیادی بر روی دوش او است. پیامبر(ص) فرمودند: نه مفلس کسی است که با کوله باری از خیرات و حسنات وارد موقف مرصاد می شود. اما آنجا طلبکاران او را می آورند. چون حق الناس است و باید از آنها حلالیت بطلبد. در آنجا آنقدر باید از کیسه ی خیرات خود به این طلبکاران بدهد تا او را حلال کنند. همه چون نیاز دارند، به سادگی فرد را حلال نمی کنند. اگر این کیسه ی خیرات تمام شد، از گناهان فرد طلبکار برداشته و داخل کیسه ی او می گذارند. مفلس این فرد است که ابتدا با کیسه ای از حسنات وارد شده، اما الان کیسه ای پر از گناهان دارد. نباید گفت که این مسئله خلاف قرآن است. البته قرآن گفته است که کسی گناه دیگری را بردوش نمی کشد. پس چطور گناه دیگران را بر روی دوش ما می گذارند. این گناه دیگران، درواقع تاوان عمل خود ما است. ما که در دنیا ظلمی کرده ایم و حالا باید از آن افراد حلالیت بطلبیم. در دنیا می توانستیم با دو کلمه حلالیت بطلبیم. یا از اول مراقب بودیم که حقی از دیگران ضایع نمی کردیم. در قیامت باید حلالیت طلبید، اما کسی پول نیاز ندارد. حسنات هم که تمام شده است. بنابراین باید باری از دوش فرد طلبکار برداریم تا ما را حلال کند. وگرنه باید در این موقف هزار سال باقی بمانیم.
یک آیه ی دیگری در سوره ی حج است که گفته زمان روز قیامت هزار سال است. اما در سوره ی دیگری پنجاه هزار سال گفته است. البته اینها با هم منافات ندارد. چون آیه ی سوره ی حج تنها یک موقف را گفته است. گاهی می پرسند مگر سال از گردش زمین به دور خورشید بوجود نمی آید ؟ در قیامت به فرموده ی قرآن، خورشید و زمین وجود ندارد، پس این سال چگونه است. جواب در خود آیه آمده است. منظور پنجاه هزار سال، از سال هایی است که شما می شمارید. یعنی مقدار آن طولانی است و اگر شما بخواهید با مقیاس های دنیایی آن را اندازه بگیرید، به اندازه ی پنجاه هزار سال است. از پیامبر(ص) سوال کردند که این مدت خیلی طولانی است. با وجود پنجاه هزار سال دیگر رمقی نداریم که به بهشت برسیم. پیامبر(ص) فرمود: قسم به خدایی که جان من در دست او است. برای یک مومن از خواندن یک نماز واجب کمتر طول می کشد. مومن باید تا آنجا که می تواند نماز اول وقت بخواند. نماز خود را بی جهت قضا نکند. می تواند این پنجاه هزار سال را با نماز کوتاه کند. بنابراین برای شخص مومن سریع می گذرد. افرادی که اهل ولایت هستند، از ترس روز قیامت در امان خواهند بود. البته اهل ولایت باید تلاش کند. در جایی که مشکل پیدا کردند، ولایت از آنها دست گیری خواهد کرد.
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-6-15-حجت الاسلام عالی.mp3
10.96M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عالی
📚 با موضوع : یاد مرگ
🗓 پنجشنبه پانزدهم شهریور ماه
🗂 حجم : ۱۰.۴ مگابایت
📝 متن کامل برنامه
➡️ https://eitaa.com/samtekhoda3_matn/1151
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم، شرح آیات 37 و 38
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش : 17-06-97
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یوسف ای گمشده در بی سر و سامانیها *** این غزل خوانیها، معرکه گردانیها
سر بازار شلوغ است تو تنها ماندی *** همه جمعند چه شهری، چه بیابانیها
چیزی از سوره یوسف به عزیزی نرسید *** بس که در حق تو کردند مسلمانیها
همه در دست ترنجی و از این میرنجی *** که به نام تو گرفتند چه مهمانیها
خواب دیدم که زلیخایم و عاشق شدهام *** ای که تعبیر تو پایان پریشانیها
عشق را عاقبت کار پشیمانی نیست *** این چه عشقی است که آورده پشیمانیها
این چه شمعی است که عالم همه پروانهی اوست *** این چه پروانه که کردَست پر افشانیها
یوسف گمشده دنبالهی این قصه کجاست؟ *** بشنو از نی که غریبند نیستانیها
بوی پیراهن خونین کسی میآید *** این خبر را برسانید به کنعانیها
«صلی الله علیک یاأبا عبدالله» سلام میکنم به روی ماهتون، به دلهای صاف و زلالتان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حال و هوای محرم از راه میرسد. ماه عزای سیدالشهداء، خیلیها از مدتها قبل خودشان را آماده کردند که سوار سفینة الحسین شوند. انشاءالله خداوند به همه ما کمک کند که بتوانیم از فرصتی که در پیش روی ما هست نهایت بهره و استفاده را ببریم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، السلام علیک یا أباعبدالله. خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. آخرین روزهای سال قمری هستیم که در این ماه همراه شده با آخرین روزهای ماه ذی الحجه که ماه ولایت بود و در محضر ولایت بودیم. انشاءالله اولین روزهای سال قمری با سفینة النجاة و کاروان امام حسین(ع) همراه و همسفر شویم.
شریعتی: امروز هم سرا پا گوش هستیم و بحث شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) با تمام وجودمان منتظر روزی هستیم که پرچم توحید در سراسر عالم به رهبری و ولایت امام زمان(عج) به پا شود و همه ما با تمام وجود به سمت خدای سبحان و اخلاق حمیده الهی و جامعه توحیدی حرکت کنیم و در رکاب حضرت باشیم و به بهترین افتخارات از جهت وجودی نائل شویم. انشاءالله انقلاب ما زمینهساز این حرکت باشد. در محضر سوره یوسف(س) هستیم و در محضر قرآن کریم هستیم. این نکات عظیمی که خدای سبحان با تمام لطافت در این آیات برای ما قرار داده تا بتوانیم بفهمیم و عامل به آنها باشیم. به آیه 37 و 38 سوره یوسف رسیدیم. گفتیم وقتی اینها از یوسف(س) تعبیر خواب خواستند، حضرت فرمودند: قبل از اینکه طعام شما بیاید من برای شما خواهم گفت طعام شما چیست و برای شما تعبیر خواب خواهم کرد تا این جریان طعام علامت این باشد که دانستن این و بیان اینکه معلوم نبوده علامت بر صدق تعبیر خواب هم باشد که بدانند یک امر یقینی است. این گذشت و بعد حضرت فرمودند: این تعبیر خوابی که برای شما بیان میکنم «مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي» است.