یک روزی گفتند: حاج آقای مقدس یکی از بچهها اولین بار است به #مسجد آمده، کفشهایش را بردند. ایشان بلافاصله #تاکسی گرفت آمد میدان امام حسین، #کفش خرید و بعد به خانه آن بچه رفت و ناهار ماند و کفش را داد و یک پسر بچهی دیگر هم که آنجا بود به مسجد دعوت کرد.
@samtekhoda_text