eitaa logo
سمت خدا حب خدا
501 دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
169 فایل
@babaali8 خادم کانال ⬆⬆⬆ تبادل نداریم 🌷کپی با ذکر صلوات به روح شهدای گمنام حلال🌷 #حسین_جانم🌺 عقیده‌ی همه یاران به اتفاق این است که اشک شور بیاد حسین شیرین است کنار قتلگه او به گریه جان دادن ز وعده‌ها که به خود داده‌ام یکی این است ❣
مشاهده در ایتا
دانلود
بر دیده‌ی از غمِ ترِ مسلم صلوات بر دخترِ غم پرورِ مسلم صلوات بر بی کسیِ محمّد و اِبراهیم بر لاله‌های پرپرِ مسلم صلوات https://eitaa.com/samtekhodababaali
شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌کس باور نداشت بار غربت را کسی از روی دوشش بر نداشت در نگاهش کوفه کوفه غربت و دلواپسی عابر دلخسته جز تنهائیش یاور نداشت بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت می‌چکید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگی نخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت سنگ‌ها کمتر به پیشانی او پا می‌زدند نسبتی نزدیک اگر با حضرت حیدر نداشت روی گلگون و لبی پر خون و چشمانی کبود سرنوشتی بین نامردان از این بهتر نداشت سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت دخترش با دیدن بازارهای کوفه گفت خوب شد بابای من در دست انگشتر نداشت یوسف رحیمی https://eitaa.com/samtekhodababaali
دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی عجـب کـردند اهـل کوفـه از مهمان پذیرایی همان‌هایی که در این شهر گرداندند رو از من فـراز بام‌هــا در چشمشـان گشتـم تمـاشایی سـرم را بـرد قاتـل هدیـه از بهــر عبیــدالله تنـم در کوچه‌هــا گردیـده گـرم راه‌پیمایـی به جسم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم نبــودی کوفیــان را بیشتــر از ایـن توانـایی رسیـده ضربه‌هــا بـر سینـه و پهلـو و بازویم بیا بنگر که مسلم پـای تـا سر گشتـه زهرایی از آن ترسم که چـون‌آیـی نبینم ماه رویت را ز بس از چشـم گریانـم عطش بگرفته بینایی اگر چه رنگ خون زیباست بر روی شهید اما تماشا کن که روی من به خون بخشیده زیبایی تمـام شب کنـار کوچه‌هـا تنهـا تو را دیدم خـدا دانـد نکـردم لحظـه‌ای احساس تنهایی بیـا نامـردی و پستـی اهـل کوفــه را بنگـر که بهر کشتن یک تن کند شهری صف‌آرایی سزد «میثم» به یاد کام عطشان و لب خشکم کند تا جان به تن دارد به اشکِ دیده، سقّایی استاد ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ https://eitaa.com/samtekhodababaali
شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌کس باور نداشت بار غربت را کسی از روی دوشش بر نداشت در نگاهش کوفه کوفه غربت و دلواپسی عابر دلخسته جز تنهائیش یاور نداشت بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت می‌چکید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگی نخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت سنگ‌ها کمتر به پیشانی او پا می‌زدند نسبتی نزدیک اگر با حضرت حیدر نداشت روی گلگون و لبی پر خون و چشمانی کبود سرنوشتی بین نامردان از این بهتر نداشت سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت دخترش با دیدن بازارهای کوفه گفت خوب شد بابای من در دست انگشتر نداشت یوسف رحیمی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ https://eitaa.com/samtekhodababaali