سمت خدا حب خدا
.
دلی که سوخت با حال خراب آتش نمیگیرد
که این مِیخانه با جوش شراب آتش نمیگیرد
خَس و خاشاک آوردند دریا بسوزاند
حرامیها نمیدانند، آب آتش نمیگیرد
اگر آتش گرفت این در، ز گرمای وجود توست
کدامین چوب پیش آفتاب آتش نمیگیرد؟
سر دست علی با اشک چشمان حسن، تر شد
اگر از شرم زهرا این طناب آتش نمیگیرد
اگر قرآن جهنم را روایت میکند، یعنی:
به این آتش نوشتنها، کتاب آتش نمیگیرد
زمانی کعبه را آتش زدند و همچنان قبلهست
اگر چادر بسوزد که حجاب آتش نمیگیرد
دلت را مشت مشت انگار در دستاس میریزی
دلش سنگ است اگر این آسیاب آتش نمیگیرد
دراینبستر،از اینپهلوبهآنپهلو تو میسوزی
تومیسوزیچرااینرختخوابآتش نمیگیرد؟
چرا دائم گل نیلوفرت در غنچه میماند؟
چرارویتکبوداستونقاب آتش نمیگیرد؟
توکهمیسوختی،محسنعجبآغوشگرمی داشت
از این غم هیچکس، مثل رباب آتش میگیرد
کنار نامهی اعمال من، این شعر پیوست است
اگر روح و تنم، روز حساب آتش نمیگیرد
#محمد_زارعی
https://eitaa.com/samtekhodababaali