▪️▪️▪️▪️▪️▪️
💥 *۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی*
🔹 *شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.*
1⃣ همرزم شهید:
حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.
نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.
وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی".
با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.
خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟
2⃣مادر شهید:
با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!
3⃣برادر شهید:
برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم.
جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!
جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!
وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی میتواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟
لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!
محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!
4⃣همرزم شهید:
دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!
حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.
اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
5⃣همرزم شهید:
زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.
بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم.
حسین به همه اشاره کرد به جز من!
چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد!
از این ماجراها در سینه بچّه های اطّلاعات لشکر ثارالله بسیار نهفته است. خداداندچه رابطه ای بین شهیدقاسم سلیمانی وشهیدیوسف الهی بوده که شهید حاج قاسم سلیمانی وصیت کرد مرا پیش شهید يوسف الهی دفن کنید.... خدایا تورابه امام حسین (ع)راه شهدارانشان مابده تاازقافله عقب نمانیم.
یاد کنیم شهدا را با ذکر صلوات
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
👌حداقل برای یک نفر بفرست!👆
🌍کانال جهانی سمت خدا👇
eitaa.com/samtikhoda
﷽
سلام و خدا قوت به اعضای عزیز سمت خدا✋
🔵اطلاعیه و نکات مهم🔵
👌ما هر ماه قمری(گاهی اول ماه، گاهی ایام مناسبتی)سنت حسنه قربانی گوسفند و توزیع گوشت قربانی بین نیازمندان را داریم، فردا که اول صفر هست ما قربانی گوسفند نداریم و در عوض ۲۰ صفر که روز اربعین هست قربانی خواهیم داشت.
🔹️هر کی میخواد در ثواب قربانی روز اربعین و توزیع آن بین نیازمندان شریک باشه، وجه دلخواه خود را به شماره کارت زیر👇واریز کند.
👌شماره کارت ملی به نام محمد رستمی مختص قربانی👇
6037997163691331
👌ما برنامه جمع آوری صدقات مستحبی هم داریم و آن را بصورت نقد یا بصورت سبد کالا به دست نیازمندان میرسانیم.
🔹️شماره کارت رسالت به نام محمد رستمی مختص صدقات مستحبی👇
5041721048589809
👌یه شماره کارت دیگه هم قبلا اعلام کرده بودیم برای کمک به هیات دانش آموزان که البته بخاطر شدت کرونا مدتی تعطیل هست، ان شاءالله بزودی راه میفته، تا الان هم پولی که شما عزیزان در صندوق هیات، ذخیره دارید یک میلیون و دویست هزار تومن هست، اگه خواستین به هیات هم کمک کنید، اینم شماره کارت مختص هیات هست👇
6037997700704548
🔴نکات خیلی مهم و خطوط قرمز🔴
🔸️سمت خدای ما غیر از سمت خدای تلویزیون هست، ولی هدف ان شاءالله یکی هست.
🔸️محل مصرف گوشت قربانی و صدقات مستحبی فقط محل زندگی بنده هست، امکان استفاده در شهرهای دیگه برای ما میسر نیست.
🔸️با عرض معذرت لطفا کسی تقاضای کمک مالی از ما نکند، ما بشدت احتیاط میکنیم و تا اطمینان به فقیر بودن کسی نداشته باشیم هرگز کمک نمیدیم.
🧑من محمد رستمی هستم، خادم سمت خدا در واتساپ و ایتا و سروش با بیش از ۱۵ هزار نفر اعضاء، اهل شهر بالاده، استان فارس، ۱۰۰ کیلومتری شیراز که در این منطقه الحمدلله مشغول کارهای تبلیغی فرهنگی هستم، طلبه هستم، شغلم هم اینجا کشاورزی هست، از طرف شما عزیران وکیل و امین هستم که گوشتهای قربانی و صدقات مستحبی را منطقه محل زندگی خودم بین نیازمندان منطقه جره-بالاده توزیع و مصرف نمایم.
👌ما ان شاءالله چند مورد عقیقه هم روز اربعین خواهیم داشت، برای عقیقه یا هر مورد دیگر، اگر خواستین تماس بگیرین یا در واتساپ پیام بدین.
شماره همراه👇
۰۹۱۷۹۲۱۴۴۱۴
🔸️سه تا شماره کارت بالا👆هر کدام برای امری هستن، لطفا اشتباه واریز نکنید، اگر هم کسی اشتباه واریز کرد اطلاع دهد، اگر کسی برای قربانی اول صفر میخواسته پول حساب بریزد، ما اول صفر قربانی نداریم و اگر کسی اشتباه واریز کرده پیام دهد، قربانی ما روز اربعین هست ان شاءالله.
🔸️وجواهات واجب مثل رد مظالم واریز نفرمایید، ما فقط صدقات مستحبی یا واریزی برای قربانی را تحویل میگیریم.
👌هر گونه سوالی پیشنهادی انتقادی و تذکری که دارید با ما در میان بزارید، اینم آدرس سمت خدای ما در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/CWPBFI8jbWp66mHEyRs9av
داستانی پندآموز از مولوی - @Maddahionlin.mp3
3.42M
#برنامه_سمت_خدا
👌یه داستان پندآموز از مولوی👆
👌هر کی فحش و متلک زیاد بهش میگن، حتما گوش کنه!👆
#پیشنهاد_دانلود
🎙واعظ: استاد عالی
💠💠💠💠💠💠💠
👌کانال واعظین سمت خدا👇
eitaa.com/samtikhoda
کنارقدمهای جابر.mp3
8.58M
کنار قدم های جابـــــر💔
#میثم_مطیعی
🤲ان شالله اربعین ڪربلا قسمت همه آرزومندا....
━━━⊱♦️⊰━━━━
👌به "سمت خدا" وصل بشییییید!👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کیا شمعن؟
💠کیا ذغالن؟
👌درس شیرین امروز فرق شمع و ذغال است.گوش کنید!👆
🎙استاد دانشمند
🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️
💠عاشقان سمت خدا👇
eitaa.com/samtikhoda
✨﷽✨
🌷 خاطره ای از همسر شهید چمران:
✍ یک هفته بود که مادرم را در بیمارستان بستری کردیم. مصطفی به من سفارش کرد که “شما بالای سر مادرتان بمانید و حتی شبها رهایش نکنید.” من هم این کار را کردم. وقتی حال مادر بهتر شد و از بیمارستان ترخیص شد، به خانه آمدیم و من، دو روز دیگر هم پیش او ماندم.
یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند، دست مرا گرفت و بوسید. میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد! من با تعجب گفتم: “برای چی مصطفی؟!”
گفت: “این دستی که این همه روز، به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.”گفتم: “از من تشکر میکنید؟! خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها را میکنی!!”
گفت “دستی که به مادرش خدمت میکند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.” هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم..
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
👌حداقل برای یک نفر ارسال کن!👆
🌍کانال جهانی سمت خدا👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌هر کی میخواد سرمایه گذاری کنه، بهترین سرمایه گذاری اینه که...
#پیشنهاد_دانلود👆
💠💠💠💠💠💠💠
👌به اشتراک بزار تا بقیه هم سرمایه گذاری کنن!!!👇
eitaa.com/samtikhoda
مداحی آنلاین - ظهور - استاد عالی.mp3
2.61M
♨️ظهور
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴بهترین #سخنرانی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
═┄⊰༻🌼༺⊱┄
🌍کانال جهانی"سمت خدا"
eitaa.com/samtikhoda
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
⚜دستورات اخلاقی و خودسازی⚜
🌷 آیت الله ناصری :
🌱 بَرای کسانی که خواهان تقرب به خدا و ساحت مقدس امام زمان علیه السلام هستند میتوان موارد زیر را که متخذ از روایات هستند، توصیه کرد. این موارد در حقیقت، قدمهای اولیة خودسازی و سلوک معنوی هم محسوب میشوند.
☘ اول توبهای از اعمال گذشته بکند و تصمیم بگیرد که در آینده گناه نکند، مبارزة با حق ننماید و شیطان را پیروی نکند.
☘ ملتزم بشود که نمازهایش را اول وقت بخواند.
☘ تسبیح حضرت زهرا علیها السلام را بعد نمازها حتماً بخواند.
☘ هر صبح، دعای عهد را بخواند.
☘ اغلب اوقات با وضو باشد.
☘ همین طوری که در روایت آمده است، روزی صد بار استغفار کند.
☘ روزی پنجاه آیة قرآن بخواند.
☘ موقع خواب، با وضو باشد و مقداری قرآن بخواند.
🍂 انجام این اعمال، بسیار مفید است و سبب زوال یا کمرنگ شدن این حجابها میشود و در نتیجه، انسان از انوار قدسی حضرت بیشتر بهره میبرد.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🌍کانال جهانی سمت خدا👇
eitaa.com/samtikhoda
قسم به صبرزینب،مطیعی.mp3
1.8M
مداحی حجاب و حیا
قسم به صبر زینب، به شور کرب و بلایش
قسم به غربت او، قسم بر حجب و حیایش
قسم به نام زهرا، چادر خاکی او
آه، قسم به او که شد چنین شکسته پهلو
مرا نمانده طاقت، این غم شعله ور را
آه، چگونه حاشا کنم این خون جگر را
زمانه غریبی است، زمان غربت عشق
به شعله های عصیان، شکسته حرمت عشق
(صاحب زمان! الامان)
🎙میثم مطیعی
━━━━⊱♦️⊰━━━
👌بفرست برای هر کی دوسش داری!👆
#سمت_خدا👇
eitaa.com/samtikhoda
مداحی آنلاین - رقیه های زمانه.mp3
3.6M
🏴 #شهادت_حضرت_رقیه(س)
♨️رقیه های زمانه
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴بهترین #سخنرانی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
🌍کانال جهانی سمت خدا👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌یکی از شما در مقابل ۵۰ تا شهید بدر...
#استاد_رائفی_پور
🔴هر کسی نمیتونه به امام زمان برسه.
#آخر_الزمان
#امام_زمان
#غربال
💠💠💠💠💠💠💠
👌کانال منتظران ظهور👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😥قدم قدم با یه علم ایشاالله اربعین میام حرم...
👌کوله ها را ببندید که سفر عشق نزدیک است...
━━━━⊱♦️⊰━━━
👌انتشارِ بدونِ لینک یا با لینکِ پستهایِ "سمت خدا"جایز و حلال است👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴مولا حسن جان
🌴آرام جان حضرت زهرا حسن جان
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #واحد
👌بسیار دلنشین
🔴گلچین بهترین #مداحی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
👌به"سمت خدا"بیاییییید!👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شما آزادید یا اسیر؟؟؟
👌هر وقت بر شهوت و شکم و میل نفسانی خود غالب شدید...
🎙استاد شهید مطهری
💠💠💠💠💠💠💠
👌"سمت خدا" را برای رفیقت به اشتراک بزار!👇
eitaa.com/samtikhoda
🌼 مثال مرگ، برای شایستگان 🌼
✍شخصی از امام جواد (علیه السلام) پرسید، چرا عده ای از مسلمانان از مرگ هراسانند و آن را ناخوش دارند. امام جواد (علیه السلام) فرمود: زیرا آنها مرگ را نمی شناسند از این رو آن را خوش ندارند. اگر آن را می شناختند و از دوستان خدا بودند، آن را دوست داشتند، و می دانستند آخرت برای آنها، بهتر از دنیا است. سپس امام جواد (علیه السلام) برای روشن نمودن مطلب، این مثال را زد و به او فرمود: چرا کودک و دیوانه، دوائی را به حال او سود دارد و موجب تسکین درد آنها می شود، دور می کنند و نمی خورند؟
امام جواد (علیه السلام) فرمود: سوگند به کسی که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق مبعوث کرد، کسی که خود را برای مرگ، آماده کامل کند، فایده آن مرگ برای او از فایده این دارو برای بیمار بیشتر است، آگاه باشید، اگر آنها (که خود آماده کرده اند) می دانستند که مرگ برای آنها پلی به سوی نعمتهای الهی است، با علاقه ای بیش از علاقه خردمند بیدار، به دارو، برای دفع آفات و تحصیل سلامتی، آن مرگ را می طلبیدند. نیز روزی امام جواد (علیه السلام) به بالین بیماری از یارانش رفت، دید گریه می کند و در مورد مرگ بی تابی می کند، امام جواد (علیه السلام) به او فرمود: ای بنده خدا! از این رو از مرگ می ترسی که آن را نمی شناسی، هرگاه بدنت پر از چرک گردد، و زخمها و بیماری های پوستی بردارد تو بدانی که اگر به حمام بر وی و بدن خود را شستشو بدهی، همه آنها چرکها و زخمها، برطرف می گردد، آیا با علاقه به حمام برای شستشو می روی؟ و یا به حمام رفتن را دوست نداری؟ بلکه دوست داری که آن چرکها و زخمها در بدنت بماند؟
او عرض کرد: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، دوست دارم که به حمام بروم.
امام جواد (علیه السلام) فرمود: فذالک الموت هو دللک الحمام... آن مرگ همان حمام است، و آخرین مرحله برای زدایش گناهانت و پاکی از پلیدی معصیت هایت می باشد پس هرگاه بر مرگ وارد شدی و از آن گذشتی، و از هر گونه غم و اندوه و رنج و نجات می یابی و به هر گونه سرو و شادی می رسی. در این هنگام آن بیمار، آرامش یافت و بیانات امام جواد (علیه السلام) او را با نشاط نمود و تسلیم مرگ گردید، چشمش را فرو خوابانید و از دنیا رفت.
📚 معانی الاخبار صدوق، ص290
داستان دلنشین منبر
@membariha313
🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽
eitaa.com/samtikhoda
بایولوژیکال4910 آهنگ زنگ.m4a
19.22M
👌این فایل صوتی👆را اهل تحقیق و اهل مطالعه حتما وقت بزارن گوش کنن!
⚠️ در پشت پرده اسناد نظم نوین جهانی چه می گذرد؟؟⚠️
⚠️ بازی های از پیش تعیین شده را می شناسیم؟ ⚠️
❎ نظم نوین جهانی و ویروس کرونا و واکسن و ...👆
👨🏫 استاد بااوسی
اندیشکده قلب سلیم
مرکز بررسی دکترین سلامت | @ghalbesalim_com
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕
👌کانال"سمت خدا"👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕نماهنگ وصیت⭕
🤔اَفهمتَ یا فلان بن فلان...
😥از تو قبر دراومدی خاک بریز و بگو صاحب الزمان...
#بسیار_جالب
━━━━⊱♦️⊰━━━
👌به اشتراک بزار!👇
eitaa.com/samtikhoda
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دلبسته صابون (حکایت عطّار بصراوی)
شخص عطّاری از اهل بصره می گوید:
روزی در مغازه عطّاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر وکافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن وچهره هایشان دقّت کردم، متوجّه شدم که اهل بصره وبلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر ودیارشان پرسیدم؛ امّا جوابی ندادند. من اصرار می کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هرحال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار (صلّی الله علیه وآله) وآل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ما از ملازمان درگاه حضرت حجّت (علیه السلام) هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر وکافورش را از تو بخریم.
همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم وتضرّع واصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید.
گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است وچون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم.
گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید، اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والاّ از همان جا برمی گردم ودر این صورت، همین که درخواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر وپاداش خواهد داد؛ امّا باز هم امتناع کردند. بالاخره وقتی تضرّع واصرار را از حدّ گذراندم، به حال من ترحّم نموده ومنّت گذاشتند وقبول کردند. من هم با عجله تمام سدر وکافور را تحویل دادم ودکان را بستم وبا ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ امّا من ایستادم. متوجّه من شدند وگفتند:
نترس؛ خدا را به حقّ حضرت حجّت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو وروانه شو.
این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حقّ حضرت حجّت (ارواحنا فداه) قسم دادم وبر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم.
ناگاه ابرها به هم پیوستند وباران شروع به باریدن کرد.
اتّفاقا من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته وآن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم، به یاد صابون ها افتادم وخاطرم پریشان شد.
به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرورفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ امّا با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. آنها وقتی متوجّه من شدند ومرا به آن حالت دیدند، برگشتند ودست مرا گرفتند واز آب بیرون کشیدند وگفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن ومجدّدا خدای تعالی را به حضرت حجّت (علیه السلام) قسم بده. من هم توبه کردم ودوباره خدا را به حقّ حضرت حجّت (علیه السلام) قسم دادم وبر روی آب راهی شدم.
بالاخره به ساحل دریا رسیدیم واز آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم.
مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است وبا آنها تا نزدیک چادر رفتم وهمان جا توقّف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد ودرباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم، حضرت فرمودند: ردّوه فانّه رجل صابونی؛ او را به جای خود برگردانید ودست ردّ به سینه اش بگذارید، تقاضای او را اجابت نکنید ودر شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی.
این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگی های دنیوی خالی نکرده است تا محبّت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی هم نشینی با دوستان خدا را ندارد. این سخن را که شنیدم وآن را بر طبق برهان عقلی وشرعی دیدم، دندان این طمع را کنده وچشم از این آرزو پوشیدم ودانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگی های دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود وصورتی مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت وملازمت آن حضرت باشد
📕میر مهر
(جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه))
نویسنده: مسعود پور سید آقایی
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🌍کانال جهانی سمت خدا👇
eitaa.com/samtikhoda
حسینی قمی،کارمفید.mp3
7.79M
🥪یه غذای بسیار خوشمزه هدیه به شما خوبان، خصوصا ۱۸ ساله ها، حتما این غذای خوشمزه را بخورید!👆
👌هر کی زیاد میره تو گوشی، گوش کنه!🙈
🎙استاد حسینی قمی
🥪🥪🥪🥪🥪🥪🥪
🍔کانال غذاهای خوشمزه👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 پنج تا درس خیلی خیلی خیلی مهمِ مهمِ مهمِ که حتما حتما حتما باید گوش کنید و عمل کنید!
🤗جان خودت اگه نمیخوای عمل کنی، پس گوش نکن!
💫واعظ: استاد عالی
❇❇❇❇❇❇❇
👌کانال موعظه خوبان👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اربعین
دلتنگ حرم هستم حسین
ولی دل به علَم بستم حسین
به کتیبه ها که دست میکشم
به ضریح میرسه دستم حسین
قو علی خدمتک جوارحی
و اشدد علی العزیمة جوانحی
چه عنایتی چه شاه با کرامتی
چه سعادتی چه ذکر با حلاوتی
چه عبادتی چه وزن پر محبتی آقا
من أین لی الرفیق الا روضه
من أین لی الطریق الا روضه
#نریمانی
💥💥💥💥💥💥💥
💥کانال عاشقان اربعین👇
eitaa.com/samtikhoda
﷽
#داستان_آموزنده
💥تو هویجی یا تخم مرغ یا دانه های قهوه؟
💎زن جوانی پیش مادر خود میرود و از مشکلات زندگی خود برای او میگوید و اینکه او از تلاش وجنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد. سپس توی اولی هویج ریخت در دومی تخم مرغ ودر سومی دانه های قهوه.
بعداز 20 دقیقه که اب کاملا جوشیده بود گازها را خاموش کرد!
اول هویج هارا در ظرفی گذاشت، سپس تخم مرغ هارا هم در ظرف گذاشت وقهوه راهم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه میبینی؟
او پاسخ داد:هویج، تخم مرغ و قهوه. مادر از او خواست که هویج هارا لمس کند وبگوید که چگونه اند ؟! او اینکار را کردو گفت: نرم اند. بعد از او خواست تخم مرغ هارا بشکند، بعداز اینکه پوسته آن را جدا کرد، تخم مرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد.
دختر از مادرش پرسید که: مفهوم اینها چیست؟
مادر به او پاسخ داد: هرسه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است، آب جوشان، اما هرکدام عکس العمل متفاوتی نشان داده اند. هویج در ابتدا بسیار سخت ومحکم به نظر میرسد اماوقتی در آب جوشان قرار گرفت به راحتی نرم و ضعیف شد.تخم مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت میکرد وقتی در آب جوش قرار گرفت مایع درونی آن سفت و محکم شد.
دانه های قهوه که یکتا بودند بعد از قرار گرفتن در آب جوشان آب را تغییر دادند.
مادر از دخترش پرسید:تو کدام یک ازاین مواد هستی؟وقتی شرایط بد وسختی پیش می آیدتو چگونه عمل میکنی؟تو هویج، تخم مرغ یا دانه های قهوه هستی؟به این فکر کن که من چه هستم؟ آیا من هویج هستم که به نظر محکم می آیم،اما در سختی ها خم میشوم و مقاومت خود را از دست میدهم؟ آیا من تخم مرغ هستم که با یک قلب نرم شروع میکند، اما با حرارت محکم میشود؟
یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر میدهد؟ هر چه آب داغتر میشود، آن دانه بوی خوشتر وطعم دلپذیرتری را آزاد میکند. اگر تو مانند دانه های قهوه باشی هرچه شرایط بدتر میشوند تو بهتر میشوی وشرایط را به نفع خودت تغییر می دهی.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
👌کانال داستانهای آموزنده👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معجزه_اربعین
⚡یجاد تمدن اسلامی نوین...
⚡هر کدام شما یه رسانه اید...
⚡غوغا کنید...
⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡
⚡کانال معجزه ها👇
eitaa.com/samtikhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌یه لقمه غذای لذیذ که همه شما باید بخورید!👆
🔴فقط کافیه یه ذره از#جهنم بترسی
🎙استاد پناهیان
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
🔴برای رفیقت به اشتراک بزار!👇
eitaa.com/samtikhoda