فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یا_رقیه_سلام_الله_علیها
اے شـــاه ڪلید همـــہ ے حاجاتم
نامــت سبـب قبـــولے طاعــــاتم
حتـے نفسے ڪه میڪشــم ، والله
مدیون سہ سالہ عمــہ ے ساداتم
#الدخیلک_یا_رقیـه
#شب_سوم_محرم
@sang_shishah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست؟
در جوابم این چنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانهاند
عشق در دست حسین بن علی ست
【اَلْسَّلٰام عَلَیْکَ یا اَباعَبْدالله الْحُسَيْن】
آقـا همیشــه
در قلــ♥️ـــب
مــنــــــی ...
همیشه یک فردایی هست
و زندگی برای بهترین کارها
فرصتی به ما میدهد
اما اگر اشتباه کنم
و امروز همه آن چیزی باشد
که از عمر برای من مانده
فقط میخواهم یک چیز بگویم:
«دوستت دارم» تا هیچگاه از یاد نبری
فردا برای هیچکس تضمین نشده است
پیر یا جوان
شاید امروز آخرین باری باشد
که کسانی را میبینی که دوستشان داری!
پس زمان از کف مده عمل کن
همین امروز شاید فردا هیچوقت نیاید
و تو بیشک تأسف روزی را خواهی خورد
که فرصت داشتی برای یک لبخند
اما مشغولیتهای زندگی تو را از
برآوردن آخرین خواسته آنها بازداشتند
برکت در زندگی میخواهی؟؟
.
.علی باباخانی-خیاط لباس علما - می گفت:یک روز برای اندازه زدن لباس مرحوم آیت الله مرعشی نجفی به منزل ایشان رفته بودم.وقتی به آن جا رسیدم وقت اذان شد و حضرت آقا در حال آماده شدن برای رفتن به نماز بود، عرض کردم:
آقا! یک دقیقه صبر کنید تا عبا را بر دوش تان انداخته، آن را اندازه بزنم، آقا دست من را گرفته فرمودند:
نگذار شیطان ما را از نماز اول وقت غافل کند، بیا به نماز برویم بعد که آمدیم اندازه بگیر!
.عزیزان ...
به یاد جملهٔ زیبای رئیس جمهور شهید، محمدعلی رجایی افتادم،میفرمودند:
.«به نماز نگویید کار دارم ، به کار بگویید وقت نماز است»
یا به عبارت دیگر:
«به نماز نگویید کار دارم، به کار بگویید که نماز دارم»
.عزیزان گرامی...
یکی از صالحان دعا میکرد:
خدایا در روزی ام برکت قرار ده!
.کسی پرسید: چرا نمی گویی روزی ام ده؟
ڱفت:روزی را خدا برای همه ضمانت کرده است.اما من بـرکت را در رزق طلب می کنم چیزی است که خدا به هرکس بخواهد می دهد(نه به همگان) .
عزیزان ...
برکت اگر در مال بیاید ، زیادش می کند.
اگر در فرزند بیاید،صــالحش می کند.
اگر در جسم بیاید، قوی و سالمش می کند.و ...
.مهم ترین و قوی ترین عامل برکت در زندگی و روزی انسان، نماز را اول وقت به جا آوردن است.
آیت الله شیخ مهدی مازندرانی رحمةالله علیه میفرمودند:
.نماز را اول وقت بخوانید! خداوند هرچه بخواهید،به شما می دهد.
🌿سپس می فرمود:
هنگام نماز، اگر کار را بر نماز مقدم بدارید،مطمئن باشید،از آن کار خیری نمی بینید و بهره ای نخواهید برد.
به عبارت دیگر:برکتی در آن کار نیست و برکتی را نخواهید دید
•••✾•🌿🌺🌿•✾••
#جرعهای_از_معرفت
🔸عدهای از شاگردان آیتالله قاضی قدسسره به ایشان گفتند: [علم] کیمیا را به ما یاد بدهید. ایشان فرموده بود: این ذکر بالاتر از کیمیاست:✨ «اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ؛ ✨خدایا! مرا بهوسیله حلالت از حرامت بینیاز کن، و با فضل خودت، از هرچه غیر خودت بینیاز گردان».
🔸آیتالله بهجت قدسسره میفرمودند: به هرتعداد که میخواهید ذکر را بگویید و قبل و بعد از گفتن همه، یک صلوات بفرستید.
📚 در محضر بهجت، ج٣، ص٢٨۵
📌توضیح بیشتر:
⭕️آیتالله بهجت(ره) برای کسانی که از ایشان برای برطرف شدن مشکلات اقتصادی خود و افزایش رزق، دستورالعملی میخواستند همین ذکر را توصیه میفرمودند.
@sang_shishah
در نزدیکیهای تهران حوالی دولت آباد
و میدان خراسان یک گاریچی بود بنام قاسم
که کارش فروش جگر بود و به همین دلیل
معروف شده بود به قاسم جیگرکی
قاسم جیگرکی شرور بود
اهل دعوا و چاقوکشی و گاهی اوقات هم
پیک مشروبی میزد
اما هر سال چند روز قبل از محرم که میشد
دست و دهانش رو آب میکشید و تو مجلس
امام حسین علیهالسلام خدمت میکرد
اوایل جمعیت زیادی در این هیئت حضور
داشتند، کم کم از تعداد سینه زنها کاسته شد
تا اینکه مسئولین هیئت متوجه شدند
که مطلبی باید رخ داده باشه که این مقدار
کاهش سینه زن رخ داده است
پیگیریهای مسئولین نشان داد که حضور
آدم شروری مثل قاسم جیگرکی آن هم
به عنوان جلودار و عَلَم کش باعث شده
تا مردم میل و رغبتشان را به این هیئت
از دست بدهند
بنابراین قرار گذاشتند که به قاسم اعلام کنند
که امسال به هیئت نیاید
بزرگ هیئت که پیرمرد با صفایی بود با شش
نفر از هیئتیها رفتند منزل قاسم جیگرکی
آن پیرمرد شروع به سخن کرد که قاسم
آیا امام حسین علیهالسلام را دوست داری؟
قاسم زد زیر گریه و گفت بعد یه عمر نوکری
امام حسین علیهالسلام رو دوست دارم!!؟
خودم و زن و بچههام به فدایش
مجدداً سوال کردند که قاسم هر کاری از
دستت بر بیاید برای امام حسین انجام میدهی؟
گفت بله هر کاری که رو زمین مونده باشه
را از شعف دل انجام میدهم
از توالت شستن تا پرچم زدن و حتی چون بدن
قوی داشت علم مسجد را او بدوش میکشید
هر کاری که بتونم انجام میدهم و به آن هم
افتخار میکنم
گفتند قاسم دوست داری هیئت اربابت
کوچیک باشه یا بزرگ!!!؟
گفت بزرگ ...
امام حسین علیهالسلام عظمت دارد
هیئت او هم باید عظمت داشته باشد
سؤال کردند قاسم اگر کسی باعث بشود
که هیئت امام حسین کوچک بشود
وظیفهاش چیست؟
قاسم شک کرد و پرسید یعنی چه؟
گفتند یعنی مردم به هیئت نیایند
به خاطر یک نفر
قاسم گفت خب آن یک نفر نیاید تا مردم بیایند
گفتند راستش ما آمدهایم که بگوئیم
امسال شما به حسینیه نیایی!
قاسم گفت باشه من نمیام و شما هم سلام
من را به مردم برسانید و بگوئید قاسم نمیاد
تا شما تشریف بیاورید
شب اول محرم همسر و فرزندانش گفتند
بابا نمیای هیئت!؟
قاسم گفت چرا شما بروید من هم خواهم آمد
اجازه نداد خانواده متوجه بشوند
رفت چند تکه پارچه مشکی پیدا کرد و رفت
زیرزمین خانه را مشکی زد
گفت یا امام حسین من را از حسینیه
بیرون کردند، به من گفتند که دیگر نیا
من هم یه حسینیه برای خودم درست کردم
اینجا کسی نیست که من را بیرون کنه
زنجبرهایش را برداشت هر چه شعر بلد بود
میخواند و عزاداری میکرد
این ادامه یافت تا صبح روز پنجم
صبح روز پنجم یکی از اون هفت نفر
با چشم گریان به درب خانه دوستش رفت
و متوجه شد که او هم گریان است
جویا شد دید دقیقاً همان خوابی که او دیده
دوستش هم دیده است
درب منزل سوم و چهارم و ... هفتم
همه در آن شب یک خواب را دیده بودند!
هر هفت نفر را امام حسین علیهالسلام
توبیخ کرده بودند که شما چکاره بودید که
به کسی بگوئید بیا و به دیگری بگوئید نیاید؟
من که فقط امام بندههای خوب نیستم
امام گنهکاران هم هستم
بروید از او عذرخواهی کنید
چرا دل قاسم را شکستید؟
چرا در پیشگاه همسر و فرزندانش کوچکش
کردید؟
همگی با هم به در خانه قاسم آمدند
و دیدند که درب باز است، درب زدند
یکی از فرزندان قاسم آمد دیدند در حال
گریه است، گفتند چرا گریه میکنی
گفت بیائید پدرم داره خودش را میزنه
پدر داره گریه میکنه
دویدند، دیدند قاسم آنقدر این سر را
به دیوار زده که این سر خون آلود شده
گفتند چه شده؟
گفت من هم خواب امام حسین را دیدم
آقا فرمود بخاطر من ببخش اینها را
ولی قاسم تو که ما را دوست داری
تو که دو ماه عزاداری میکنی
چرا شرارت میکنی؟
چرا شرابخواری میکنی؟
چرا آبروی من را میبری؟
قاسم میگوید به آقا گفتم:
من نمیدانستم که آبروریز شما هستم
حالا که اینطور شد میخوام روز عاشورا
بمیرم برات
ظهر عاشورا نشده بود دیدن بچههای قاسم
دارن فریاد میزنن، آی مردم ما یتیم شدیم
مردم اومدن جنازه قاسم رو گلبارون کردن
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند