eitaa logo
ســنگـــــــــ☆ و شیـشه
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
6 فایل
بر آن هستیم مطالب مورد نیاز در زمینه های مختلف بیان شود شما هم میتوانید مطالب و کلیپ های زیبای خود را برای ما ارسال کنید تا با نام خودتان در کانال قرار داده بشود ارتباط با مدیر @hessam133
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 امام صادق (ع) در حدیثی می‌فرمایند: موقعی که خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد، هنگامی که گناهی انجام می‌دهد او را گوشمالی می‌دهد تا به یاد توبه بیفتد، و هنگامی که شر بنده‌ای را (بر اثر اعمالش) بخواهد موقعی که گناهی می‌کند نعمتی به او می‌بخشد تا استغفار را فراموش کند و به آن گناه ادامه دهد، این همان است که خداوند عزوجل فرموده: «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِّنْ حَیْثُ لَایَعْلَمُونَ»؛ یعنی از طریق نعمت‌ها به هنگام معصیت‌ها آنها را به تدریج از راهی که نمی‌دانند گرفتار می‌سازیم (تا هرگز نتوانند توبه کنند) ».[۱] یکی از یاران امام صادق عرض کرد: من از خداوند مالی طلب کردم به من روزی فرمود، فرزندی خواستم به من بخشید، خانه‌ای طلب کردم به من مرحمت فرمود، من از این می‌ترسم نکند این استدراج باشد، امام فرمود: اگر اینها توأم با حمد و شکر الهی است استدراج نیست (نعمت است )[۲]. (۱)(تفسیر نمونه،ج۷، ذیل آیات ۱۸۲ و ۱۸۳ سوره اعراف) (۲)(تفسیر نمونه، ج ۲۴، ذیل آیات ۴۲-/ ۴۵ سوره قلم).
✨﷽✨ ✍گویند :صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید.... پذیرفت ... نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت : ✍مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد! کسى برنخاست گفت :حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد ! باز کسى برنخاست.گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ و براى رفتن نیز آماده نیستید ‼️ @sang_shishah
📚 در حیاط خانه پدربزرگم، ناراحت و غمگین نشسته بودم؛ پدربزرگم که انسان فهیم و بزرگی است علت ناراحتی را از من جویا شد... ابتدا گفتم چیزی نیست اما بعد با خودم گفتم شاید بتواند راهکار خوبی به من نشان دهد به همین دلیل به او گفتم: از تمرکز نداشتن و حواس پرتی خسته شدم؛ در نماز، از اول آن، فکرم به همه جا پرواز می‌کند و وقتی حواسم جمع می‌شود که متوجه می‌شوم نمازم تمام شده است! یا در امتحانات مدرسه هم همینطور و خلاصه هر جا که هستم انگار آنجا نیستم...! از این آشفتگی خسته شدم! پدر بزرگم گفت: ذهن انسان مانند ظرف غذا است و هر آنچه می‌بیند و می‌شنود مانند مواد اولیه غذا وارد آن می‌شود و همانها را تجزیه و تحلیل می‌کند؛ نمی‌شود که داخل قابلمه نخود لوبیا بریزیم و‌ انتظار خورشت گوشت داشته باشیم! باید ابتدا ظرف ذهن را خالی و پاک کنیم سپس در آن هر چه میخواهیم بریزیم تا به ما چیزی را که میخواهیم بدهد! اگر قدرت خالی کردن آن را نداریم نگذاریم چیزی وارد آن شود! ذهنی که از همه چیز پر شده است معلوم است که گاهی سرریز می‌شود و خروجی آن افکاری شلوغ و درهم است! 🌹در حال زندگی کن و همه چیزخوار نباش تا ذهنی زلال و آماده داشته باشی🌹 @sang_shishah
روزی فیل با سرعت از جنگل می گریخت! دلیلش را پرسیدند گفت: شیر دستور داده تا گردن همه زرافه ها را بزنند! گفتند: تو را چه به زرافه؟! تو که فیل هستی پس چرا نگرانی؟! گفت: بله من میدانم که فیل هستم؛ اما جناب شیر، الاغ را به پیگیری این دستور مأموریت داده!! وقتی مأموریت مهم را بر دوش افراد بیسواد و نادان میگذارند، نتیجه فاجعه بار خواهد بود!
🌹 آقایی نقل می‌کرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود. دکتر برای او آزمایش‌هایی نوشت. بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش‌ به بیمارستان رفتیم؛ چشمان و قلبش می‌لرزید. متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست. دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد. متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!! از این کار او تعجب کردم! متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینه‌ها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد. پس من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینه‌ای کم در راه خدا، با زبان و‌ در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و‌ ازدیاد نعمت است. «و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن…» (ضحی آیه ۱۱). «اگر شکرگزار باشید قطعا برای شما زیاد میگردانیم…» (ابراهیم آیه ۷).
📘 🌀 ﺍﻫﺎﻟﯽ يک ﺭﻭﺳﺘـﺎ از بـهلول براي سخنراني ﺩﻋـﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. بهلول قبول مي کند اما در ازاي آن صـد سکه از آنها طلب مي ڪند. مردم کنجکاو سکه ها را تهيـه کرده و در ميدان جمع مي شوند تا ببينند بهلول چه مطلب باارزشي دارد؟! در رﻭﺯ ﻣـﻮﻋﻮﺩ بهلول ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒـﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣردم مي ﮔﻮﯾﺪ: ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ و ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿـﺮﯾﺪ. ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﮓ ﻭ ﮔﯿﺞ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ 〽️ بهلول ﻟﺒﺨﻨـﺪي ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿـﺰﯼ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺍﺣﺴﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﺪ. ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨڪﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻝ ﺗﻮﯼ جیبهایش ﺑﺎﺷـﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨـﮓ ﺻﺤﺒـﺖ میڪند. @sang_shishah
🔆همين الآن 🍂پيرهنى نو بر تن داشت . خواست كه با آن نمازى خواند . وضو بايد مى‏ساخت . نخست به بيت الخلاء رفت .در آن جا به اين فكر افتاد كه‏ پيرهن نو را صدقه دهد . همان جدا درآورد و بر در مستراح آويزان كرد . 🍂سپس يكى از همراهان خود را كه در بيرون ايستاده بود، صدا زد . آمد و گفت:اى شيخ چه مى‏فرمايى؟ 🍂از درون آواز داد كه اين پيراهن را كه بر در انداخته‏ام، بردار و ببر و به نيازمندى هديه ده . گفت:اى شيخ!نمى‏توانستى كه صبر كنى تا از آن جا بيرون آيى و سپس آن را صدقه دهى!؟ 🍂گفت: مى‏ترسم، تا بيرون آيم شيطان مرا از اين نيت خير بگرداند . تا او در نيت من دست نبرده و مرا پشيمان نكرده است، ببر و به حاجتمندى بده .
🌴🌴🌴🌴 🔆تغییر نگاه 💥در ژاپن مردمیلیونری برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد 💥بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند 💥وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند و چشمان او خوب شد. 💥تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد 💥زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود مرد میلیونر میگوید: خوب شدم 💥ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام... 💥راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد !! 📌برای درمان دردهايت، نمیتوانی دنیا را تغییردهی... بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری.. 👌تغییر دنیا کار احمقانه ایست ولي، تغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه است. @sang_shishah
🌴🌴🌴🌴 🔆تغییر نگاه 💥در ژاپن مردمیلیونری برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد 💥بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند 💥وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند و چشمان او خوب شد. 💥تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد 💥زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود مرد میلیونر میگوید: خوب شدم 💥ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام... 💥راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد !! 📌برای درمان دردهايت، نمیتوانی دنیا را تغییردهی... بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری.. 👌تغییر دنیا کار احمقانه ایست ولي، تغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه است. @sang_shishah
🌺🌺🌺🌺 🔆 ✨در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال *معروفه. 🌾فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. 🌾یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند. 🌾صدایش توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی! 🌾در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود. 🌾مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند. حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"! 🌾کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد. 🌾جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد: یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده. حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، 🌾خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند، به آرامی و خونسردی می گوید: 🌾" خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است 🌾در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد. 🌾اما مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند @sang_shishah
📚 روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم. آفتاب گفت: چگونه؟ باد گفت آن پیرمرد را میبینی که کتی بر تن دارد؟ شرط میبندم من زودتر از تو کتش را از تنش در می اورم. آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به صورت گردبادی هولناک شروع به وزیدن گرفت. هرچه باد شدید تر میشد پیرمرد کت را محکم تر به خود می پیچید... سرانجام باد تسلیم شد. آفتاب از پس ابر بیرون امد و با ملایمت بر پیرمرد تبسم کرد و طولی نکشید که پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی اش را پاک کرد و کتش را از تن دراورد. در ان هنگام آفتاب به باد گفت... دوستی و محبت قوی تر از خشم و اجبار است. در مسیر زندگی گرمای مهربانی و تبسم از طوفان خشم و جنگ راه گشا تر است. @sang_shishah