دلنوشته😔
يادمـہ كوچيك كه بودم اگه نيم ساعت بابامو نمي ديدم ميزدم زير گريه...😭
اما حالا....مي بينم كـہ چقــــدر عوض شدم...😓
اون روزها براي چند دقيقه دور بودن از بابام "طاقت" نداشتم😩 اما حالا "از روزے كـہ به دنيا اومدم تا الان" ، 💫مهربان تر از پدرم 💫رو گم كرده ام ولے انگار نه انگار...😓
مــهـ❤️ــدي جان...
گويند امــامــ هر عصر، بـابـايِ مهـــربـان استــ....
اي مهربان تر از پدر...
در این ایام تولدت
میخواهم من هم متولد شوم
دیگر فراموشت نکنم
روزهایم را با یادت شروع و به پایان برسانم و
آن کنم که تو خواهی تا....
چشم جهان به دیدارت، بینا شود و به پایان رسد این یتیمی.
بابا جان بیش از همیشه دستم را بگیر!
❤️تولدت مبارک❤️
🌷#_حرفهای_منوخدا_#🌷
دلنوشته 🌹
یا مهـــــــــــــــــدی جان...مولای مهربانم....شاهـد دلتنگی هایم....
با کدامین قلـــــــم نام تو را بنویسم؟!
با کدامین صــــــدا تو را بخوانم؟!
با کدامین آبــــــرو صدایت کنم؟!
با چه نوایــــــی استغاثه کنم؟!
با چه رویــــــی نگاهت کنم؟!
نامه اعمالـــــم را می خوانی شرمنــــــده ام...........
لطـــف می کنی شرمنـــــــده ام............
نگاهـــــــم می کنی شرمنــــده ام.........
گر نگاهـــــم نکنی هم شرمنـــــده ام.......
تو برای ما آمــــده ای و ما ..........
باید تو را طلبــــــــــ کنیم اما ..........
نمی دانم چه بگویم ؟؟؟؟؟
نیازی نیست تو همـــــه را می دانی
هر آنچه گفتــــه ام و نگفتـــــه ام
هر آنچه نوشتـــــه ام و ننوشتــــــه ام
هر آنچه کــــرده ایم و نکـــــرده ایم
آه چقدر اشکـــــــــ ریختن برای تو لـــذت دارد...
اشکــــــی که بدون صدا باشد...
فقط قطـــــــرات داغ اشک بر روی گونـــه ام بچکد...
چه حس عجیی ؟!!!!!!
گویی تــــو را می بینـــــم و اشکــــــــ می ریزم.......
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبـــــول تو افتـــــد فــــدای چشــم سیاهت
🌷#_حرفهای_منوخدا_#🌷