🌸گاهی پیش میاد
برای داشتن بعضی چیزها تو زندگیمون خیلی عجله می کنیم
و وقتی نمیشه احساس نا امیدی می کنیم.
اماهر چیزی زمانی داره و حکمتی پشتش هست که ما نمی دونیم..
پس صبور باشیم.
💜
بدون اینکه چیزی بگه بلند شد برام آب آورد.
نه اون حرفی زد نه من.
حرف رفتن رو پیش کشید و گفت:
منم میخوام برم سوریه...
خشکم زد، باورم نمی شد در حالی که تنها چند ماه از ازدواجمون گذشته، چنین تصمیمی بگیره.
سکوتم رو شکستم و زود عکس العمل نشون دادم:
- تو نباید بری علی!
-چرا؟!
-چون ما تازه ازدواج کردیم هنوز یه سال نشده علی...
ما برا بچهمون اسم انتخاب کردیم.
داریم خونمون رو درست می کنیم.
این همه برنامه برا زندگیمون داریم.
-اجباریه خانوم (اینو گفت که چیزی نتونم بگم)
-خب این دفه نرو، دفعه بعد میری.
امسال اولین بهاریه که قراره باهم عید دیدنی بریم و سفره هفت سین بندازیم.
نه گذاشت نه برداشت گفت:
«خانم میخوای از زن هایی باشی که روز عاشورا نذاشتن شوهراشون به یاری امام حسین علیه السلام بره؟»
دیگه چیزی واسه حرف زدنم نذاشت.
ماتم برده بود و دهانم خشک خشک.
باز گفت:
تو اجازه بده برم، منم عوضش اگه شهید بشم و لایق بهشت باشم و اگه اجازه شفاعت یه نفرو داشته باشم قول شرف میدم اون یه نفر هیچ کس نباشه جز تو...
#شهید_علی_آقایی🌷
شهادت: ۱۳۹۴/۱۲/۷، حلب سوریه
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🕊#سند_غربت_تخریبچی_ها_در_عملیات_خیبر
#تخریبچی_شهید_فرداد_علیپور
#عملیات_خیبر
#طلائیه
🌷عملیات خیبر شاید به این دلیل در دفاع مقدس هشت ساله ممتاز شده که کار به جنون کشید و #مجنون_های زیادی در آغوش گرم #لیلاشان آرمیدند .
سهمیه گردان تخریب لشکر ده سیدالشهداء علیه السلام هم ٢١ لاله عاشق بود که بدنهای اکثر اونها سالهای سال در مجنون به جا ماند بعضی از این پرستوهای شکسته بال برگشتند و بعضی دیگر هنوز برخاک مجنون جا دارند.
تصویر بالا متعلق به #شهید_فرداد_علیپور است.
شهید فرداد علیپور اهل خلخال و از بچههای تخریب بود که برای همراهی بچههای اطلاعات عملیات در شناسایی مواضع و موانع دشمن در #جزیره_مجنون_جنوبی مامور شد و در روزهای نبرد مرگ و زندگی در جزیره مجنون جنوبی در ١٨ اسفند ماه سال ٦٢ برخاک افتاد و خونش خاک مجنون را سرخ نمود و پیکر پاکش هنوز برخاک مجنون سندی است بر مظلومیت وغربت یارانش...
#شهید_فرداد_علیپور
#شادی_روح_پاکش_صلوات
فرازی ازوصیت نامه بسیجی شهید سید مجید موسوی
ولادت :یکم آبان ۱۳۴۴ در روستای دولت آباد مرند
شهادت :دهم مهر ۱۳۶۱ در میمک
برادران حزب اللهي و برادرم سيد علي موسوي، از شما ميخواهم به بچه هاي حزب اللهي قرآن ياد دهيد تا آن را بخوانند و در آن تأمل كنند و به بچه هاي آينده ياد بدهند اميدوارم حتماً به اين وصيت عمل شود و كلاسهاي قرآن من تعطيل نشود.
حضرت رسول اكرم(ص) ميفرمايد: «بهترين شما كسي است كه قرآن را ياد بگيرد و به ديگران نيز بياموزد. »
حضرت علي (ع) فرمودهاند: «ياد بگيريد قرآن را كه بهار دلهاست.»
پدر و مادر بزرگوارم، وقتي كه من شهيد شدم يك قرآن و سجاده بر روي سينه ام بگذاريد و جنازه ام را در وسط ميدان دولت آباد بگذاريد تا مردم جمع شوند سپس در كنار مسجد جامع و خانهي خدا با صداي بلند امام زمان(عج) را صدا كنيد تا آنچه را كه ميگوييد روحم بشنود. بعد برادرم سيد حميد موسوي يا سيد رسول موسوي شهادتم را به مردم تبريك بگويد .
شهدا را با صلواتی یاد کنیم
شهادت هنر مردان خداست و کسانی میتوانند در این وادی عظیم نقشآفرینی کنند که با ارزشترین بهای هستی و زندگی خود را در راه حضرت دوست قربانی کنند و این کار بزرگی است که هر کسی قادر به انجام آن نیست.
شهیدان چراغ راه آیندگان هستند و باید با توسل به آن ها مسیری را طی کنیم که ختم به سعادت ابدی شود.🌷
ما چون انسانهای بیهدفی هستیم یا لااقل #هدف جدی نداریم، در عوالم هیچ ارج و قربی نداریم؛ ولی همین که #اهداف جدی شد، شخص در عوالم برو و بیایی پیدا میکنه که بیا و ببین
همین عالم پیش پای ما در مقابل اون عوالم، حیاط خلوت هم حساب نمیشه
اصلاً کلاً همین #عالم پیش پای خودمون هم همینطوره.. #پدر و #مادر که دیگه نزدیکترین افراد هستن برای فرزند با هدف جدیشون بیشتر تره خرد میکنن یا اون فرزند دیگه که مثل باقی بچههای دیگرانه؟!
💚
یک شب توفیق نصیب شد در جوار حاجقاسم از سمت روستای قنات ملک به کرمان میآمدیم، راننده بودم و حاجی جلو نشسته بود، سردار تلفنی در مورد عملیاتی در حلب صحبت میکردند و دستور میدادند، در حین صحبت کردن با تلفن گاهی با جدیت؛ حدت و شدت صحبت میفرمود تا اینکه تلفنشان تمام شد، چون جاده یک بانده بود و مرتب ماشین از روبرو میآمد، امکان سبقت گرفتن وجود نداشت برای همین پشت سر یک ماشین قرار گرفته بودم.
سردار بعد از تمام شدن تلفن رو کرد به من و فرمود: راستی راننده ماشین جلویی را میشناسی؟ گفتم: نه حاجی، چطور مگه؟ فرمود: ماشینت سو «نور» بالا بود و چشم راننده جلویی را اذیت کردی، دینی بر گردن تو افتاد، فردا باید بروی او را پیدا کنی و از او حلالیت بگیری؛ حالا این حق الناس را چطور میخواهی جبران کنی؟
یکهای خوردم؛ از این بیتوجهی خودم به حقالناس و دقت سردار به جزییات حقوق مردم تعجب کردم، آن هم درست زمانی که در مورد مسئله مهمی چون آزادی حلب در سوریه صحبت میکرد حواسش به تضییع نشدن حق راننده خودرو جلویی هم بود.
🌷 شهید حاجقاسم سلیمانی🌷
#یادش_با_صلوات
🔖 دست نوشته تکاندهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمندهها داد
🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد.
🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمندهها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه در عمل، دم نايژکهای ريه تاول میزد و در بازدم تاولها پاره میشد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت میکرد.🥀
🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند.🥀
🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.🕊🥀
🌷شهید «نعمتالله ملیحی» از شهدای گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا؛ روز هشتم عملیات والفجر ۸ بر اثر حمله شیمیایی دشمن بعثی مصدوم شد و هشت روز بعد در ششم اسفند ماه ۱۳۶۴ در بیمارستان به شهادت رسید🕊
✨مزار: قائمشهر، امامزاده صالح
#شهید_نعمت_الله_ملیحی
#شادی_روح_پاکش_صلوات