eitaa logo
🇮🇷سنگر بصیرت شهدایی🇮🇷
233 دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
19.5هزار ویدیو
1.3هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰اشعاری از قدّس الله نفسه الزکیه، در باره امام حسین علیه‌السلام 🔸گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم 🔹با همین قافله‌ ام راه فنا می پویم 🔸دستِ همّت ز سراب دو جهان می‌ شویم 🔹شورِ یعقوب‌ کُنان، یوسف خود می‌ جویم ❤️که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم 🔸گفت هرچند عطش کنده بن و بنیادم 🔹زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم 🔸هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم 🔸فاش می‌ گویم و از گفتۀ خود دلشادم: ❤️بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم 🔸من به میدان بلا روز ازل بودم طاق 🔹کشتۀ یارم و با هستی او بسته وثاق 🔸من دل رفته کجا، وَ کجا دشت عراق! 🔹طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق ❤️که در این دامگه حادثه چون افتادم 🔸لوحۀ سینه من گر شکند سُمّ ستور 🔹ور سَرم سیر کند شهر به شهر از ره دور 🔸باک نبود که مرا نیست به‌ جز شوق حضور 🔹سایه طوبی و غلمان و قصور و قدِ حور ❤️به ‌هوای سر کوی تو برفت از یادم 🔸تا در این بزم بتابید مه طلعت یار 🔹من خورم خون دل و یار کند تیر نثار 🔸پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار 🔹نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ❤️چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم 🔸تشنۀ وصل وی ‌ام آتش دل کارم ساخت 🔹شربت مرگ همی خواهم و جانم بگداخت 🔸از چه از کوی تواَم دست قضا دور انداخت 🔹کوکب بخت مرا هیچ منجّم نشناخت ❤️یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟ شعر 💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏💠 پیغمبر اکرم هرگز خلق و خوی مردمی و محبت و رفق به مردم و سعی در استقرار عدالت در میان مردم را فراموش نکرد؛ مانند خود مردم و متن مردم زندگی کرد. ۱۳۷۰/۰۷/۰۵ ☀️⁦⁦⁦⁦ ————————— 🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷‏
🔰اشعاری از قدّس الله نفسه الزکیه، در باره امام حسین علیه‌السلام 🔸گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم 🔹با همین قافله‌ ام راه فنا می پویم 🔸دستِ همّت ز سراب دو جهان می‌ شویم 🔹شورِ یعقوب‌ کُنان، یوسف خود می‌ جویم ❤️که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم 🔸گفت هرچند عطش کنده بن و بنیادم 🔹زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم 🔸هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم 🔸فاش می‌ گویم و از گفتۀ خود دلشادم: ❤️بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم 🔸من به میدان بلا روز ازل بودم طاق 🔹کشتۀ یارم و با هستی او بسته وثاق 🔸من دل رفته کجا، وَ کجا دشت عراق! 🔹طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق ❤️که در این دامگه حادثه چون افتادم 🔸لوحۀ سینه من گر شکند سُمّ ستور 🔹ور سَرم سیر کند شهر به شهر از ره دور 🔸باک نبود که مرا نیست به‌ جز شوق حضور 🔹سایه طوبی و غلمان و قصور و قدِ حور ❤️به ‌هوای سر کوی تو برفت از یادم 🔸تا در این بزم بتابید مه طلعت یار 🔹من خورم خون دل و یار کند تیر نثار 🔸پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار 🔹نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ❤️چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم 🔸تشنۀ وصل وی ‌ام آتش دل کارم ساخت 🔹شربت مرگ همی خواهم و جانم بگداخت 🔸از چه از کوی تواَم دست قضا دور انداخت 🔹کوکب بخت مرا هیچ منجّم نشناخت ❤️یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟ 💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏💠 پیغمبر اکرم هرگز خلق و خوی مردمی و محبت و رفق به مردم و سعی در استقرار عدالت در میان مردم را فراموش نکرد؛ مانند خود مردم و متن مردم زندگی کرد. ۱۳۷۰/۰۷/۰۵ ☀️⁦⁦⁦⁦ ————————— 🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷‏
🌹🌹🌹 💔 حضرت (سلام علیها) 🌷 غزلی از توسط شیخ محمدحسین ره () 📌 هایی که در ( ) قرار دارند، سعدی است. تشنه لبا! به آب مهر تو سرشته شد گلم چون بکَنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم؟ گرچه بلای دوست را از سر شوق، حاملم (بار فِراق دوستان بس که نشسته بر دلم می‌روم و نمی‌رود ناقه به زیر محملم) ‏▪️ مُلک قبول کی شود جز که نصیب مُقبلی؟ لایق عشق و عاشقی برگ گل است و بلبلی بار غم تو را چو من کس نکند تحمّلی (بار بیفکند شتر چون برسد به منزلی بار دل است همچنان ور به هزار منزلم) ‏▪️ داسِ غم تو می‌کُند حاصل عمر را درو درد و بلا همی رسد از چپ و راست نو به نو رفتم و دل بمانْد در سلسله غمت گرو (ای که مهار می‌کشی، صبر کن و سبک برو کز طرفی تو می‌کشی وز طرفی سلاسلم) ‏▪️ شوق تو می‌زند ز سر، شور و ز نای غم، نوا تن سوی شام غم روان، دل به زمین نینوا جز منِ داغدیده را درد نبوده بی دوا (بارْ کشیدۀ جفا، پرده دریدۀ هوا راه ز پیش و دل ز پس، واقعه‌ای است مشکلم) ‏▪️ تا تو به خاطر منی، دیده به خواب کی شود؟ راحت و عشق روی تو؟ آتش و آب کی شود؟ غفلتِ از تو در رهِ شامِ خراب کی شود؟ (معرفت قدیم را هجر، حجاب کی شود؟ گرچه به شخصْ غایبی، در نظری مقابلم) ‏▪️ ما به هوای کوی تو در به دریم و کو به کو وز غم هجر روی تو با اَجَلیم رو به رو کی شود آن که من کنم شرح غم تو مو به مو؟ (آخرِ قصد من تویی، غایت جهدِ آرزو تا نرسد به دامنت، دستِ امید نگسلم) ‏▪️ سوخت ز آتش غم هجر تو پرّ و بال من چون شب تار، روز من، هفته و ماه و سال من نقش تو در ضمیر من، مونس لایزال من (ذکر تو از زبان من، فکر تو از خیال من کی برود؟ که رفته‌ای در رگ و در مفاصلم) ‏▪️ گر چه اسیر حلقۀ سلسلۀ اجانبم یا که چو نقطه، مرکز دایرۀ مصائبم ور چه ز حد بود برون منطقه نوایبم (مشتغل توَم چنان کز همه چیز غایبم مفتکر توَم چنان کز همه خلق غافلم) ‏▪️ ای که به عرصۀ وفا از همه بُرده‌ای سَبق، جز تو که سر نهاده از بهر نثار بر طبق؟ خواهر داغدیده را یک نظر، ای جمال حق (گر نظری کنی، کند کِشته صبر من وَرَق ور نکنی چه بر دهد کِشتِ امیدْ حاصلم؟) ‏▪️ مفتقرا به عاشقی گشت بساط عمرْ طی کی برسی به دولت وصل نگار خویش؟ کی؟ پیری و بندْبندِ دل شور و نوا کند، چو نی (سنّت عشق، سعدیا تَرک نمی‌دهی به می چون ز دلم برون رود خویِ سرشته در گِلم؟) ‏▪️ من که، به لافِ عاشقی، همسر صد مبارزم گرچه فنون عشق را، با همه جهل، حایزم ور چه نصاب شوق را، با همه فقر، فایزم (داروی درد شوق را، با همه علم، عاجزم چارۀ کار عشق را، با همه عقل، جاهلم) —————————‏ ‏‏🇮🇷مجموعه‌ی فرهنگی سنگر🇮🇷 ‏🇮🇷سنگر جنگ نرم🇮🇷 ‏🇮🇷سنگر سردار دلها🇮🇷