eitaa logo
سنگر کتاب اصفهان
918 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
152 ویدیو
3 فایل
اینجا سنگر کتاب، خانه ی کتاب های خوب فروش کتاب با تخفیف ویژه معرفی کتاب 📚 نذر فرهنگی مسابقه و ... ارتباط با ادمین 👇 @sangar_ketab_esfahan آدرس کانال 👇 @sangar_ketabesfahan آدرس کانال رضایت های خریداران کتاب👇 @sangar_ketab_rezayat
مشاهده در ایتا
دانلود
📚بخشی از موجودی سنگرکتاب اصفهان 👇 💠 ۱۱۰/۰۰۰ با تخفیف ۹۹/۰۰۰ 💠 ۸۵/۰۰۰ با تخفیف ۷۷/۰۰۰ 💠 ۷۰/۰۰۰ با تخفیف ۶۳/۰۰۰ 💠 ۱۰۰/۰۰۰ با تخفیف ۹۰/۰۰۰ 💠 ۱۵۰/۰۰۰ با تخفیف ۱۳۵/۰۰۰ 👇 💠 ۱۵۰/۰۰۰ با تخفیف ۱۳۹/۰۰۰ 💠 ۸۰/۰۰۰ با تخفیف ۷۲/۰۰۰ 💠 ۶۰/۰۰۰ با تخفیف ۵۴/۰۰۰ 💠 ۷۰/۰۰۰ با تخفیف ۶۳/۰۰۰ 💠 ۳۵/۰۰۰ با تخفیف ۳۲/۰۰۰ 💠 ۱۵۰/۰۰۰ با تخفیف۱۳۹/۰۰۰ 💠 ۳۹/۰۰۰ با تخفیف ۳۶/۰۰۰ 💠 ۵۰/۰۰۰ با تخفیف ۴۵/۰۰۰ 💠 ۴۵/۰۰۰ با تخفیف ۴۰/۰۰۰ 💠 ۶۵/۰۰۰ با تخفیف ۵۹/۰۰۰ 💠 ۶۶/۰۰۰ با تخفیف ۵۸/۰۰۰ 💠 ۴۵/۰۰۰ با تخفیف ۴۲/۰۰۰ 💠 ۱۴۰/۰۰۰ با تخفیف ۱۲۹/۰۰۰ 💠 ۱۸۰/۰۰۰ با تخفیف ۱۶۵/۰۰۰ 💠 ۳۷/۰۰۰ 💠 ۷۵/۰۰۰ با تخفیف ۶۷/۰۰۰ 💠 ۵۵/۰۰۰ با تخفیف ۵۰/۰۰۰
سنگر کتاب اصفهان
📚کتابی که الگوی مناسب برای زنان امروزی به ما معرفی می کند 🔰گروهی از زنان فداکار اندیمشک برای شستن ل
راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمنده‌ها رو بشوریم؟ «شوهرم چند ماه یک بار از جبهه می‌اومد خونه، بیچاره مرا با دست‌های زبر و زخم شده می‌دید. تازه بوی وایتکس هم می‌دادم. خدا رحم کرد طلاقم نداد! اول مصاحبه‌ها درد و زجرشان توی ذهنم پررنگ بود، اما انتهای مصاحبه وقتی متوجه می‌شدم هنوز حاضر هستند پای انقلاب جان بدهند، وقتی تلاش می‌کردند راهی برای شستن لباس‌های رزمندگان جبهۀ مقاومت پیدا کنند و بعضی از آنها از من می‌پرسیدند »راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمنده‌ها رو بشوریم؟«، معادلات ذهنم دربارۀ اینکه افرادی زجرکشیده هستند به هم می‌خورد. خانم‌های رختشویی با وجود همۀ سختی‌ها و دردهایی که دیده‌اند و از نزدیک تکه‌های بدن شهدا را لمس کرده‌اند، روح زینبی دارند و با بیان تمام تلخی‌ها، از شستن لباس رزمنده‌ها به زیبایی یاد می‌کنند. ا گر غیر از این بود، اکنون با وجود ناتوانی، باز پای ثابت فعالیت‌های انقلاب نبودند. یادم هست برای هشتمین جشنوارۀ عمار در اندیمشک، همین خانم‌ها پای کار آمدند و روز افتتاحیه، خودجوش برای افراد شرکت کننده آش درست کردند. پای دیگ‌های آش صلوات می‌فرستادند و شعار می‌دادند و این حس وحال، تجلی روزهای رختشویی بود." برشی از کتاب حوض خون https://eitaa.com/joinchat/2273116279C9591dc2e27
📖 برگی از کتاب چند دقیقه آرام می شدم، دوباره با دیدن لباسی ترکش خورده به مادرهای شهدا نگاه می کردم و می زدم زیر گریه😭. غصهٔ دو سه سال جنگ و ترس از ماندن زیر آوار، گوشهٔ دلم بود😢. ولی دیدن لباس های خونی هزار برابر سخت تر از آن همه ترس و اضطراب بود. آن روز آن قدر گریه کردم که چشم هایم شدند کاسه خون........ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ @sangar_ketabesfahan