📚بخشی از موجودی سنگرکتاب اصفهان 👇
💠#صلح_امام_حسن ۱۱۰/۰۰۰ با تخفیف ۹۹/۰۰۰
💠#حماسه_امام_سجاد ۸۵/۰۰۰ با تخفیف ۷۷/۰۰۰
💠#خاک_های_نرم_کوشک ۷۰/۰۰۰ با تخفیف ۶۳/۰۰۰
💠#حوض_خون ۱۰۰/۰۰۰ با تخفیف ۹۰/۰۰۰
💠#دختران_آفتاب ۱۵۰/۰۰۰ با تخفیف ۱۳۵/۰۰۰
#تفاسیر_آیت_الله_خامنه_ای👇
💠#تفسیر_سوره_برائت ۱۵۰/۰۰۰ با تخفیف ۱۳۹/۰۰۰
💠#تفسیر_سوره_حشر ۸۰/۰۰۰ با تخفیف ۷۲/۰۰۰
💠#تفسیر_سوره_مجادله ۶۰/۰۰۰ با تخفیف ۵۴/۰۰۰
💠#تفسیر_سوره_تغابن ۷۰/۰۰۰ با تخفیف ۶۳/۰۰۰
💠#تفسیر_سوره_ممتحنه ۳۵/۰۰۰ با تخفیف ۳۲/۰۰۰
💠#تفسیر_سوره_بقره ۱۵۰/۰۰۰ با تخفیف۱۳۹/۰۰۰
💠#تن_تن_و_سندباد ۳۹/۰۰۰ با تخفیف ۳۶/۰۰۰
💠#سلام_بر_ابراهیم_یک ۵۰/۰۰۰ با تخفیف ۴۵/۰۰۰
💠#سلام_بر_ابراهیم_دو ۴۵/۰۰۰ با تخفیف ۴۰/۰۰۰
💠#جوانمرد_یک ۶۵/۰۰۰ با تخفیف ۵۹/۰۰۰
💠#جوانمرد_دو ۶۶/۰۰۰ با تخفیف ۵۸/۰۰۰
💠#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم ۴۵/۰۰۰ با تخفیف ۴۲/۰۰۰
💠#آبنبات_هل_دار ۱۴۰/۰۰۰ با تخفیف ۱۲۹/۰۰۰
💠#آبنبات_پسته_ای ۱۸۰/۰۰۰ با تخفیف ۱۶۵/۰۰۰
💠#زن_آقا ۳۷/۰۰۰
💠#گدار ۷۵/۰۰۰ با تخفیف ۶۷/۰۰۰
💠#پریدخت ۵۵/۰۰۰ با تخفیف ۵۰/۰۰۰
سنگر کتاب اصفهان
📚کتابی که الگوی مناسب برای زنان امروزی به ما معرفی می کند 🔰گروهی از زنان فداکار اندیمشک برای شستن ل
❌راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمندهها رو بشوریم؟
«شوهرم چند ماه یک بار از جبهه میاومد خونه، بیچاره مرا با دستهای زبر و زخم شده میدید. تازه بوی وایتکس هم میدادم. خدا رحم کرد طلاقم نداد! اول مصاحبهها درد و زجرشان توی ذهنم پررنگ بود، اما انتهای مصاحبه وقتی متوجه میشدم هنوز حاضر هستند پای انقلاب جان بدهند، وقتی تلاش میکردند راهی برای شستن لباسهای رزمندگان جبهۀ مقاومت پیدا کنند و بعضی از آنها از من میپرسیدند »راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمندهها رو بشوریم؟«، معادلات ذهنم دربارۀ اینکه افرادی زجرکشیده هستند به هم میخورد.
خانمهای رختشویی با وجود همۀ سختیها و دردهایی که دیدهاند و از نزدیک تکههای بدن شهدا را لمس کردهاند، روح زینبی دارند و با بیان تمام تلخیها، از شستن لباس رزمندهها به زیبایی یاد میکنند. ا گر غیر از این بود، اکنون با وجود ناتوانی، باز پای ثابت فعالیتهای انقلاب نبودند. یادم هست برای هشتمین جشنوارۀ عمار در اندیمشک، همین خانمها پای کار آمدند و روز افتتاحیه، خودجوش برای افراد شرکت کننده آش درست کردند. پای دیگهای آش صلوات میفرستادند و شعار میدادند و این حس وحال، تجلی روزهای رختشویی بود."
برشی از کتاب حوض خون
#حوض_خون
https://eitaa.com/joinchat/2273116279C9591dc2e27
📖 برگی از کتاب
چند دقیقه آرام می شدم، دوباره با دیدن لباسی ترکش خورده به مادرهای شهدا نگاه می کردم و می زدم زیر گریه😭. غصهٔ دو سه سال جنگ و ترس از ماندن زیر آوار، گوشهٔ دلم بود😢. ولی دیدن لباس های خونی هزار برابر سخت تر از آن همه ترس و اضطراب بود. آن روز آن قدر گریه کردم که چشم هایم شدند کاسه خون........
#حوض_خون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
@sangar_ketabesfahan