#معرفی_کتاب 📚حسین از زبان حسین بسم الله الرحمن الرحیم روایت های زیادی از زندگی و زمانه ی امام حسین علیه السلام شنیده ایم اما شنیدن داستان زندگی حضرت از زبان مبارک خودشان طعم دیگری دارد . در کتاب حسین از زبان حسین خود امام حسین علیه السلام روایتگر زندگی شان هستند . کتاب کاملا مستند هست و تخیل نویسنده در آن دخیل نیست . بریده ای ازکتاب _ معاویه پس از استقرار حکومتش و مخصوصا پس از شهادت برادرم امام حسن مجتبی علیه السلام اقدامات زیادی برای تبلیغ و تثبیت حزب بنی امیه انجام داد. در نتیجه این بخشنامه سخنرانان در تمامی شهرها و در بالای منبرها شروع به لعن و دشنام علی علیه السلام و تبری از وی کردند . آن ها این کار را انجام دادند و بیش از حد درباره عثمان حدیث ساختند، معاویه هم جایزه و لباسهای گران بها برایشان فرستاد و زمین های زیادی به آنان بخشید.معاویه بخشنامه ی دیگری صادر کرد : حدیث درباره عثمان زیاد شده و در همه مناطق و شهرها شایع شده است.پس از این مردم را به روایت درباره ی خلیفه اول و دوم دعوت کنید .چرا که فضائل آن دو برای من محبوبت تر است و چشم مرا بیشتر روشن می کند و استدلال طرفداران علی بن ابی طالب را بیشترتضعیف می کند و از فضائل عثمان بر آنان سخت تر است . سپس معاویه آن چه از فضائل و مناقب درباره اصحاب جعل شده بود را جمع آوری و برای کارگزارانش فرستاد و دستور داد تا بر سر منبرها و در هر مسجدی خوانده شود و دستور داد برای معلمان مدرسه ها بفرستند تا به کودکان بیاموزند همانطور که قرآن را آموزش می دهند و حتی به دختران ، زنان و خدمتکاران نیز آموزش دهند . #کتاب_خوب #کتاب_بخوانیم #سنگر_کتاب #سنگر_کتاب_اصفهان #حسین_از_زبان_حسین #محرم #عاشورا #کتاب_محرمی https://eitaa.com/joinchat/2273116279C9591dc2e27

🖤در میان روضه هایت زندگی کردن خوش است... #محرم #در_میان_روضه_هایت #حسینیه_واژه_ها ╔ᰔᩚ═❀🌸 @sangar_ketabesfahan 🌸❀═ᰔᩚ╝ 📩 بفرست برای عاشقان اباعبدالله علیه السلام

♨️یک فنجان کتاب 📕داعشی و عاشقی -زود خوابت را برایم تعریف کن. بعد اجازه بده راهم را بگیرم و بروم. البته نشانی ات را می‌گیرم و قول می‌دهم در اولین فرصت به خانه‌ات بیایم. -ابوحسین چهره در هم کشید و گفت: نه خواب من تعبیرش برای امشب است: «وهب یک مرد مسیحی بود که به عشق امام حسین(؏) مسلمان شد. سپس هم رکاب امام به کربلا رفت و در روز عاشورا به شهادت رسید.» -وهب دیشب به خوابم آمد و گفت: «مهمان امشب تو یک مسافر مسیحی است که تازه مسلمان شده و به مشایه آمده است. غروب به اینجا می‌رسد همین نقطه‌ای که من و تو هستیم اسمش یوسف(جوزف) است و دلش لبریز سوال. از راهی خیلی دور آمده. کربلا را نمی‌شناسد و غریب است. به او پناه بده تا شب را مهمان تو باشد. فردا صبح خودش راه خودش را پیدا می‌کند!» --نزدیک بود قالب تهی کنم. دلم هری پایین ریخت، اول پاهایم سست شدن بعد دست‌هایم آرام آرام رو به بی‌حسی رفتند. او اسم مرا درست گفته بود من در آن مسیر اسمم را به هیچکس نگفته بودم و... 📖 برشی از کتاب داعشی و عاشقی #داعشی_و_عاشقی #محرم #اربعین ╔ᰔᩚ═❀🌸 @sangar_ketabesfahan 🌸❀═ᰔᩚ╝ 📩 بفرست برای بهترین دوستت