eitaa logo
˼سنگر‌شھدا˹
5.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
38 فایل
•. از‌افتخــا‌رات‌این‌نسل‌همین‌بس‌ڪھ‌ اسرائیل‌قراره‌بھ‌دست‌مــا‌نابود‌بشھ ꧇). .! اینستامون: https://instagram.com/sangareshohadaa?igshid=ZDdkNTZiNTM= • ‌شرایط . - @Sharayett313 •. گردان .- •. @nashenassangareshohada •. -زیــر‌ سایھ حضرت‌قائم . . (꧇ . .
مشاهده در ایتا
دانلود
˼سنگر‌شھدا˹
امروز ۱۷ اسفند ماه سالگردشهادت برادر عزیزمون شهید ابراهیم همت هست🦋 سالگرد شهادتت مبارک برادر🌷 روحش شاد و یادش گرامی🌱 سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
|🌿| . . وهوالذي‌ينزل‌الغيث‌من‌بعدماقنطوا♡ درست‌همان‌جایـۍ کھ‌تنهامیمانم‌باتو،باران‌میشـوم :) سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
خدایا تو ڪه هستۍ در من معـجزه اے رخ میدهـد به نام آرامـش🌿 سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
لوح | شناخت جبهه خودی 💠 شهید محمد ابراهیم همت : هر وقت در جبهه خودی راه را گم کردید، نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را می کوبد، همان جبهه خودی است. سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
~🕊 🌿💌 من برای اصرار نمی‌کنم ؛ آنقدر کار و تلاش می‌کنم که لایق شهادت شوم، و خدا من را هم بخرد.. ♥️🕊 🍃🌸 سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
+بهم گفت ما لیاقت داریم که جز ۳۱۳ نفر باشیم🤔؟ -لبخند تلخی زدم و با شرمندگی گفتم: بیا بشین گریه کنیم🥺 ما جزو ۳۰ میلیون" زائر کربلا هم نیستیم...😓 سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
[🌿🤍] . . دل شکستہ‌ی عاشق؛ برایِ پرواز نیاز به بال ندارد.:)🌱 سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
••♥️🍃•• خوش‌تر‌ازنقشِ‌تو درعالمِ‌تصویر‌نبود!'(: مولاۍمن🌸 ‌ سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
خونریزی شَدیدی داشت...🍃 داخِلِ اتاق ِ عمل ، دکتر اِشاره کرد که چآدُرم رو در بیارم تا راحت تر مَجروح رو جابه جا کنم ..🥺 گوشه ی چآدُرم رو گرفت و بُریده بُریده گفت: "مَن دارَم میرَم که چآدُرت رو در نیاری..." چآدُرم تو مشتش بود که شَهید شد...:) به روایت پَرستارِ جنگ:) ♥️ سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
✨💫 سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
امروز حالم به شدت بد بود🤢 انقدر بد که نمیتونستم روی پاهام وایسم🦵🏻 یا ناهار بخورم🥘 یکم فکر کردم دیدم هنوز نمازمو نخوندم🧕🏻 همونجا یکدفعه گفتم: خدایا حالم که خوب بشه قول میدم بنده خوبی برات باشم و نمازامو اول وقت بخونم و کلامت(قرآن) رو فراموش نکنم😇 شاید باورتون نشه😨 اما به صدم ثانیه نکشید حالم خوب شد😍 با خودم گفتم خدای من چقدر عجیب😱رفتم و نمازمو خوندم همونطور که تسبیحات حضرت زهرا(س) رو میگفتم با خودم فکر کردم: اونجا پی بردم که من به قدرت بی نهایت خدا ایمان نداشتم😟 اگر ایمان میداشتم انقدر متعجب نمیشدم😔 حالا فهمیدم هر دردی یا هر غمی یا حتی یک نشاطی هرچیزی یک حکمتی داره👌🏻 حکمت حال بد منم این بود که خودم رو دریابم و از خواب غفلتم بیدار شم🥺 و نماز باعث این شد که من کمی از سیل غفلت برون بیام😔 خدایا شرمنده ایم😔🥺😭 🤲🏻 سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل زیبا گلیه🌸 که داره رنگ و لعاب😍 دختری قشنگه که😊 همیشه داره حجاب🧕🏻 🌸 🌸@Sangareshohadaa🌸 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۷ اسفند سالروز شهادت برادر شهید ابراهیم همت سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
🚶‍♂💔
همین اݪآن ۍ صلواٺ واسہ ظہوࢪ موݪآ بفرسـت مومن!📿 🌿✨ سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
امرۅز وقٺ ڪردے از خُدآ ٺشڪࢪ ڪُني؟!🧐 🤲🏻📿 سنگࢪ‌شہدا 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
˼سنگر‌شھدا˹
۱۷ اسفند سالروز شهادت برادر شهید ابراهیم همت سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
🌿|° هرموقع میخواست برای کسی یادداشتی بنویسد، می نوشت: 《مَن کانَ لِله کانَ اللهُ لَه》 هر کس با خدا باشد، خدا با اوست... ــــــــــــــ
❣ بانوی چادری دلگیر مشو از طعنه ها... راه حق کم سختی ندارد🌱 اما تمام سختی هایش می ارزد به یک لبخند رضایت خدا✨ 🌸@Sangareshohadaa🌸 🌸
🌱✨به نام شنونده ؎ رازها✨🌱 °•|📚|•° . . ....۳روز میشد که اومده بودم و هنوزم نتونسته بودیم برگردیم ،امید سعی میکرد منو راضی کنه که برگردم ولی الان دیگ خود حامدم میدونست که تا خودش نیاد نمیرم . این مدتی که اینجا بودم شده بودم کادر درمان هر روزم با هزار بدبختی به مامان زنگ میزدم که نگرانم نشه. امروز شنبه بود و بالاخره همه چی درست شده بودو قرار بود فردا برگردیم ایران شب بود با حامدو امید رفتیم پشت تپه ها دوربینمو روشن کردمو شروع کردم از این لحظه فیلم گرفتن خوابمو براش تعریف کردم لبخندی زدو گفت انشاء الله خیره ؛یدفعه صدا اومد حامد اسلحشو برداشت :امید بمون پیش رویا تا من بیام +امید:به روی چشم داداش. حامد رفت پایین تپه ها یدفعه کل خوابم برام مرور شد لبخند حامد اومد جلو چشمم ،دلهره افتاد به جونم صدای تیر اندازی بلند شد و بعدشم نور ماشین از پایین تپه ها همه جارو روشن کرد .امید گفت:بخواب رو زمین،بخواب اومدم بخوابم رو زمین که دیدم یه تیر زدن تو پای راست یه تیرم تو پای چپ حامدو حامد افتاد رو زمین داعشیا رفتن سمتش . هرچی جون داشتم گذاشتم تو صدامو جیغ زدم:حـــــامـــــد!!! امید چادرمو گرفت جلو دهنم که داعشیا صدامو نشنون و نیان دنبالمون ولی دیر شده بود صدای من تو اون صحرای بی آبو علف اِکو میشد و این باعث شد داعشیا متوجه ما بشن و به سمتمون شلیک کنن و بیان به سمت بالای تپه . دستای حامدو از پشت بسته بودن ،تو اون تاریکی داشتم دنبال دوتا چشم مشکی میگشتم ،داعشیا هر لحظه بهمون نزدیک تر میشدن ،امید چادرمو میکشید تا بتونه منو ببره و من با چشمام میدیدم که حامدو کشون کشون میبرن. حامد داشت نگام میکرد داد زد:بـــرو رویـــا میگم بــرو .... چطور باید کل وجودمو میزاشتم اینجا و میرفتم ،آخر امید انقدر چادرمو کشید که تونست منو از اونجا ببره سوار ماشین شدیم و امید هرچی زور داشت گذاشت رو پدال گاز صدای تیر پشت سرمون قطع نمیشد درست مثل اشکای من ،کاش دوربینم روشن نبود که الان از کل این اتفاقات فیلم نداشته باشم .... من نمیتونستم بدون حامدم برگردم ولی با دادو بیداد برم گردوندن و فقط یه کوله پشتی از حامد نصیبم شد . رویایی که داشت میرفت سوریه با رویایی که داشت بر میگشت خیلی فرق داشت این رویا جونشو با حامدش داده بود ،من حتی نتونسته بودم جنازه ی حامدمو بگیرم همیشه از چیزی که میترسی سرت میاد من از نبود حامد میترسیدم ❌ نویسنده:خانم ټرابیان باما همراه باشید🌹 💍@sangareshohadaa💍