🏪 #وقت_سلام
من ریزهخوار سفرهی احسان حیدرم
در سایهی حمایت ساقی کوثرم
در خانهای که ذکر علی موج میزند
با افتخار جزو گدایان این درم
دلدادهی علی شدنم از خودم نبود
این هدیه را گرفتهام از شیر مادرم
دست از ولای او نکشم در تمام عمر
حتی اگر جدا شود اعضای پیکرم
✨ولادت باسعادت اولین نور ولایت و امامت، امام علی علیه السلام مبارک باد✨
@sangareshohadababol
1️⃣ سالروز عروج ملکوتی
شهید سیدحسین اسدی موسوی
نام پدر : نعمت الله
نام مادر : رضیه علی تبار زواردهی
تاریخ تولد : 1344/1/10
تاریخ شهادت : 1363/11/5
محل شهادت : ایلام
گلزار : رستم کلا،بندپی شرقی بابل
@sangareshohadababol
2️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید مهدی اکبرنژاد بائی
نام پدر : حجت الله
نام مادر: نرگس علیخان زاده
اریخ تولد :1360/05/01
تاریخ شهادت : 1379/11/05
محل شهادت : عین خوش
نحوه شهادت : برخورد با مین والمر
گلزار:شهدای شهیدآباد بابل
@sangareshohadababol
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 ۵ بهمن ماه سالروز شهادت مدافع حرم " #غلامرضا_لنگری_زاده " گرامی باد
#صلوات
@sangareshohadababol
#خاطرات_شهید
از آنجایـے ڪہ بہ شهید محمودرضــا بیضایـے خیلے علاقہ داشت، از همان #سوریـــــــہ اسم پسرش را محمودرضا انتخاب ڪرد،،
بعد از اینڪہ پسرش محمودرضا بہدنیا آمـــــــد، برادرم قصد داشت به ایـــران بیاید، امّـا وقتے بہ فرودگاه دمشق رسید درگیرے سختے پیش آمد و دوباره بہ جبهہے مقاومت بازگشت..
از آنجا پیام کوتاهے براے پسرش مےفرستد و مےگوید:" بـــــــابــــــا، محمودرضا!
من الان بعد از #صــــد_روز به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم ڪرمـان و تو را ببینم،
...ولے دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند ڪه دوباره حمله شده و من باید برگردم..
{محمودرضا، من تو را خیلے دوست دارم، بابا، ڪار #بـےبـےزینب رو زمین است..
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده
#سالروز_شهادت 🌷
@sangareshohadababol
📋 #اطلاع_نگاشت
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " #غلامرضا_لنگری_زاده" است ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
🇮🇷 @sangareshohadababol
انالله واناالیه راجعون
مادر سردار شهید اسماعیل یاسینی در شب میلاد مولی الموحدین امیر المومنین (ع) آسمانی شد.
مراسم تشییع ساعت ۱۱ صبح
روز پنج شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۵
از درب ورودی آرامستان معتمدی انجام خواهد گرفت
روحشان شاد با صلوات 🌺
@sangareshohadababol
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
تمرین غواصی در #رودخانه_کارون
#بچه_های_تخریب_لشگر_10
اوایل بهمن ماه 1364
قبل از عملیات والفجر8
دااشتیم به روزهای عملیات نزدیک میشدیم و تمرین ها هم سنگین وسنگین تر میشد شبها با تجهیزات بیشتر وارد آب #رودخانه_کارون میشدیم و وزنه های سربی دور کمرمون رو بیشتر میکردیم.
سخترین تمرین ، حمله به ساحل دشمن بود که نیمه شب تمرین میکردیم و سختی اش این بود . که مجبور بودیم بعد از حمله به ساحل بعد از اینکه داخل آب بدنمون به سرما عادت کرد بیرون می اومدیم و ساعتی بدون حرکت در ساحل میخوابیدیم.
@sangareshohadababol
🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹
🥀✨🌹🥀
🥀
#سرگذشت_یاران_خمینی
#روزهای_قبل_از_پیروزی
#والفجر_8
#حکایت_غواصی
بچه های تخریبچی لشگر10
✍️✍️: #جعفر_طهماسبی
دو ماهی بود که روزها توی آب و شبها خواب تا نزدیک اذان صبح مشغول تمرین و مانور بودیم و هر وقت بی تاب می شدیم سخنان دلنشین فرمانده مون #حاج_عبدالله_نوریان به ماها آرامش میداد .
حق هم داشتیم نوجوان بودیم و هنوز تلخی روزگار رو نچشیده بودیم. برای حاج عبدالله هم سخت بود که ببینه بچه هاش از سرما توی #لباس_غواصی میلرزند.
🔸✨ اوایل بهمن بود که بار و بنه رو جمع کردیم و از مقر کنار سد دزبه روستای #ام_النوشه در کنار رود کارون رفتیم .
من و #شهید_حسن_مقدم به شدت مریض شده بودیم .
حسن کلیه درد گرفته بود اما مقابل #حاج_عبدالله حرفی نمیزد.
حاجی از چهره هامون فهمیده بود که یه خبرهایی هست و برای رفعش چاره ای کرده بود.
چند روز بعد یه معجونی باخودش آورد. ترکیبی از عسل ، ارده و کنجد بود و گفت قبل از اینکه داخل آب شوید یکی دو قاشق ازش بخورید تا بدنتون گرم بشه .
داشتیم به روزهای عملیات نزدیک میشدیم و تمرین ها هم سنگین وسنگین تر میشد شبها با تجهیزات بیشتر وارد آب رودخانه کارون میشدیم و وزنه های سربی دور کمرمون رو بیشتر میکردیم.
سخترین تمرین ، حمله به ساحل دشمن بود که نیمه شب تمرین میکردیم و سختی اش این بود . که مجبور بودیم بعد از حمله به ساحل بعد از اینکه داخل آب بدنمون به سرما عادت کرد بیرون می اومدیم و ساعتی بدون حرکت در ساحل میخوابیدیم.
یک شب من و حسن از شدت سرما برای اینکه صدای بهم خوردن دندون هامون کسی رو آزار ندهد مجبور شدیم یک سنگریزه توی دهان گذاشته بودیم که دندون هامون به هم نخوره.
شبها یک ساعت به اذان صبح از آب خارج میشدیم و لباس غواصی ها رو از تن بیرون می آوردیم و از اسلکه تا چادرها که مسافتش کم هم نبود میدویدیم تا با چفیه خودمون رو خشک کنیم.حوله ای در کار نبود و بعد هم زیر پتو می چپیدیم تا قدری بدنمون گرم بشه. حسن یک مقدار که گرم میشد اورکتش رو رو سرش می انداخت و میرفت حسینیه و مشغول نماز شب میشد.اما من زورم میومد پتوی گرم رو رها کنم.. میخوابیدم تا صدای اذان و اقامه پیشنماز تموم بشه و تازه وضو میگرفتم و با یا الله یاالله به رکعت دوم نماز میرسیدم.
روایت و خاطرات رزمندگان در کانال ایثارگران👇
https://t.me/joinchat/UnS8hQxS_wBlENkl
@sangareshohadababol
آنگاه که در يَوْمَ الْحَشْر ؛
مُنادی ندایِ أینَ الرَّجبیُّون سر میدهد
مجاهدان راه خدا لبیک گویانند ...
خوزستان
جبهه دارخوین ۱۳۶۰
عکاس: مهدی جانی پور
@sangareshohadababol
#شهید #مجید_پازوکی :
وصیت من به تمام راهیان شهادت حفظ حرمت ولایت فقیه ومبارزه با ڪفر تا اقامه ے حق وظهور ولے خدا امام زمان (عج)❤️
@sangareshohadababol
❤️رهبرمعظم انقلاب: عشق جوانها به #اعتکاف حیرتانگیز است. دانشجوها و جوانهای ما، از مدّتی پیش صف کشیدهاند، نوبت میگیرند... این یکی از برکات الهی است.
#نماز_اول_وقت
🇮🇷 @sangareshohadababol