آقاجان💕
آنروز که عاشق جمالت گشتم💕
دیوانه روی بی مثالت گشتم💕
دیدم نبود در دو جهان جزتو کسی💕
بیخود شدم و غرق کمالت گشتم💕
#سلام_امام_زمانم
🚩@sangareshohadababol
1️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید فتح علی گل پور شاره
نام پدر : رضا قلی
نام مادر : زینب علی زاده
تاریخ تولد : 1347/06/03
تاریخ شهادت : 1365/01/21
محل شهادت : فاو
گلزار : شهدای شاره
@sangareshohadababol
2️⃣سالروز عروج آسمانی
شهید حمیدرضا بابانژاد برسمنانی
نام پدر : رحیم(شهید)
نام مادر : زلیخا رجعتی
تاریخ تولد : 1347/04/09
تاریخ شهادت : 1366/01/21
محل شهادت : شلمچه
گلزار : برسمنان بابل
🌺اینجانب حمیدرضا بابانژادفرزندشهید رحیم بابانژاد در مدت 18هیجده سال زندگی که در خانه و محل خود داشتم هیچوقت خود را به این اندازه بخدا نزدیک ندیدم و در این سالها عمر خود را به تباهی گذراندم تازه در این چندماه که به جبهه رفتم متوجه شدم که چقدر خطا و اشتباه کردم.
❤️مادر عزیز و مهربانم من قدرترا ندانستم امیدوارم که مرا و آن زحمتهائی که برایم کشیدی همه را حلال کنی ترا خیلی دوست داشتم و هنوزنیز دوستت دارم .اما مادر عزیزم تو همسریک شهیدهستی ولی خداوند دوست داشت مادریک شهیدهم باشی و خوشحال باش و بگو فرزندم نزدخدا و نزدپیامبران وامامان است هرکس پرسید پسرت برای چه رفت بگو برای اسلام و برای امام زمان(عج) و به دستور رهبرش امام خمینی رفته است و شهیدگشت چون طاقت ظلم و ستم را نداشت و تو ای پدرم شهیدرحیم بابانژاد و شهید نورالله و شهید منصور رحمانی من بر شما مهمانم امیدوارم که مهمانی مرا پذیرفته باشید.
@sangareshohadababol
3️⃣ سالروز عروج ملکوتی
شهید مرتضی گداپور
نام پدر: جان علی
نام مادر : شهربانو رسولی روشن
تاریخ تولد : 1347/06/12
تاریخ شهادت : 1367/01/21
محل شهادت : شلمچه
گلزار : شهدای روشن آباد بابل
@sangareshohadababol
4️⃣ سالروز عروج آسمانی
شهید محمد قبادی
نام پدر: غلامحسین
نام مادر : نیره قبادی
متولد : 1345/4/12
تاریخ شهادت : 1366/1/21
محل شهادت : فاو (دیدبان ادوات)
گلزار : شهدای معتمدی بابل
@sangareshohadababol
🌺نحوه شهادت شهید گرامی محمد قبادی🌺
🌺محمدقبادی را ابتدا در مهر ۶۵ با ورودش به واحدمان ( دیدبانی ادوات لشکر ۲۵ ) آشنا شدم
ایشان به همراه یک گروه ۲۵ نفری از سربازان وظیفه ای که همگی اهل بابل بودند وارد این واحد شدند
عمدتا این گروه ۲۵ نفری بچه های با نشاط و پرسروصدا
اما محمد با بسیاری از آنان فرق داشت
ظاهرا فرزند اررشد خانواده بود.
اما بچه ای سربزیر وساکت و متین ومودب بود
اوایل ورودش به دیدبانی ادوات چندان مذهبی بنظر نمی رسید اما کم کم تحت تاثیر فضای معنوی جبهه قرار گرفت
بطوریکه شب ها را بیشتر اوقات قرآن می خواند وبه نماز اول وقتش اهمیت می داد.
🌹در منطقه فاو در سنگر کمین بهمراه حسین سنایی از نور بود
که صبح زود برخاست ونماز سروقت را خوانده وسپس مقداری قرآن مطالعه نمود و هنگامیکه روشنایی همه جا را فرا گرفت رفت سر دیدگاه تا تحرکات دشمن را یک بار دیگر چک کند
هرچه حسین سنایی گفت
محمد خط ساکت است نیاز به رفتن دیدگاه نیست تاثیری نداشت
محمد رفت دیدگاه ومشغول کار شد درحالیکه خط ساکت ساکت بود
که خمپاره ای ( فقط همان یک خمپاره بود ) نزدیکش فرودآمد
وترکش کوچکی مستقیم وارد قلبش شد و او همان جا شهادتین را خودش گفت وبه شهادت رسید
ظاهرا آن خمپاره فقط مامور بود که با یک ترکش فقط محمد را ببرد
درحالیکه هیچیک از افراد اطراف ترکش نخوردند
آقای میرفندرسکی ( از گرگان ) مسول محور بود که با موتور به خط مقدم آمد وپیکر پاک ومطهرش را با خود برد.
✍️نویسنده روایت: آقای حسن شعبانپور
🌸
🌼🍃
🌺🍃🌺
🌸🍃🌸🍃
@sangareshohadababol
5️⃣ سالروز عروج ملکوتی
شهید حیدرعلی محمدزاده افسر
فرزند : علی
نام مادر: منصوره حسن زاده نوائی
تاریخ تولد : 1343/1/10
تاریخ شهادت :1362/1/21
محل شهادت : شرق دجله در اثرحمله هوایی
گلزار: شهدای گله محله بابل
2️⃣ والفجر یک
@sangareshohadababol
6️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید محمدرضا محمدتبار احمدچالی
نام پدر:رمضانعلی
نام مادر : بمانی خانم رمضان پور احمدچالی
تاریخ تولد : 1341/11/12
تاریخ شهادت :1362/1/21
محل شهادت : فکه
گلزار : پایین احمدچال پی بابل
3️⃣والفجر یک
🌺شهید محمد رضا محمد تبار دارای قامت رشید و ورزیده ای بود بنوعی که قد و قامتش در صف رزمندگان تابلویی بود که بیشتر به چشم می آمد
در خط مقدم نبرد با دشمن از شجاعتش زبانزد بود
فرماندهی گردان بسیاری از اموری که نیاز به دلیری بیشتری داشت را به او می سپرد
او در تیپ تکاور ذوالفقار بعنوان یک چهره شاخص وتکاور واقعی قلمداد می شد.
به طوری که در بین دیگر همسنگران شهرستانی به ببر مازندران لقب یافت
حتی تیربار را با ان همه سنگینی با یک دست برداشته وشلیک می کرد
💐 وقتی خبر شهادتش درعملیات به فرماندهی رسید اولین جمله ای که فرمانده گردان تکاور بر زبان آورد
این بود« کمرم شکست»
نقل خاطره از برادر رزمنده وجانبازیوسف( عبدالله)عبدی پسرخاله شهید
واحمدذبیحی شش پلی همسنگر شهید
@sangareshohadababol
7️⃣ سالروز عروج ملکوتی
شهید باباعلی نبی پور (ایستاده از چپ نفر اول )
نام پدر : نور علی
نام مادر : طوبی قدم زاده چاری
محل تولد : روستای چاری بابل
تاریخ تولد : 1345/05/03
تاریخ شهادت : 1365/01/21
محل شهادت : سومار
❤️جاویدالاثر❤️
@sangareshohadababol
8️⃣ سالروز عروج آسمانی
شهید حسین بزرگی
نام پدر : بابا
نام مادر : ننه خانم آقایی
محل تولد : شریعت کلا بابل
تاریخ تولد : 1346/09/08
تاریخ شهادت : 1367/1/21
محل شهادت : مریوان
❤️ جاویدالاثر ❤️
@sangareshohadababol
9️⃣ سالروز عروج ملکوتی
شهید جواد احمدی کشتلی
نام پدر: محمد تقی
نام مادر: علیاخانم سلمانی جلودار
محل تولد : پایین کشتله بابل
تاریخ تولد : 1343/4/20
تاریخ شهادت : 1362/1/21
محل شهادت: پیرانشهر
❤️ جاویدالاثر ❤️
🌹پاسدار وظیفه شهید جواد احمدی کشتلی در عملیات والفجر 2 در پیرانشهر توسط گروهک ضد انقلاب کوموله به اسارت در آمده بود پس از پایان جنگ طبق شواهد و قراین موجود با تغییر وضعیت از مفقودیت به شهادت از سوی مدیریت ایثارگران سپاه اعلام شد.
روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد🌺
@sangareshohadababol
🔟 سالروز عروج ملکوتی
شهید جواد جانی رمی
نام پدر : یعقوب علی
نام مادر : ننه خانم صمدی
تاریخ تولد :1347/06/04
تاریخ شهادت : 1367/01/21
محل شهادت : پنجوین عراق
گلزار:سیدمیرزا بیشه سر بابل
شهید جواد جانی رمی:
🌺کسانیکه وصیت هایم به گوش شما رسیده بدانید که انسان تنها در مقابل مرگ تسلیم است و هیچ کاری ازاو برنمی آید، پس چه بهتر که این مرگ در راه آنکس باشد که انسان او را می پرستد.
شما ای پدر ومادرعزیز که برای من زحمت بسیار کشیده اید و من نتوانسته ام ذره ای از زحمات شما را جبران نمایم. از شما می خواهم که مرا مورد عفو و بخشش خود قراردهید و برای من طلب استغفار و آمرزش نمایید.
🌹برادران عزیز و بزرگوار! سفارش می کنم که صبور باشید و در کارها به پدرم کمک کنید تا او احساس تنهایی نکند.
به شما خواهران عزیز، مهربان و زحمتکش سفارش می کنم، زینب وار زندگی کنید و مانند آن بزرگوار صبر را پیش خود سازید، چرا که رسالت بس بزرگی برشما محول گردیده است.
@sangareshohadababol
چهاردهمین سالگرد ذاکر اهل بیت
پاسدار کربلایی سید سجاد مشهدسری
فرزند مداح اهل بیت ( ع ) حاج سید حسین مشهدسری را گرامی میداریم.
🌺 روحش شاد با ذکر صلوات 🌺
@sangareshohadababol
🌤#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
امروز ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ مصادف است با سالروز شهادت:
🌹شهید #عقیل_شیبک
🌹شهید #حسین_بواس
🌹شهید #مرتضی_زرهرن
🌹شهید #حسینعلی_کیانی
🌹شهید #محسن_قوطاسلو
🌹شهید #سید_سجاد_خلیلی
🌹شهید #محمدتقی_سالخورده
🌹شهید #مجتبی_ذوالفقارنسب
🌹شهید #مجتبی_یداللهی منفرد
🌟شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
@sangareshohadababol
29_237594863510487210.mp3
7.96M
🌹تلاوت تحدیر (تند خوانی) جز ۲۹ قرآن کریم
🕊ثوابش هدیه ای باشد به روح حضرت امام (ره)
🇮🇷 @sangareshohadababol
joz e 29 - Tarjome [AtreKHODA]_580892952394465656.mp3
6.95M
🌹صوت ترجمه فارسی جزء بیست ونهم قرآن کریم
🇮🇷 @sangareshohadababol
1_71006245.pdf
2.27M
🌹فایل pdf جزء بیست ونهم با ترجمه قرآن کریم
🇮🇷 @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سی_شب_با_شهدا
شب بیست و نهم:
درس به یاد خدا بودن از شهید #قدرت_الله_حسین_زاده
#عند_ربهم_یرزقون
🇮🇷 @sangareshohadababol
سالروز شهادت امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی
مناچات شهید صیادشیرازی🌹
🌹🕌خداوندا! این تو هستی كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایت قرار دادی؛
خدایا! تو خود می دانی كه همواره آماده بوده ام آن چه را كه تو خود به من دادی در راه عشقی كه به راهت دارم نثار كنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود.
🌺🕌پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم كه از تو باید بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
خداوندا ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی(عج)، زنده، پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین – من الله التوفیق
علی صیاد شیرازی، 19 دی ماه 1371 – 15 رجب 1413
❤️روحش شاد راهش پر رهروباد❤️
🆔 @sangareshohadababol
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
📚رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳
@sangareshohadababol
❤️آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده
🌹پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یکسری محافظ که نمیشناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظها معلوم شد که آقا آنجا هستند. گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند.
♦️خانوادهی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچهی صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند.
✍🏼 روایت امیرناصر آراسته از همرزمان شهید صیاد شیرازی
@sangareshohadababol