eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
100.9هزار عکس
8.1هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 طاهره هاشمی ( ۱۴ ساله ) ۶ بهمن ۱۳۶۱ ، بدست کوردل : . ▪️خانم خراسانی (همکلاسی شهید) نقل می‌کند: لباس طاهره عبارت بود از: یک روسری سرمه‌ای، یک مانتوی معمولی، یک چادر مشکی ضخیم، یک کیف ساده که با قلاب بافته شده بود و یک کفش کتانی خیلی معمولی. روز ششم بهمن، روزی که به آسمان پر کشید، برای کمک به رزمندگان تلاش می‌کرد و تحرک بالایی داشت، با این حال، با یک عدد گیره، چادرش را به روسری‌اش محکم بست تا از سرش نیفتد، وقتی جنازه‌اش را به منزل آوردند، هنوز چادرش محکم به روسری‌اش بسته بود. . @sangareshohadababol
💢 سیدحسین‌حسنی نیا () : ۵ ۱۳۶۵ _ . ▫️برادر شهید : بعد از اینکه که به جبهه رفت بعد از 70 روز به منزل آمد و فصل ازگیل بود و ایشان رفت بالای درخت و مشغول خوردن شد دیدم کسی در می زند در را باز کردم دیدم نامه آوردند . وقتی از بالای درخت نامه را در دستم دید  گفت امام (ره) پیام دادند . به او گفتم تو تازه آمدی  20 روز هم مرخصی داری . ایشان گفت :«پیام امام ، پیام امام زمان است .» تازه 3 روز بود که آمده بود فردایش رفت. ▫️خواهر شهید :آخرین باری که می خواست به جبهه برود 2 ـ 3 ساعتی با هم صحبت کردیم . در مورد جبهه و پدر و مادر می گفت و واقعاً داشت وصیت می کرد . می گفت:« من را خوب نگاه کن دیگر نمی بینی . مراقب پدر و مادر باشید» و همیشه می گفت:« من مجروح نمی شوم و هنوز کسی زاده نشده تا سید حسین حسنی نیا را مورد هدف گلوله قرار دهد . من فقط شهید می شوم و خواب دیده ام .» گفتم نرو گفت:« باید تسویه حساب کنم . . @sangareshohadababol
📩 اگر شهید شدم دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا مردم ببینند همراه خود چیزی نمی برم چشمانم را باز بگذارید که بدانند کورکورانه شهید نشده ام. . 🩸( سلیمان عسگری () ۱۹ ساله_ ۶ ۱۳۶۳_) . @sangareshohadababol
💢 . 💌 همسرم، من همان اول زندگانیم به شما گفتم که من مستأجر این عالم هستم و معلوم نیست که خانه من در کجاست؟ آیا در کردستان بالای کوه های سر به فلک کشیده است یا در جنوب با آن گرگ های وحشی بجنگم و یا در آن سوی لبنان و یا در فلسطین و قدس عزیز، خلاصه باید مرا ببخشی که همان اول زندگی شما را زجر داده ام ولیکن من مظلومیت شما را به مادرم زهرا(س) خواهم گفت. . 📷 سردار یداله کلانتری () : ۴ ۱۳۶۵🇮🇷 . @sangareshohadababol
🇮🇷🇮🇷 گرامی باد یاد و خاطره همه شهدای ششم بهمن، قیام مردم ولایتمدار شهر هزار سنگر آمل 🌹🌹 🔷 حرکت در مقابل معارضین؛ نمونه پیروی از اهل بیت (علیهم‌السلام) بوده است ... 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 ➖➖➖💠➖➖➖ 🔻ما ملّت امام حسینیم (ع) 🔹کارگروه فرهنگی و رسانه ┄❀💠 مساجد فعال مازندران 💠❀┄ @Quds_Golshan @RouhaniBabol 🆔 @sangareshohadababol
15.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عملیات والفجر هشت، سخت مجروح شد. وقتی از جبهه برگشت با همان جسم مجروحش گفت میخوام تو میدان اصلی شهر چند کلمه با مردم صحبت کنم... . 📽 قائم شهر_میدان #زمستان ۱۳۶۴_چند ماه قبل از 👆🎥 حاج جعفر @sangareshohadababol
💢 فتح اله باباپور ( روستای صیدکلا نور) : ۱۳۶۵ : . ▪️خواهر شهید : یکی از شب های جمعه که از بلندگوی محل صدای خواندن دعای کمیل به گوشم رسید من فکر کردم که جمعیت زیادی در مسجد حضور دارند من خودم را به مسجد رساندم دیدم سکوت همه جا را فرا گرفته و مجبور شدم پرده مسجد را کنار بزنم در آن لحظه ایشان را تنها دیدم که مشغول خواندن دعای کمیل است و اشک می ریزد . @sangareshohadababol
#کانال #زمستان ۱۳۶۵_عملیات پنج_نفر وسط غلامحسین رحمانی امام حسن مجتبی ۲ ساعت قبل از . @sangareshohadababol
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 خون ، انقلاب و اسلام را کرده است . خون برای ابد درس به جهانیان داده است و خدا می داند که راه و رسم کورشدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه اقتدا خواهند نمود . 📚 صحیفه امام خمینی ره ، جلد ۱۳ ، صفحه ۵۱۴ 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @sangareshohadababol
🏷 قسمتی از سیدرضا ایلالی محور ویژه 25 ( ۱۳۶۵ 🇮🇷) ✉️ خدایا به امام ما سلامتی و تندرستی همیشگی، به امت ما پشتکار و مقاومت و به رزمندگان ما صلابت و شجاعت، به روحانیت ما تقوا و عبادت و خدمت، به پاسداران ما شناخت مکتب و به دشمنان اسلام ذلت و پستی بیش از پیش عطا بفرما. به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی. . @sangareshohadababol
👨‍👧این آغوش گرم و این تکیه گاه و این پشت و پناه و این لحظه و این امید و این پدر را برگردانید تمام سهمیه ها مال شما... . 📷 اعزام به #زمستان ۱۳۶۵ محمدرضا شکری و با و قدم های آخر قبل از حرکت به منطقه ( دی ۱۳۶۵ ) . 🟪 @hafttapeh @sangareshohadababol
🌷شهید احمد نجاریان ( تصویر وسط ) وقتی برادر کوچکترش محمود نجاریان ( تصویر سمت چپ ) در عملیات کربلای 4 تو ام الرصاص شهید میشه جنازه برادرش رو به عقب نمیاره در عوض یه مجروح به نام محمد عباسی رو (تصویر راست) به دوش میگیره و میاره عقب و بهش میگه: "من برادر رو عقب نیاوردم ولی تو رو آوردم عقب تا بعد از به دست آوردن سلامتیت برگردی و تو جبهه بجنگی..." جنگ مغلوبه شد و احمد دیگه نتونست جنازه برادرش رو عقب بیاره... "شهید محمد عباسی" بعد از احمد آه می کشید و میگفت: "حالا این مسوولیت خیلی روی دوشم سنگینی میکنه..." هر سه شهید شدن... 🌴🌴🌹🌹🌹🌴🌴 ✍️ حمید پورتقی @sangareshohadababol