eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
99.4هزار عکس
7.9هزار ویدیو
96 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 هرروز بخوانیم 📖 صفحه ۱۰۵ 🇮🇷 @sangareshohadababol
🏷 (ع) یک حسین گفتم غم ها همه از یادم رفت همه ی دلخوشی ما ز جهان است حسین 🇮🇷 @sangareshohadababol
...؟ یوسـف ما ز تهیدستی خلق آگاه است به چه امیـد به بازار رسـاند خود را؟ @sangareshohadababol
🌸آغاز امامت و ولایت قطب عالم امکان،فخر زمان، آقا امام حجه ابن الحسن عسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف برساحت آن امام همام و تمام شیعیان آن حضرت تبریک عرض وتهنیت باد🌸 @sangareshohadababol
🔆 زندگی کوتاه است و هر ثانیه آن بسیار با ارزش هر صبح زیباست و این نگرش ماست که آن را خوب یا بد می کند...✨ . life is short And every second of it is very valuable Every morning is beautiful And it is our attitude that makes it good or bad... . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
1️⃣سالروز عروج ملکوتی شهیدرضا سینایی نام پدر : علی (شهید ) نام مادر: ام لیلا جلودار تاریخ تولد : 1345/12/02 تاریخ شهادت : 1365/06/23 مجروحیت دهلران ،شهادت بیمارستان تهران گلزار:شهدای گله محله بابل شهیدرضا سینایی وصیت نامه ای 4 صفحه ای در پنجم ماه محرم برابر با 19 شهریور سال 1365 نوشته 4روز قبل از شهادت در فرازی از وصیتنامه آورده است که: ❤️مادرم نمی خواستم این مطالب را بر روی کاغذ بیاورم ولی چه کنم که این افکارم است که بر قلم حکومت می کند. و منظور اینکه یک وقت در صف کوفیان قرار نگیرید .مادرم می دانم از جور زمانه چه می کشی ولی این را بدان خداوند مهربان هر که را بیشتر دوست داشته باشدبیشتر او را آزمایش می کند و با سختیها او را می آزماید 🌷پس اگر آخرت را میخواهی اگر ملاقات با حضرت رسول (ص ) را میخواهی اگر دیدار حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) را میخواهی اگر زیارت حضرت رقیه را میخواهی که جانم به قربانش که بعد از واقعه کربلا چه بلایی بر سرش آمد و چه مصائبی را همراه با عمه اش کشید باید شکیبا باشی و صبر کنی و غم روزگار را تنها به خداوند بگویی واز او یاری بجویی که خداوند با صابران است.... @sangareshohadababol
🌹شهید « رضا سینایی »🌹 🌺خیلی مراقب رفتارش بود. از تظاهر می‌ترسید. جانباز بود، اما به کسی نمی‌گفت. به سپاه رفت، اما به ما چیزی نگفت. اولین حقوقش را داد به من و گفت: «کار کرده‌ام.» پس از شهادت پدرش، نگذاشت بیش از چند روز پارچه‌ای روی در بماند، دوست داشت گمنام باشد. می‌رفت جبهه و می‌آمد، اما چیزی تعریف نمی‌کرد؛ انگار نه انگار که رزمنده است. عبادتش هم همین‌گونه بود. حالا هم که سال‌ها از رفتنش می‌گذرد، پرچم جمهوری اسلامی را که لااقل نشانة شهادتش باشد، بالای در نزده‌ایم؛ شاید رضای من این‌طور راضی‌تر باشد. چند روز پیش از آن‌که برای آخرین بار برود جبهه، دوربین را برای چندمین ‌بار روی پایه تنظیم کرد، تا بیاید زیر کرسی و پیش من عکس بیندازد. دوربین زود فلاش زد. اولش عصبانی شد، گفت: «یک حلقه فیلم گرفته‌ام، ولی هربار می‌آیم با تو عکس یادگاری بیندازم، مشکلی پیش می‌آید. این هم آخری‌اش بود.» بعد کمی فکر کرد و انگار که چیزی را کشف کرده باشد، گفت: «فهمیدم! چون بعد از شهادتم، این عکس‌ها داغ تو را بیش‌تر می‌کند، خدا نمی‌خواهد عکسمان با هم بیفتد.» 🌼😔اخم‌هایم در هم رفت، گفتم: «مادر جان! مگر شهادت به همین راحتی است؟» خندید و گفت: «آره! به همین راحتی است. روی پیشانی من نوشته، شهید.» وقتی رفت، کابوس‌هایم شروع شد. تا این‌که شبی خواب دیدم، مردی سیاه‌پوش آمد و گفت: «زود باش خانه را مرتب کن! پسرت شهید شده.» صبح که شد، حالم گرفته بود؛ اما خدا بهم نیرویی داد که بی‌اختیار تمام اتاق‌ها را تمیز کردم، حیاط را هم شستم. مادرم گفت: «من هم خواب دیدم که رضا شهید شده.» رفتم دم در نشستم خانم «بهاور» آمد و گفت: «چرا این‌جا نشسته‌ای؟» گفتم: «همه دارند خواب می‌بینند که رضای من شهید شده.» 🌸کمی دلداری ام داد. شب شده بود. دم در پر از سرباز و ماشین‌های نظامی بود. قبلاً شنیده بودم که در محلة ما، خانة ‌تیمی کشف شده است. دیدم در می‌زنند. خانم «سجودی» و خانم «کاکا» بودند، گفتند: «خانه ساختی، برایت کادو آوردیم.» دستشان خالی بود. آمدند بالا. داشتند پچ‌پچ می‌کردند. چیزهایی به گوشم خورد، دلم شور زد. یکی‌شان به آن یکی گفت: «تا کی معطل کنیم، باید بهش بگوییم.» در نگاهم همه چیز موج می‌زد؛ بالا و پایین می‌شد. کدامشان بود، نمی‌دانم گفت: «آمادگی داری خبری را به تو بدهیم؟» سرم گیج رفت. خیلی بی‌قراری کردم. خانم کاکا پس از گذشت سال‌ها، گاهی به شوخی می‌گوید: «جیغی که آن روز کشیدی، هنوز زیر گوشم است.» 🌷من هم حق داشتم. پس از همسرم، دلخوشی‌ام به رضا بود، او هم رفت. عیبی ندارد؛ فدای آقا. آن روزها خیلی دلم می‌گرفت. روی پله‌ها می‌نشستم و همه‌اش غصه می‌خوردم. با این که فرزندان دیگری هم داشتم، اما احساس تنهایی می‌کردم. بی‌سواد بودم، ولی یک روز احساس کردم که می‌توانم قرآن بخوانم. حالا دیگر تنها نبودم، مونس خود را پیدا کرده‌ بودم؛ حتی اگر کسی زنگ خانه‌مان را به صدا درنمی‌آورد. راوی: مادر شهید «رضا سینایی» 🌸 🌼🍃 🌺🍃🌺 @sangareshohadababol
2️⃣ سالروز عروج ملکوتی شهید مردان اشکیوا نام پدر : رمضان نام مادر : باجی خانم بالوس تاریخ تولد :1342/02/09 تاریخ شهادت : 1367/06/23 محل شهادت : اروندرود گلزار :شهدای شیردارکلا بابل @sangareshohadababol
📋 🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " " است ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید . @sangareshohadababol
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۲۳ شهریور ماه سالروز شهادت مدافع حرم" " گرامی باد 📌قسمتی از وصیتنامه : ای شیعه ی امیر المؤمنین علیه السلام هر گاه کسی قصد ظلم بر مردم را دارد و یا از موقعیت خود سوء استفاده میکند و حق مظلوم را پایمال می کند. شما را به خدا سوگند حق مظلوم را از ظالم بستانید و او را سر جایش بنشانید تا درس عبرتی برای بقیه‌ی ظالمین و خائنین شود و نگذارید این گروه، اهداف این انقلاب را پایمال کنندو جایگاه آن را تضعیف کنند و اینهمه زحمت را بی نتیجه بگذارند. و در آخر دوباره تاکید میکنم رهبر عزیزمان را تنها نگذارید و دنباله رو خط ولایت باشید. پروردگارا با قلبی خالی از علایق دنیا به سویت پرکشیدم، ببخش بر من که در زندگانیام نتوانسته ام آنگونه که شایسته بود تو را بپرستم. @sangareshohadababol
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم: 📖حدیث امروز: ✳️   امام حسن عسکری (علیه السلام) می‌فرمایند : 🌴 هرکس در دنیا برای دوستان و هم نوعان خود فروتنی نماید، در پیشگاه خداوند در زُمره صِدّیقین و از شیعیان امام علی (علیه السلام) خواهد بود. 📗«بحارالأنوار، ج. ۴۱، ص. ۵۵، ح. ۵» 🔖تقویم امروز: 📌 جمعه ☀️ ۲۳ شهریور ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۹ ربیع‌الاول ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 13 سپتامبر 2024 میلادی اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷 @sangareshohadababol