🔴قضیّهی مرحوم میرزا کوچک جنگلی یک قضیّهی ویژه است؛
♦️اگرچه که در آن دورهی خاص -یعنی در دورهی فاصلهی بین مشروطیّت و سرِ کار آمدن رضاخان- حوادث گوناگونی در کشور بهوجود آمده و همزمان با نهضت جنگل، چند کار بزرگ دیگر هم در گوشه و کنار کشور -مثل مرحوم شیخ محمّد خیابانی در تبریز، یا کلنل محمّدتقی خان پسیان در مشهد- اتّفاق افتاده که اینها همه تقریباً همزمان است، لکن قضیّهی جنگل یک قضیّهی ویژه است.
♦️ میرزا کوچک یک روحانی است، یک طلبه است.... بنابراین منشأ حرکت میرزا کوچک خان یک منشأ صددرصد دینی و اعتقادی است. رفتار او هم یک رفتار دینی و اعتقادی است، و حرکت، یک حرکت صددرصد اسلامی و ایرانی است. خب آن زمان -میدانید دیگر- آن غوغای نهضت مارکسیستی و تشکیل شوروی و هیاهویی که در دنیا و در بین ملّتها راه افتاده بود و جاذبهای که برای بعضی از ملّتها بهوجود آورده بود، طبعاً یک عدهای را مجذوب خودش کرده بود و دوروبریهای ایشان هم از این طریق به ایشان خیانت کردند؛ لکن این مرد، هم بهخاطر پایبندیاش به اسلامْ جذب تفکّر مارکسیستی نشد و رد کرد بهطور صریح و قاطع آن نظریّه را -با اینکه جزو نزدیکترینهایی که با او از اوّل همراه بودند، گرایش پیدا کردند؛ البتّه آنها هم ناکام از دنیا رفتند، هیچکدام آنها هم خیری از این زندگی ندیدند و از آن جریان بلشویکی هیچ خیر و تجاوب جوانمردانهای مشاهده نکردند- و مخالفت کرد، هم با اجنبی مخالف بود؛ یعنی چون سیاستی بود که از طرف اجانب بود، با اینکه اینها مقابلهشان با دستگاههای حاکم مثل انگلیس و روسهای قزّاق و مانند اینها بود، امّا درعینحال به آن طرف هم جذب نشد؛ استقلال را حفظ کرد. یک نمونهی خیلی برجستهای است میرزا کوچک خان؛ خداوند انشاءالله درجاتش را عالی کند.
♦️ کتاب دربارهی میرزا کوچک زیاد نوشته شده. خوشبختانه اخلاص این مرد موجب شده که بر خلاف دیگر کسانی که در این صراطهای مبارزات و مانند اینها وارد شدند، اسمش سر زبانها باشد و همه بشناسند او را، در حالی که خیلی از این کسانی را که من اشاره کردم مردم نمیشناسند اصلاً و اسمشان را هم -بعضیها را- نشنفتهاند، لکن ایشان در بین مردم شناخته شده است، کتاب دربارهاش نوشته شده. سعی بشود یک کار جامعی بهوجود بیاید، تا انشاءالله چهرهی او بیشتر در بین مردم ما، جوانهای ما شناخته بشود.
♦️ بله یک واحد مینیاتوری را ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی را در رشت و در همان محدودهی خاصّ خودش -گیلان- بهوجود آورده.
رهبر معظم انقلاب ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۱ در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت میرزا کوچکخان جنگلی
🆔 @sangareshohadababol
قهرمان من ؛
این ابر مَردها هستند
که کار غیرقانونی میکردند!
دست میبردند در شناسنامهشان و
برای پیکار با دشمن سراز پا نمیشناختند
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#بزرگ_مردان_کوچک
@sangareshohadababol
آن نیرویی که نمازش را
اول وقـت نخواند ؛
خوب هم نمیتواند بجنگد
"شهید حسن باقری"
#نماز_اول_وقت
#سفارش_یاران_آسمانی
@sangareshohadababol
🌹شیخ یونس (میرزا کوچک خان) : اگر به تذکرات آقا شیخ فضل الله نوری، که مرجعی عامل و کامل و آینده نگر بود، توجه می شد، دیگر شاهد این رضا قلدر میر پنج نبودیم
🕊شادی روح بلندشان صلوات🌺
@sangareshohadababol
1️⃣تولد زمینی
شهید علی گدا کریمی فیروزجایی
نام پدر : داداش قلی
نام مادر : گل بهار کریمی فیروزجایی
تاریخ تولد : 1345/9/11
تاریخ شهادت : 1366/3/19
محل شهادت : مریوان
گلزار : فیروزجاه
@sangareshohadababol
2️⃣ تولد زمینی
شهید رضا مرتضی زاده آرایی
نام پدر : خان محمد
نام مادر : بانو سلمان نژاد
تاریخ تولد : 1345/09/11
تاریخ شهادت : 1365/10/18
محل شهادت : شلمچه
گلزار : امیرکلا بابلکنار
@sangareshohadababol
آژانس شیشهای!
🔹آنها به «بادیگارد» معروفند اما مجاهد هستند، فرقشان را حاج حیدر ذبیحی تشریح میکند: «آنها برای هر تن و بدنی محافظ نمیشوند. بلکه جانشان را در طبق اخلاص میگذارند و از جان کسی دفاع میکنند که اعتقادشان میگوید باید حفاظت شوند.»
▪️شهید سرهنگ حسن اکبری؛ محافظ و از اعضای سرتیم حفاظتی مقام معظم رهبری که در یک مأموریت آموزشی به تاریخ ۱۲ اردیبهشت سال ۹۵ به شهادت رسید.
▪️شهید عبدالله باقری؛ علیرغم حفاظت از رییس جمهور وقت و برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) عازم سوریه شد و در اربعین سال ۹۴ حین مبارزه با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
▪️شهید سلگی و شهید نواب دو محافظ شهید حاج حسن طهرانی مقدم که سرانجام در تاریخ ۲۱ آبان سال ۹۰ تا پای شهادت او را همراهی کردند.
▪️محسن فرامرزی از اعضای تیم حفاظت آیتالله امامیکاشانی امام جمعه موقت تهران بود که بهصورت داوطلبانه و در قالب مدافع حرم به سوریه رفت و حین حفاظت از حرم عقیله بنیهاشم شهید شد.
▪️شهید هادی طارمی، شهید شهروز مظفرینیا که پسرش سه ماه بعد از شهادت پدر متولد شد و وحید زمانی تازه دامادی که متولد سال ۶۸ بود، از اعضای تیم حفاظتی حاج قاسم سلیمانی بودند که در ۱۳ دی سال ۹۸ در یک حمله تروریستی همراه فرماندهشان به شهادت رسیدند.
▪️حامد اصغری محافظ شهید محسن فخری زاده که خود را مقابل پیکر شهید قرار داد و سپر او شد و چهار گلوله به بدنش اصابت کرد و وی همچنان در قید حیات است.
🔸این مردان تنها تعدادی از محافظان شخصیتهای جان بر کف نظام اسلامی هستند که با شهادتشان نشان دادند باکی از جان دادن ندارند؛ اگر قرار باشد خونشان برای خدا به زمین ریخته شود.
@sangareshohadababol
🔸این مردان تنها تعدادی از محافظان شخصیتهای جان بر کف نظام اسلامی هستند که با شهادتشان نشان دادند باکی از جان دادن ندارند؛ اگر قرار باشد خونشان برای خدا به زمین ریخته شود.
@sangareshohadababol
رهبر معظم انقلاب درباره شهید میرزا کوچک خان جنگلی می فرمایند:
"ما در دوران مبارزه خودمان،هر وقت نام میرزا کوچک خان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را می خواندیم، نیرو می گرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویت خود خرج کرد، برای اینکه به یک نسل هویت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد."
امروز 11 آذرماه مصادف با سالروز شهادت بزرگ مرد تاریخ سرزمین ایران
آثار بجا مانده ازشهید محمدعلی معصومیان 13 روز قبل از شهادت
@sangareshohadababol
فرصت یک ماه برای توقف اجرای پروتکل الحاقی
🔸نمایندگاه مجلس در جریان بررسی جزئیات طرح «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران»:
🔹به دولت برای توقف اجرای پروتکل الحاقی یک ماه مهلت دادند.
🔹سازمان انرژی اتمی را مکلف به طراحی راکتور آب سنگین جدید ۴۰ مگاواتی با هدف تولید همسانهای پایدار (رادیو ایزوتوپ) کردند.
🔹سازمان انرژی اتمی ایران را مکلف به عملیاتی کردن غنیسازی و تحقیق و توسعه با ماشینهای نسل ششم طی بازه زمانی یکساله کردند.
🔹سازمان انرژی اتمی را مکلف کردند ظرفیت غنیسازی و تولید اورانیوم غنیسازی شده را به میزان ماهانه حداقل ۵۰۰ کیلوگرم افزایش دهد.
🔹سازمان انرژی اتمی را مکلف به تولید اورانیوم با غنای ۲۰درصد و ذخیره سالانه حداقل ۱۲۰کیلوگرم آن را در داخل کشور کردند.
@sangareshohadababol
#خاطرات_شهید
💠 روضه بذارگوش کنیم...
●یک دوست دیگری هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد: با شهید دهقان امیری درگلزار شهدا بهشت زهرا(سلام الله علیها) قرار داشتیم وقتی رسید،حدود دو ساعت سرمزار رسول حرف زدیم.
●بعد سرخاک بقیه شهدا رفتیم و هرشهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به شهید صحبت میکرد، جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن شهید رفیق بوده است.
●گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبتهایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری میکرد که:«ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان نام زینب سلام الله علیها شنوم زیر لحد گریه کنم»
●گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم. وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت.
بوی عطر پیراهنش را هیچوقت فراموش نمیکنم.خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و محمدرضا بود.
#شهیدمحمدرضا_دهقان🌷
@sangareshohadababol
🌷سیره شهید محمود خسروی1️⃣
✍️ راویان، مادر و خواهر شهید : مشوّق جبهه رفتنش، شهید علامه زاده بود (معلم قرآن محمود). روزی که از سپاه نامه گرفت تا من و پدرش زیر نامه رو امضاء بزنیم، خیلی خوشحال بود. من برای جبهه رفتنش زیاد راضی نبودم. محمود به من گفت : مامان اگه رضایت نداشته باشی من میتونم برم جبهه، ولی اگه اجازه بدی بهتره (جهاد رفتن اجازه لازم نیست).
🔹یکی از بستگان بهش گفت در حد امکان سال دیگه برو جبهه. محمود بهش گفت: من الان تشنه ام، شما میگی سال دیگه آب بخور !!!. محمود برای آموزش نظامی به پادگان گهرباران ساری اعزام شد.
چند روزی گذشت تا اینکه یه روز به اتفاق عمه محمود از خونه غذای گرم درست کردیم تا جلوی پادگان با محمود غذای گرم بخوریم. وقتی محمود از پادگان بیرون اومد ، عمه محمود بهش گفت، تمام طلا های دستم رو میدم به شما، جبهه نرو ، ولی محمود قبول نکرد.
🔸بعداز پایان آموزش ، و قبل رفتن به جبهه، چند روزی رو خونه بود. یادم هست، شبِ آخری که میخواست بره ، اومد پیشم و گفت مامان میخوام کنارت بخوابم. بعد از اینکه کنارم دراز کشید شروع کرد به دست کشیدن بدنم. گفتم محمود چکار میکنی؟ گفت: دارم خوبت میکنم ( چون ناراحتی قلبی داشتم )... چند روزی از رفتنش گذشت تا اینکه رزمندگان در شلمچه عملیات انجام دادن (عملیات کربلای ۸)، خانواده بخاطر اینکه من ناراحتی نکنم، به من میگفتن ، محمود شلمچه نیست، کردستانِ...
🔹رزمندگان در گیرودار عملیات بودن که یه روز بعداز نماز صبح، نمیدونم خواب بودم یا تو بیداری ، یهو محمود اومد پیشم و گفت : مامان، الان موقع امتحان پس دادن در محضر حضرت زهراست (س). بعداز صبحتهای بین من و محمود، بلافاصله پدرش رو صدا کردم و بهش گفتم، محمود مجروح و یا شهید شد. بعداز روشن شدن هوا ، متوجه شدم که دمِ درب منزل سر و صداست.
🔸رفتم دیدم شلوغِ و همه ناراحتن. گفتم چی شده ؟ اولش ترفه رفتن و بعدش گفتن محمود مجروح شد. تا غروب نشده یواش یواش مجبور شدن خبر شهادت محمودم رو بهم بدن. همه فکر میکردن با شنیدن خبر شهادت محمود ، قلبم اذیّتم میکنه، به همین خاطر می ترسیدن. وقتی پیکر محمود رو برای وداع خونه آوردن، گفتم این پسرم نیست. بلافاصله بردنش و کمی سر و صورتش رو تمیز کردن و دوباره آوردنش خونه . این بار گفتم این محمودمه.
🔹برای اطمینان بیشتر ، لباسش رو کنار زدم تا نشونه ای که روی سینه اش (خال) داشت رو ببینم. بعداز دیدن نشونه، همونطور که تنش رو دست میکشیدم، یهو دستم تو شکمش فرو رفت ، انگار ترکش نیمی از شکمش رو برده بود. بعدش دستم رو گذاشتم تو جیبش تا یه یادگاری ازش داشته باشم. درواقع چیزی پیدا نکردم...
ادامه خاطره در پست بعد
✍️علی محسن پور
@sangareshohadababol