eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
97.3هزار عکس
7.6هزار ویدیو
90 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
💢تلاش ارتش اسرائیل برای بازگرداندن شهرک‌نشینان به شمال 🔸رسانه‌های اسرائیلی تقریبا یک ماه پس از توقف جنگ، از آغاز اقداماتی در شهرک‌های واقع در شمال اراضی اشغالی در راستای ترغیب شهرک‌نشینان برای بازگشت به خانه‌هایشان خبر دادند. 🔸ارتش رژیم صهیونیستی برای پاکسازی شهرک‌های شمالی از تیم‌های مهندسی استفاده می‌کند و اقدام به گسیل نیرو‌های اضافی به بیش از ۴۰ شهرک و مناطقی کرده که پیشتر به عنوان محل استقرار نظامیان استفاده می‌شد. 🔸با توجه به پیش‌بینی‌ها، تصویری خوبی از وضعیت شهرک‌های شمالی به چشم نمی‌خورد و حدود ۳۳ درصد از شهرک‌نشینان در اکنون به دنبال بازگشت نیستند. dnws.ir/002zt2 @sangareshohadababol
1️⃣ سالروز ولادت شهید مهدی اکبری سماکوشی نام پدر : برارجان نام مادر : صغری پور چالی سماکوش تاریخ تولد :1343/10/03 تاریخ شهادت : 1361/03/11 محل شهادت : مریوان گلزار : شهدای گرجی آباد @sangareshohadababol
2️⃣ سالروز ولادت شهید غلام علی تقی پورکانی نام پدر : نقی نام مادر: سکینه عبداللهی تاریخ تولد :1343/10/03 تاریخ شهادت : 1362/12/05 محل شهادت : دهلران گلزار:امام زاده شمس الدین بابلکان 🌷مادر شهید : وقتی شهید از جبهه می آمد پولی را که به او در آن جا می دادند را به ما می داد و می گفت این پول را صرف ساختن مسجد و امامزاده کنید . خواهر شهید : شهید انسانی سربه زیر ، مظلوم و در میان مردم فردی قابل اعتماد بود در کارهایش نظم و انضباط حرف اول را می زد . بسیار صداقت داشت نسبت به مشکلات صبر و شکیبایی نشان می داد. 🌹مادر شهید : وقتی شهید به دنیا آمد و صدای گریه اش را شنیدم نماز شکرانه خواندم از اینکه فرزند اولم پسر بود خوشحال بودم آنقدر او را دوست داشتم که تا 4 ماهگی نگذاشتم کسی او را ببیند . وابستگی عجیبی به من داشت وقتی از مدرسه می آمد و می دید من نیستم انگار چیزی را گم کرده باشد . وقتی مرا می دید خیلی خوشحال می شد و می گفت : وقتی تو نیستی نمی توانم هیچ کاری را انجام دهم . @sangareshohadababol
3️⃣ سالروز ولادت دانشجوی شهید احمدعلی حسین پور نام پدر : حسین نام مادر : زینب درزی تاریخ تولد :1339/10/03 تاریخ شهادت : 1362/09/07 محل شهادت : مریوان گلزار : شهدای علی آباد بابل 🌺برادر شهید: از نظر امانتداری الگو بودند برای مثال ایشان شورای محل بودند آن زمان سهمیه ای برای محل بود که با قرعه کشی بین اهالی محل تقسیم می کردند. ایشان اسم خودشان را در قرعه کشی میگذاشتند و هیچ وقت نمی خواستند بدون قرعه سهمیه ای از این اموال را برای خود بردارند. 🌹 همچنین انسان بسیار صبوری بودند.مثلا در درگیری های اوایل انقلاب هیچ وقت دخالت بیجا نمی کردند واقعا صبر داشتند و به بزرگترها احترام می گذاشتند.آدم باصفا و دوست داشتنی و خوش اخلاقی بودندو به همه علاقه مند بودندو مردم هم متقابلا به او علاقه داشتند. 🌷دربرگزاری دعای توسل و کمیل که در آن زمان یعنی اوایل انقلاب به ترتیب و هفته ای، در روستاها برگزار می شدحضور فعالانه داشتند. ایشان و گروهی ازجوانان محل جلسه ای با نام منتظران شهادت تشکیل دادندکه در آن جلسات هم حضور فعالانه داشتند. @sangareshohadababol
4️⃣ سالروز ولادت شهید عسگری خیری میر(نفروسط) نام پدر : ابراهیم نام مادر:حکیمه رجب پور تاریخ تولد :1344/10/03 تاریخ شهادت : 1363/12/23 محل شهادت : هورالهویزه گلزار:چاری بابل (12سال مفقود) 🌺15 ساله بود كه از مدرسه رضايت­نامه آورد تا پدر امضا كند و او راهي جبهه­هاي حق عليه باطل شود.پدرش موافقت نكرد و گفت:سنّ­ات براي رفتن خيلي كم است.عسگري با دست­كاري شناسنامه­ براي اوّلين بار در سن 15 سالگي به جبهه اعزام شد.پس از رفتنش به خانواده نامه نوشت و خبر سلامتي­اش را به آن­ها داد.از تاريخ 15/9/62 تا 23/12/63 درگردان مسلم جزو گروه ضربت بود و در منطقه هورالهويزه در حال جهاد. درعمليات والفجر 4 زخمي شدو مدتي را دربيمارستان اهواز و تهران بستري بود. پس از بهبودي دوباره عازم جبهه شد. او در آخرين اعزامش در عمليات­ بدر منطقه هورالهويزه شركت كرد و درتاريخ 23/12/63 در اين عمليات به نداي حق لبيك گفت و شربت شهادت نوشيد.12سال طول كشيد تا خاك هورالهويزه از او دل بكند و بالاخره سال75سال پايان انتظار خانواده­اش بود.در اين سال عسگري به آغوش خانواده بازگشت و در گلزار شهداي روستاي چاري آرام گرفت. @sangareshohadababol
5️⃣ سالروز ولادت شهید حسن درستی نام پدر : محمد تقی نام مادر:شهربانو بندگان تاریخ تولد :1338/10/03 تاریخ شهادت : 1364/12/22 محل شهادت : فاو گلزار:معتمدی بابل (27سال مفقود) 🌺شهيد حسن درستی موذن بقعه مبارکه امام زاده یحیی بابل درتاريخ ۲۲ اسفند سال ۱۳۶۴درعمليات والفجر هشت درفاو به شهادت رسيده بود و پیکر اين شهيد بزرگواربعداز ۲۷سال جاويدالاثری تفحص و شناسايی شد.ودر 29اذزسال1391توسط مردم شهیدپرور بابل تشیع و درآرامگاه معتمدی به خاک سپرده شد . 🌸همسر شهید:خوابش را زیادمی‌دیدم و هر بار درخواب به من می‌گفت که برمی‌گردد.بار آخر روز عیدغدیر بود که باز درخواب دیدمش و دوباره گفت که برمی‌گردد.و بعد اول محرم خبر دادندکه پیکرش پیدا شده و برگشته است. همسرشهید از اخلاق خوب و اعتقاد به نماز اول وقت شهید و ایمان محکم او را ازبهترین خصوصیات اخلاقی‌اش برمی‌شمرد. از او سراغ وصیتنامه‌ی شهید را می‌گیریم که می‌گوید:وصیتنامه نوشته بود و به دست دوستش داده بود اما چون دوستش اسیر می‌شود.لحظات آخرقبل اسارت مجبور میشودبه همراه دست نوشته های خودش برای اینکه شناسایی نشود آن‌ها را زیرخاک دفن کند. @sangareshohadababol
6️⃣ سالروز ولادت شهید حسین عزیزی امیری (سمت چپ) نام پدر : احمد نام مادر :طاهره بیگم مرتضوی امیری تاریخ تولد :1343/10/03 تاریخ شهادت : 1361/05/12 محل شهادت : گیلان غرب گلزار:شایستگان امیرکلا بابل ❤️مادر شهید:شهیدشب جمعه اول ماه رمضان سال 61 ازپادگان آموزشی چالوس برگشته بودبه جای استراحت کردن شروع کرد به خواندن دعای کمیل. فکر می کنم شاید خداوند آن شب برگه ی شهادتش را امضا کرد و به من این لیاقت را داد تا فردای قیامت شرمنده حضرت زهرا نباشم. 🌹خواهر شهید: روزی که شهید تاریخ اعزامش مشخص شد یک دست لباس بسیجی را به منزل آورد. لباس گشاد و بلند بود داد به من تا برایش درست کنم . همینطورکه لباسش را میدوختم اشکم بی اختیار می ریخت .پدرم متوجه اشکهایم شدبرگشت گفت:حسین جان ببین هنوز نرفته خواهرت دارد برایت اشک می ریزد.حسین با صراحت گفت : خواهر من گریه نکن وقتی شهید شدم شما می شوید خواهر شهید و من در روز قیامت شفاعت شما را می کنم و من فهمیدم حسین مال این دنیا نیست. @sangareshohadababol
7️⃣ سالروز ولادت شهید ناصر نور محمدپور امیری نام پدر : محمود نام مادر : فاطمه صغری حسین نتاج تاریخ تولد : 1347/10/03 تاریخ شهادت : 1365/02/10 محل شهادت : فاو گلزار : شایستگان امیرکلا بابل 🌺مادر شهید : پسرم به مساله حجاب بسیار حساس بود. یک روز به مسجد می رفتم تا نماز بخوانم . تا دوستش را دیدم دوستش به من سلام کرد و من جواب دادم آمدیم خانه ناصر به من گفت: مادر جان جواب سلام نامحرم را یواش بده . من هم گفتم چشم پسرم . @sangareshohadababol
میلاد حضرت عیسی مسیح پیام آور عشق 💚 و محبت را به همه و بخصوص هموطنان مسیحی‌ عزیز تبریک و شادباش میگوییم 🎄✨🎄✨ 🎄 @sangareshohadababol
🌺حضرت عیسی(ع):درخت كامل نمى شود مگر با ميوه اى گوارا، همچنين دين دارى كامل نمى شود مگر با دورى از حرام ها. تحف العقول، 511 🌺میلاد حضرت مسیح (ع) مبارک 🇮🇷 @sangareshohadababol
نقشه عملیاتی کربلای چهار ساعت عملیات 22:45 تاریخ عملیات 1365/10/3 سی و هفت سال قبل در چنین ساعاتی رمز عملیات : محمد رسول الله (ص) ✴️مكان‌ اجرا : جزاير دهانه‌ شمال‌ غربي‌ خليج‌ فارس‌ - جنوبي‌ترين‌ محور جنگ‌ ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: رزمندگان‌سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ اهداف‌ عمليات: تهديد شهر بصره‌ از سمت‌ جنوب‌ و تصرف‌ جزيره‌ ام‌ الرصاص‌ و ابوالخطيب‌ عراق‌ و محاصره‌ نيروهاي‌ دشمن‌ در شبه‌ جزيره‌ امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود.... 🌺حدود 300 نفر از شهدای لشکر 25 کربلا که 76 شهید که روز اول 1365/10/4 هفتاد و دو نفر آن مربوط به شهدای شهرستان بابل به تعداد شهدای کربلا می باشد. 🌹روحشان شاد و یاد و نامشان گرامی باد🌹 @sangareshohadababol
✴️ عملیات کربلای 4 هیچ گاه مظلومیت و شجاعت رزمندگان را فراموش نمی کند. عملیاتی که رادارهای آمریکائی به جبران قضیه مک فارلین، تمام جزئیات عملیات را به عراقی ها داده بودند. رمز عملیات یا محمد(ص) بود که ساعت 22:45 روز سوم دیماه سال 65 اعلام شد. مظلومیت شهدای عملیات کربلای چهار تداعی کننده غربت و مظلومیت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش در روز عاشورا است. طرح عملیات ✴️چهار منطقه شلمچه، ابوالخصیب، مقابل ام الرصاص و جزیره مینو – به این دلیل که به لحاظ مانور، آتش، عقبه و پشتیبانی به هم وابسته اند – برای انجام این عملیات بزرگ انتخاب گردید. بر همین اساس، هر یک از چهار منطقه فوق به عنوان خط حد یک قرارگاه عملیاتی تعیین شد: قرارگاه نجف: از شمال پنج ضلعی شلمچه تا جزایر بوارین و ام الطویله پیشروی در محور شلمچه قرارگاه قدس: انجام حرکت اصلی عملیات با عبور از تنگه ام الرصاص – بوارین و پیشروی در محور پتروشیمی و ابوالخصیب. ✴️قرارگاه کربلا: مقابله با پاتک دشمن از مقابل جزیره ام الرصاص، تامین کل منطقه و پیشروی تا جاده دوم و سوم. قرارگاه نوح: تامین جناح چپ و پیشروی در مقابل جزیره مینو. @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹لحظه وداع غواصان قبل عملیات 🌹به یاد شهدای غواص دست بسته کربلای ۴ 🇮🇷 @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹نماهنگ| شعرخوانی ترکی رهبرمعظم انقلاب درباره شهدای غواص ➕ بیانات ایشان درباره شهدای غواص 🌊ویژه سالگرد عملیات کربلای چهار 🇮🇷 @sangareshohadababol
در عملیات کربلای چهار، پدرم در گردان دو یا رسول الله (ص) لشکر ویژه 25 کربلا، به عنوان نیروی حمل مجروح فعالیت می کرد. من و محمدعلی در گردان یک یا رسول(ص) بودیم. پدر چند ماه بعد از عملیات، برایم این گونه تعریف کرد «می دونستم شماها در جزیره‌ ام‌الرصاص هستید و در محاصره قرار گرفتید و از هر طرف، زیر آتش شدید دشمن هستید. شاهد آتش گرفتن نیزارها در جزیره بودم. ما که این طرف اروند بودیم، وقتی جنازه شهدا را می‌آوردند، دقیق می‌شدم که ببینم آیا تو، هاشم و محمدعلی، جزو شهدا هستید یا نه؟ قایقی آوردند و کمی آن طرف‌تر، پیکرهای شهدا را تخلیه کرد. به سمتش رفتم و پیکرها را این طرف و آن طرف کردم. دست خودم نبود، انگار کسی به من می‌گفت: «بچه‌ات شهید شده» خودم را فراموش کرده بودم. شهید محمد علی معصومیان ،محمداسماعیل معصومیان(پدر شهید) و مسیب معصومیان ۷ روز قبل از شهادت. @sangareshohadababol
سنگر شهدا
در عملیات کربلای چهار، پدرم در گردان دو یا رسول الله (ص) لشکر ویژه 25 کربلا، به عنوان نیروی حمل مجرو
1⃣ آخرین یادداشت شهید محمدعلی معصومیان قبل از شهادت در کنار اروند رود در یکی از کلاس‌های مدرسه که متعلق به مردم عرب زبان است، نشسته بودیم که فرمانده گروهان، برادر اسماعیل نجات‌بخش ، دستور دادند که همۀ ما وسایل شخصی خود را تحویل تعاون گردان بدهیم. لازم است بگویم که قسمت‌هایی از ساختمان در اثر آتش عراقی‌ها ویران شده است و دیوارهایش شکاف برداشته و مردم این روستا (خسروآباد ) همگی آواره شده‌اند. مشغول کشیدن عکس برادر شهید موسی محمدی بودم که این دستور رسید. ما منتظر چنین پیامی بودیم. از خوشحالی، همۀ بچه‌های دسته صدای «الله اکبر» سر دادند. وسایل لازم را جدا کردیم و بقیه را در داخل جعبه گذاشتیم و همراه برادرم حبیب (مصیب)، به تعاون تحویل دادیم. شنیده بودم پدرم همراه کاروان بزرگ محمد(ص) عازم جبهه شده و حالا در گردان دوم یا رسول الله است و به عنوان حمل مجروح و برای آموزش به اورژانس لشکر رفته بود. با چند تا از برادران عزیز برای دیدن پدرم عازم اورژانس شدیم. پدرم را دیدم. با همان صورت آفتاب سوخته و دستان پینه‌بسته و با آن ریش‌های برفی و سفیدش، به سوی ما آمد و همدیگر را بغل کردیم و بوسیدیم. خدا می‌داند که در خود احساس غرور و سربلندی می‌کنم که چنین پدری دارم که تابه‌حال چند بار به جبهۀ حق آمده است. چند تا عکس با هم انداختیم و بعد به اتاقشان رفتیم. بعد از مدتی، نماز مغرب و عشا به جا آوردیم و حدود نیم ساعت در کنارشان نشستیم. بعد برای خداحافظی دوباره همدیگر را بغل کردیم و گفتیم ما مأموریت داریم و می‌رویم و شاید دیگر همدیگر را نبینیم... خلاصه، بدی و خوبی را حلال کنید. از گردان ما تا مقری که پدرم در آنجا بود، نیم ساعت راه است. ما الان در کنار اروندرودیم. به اتفاق برادرم مصیب، به سوی مقر حرکت کردیم. شب جمعه بود. بین راه، گردان علی بن ابی‌طالب(ع) مشغول خواندن نوحه و سینه زنی بودند. به گروهان خود رسیدیم. درون اتاق که پا گذاشتیم، جمعیت زیادی را مشاهده کردیم که مثل مجالس محرم باهم نشسته بودند و کاسه‌ها جلوشان بود و با هم گپ می‌زدند. فهمیدم که قرار است امشب همه باهم شام بخورند. خیلی باصفاست! صلوات پشت صلوات. عده‌ای مشغول آماده کردن شام هستند. شام امشب هم گوسفندی است که روز قبل، سه رأس به ما داده بودند. در حالی که تمام فکرها حول محور شکم می‌چرخید، برادر عزیز و مؤمن، مسئول محترم گروهان، برادر اسماعیل نجات‌بخش  که از آن عاشقان دل‌باخته و بال و سر سوختۀ مکتب اهل‌بیت است، بلند شد و خیلی عارفانه به بچه‌ها نگاه کرد. گفتم: «چیه؟ تو فکری.» لبخندی زد و چیزی نگفت. من نمی‌دانم از این انسان والا و شریف چه بگویم و بنویسم. واقعاً خجالت می‌کشم که با این فکر ناقص و سواد دست و پا شکسته، به قلۀ رفیع ایمان دست‌درازی کنم و پا گذارم. اینان از همان انسان‌هایی هستند که عاشقی کردن را بلدند. به محض این‌که او لب باز می‌کند، قلبت به حرکت درمی‌آید. لب به سخن گشود که: «برادران و عزیزان! همان‌طور که مستحضرید و می‌دانید، امشب شاید آخرین شبی باشد که ما می‌توانیم این‌طور دور هم جمع شویم و از منبع فیض هم استفاده کنیم. برادران! امشب شب وداع است و شاید دیگر چنین وقتی پیدا نکنیم که به چهرۀ هم نگاه کنیم. خوب به هم نزدیک شوید. بگذارید بدن‌هایتان به هم نزدیک‌تر باشد. به چهرۀ همدیگر بیشتر و بهتر دقیق شوید و نگاه کنید. قدر همدیگر را بدانید و برای هم ارزش قائل شوید. بودند عزیزانی که از ما جدا شدند و به سوی خدا پرواز کردند.» همۀ برادران سرها را به پایین خم کردند و در فکر فرو رفتند. قلب‌ها همه آماده است و اشک در چشمانشان حلقه زده و بغض کرده‌اند. بغض به سختی گلویم را می‌فشارد و دلم می‌خواهد گریه کنم؛ ولی نمی‌کنم. می‌خواهم جمع کنم تا یکدفعه خودش بشکافد و آن عقدۀ درونی‌ام خالی شود. برادر عزیزی را که اشک در چشمانش حلقه زده و لب می‌گزد و آب دماغش را بالا می‌کشد، به خوبی می‌بینم که چقدر عاجزانه دارد تقاضا می‌کند. آن عظمت و اخلاص... دارد از ما کمک می‌گیرد! خدایا ما چقدر مغروریم: «بله برادران! شما را به خدا، حالا که قرار است ما به زودی به عملیات سرنوش‌ ساز برویم، تقاضایی از شما دارم و آن این است که اگر (گریه راهش نمی‌دهد) خدا قبولتان کرد، عاشقتان شد، پیش امام حسین(ع) رفتید، ما گناهکاران را فراموش نکنید. ما خیلی بدبختیم و تمام امیدمان بعد از خدا و امامان به شماست. قدر خودتان را بدانید. شما را به خدا، ما را تنها نگذارید، در آن دنیا دست ما را بگیرید.» بغض‌ها همه می‌ترکد. گریه، بچه‌ها را امان نمی‌دهد. نور فانوس را پایین می‌کشند. فضای مجلس تاریک می‌شود. سر و صدای گریه خیلی زیاد است. به چهرۀ فرمانده عزیز می‌نگرم. دو دستش را به چهره گرفته و به سختی گریه می‌کند؛ به‌طوری‌که دست‌هایش حرکت می‌کند. همه در حال گریه هستند و کسی چیزی نمی‌گوید. @sangareshohadababol
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها نیروهای غواص از لشگر عرشی ۲۵ کربلا بهمراه سردار شهید حاج حسین بصیر/منطقه عملیاتی کربلای ۴ 🌹یاد و خاطره همه شهدا و رزمندگان عملیات کربلای ۴ لشگر عرشی ۲۵ کربلا گرامی باد.🌹 @sangareshohadababol
2️⃣ ادامه... آخرین یادداشت شهید محمدعلی معصومیان قبل از شهادت در کنار اروند رود اگر خوب گوش بدهی و دقیق‌تر شوی، جز صدای گریه و خوردن کف دست به پیشانی، چیز دیگری نمی‌شنوی. بعد از چند لحظه، در آخر اتاق، یک نفر که ظاهراً برادر پیچکا (ناطق) بود، صدا می‌زند: «برادر اسماعیل!» صدا کمی می‌خوابد. دوباره صدا می‌زند: «برادر نجات‌بخش!» همه گوش می‌دهند. می‌گوید: «به شرطی که اگر شما هم در عملیات در جوار حضرت حق...» صدای «یا حسین» و «یا مهدی» و «یا زهرا» بلند می‌شود. همه‌ های‌های گریه می‌کنند و هرکس پیش خودش چیزی می‌گوید. نوای دل‌انگیزی از وسط جمعیت بلند می‌شود. مرثیۀ فاطمۀ زهراست؛ نامی که قلب آدم را به لرزه درمی‌آورد. برادر محمدزمان کرمی گرجی شروع به مصیبت خواندن می‌کند. همه ناله می‌زنند. همه گریه می‌کنند. او ساکت می‌شود. برادر اسماعیل شروع به خواندن اشعار زیر می‌کند: ای حسین‌ای غم تو همدم ما    ‌ای به هر درد و غمی محرم ما غم عشق تو کشیدن دارد    رخ زیبای تو دیدن دارد گل ز گلزار تو چیدن دارد    حرم پاک تو دیدن دارد تو که از دادن جان باخبری    تو که از داغ جوان باخبری سوخته حاصل ما را بنگر    داغ‌های دل ما را بنگر همه از خود بی‌خود می‌شوند و کسی چیزی نمی‌خواند و تا مدت‌ها گریه است و گریه، کم‌کم گریه‌ها فروکش می‌کند و یک نفر دعا می‌خواند و حضار آمین می‌گویند. بله؛ این بود قضیۀ امشب. به روحمان یک غذای مفصل و تر و تمیز دادیم. بعد رفتیم دنبال شکم. جایتان خالی، غذای شکم هم بد غذایی نبود! شکمی از عزا درآوردیم و به فیض رساندیمش! و پشت سرش هم نارنگی و چای خوردیم و بعد هم دراز کشیدیم و صاف خوابیدیم. والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته محمدعلی معصومیان 27 آذر1365 اروندرود @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳ ساعاتی قبل از عملیات کربلای چهار - سوم دی ماه ۱۳۶۵ 🎥 | آخرین دیدار شهید حسین خرازی، علمدار لشگر مقدس امام حسین (ع) با نیروهای غواص گردان حضرت یونس (ع) 🌓 آنها قرار است تا ساعاتی دیگر در دل تاریکی شب، به آب بزنند💦 🌴 کانال @sangareshohadababol
زمستان است. صداي خروش اروند را مي شنوي ؟از ابتداي جهان ، قبل از خلقت ، خداوند اما چهارم دي ماه را آفريده بود، صدايش را ميان تمام اقيانوس ها رها كرد و نواي وطن خواهي را با همان صدا آفريد. خوب كه گوش كني، مهربان است، پر فيض در كنار الله مي درخشد. اگر لحظه اي حقيقت بين شوي، پدر مرا خواهي ديد كه خدايش از همان ابتدا قهرمان اروند آفريد. چهارم دي ماه را به ياد داشته باش، تا ايران برايت معنا شود. چهارم دي ماه سالروز عمليات كربلاي ٤ و شهادت قهرمان فيض الله مهربانی گرامي باد. ✍️دلنوشته ای از دختر غواص شهید فیض الله مهربانی زهرا مهربانی ( آرشیو کانال سنگر شهدا ) @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌗 شب عملیات کربلایی ۴ 🎥 | لحظات وداع رزمندگان در عملیات کربلای چهار ورود به نهر خین 💦 🌷 🕊🕊🕊 شهدای کربلای ۴ 💦 سوم دی ماه 1365 -سالروز عملیات کربلای چهار 🌴 @sangareshohadababol
🌹شام سوم دی ماه ۱۳۶۵ شبی که غواصان برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد با دستهای بسته بازگشتند. @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سالروز عملیات کربلای ۴ ▫️نام عملیات: کربلای ۴ 💔 ▫️منطقه عملیات: غرب اروند رود و ابوالخصیب ▫️زمان عملیات: ۳ دی ماه ۱۳۶۵ 📎لحظه ورود به آب غواصان قبل از عملیات کربلای چهار😭😭 🌴 @sangareshohadababol
خط شکنان «عملیات کربلای 4 » لشگر25 کربلا به همراه فرمانده خود سردار شهید حاج حسین بصیر 🌹یاد و خاطره شهدا و رزمندگان عملیات کربلای 4 گرامی باد.🌹 @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شام سوم دی ماه ۱۳۶۵ شبی‌ است که غواصان برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد با دستهای بسته بازگشتند. 🆔 @sangareshohadababol