eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
97.8هزار عکس
7.7هزار ویدیو
91 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 امیرالمؤمنین علیه السلام: ✍️ ضعْ فَخرَكَ، واحطُطْ كِبرَكَ، واذكُرْ قَبرَكَ؛ 🔴 فخرفروشى را كنار بگذار و تكبر را فرو نِه و به ياد قبرت باش. 📚 نهج البلاغه خطبه ۳۹۸ 🆔 @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیمه کنیم دل و جان را با دلسپردن به آیه الکرسی💜 چقدر ارامبخشه. ‌‌‌‌🍃التماس دعا 🦋【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】🦋
1️⃣ سالروز عروج ملکوتی شهید سیدقاسم پورصادق (سمت چپ نفر اول) نام پدر : سید حسین نام مادر:کلثوم صباغ زاده تاریخ تولد :1344/05/28 تاریخ شهادت : 1366/10/07 محل شهادت : شلمچه گلزار :شهدای معتمدی(10سال مفقود) 🕌من به یگانگی خدای متعال ایمان دارم و شهادت میدهم که محمد(ص ) فرستاده و نماینده اوست. گواهی میدهم که بهشت و دوزخ حق است و رستاخیز روزی است که همه سر ازخاک در آورند و به حسابشان رسیدگی می شود. خدایا! من در این دنیای پوچ چیزی ندیدم که خوشایند باشد،خدایا بنده ام بلی بنده تو نه بنده دیگران اما بنده ای که از مولایش فرمان نمی برد بنده بودم اما با هوای نفسم مبارزه نمی کردم خدایا! بنده تو بودم اما از تو فرمانبری نداشتم.خدایا! الان پشیمانم آمدم تا یکبار هم شده برای تو و به راه تو باشم چون درخت اسلام احتیاج به آبیاری دارد،خدایا! آمدم که این جان ناقابلم را هدیه کنم مرا بپذیر ای خدای من. پدر و مادرم! هدف من از اینکه به جبهه رفته ام این بودکه بر آتش درماندگان آبی بیفشانم ومن برخاسته ام تا دیگر یتیمی ازمظالم استکبار اشک محنت برچهره فرو نیاورد برخاسته ام تا بگوش جهانیان صدای انقلاب را برسانم... @sangareshohadababol
🌷شهید سیدقاسم پورصادق ( ایستاده نفر اول سمت راست ) : ❤️شما پدر و مادرم! باید در نبود من صبر و استقامت کنید از اینکه من دیگر در بین شما نیستم ناراحت و مضطرب نباشید چون هدیه ای از طرف خدا در دست شما بودم و شما می بایست آن هدیه را دوباره به خدا پس دهیذ. پس از شهادتم ناراحت و غمگین نباشید. 🌺مادرجان! خیلی ممنونم که برایم زحمت های بی دریغی کشیدی. مادرجان! می دانم که شیرم با اشک های چشمت که تو برای امام حسین ریختی عجین شد. مادرجان! درمصیبت هایم صبر را پیشه خود کن.که خدا صابران را دوست دارد. پدرم! وقتی که شهید شدم تو اسلحه ام را بردار در میدان های نبرد شرکت کن و با کافران بجنگ تا مظلومی نباشد که از ظالم در هراس باشد به تمات دوستان و عزیزانم عرض می کنم که اگر بدی از اینجانب برادر کوچکتان دیدید با بزرگی خودتان عفو نمایید. از خواهرها و داماد هایم می خواهم که مادرم را تنها نگذارند. دیگر عرضی ندارم به جز دعای خیر. به امید زیارت با مولا والسلام علی من التبع الهدی خدایا! لشگر مارا برسان کربلا خدایا! امت ما را برسان کربلا 🌸 🌺🍃 🌼🍃🌼 @sangareshohadababol
2️⃣ سالروز عروج اسمانی شهید اسکندر تقی زاده نام پدر : حیدر علی نام مادر:شهربانو آقازاده تاریخ تولد :1341/06/25 تاریخ شهادت : 1362/10/07 محل شهادت : بانه گلزار : بنگر کلا 🌷 از برادرانم ومحمد علی و شعبان و خواهران با ایمان عزیزم ببخشید و حلال کنید که حق شما را هم ادا نکردم. شماها صبر کنید خدا با صابرین است. در پایان چند سفارش بنا بر وظیفه خدمت دوستان و آشنایان و همه خواهران و برادران عرض می‌کنم. نمازهای اول وقت مساجد را فراموش نکنید. که نماز ستون دین است و راه فلاح. نماز جمعه ر با شکوه به جا آورید که دشمن شکن است. قرآن را زیاد تلاوت کنید که نور هدایت است. امام عزیز را دعا و حمایت کنید که باعث حفظ دین و مملکت است. از همه برادران و دوستان و آشنایان معذرت می‌خواهم که موفق به خداحافظی با آنها نشدم. والسلام التماس دعا بنده گنهکار اسکندر تقی‌زاده تاریخ 1362/09/01 بارالها این چه سعادتی عظیم است که نصیب مومنان خاص خدا فرمودی، که ما از آن محرومیم؟ (امام خمینی) خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار @sangareshohadababol
3️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید کامران سلطان تبار(خراسانی) نام پدر : علی اعظم نام مادر : زهرا باباپور تاریخ تولد :1341/00/00 تاریخ شهادت : 1362/10/07 محل شهادت : دهلران گلزار : شهدای معتمدی @sangareshohadababol
4️⃣ سالروز عروج آسمانی ( شهید انقلاب ) سیف الله قربانی آهنگر نام پدر : علی نام مادر : زهرا قربانی آهنگر تاریخ تولد :1342/7/13 تاریخ شهادت : 1357/10/07 محل شهادت : بابل،سه راه سنگ پل گلزار : آهنگر کلاغربی 🌷این شهیدگرامی بر اثر جراحات وارده ناشی از رفتن زیر چرخ های ریو ارتش رژیم پهلوی در سه راهی سنگ پل بابل به شهادت رسید . @sangareshohadababol
راهپیمایی مردمی بابل دیماه سال1357 محدوده سه راهی سنگ پل ، نزدیکی محل شهادت شهید سیف الله قربانی @sangareshohadababol
ما مسلح به الله اکبریم... نفر دوم از چپ معلم شهید ضیا ضیاورزی از شهدای روستای ناریوران بابل @sangareshohadababol
🔴 عکس قدیمی از "شهید حاج قاسم سلیمانی" و همرزمانشان در حرم امام رضا علیه السلام @sangareshohadababol
🏴ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد ▪️ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم ▪️روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم @sangareshohadababol
🌹عکسی به یاد ماندنی از مادر شهید در یک روز برفی ♦️مادر عاشقی که در روز برفی به دیدار فرزندش آمده و رد پای محبت مادری اش بر زمین نقش بسته @sangareshohadababol
میثاق‌نامه تعدادی از رزمندگان همدان که یک روز پیش از آغاز عملیات کربلای۴ به نگارش درآمده و با هر یک از آنان به امضا رسیده است. هفت نفر از این افراد به رسیده‌اند. @sangareshohadababol
🔴 ۵۰ نفر از غواص‌های لشکر ۲۵ کربلای مازندران این کاغذ را امضا کردند که همدیگر را شفاعت کنند 🗓تاریخ امضاها: ۶۵/۱۰/۲ @sangareshohadababol
❌مادر شهید هوشنگ مرتضوی به فرزند شهیدش پیوست شهید هوشنگ مرتضوی متولد سال ۱۳۴۶ در سن ۱۹ سالگی در روز ۲۳ بهمن سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۶ در منطقه سومار به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر شهید هوشنگ مرتضوی سرباز نیروی زمینی از لشگر ۸۸ زرهی زاهدان توسط گروه تفحص برون مرزی ستاد کل با پلاک و مشخصات و کارت جنگی شناسایی شد پیکر شهید هوشنگ مرتضوی ۹ صبح دوشنبه ۲۹ دی ماه ۹۷در روستای درازکلا بابل به خاک سپرده خواهد شد. و امروز پیکر مادر شهید مرتضوی در کنار فرزندش آرام گرفت روحش شاد🖤 @sangareshohadababol
رفته بودیم برا شناسایی والفجر ۸. وسط اروندبودیم که مدشد و ازمسیرمستقیم منحرف شدیم ورفتیم سمت دوعراقی که ماهیگیری میکردن.ماه بالا بود هوا هم صاف. گفتم حسین یه دعاکن! دستشو از آب درآورد سمت آسمان و گفت:خدا یه ابر بفرست! همان لحظه ابرسیاهی ماه را پوشاند. از کنار عراقی ها رد شدیم رفتیم تو نیزار. گفتم:هنوز باورت نکردم؟ گفت: خدایا ابررا ببر! ابر کنار رفت و همه جا روشن شد! به او گفتم یک حرف بهت میزنم به من نه نگو؛ گفتم دختر برادرم را برایت بگیرم؟ قبول کرد. رفتیم همه حرفها را هم زدیم اما برای او یک شرط گذاشتند؛ گفتند اگر از سپاه بیرون بیاید دخترم را به او میدهم. امیر گفت: من از سپاه نمی توانم بیرون بیایم همین لباس کفن من است! عملیات کربلای ۴ بود. لباس غواصی به تن داشت؛ تعداد زیادی نارنجک هم به خودش آویزون کرده بود. گفتم چه خبره؛ چرا اینقد نارنجک؟ گفت:بچه ها سختشونه با مهمات زیاد تو آب حرکت کنن. براشون میبرم اون سمت که دستشون خالی نباشه... ۱۳۶۵/۱۰/۴در عملیات کربلای ۴ شهید شد و سال ۷۲ بود که جنازه اش برگشت. 🌷شهید محمد حسین(امیر) مهدی زاده🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 @sangareshohadababol
روزها را سپرے مےكنم از عشق علے 📿 اول وقت @sangareshohadababol
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم از شوق شکرخند لبش جان نسپردم شرمنده جانان زگران جانی خویشم هر چند امین، بسته دنیا نیم اما دلبسته یاران خراسانی خویشم 🔴 طراحی زیبای یک کاربر فلسطینی که با استقبال فعالان فضای مجازی همراه شده است. @sangareshohadababol
▪️در کوچه چو غربت علی را دیدم ▪️پروانه صفت به دور او گردیدم ▪️قنفذ چو بدید همت و عزم مرا ▪️بنمود جفایی که به خود پیچیدم ◾️شهادت حضرت زهرا«س» تسلیت باد @sangareshohadababol
1️⃣ تولد زمینی شهیدیوسف پورتقی نام پدر :محمد حسن نام مادر: ریحانه رمضان زاده تاریخ تولد :1346/10/07 تاریخ شهادت : 1362/07/29 محل شهادت :مریوان گلزار:شهدای معتمدی 🌷برادرشهید: ما برای ثبت نام در بسیج هر3برادر اقدام کردیم .سال 58بودیم در اداره بسیج دانش آموزی بابل رفته بودیم برای ثبت نام که ازما عکس خواستند.پدرمان درسال 56 ازماخانوادگی درعکاسی عکس گرفت و ما مجبور بودیم بخاطرشرایطی که بودعکسهای مان را جدا قیچی کنیم و رفتیم بسیج ثبت نام کردیم که آموزش آن توسط شهید امامی که آن زمان پاسدار بود انجام شد. مادرشهید:شهید دوست داشت برودکنار دریا ماهی بگیرد من آن زمان که فریدونکناربودم یه چندمتری رودخانه بودکه به دریا وصل می شد.شهیدمیخواست برود بیرون من در را قفل کردم تا بیرون نرود من یکروز یادم رفت در را قفل کنم و شهید رفت کنار رودخانه بر روی یک نی چیزی بست که ماهی بگیردکنار رودخانه او را سرمیدهند و او به رودخانه می افتد تا قسمتی ازبدنش در آب فرو میرود یک ماهیگیر آنجا نشسته بودمتوجه شدیک چیز بالا و پایین میرود رفت و شهید را نجات داد و او را به خانه آورد. شهید یوسف پورتقی و آزاده سردار علی فردوس @sangareshohadababol
2️⃣ تولد زمینی شهید ابراهیم پوربزرگ نام پدر : عباسعلی نام مادر : طاهره شیرزاد تاریخ تولد :1339/10/09 تاریخ شهادت : 1361/02/11 محل شهادت : پادگان حمیدیه گلزار: شهدای گله محله @sangareshohadababol
3️⃣ تولد زمینی شهید محسن رضایی نام پدر: حسن نام مادر: تاریخ تولد : 1340/10/7 تاریخ شهادت: 1394/7/2 محل شهادت : مکه گلزار: تالار پشت کیاکلا از شهدای منا کارمند دانشگاه علوم پزشکی بابل @sangareshohadababol
4️⃣ تولد زمینی شهید یوسف شریفی جلودار نام پدر : عبدالله نام مادر: گلابی پور حسین تاریخ تولد :1347/10/07 تاریخ شهادت : 1362/09/03 محل شهادت : قله کماسی گلزار: پایین گتاب 🌷برادر شهید : شهید وابستگی عجیبی به پدر و مادر داشت شب ها که می خوابید حتماً باید دست مادرم در دستش می بود تا او می خوابید وقتی بچه بود یک شب خانه ی عمویم ماند نصف شب بهانه مادر را گرفت . عمویم ساعت 3 نصف شب او را به خانه آورد و رفت تا این حد وابسته بود به پدر و مادربود ❤️پدر شهید : یوسف رضا و برادرش هر دو در یک اتاق می خوابیدند و یوسف رضا تقریباً 10 ساله بود به آن ها گفتم صبح برای نماز شب شما را بیدار می کنم اگر بیدار نشوید کتک می خورید وقتی موقع نماز آنها را صدا زدم شهید سریع گفتند حاجی من بیدارم و از همان بچگی به نماز اهمیت می دادند و یک خاطره دیگر این که من تفنگی داشتم که در گوشه اتاق بود وقتی من بیرون بودم شهید تفنگ را برداشت و دستش را روی ماشه قرار داد و تیر در رفت و سقف را سوراخ کرد و تیر به خانه همسایه بغلی رفت وقتی به من گفتند چیزی به ایشان نگفتم . @sangareshohadababol
5️⃣ تولدزمینی شهید سیدكمال ملكوتی نام پدر : سید جمال نام مادر : خدیجه برهانی تاریخ تولد :1343/10/07 تاریخ شهادت : 1367/03/04 محل شهادت : شلمچه گلزار: شهدای گله محله 🌷خاطرات کوتاه از شهید سید کمال ملکوتی 🌺 معنویتش زبان زد بود و همیشه دست خیر داشت. هر وقت ازش کمکی میخواستند دست میکرد توی جیبش و هر چقدر بود میداد. وقتی توی تاریکی آخر هیأت خادمین هیأت شروع میکردن به جمع آوری کمک سیدکمال هم دست میکرد توی جیبش هر چی بود رو توی کیسه انداخت حتی یک شب ساعتشو هم داده بود 🌹یک شب خادمین کیسه رو خالی کردند دیدن یه تیکه کاغذی رو پیدا کردند که روش چیزی نوشته بود تعجب کردند, یکی گفت این مال سید کمال ملکوتیه احتمالا دست برد توی جیبش و بدون اینکه ببینه فکر کرده پوله , اونم انداخته توی کیسه. ✍️ احمد مهام ازراست: 1-🌷شهید سیدکمال ملکوتی 2-آقای محمود احمدنژاد 3-آقای علی خاتمی @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣سرود جدید صادق آهنگران تقدیم به روح آسمانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷سیره غواص شهید هادی محمدزاده @sangareshohadababol
🌷سیره غواص شهید هادی محمدزاده ✍️راوی، محمود محمدزاده (اخوی شهید) : من و پدرم به اتفاق اخوی هادی در یه گروهان بودیم. مسئولیت اون گروهان با من بود. من ۶۰ نیروی زبده غواص داشتیم. اون قدر نیروها آموزش دیده بودن که به مدتِ .... دقیقه از آب اروند عبور میکردن. پدر و اخوی هم پیشِ خودم بودن. محل آموزش ما در منطقه عمومی اروندکنار بود (بوفلفل). سه روز قبل از عملیات کربلای ۴ ، گردانمون از اروندکنار به منطقه عملیاتی انتقال داده شد (بندر خرمشهر)، 🔹در این سه روز ، تمام فرماندهان و نیروها برای آشنایی بیشتر از خطوط دشمن، به شناسایی رفتن و کاملا توجیه شدن. لازم ذکر است، قبل از عملیات من و حاج عبدالله شریفی که جانشین من بود به همراه یکی از نیروهای اطلاعات عملیات بنام احسان علی تبار برای شناسایی به اون طرف اروند (خط دشمن) رفتیم و خطوط دشمن رو از نزدیک بازدید کردیم. 🔸نیروها قبل از عملیات دارای معنویتی فوق العاده بودن، کمتر نیرویی داشتیم که اهل نماز شب نبوده باشد. سه فرمانده دسته داشتم به نام های شهید قاسم تازیکه، شهید ایرج جلالی و برادر امیر بابایی که از نیروهای ورزیده و خیلی شجاع اطلاعات و عملیات بودن. در گردان عاشورا حدود ۵۵ نفر از روستای خودمون بودن (روستای سورک ساری). ۲۴ساعت قبل از عملیات به ذهنم رسید که چه خوب است بچه های سورکی که از بهترین و انقلابی ترین نیروهای محل ما بودن و در کنار هم بودیم، یه وصیت نامه جمعی داشته باشیم. 🔹این مسئله را با شهید شریفی و شهید دلدار که هر دوی اونا از نیروهای خیلی با سواد و انقلابی محله ما بودن مشورت کردم، اونا خیلی پسندیدن و گفتن خیلی خوب است. به حاجی شریفی گفتم خودت زحمت بکش پیش نویس وصیت نامه رو تهیه کن، وقتی متن وصیت نامه نوشته شد، بچه های سورکی رو یکجا جمع کردم. ابتدا سخنانی را من به عنوان مقدمه برای رزمندگان ایراد کردم👈 دوستان ، شکر خدا کنید که خدا این افتخار رو نصیب شما کرده که خط شکن این عملیات بزرگ و سرنوشت ساز باشید. 🔸شاید خیلی از رزمندگان عاشق و جان باخته، آرزوی این را داشتن که به جای شما خط‌شکن این عملیات باشن. انشالله همانطوری که نام گردان شما عاشورا است، انشاالله عاشورایی عمل کنین. و در ادامه گفتم، هر کی در خود توان این را نمی‌بینه و ترس و سستی در خود احساس می‌کنه، بدون هیچ مشکلی می‌تونه از بچه‌ها جدا بشه. اگه دوست دارین بمونین، باید با تمام ایثار و شجاعت و شهادت طلبی در مقابل دشمن بجنگید. اگه پیروز عملیات شدید، خوش به حالتون، و اگه هم شهید و مجروح شدید باز هم خوش به حالتون، در هر صورت ما پیروزیم... ادامه خاطره در پست بعد.. ✍️ علی محسن پور @sangareshohadababol
🔴 ۵۰ نفر از غواص‌های لشکر ۲۵ کربلای مازندران این کاغذ را امضا کردند که همدیگر را شفاعت کنند 🗓تاریخ امضاها: ۶۵/۱۰/۲ @sangareshohadababol
🌴سیره غواص شهید هادی محمدزاده ادامه خاطره از قسمت اول 👈 ... کسی که به تکلیف خود عمل می‌کنه نتیجه اون کار خیلی مهم نیست. با توکل به خدا بر دشمن یورش می بریم و انشاالله خدا هرچه مقدر کرده ، همون خواهد شد. 🔹پس از حرفام، متن اون وصیت نامه برای همه خونده شد و همه با کمال میل قبول کردن. بعضی از دوستان پیشنهاد کردن که با خونِ خود هم اون وصیت نامه رو امضاء کنیم. بدلیل نبود جای خالی در کاغذ ، اون پیشنهاد رد شد و فقط امضاء کردیم. که حدود ۵۵ نفر امضاء کردن. چند ساعت قبل از عملیات متوجه شدم که چند نفردر این گروه دچار استرس و نگرانی هستند که بلافاصله اون چند نفر رو از جمع غواصان خط شکن جدا کردم. 🔸آرایش نیروها را مشخص کردم از ابتدا تا انتها چگونه به طرف دشمن حرکت کنیم. یه ریسمان بزرگی به ما داده بودن و روی اون رو ۶۰ گره زدیم که هر نفر یک گره اون را برداره که در زمان حرکت در آب کسی متفرق و یا جلو و عقب نشه... شیرین ترین لحظات جبهه، لحظه وداع رزمندگان بود. همه غواصها دور هم جمع شدیم، تا از همدیگه حلالیت و خداحافظی آخر رو داشته باشیم. 🔹یادم هست هنگام وداع ، سردار مرتضی قربانی، سردار کمیل کهنسال، سردار شهید محمد حسن طوسی و سردار شهید حاج بصیر همه اومده بودن تا آمادگی رزمندگان رو چک کنن. همه آماده قربانگاه عشق بودن. با چه عشق و شوری که قابل وصف نیست. هر کسی دوست و رفیقش رو سفارش شفاعت می کرد. عموماً سفارشات این بود که اگه شهید شدی منو شفاعت کن. 🔸ما در ایام محرم ، وداع امام حسین(ع) با خانواده اش در کربلا رو شنیده بودیم واما حالا با چشم خودمون اون صحنه ها رو می دیدیم. همه باور داشتن که امشب بدون شک تعدادی از این عزیزان آسمونی خواهند شد. با چشم خود دیدم اونایی رو که خداوند منتظرشون بود (چهره ها برافروخته و نورانی ). به حاجی شریفی گفتم، حاجی در چه حالی؟ گفت دارم عشق بازی می کنم... 🔹وقتی وداع خودم با پدر و اخویم شروع شد، گریه بچه ها غوغایی به پا کرد. اولش با برادرم هادی خداحافظی کردم چون قبلا خوابی دیده بودم که برای من واضح بود که او یکی از شهدای این عملیاتِ. وقتی هادی رو بغل کردم بیاد خوابم افتادم و خیلی گریه کردم، هادی هم با گریه من گریه میکرد. 🔸همینطور که می بوسیدمش، بهش گفتم هادی، منو شفاعت کن. هادی لبخندی زد و گفت، داداش محمود ، شفاعت تو رو نکنم چه کسی را شفاعت کنم!!! بعداز وداع با هادی، پدرم رو بغل کردم، و حسابی بوسیدمش. نمیدوم چقدر در آغوش هم بودیم. صحنه، صحنه بسیار سختی برای هر دو نفرمون بود. هرچه از اون صحنه بگم نمی تونم حقّش رو ادا کنم... ادامه خاطره در پست بعد.. ✍️ علی محسن پور @sangareshohadababol