eitaa logo
سنگر شهدا
2.3هزار دنبال‌کننده
91.3هزار عکس
6.8هزار ویدیو
79 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
1️⃣🌴سیره شهدای مظلوم گردان یا رسول(ص)در عملیات کربلای چهار ✍️راوی ، دکتر سید مهدی متولیان : قبل از عملیات کربلای ۴ در منطقه بوفلفل ( اروندکنار ) آموزش آبی خاکی و غواصی رو دیده بودیم. بعداز آموزش که اومدیم خرمشهر ، نیروهای اطلاعات عملیات ما رو برای شناسایی خطوط دشمن، می بردن بالای مخزن های روغن که ارتفاعات بسیار بلندی هم داشت تا ما بتونیم منطقه رو با دوربین های مخصوص بازدید کنیم. 🔹طبق برنامه عملیات، غواص ها جلوتر از همه باید می رفتن و خط دشمن رو تصرف میکردن، و بعد نیروهای موج دوم که ما بودیم باید با قایق میرفتیم به کمکشون برای ادامه مسیر و پاکسازی سنگرها و پیشروی به سمت هدف اصلی. عملیات طبق ساعت مقرر شروع شد و غواصها در آب رها شدن، ما نیروها رو سوار بر قایق ها کردیم تا دستور حرکت داده بشه. 🔸من در این عملیات مسئول دسته ۳ از گروهان یک بودم. وقتی دستور داده شد و حرکت کردیم، متوجه شدم سکاندار کمی مسیر رو اشتباه رفته بود. اون قدر تردد قایق ها زیاد بود که گاهاً قایق ها بهم میخوردن. وقتی ساحل جزیره ام الرصاص پیاده شدیم، سیم خاردار ( معبر) باز شده نبود و به سختی نیروها تونستن از سیم خاردار عبور کنن. وقتی به داخل جزیره رفتیم هیچ کس از نیروهای خودمون رو ندیدیم. 🔹من برای اینکه فرمانده گروهانم آقای هادی بصیر (سردار) رو ببینم، به نیروهام گفتم همین جا بمونید تا برگردم. به تنهایی کمی سمت راست رفتم و گروهان خودم رو پیدا کردم. چه پیدا کردنی!!! قبل از رسیدنم یه خمپاره میخوره وسط نیروها و چند تن از دوستانم پر پر شدن (شهیدان: حمید اسفندیاری، احمد نریمانی، مهدی رحمیی و قنبر مهدی پور). 🔸با دیدن این صحنه پاهام شل شد و نشستم رو زمین. به غیر از شهدا، سید مهدی محمدنژاد و خلیل دلا خیلی توسط همون خمپاره مجروح شدن و منو تو اون تاریکی شناختن و از من کمک میخواستن. برخلاف میل باطینیم، مجبوراً از این عزیزان جدا شدم و به سمت نیروهای خودم برگشتم (چون نیروهام منتظرم بودن). بعداز پیدا کردن مسیر ، بلافاصله نیروها رو آوردم و کار پاکسازی و پیشروی شروع شد. به دلیل لو رفتن عملیات و هوشیاری دشمن، پیشروی به کندی انجام میشد. 🔹مسیر پیشروی برای ما از قبل مشخص بود. ما باید به خاکریزی به نام ب شکل میرسیدیم و بعد از تصرف اون، باید بسمت پل ام البابی، و عبور از پل ام البابی، جزیره ام البابی رو تصرف می کردیم و ادامه مسیر.... . یادم هست یه تیربارچی عراقی با سنگر بسیار مستحکم در خاکریز ب شکل بود که اصلا اجازه پیشروی به ما نمیداد. دم به دم از ما تلفات میگرفت... ادامه خاطره در پست بعد ✍️ علی محسن پور @sangareshohadababol
2️⃣🌴سیره شهدای مظلوم گردان یا رسول(ص)در عملیات کربلای چهار @sangareshohadababol
2️⃣🌴سیره شهدای مظلوم گردان یا رسول(ص)در عملیات کربلای چهار ✍️ادامه خاطره از قسمت اول👈...در همون اثنا، برادر بصیر به آرپی جی زن دلیر و نترس محمدرضا جهانگرد گفت، اون سنگر تیربار رو منهدم کن. تو اون شرایط سخت، بلند شدن و آرپی جی زدن، واقعا شجاعت میخواست. درود خدا بر شهید محمدرضا جهانگرد که با شلیک دقیقش، سنگر رو منهدم و ما رو از اون وضعیت نجات داد. 🔹بعداز انهدام سنگر تیربار ، وقتی جلو رفتیم متوجه شدیم دوتا عراقی بالای همون سنگر ایستاده و دستاشون رو به عنوان تسلیم بالا برده بودن. بعضی ها میگفتن اونا رو بکشیم و بعضی ها میگفتن اسیرشون کنیم. درواقع اسیر گرفتن در تاریکی و در حین عملیات کار بسیار دشواری بود، چون خودمون قصد پیشروی در عمق داشتیم. در همین گیرودار ، یهو اون دو عراقی بعثی خبیث، با پرتاب نارنجک بسمت ما، از ما تلفات گرفتن و فرار کردن. 🔸وضعیت کمی بهم خورد ولی تونستیم به حرکتمون ادامه بدیم. همونطور که بسمت ب شکل میرفتیم، یه عراقی به فاصله خیلی نزدیک نارنجک پرتاب کرد و یه ترکش نصیبم شد. یکی دو ساعت بعد از ترکش خوردنم، همونطور که در خاکریز ب شکل بودیم، یه عراقی از سنگر میاد بیرون و به سمتم شلیک میکنه و یه تیر به کتف چپم میخوره... از خاکریز ب شکل حرکت کردیم بسمت پل ام البابی، تا اول پل برسیم هوا کاملا روز شده بود. 🔹درواقع ما در تاریکی باید از اینجا عبور میکردیم. به دلایلی که قبلا گفته شد👆 پیشروی به کندی انجام میشد. با توجه به روشن شدن هوا و تسلط دشمن به منطقه و پل ام البابی، ولی ما موفق شدیم از پل عبور و به جزیره ام البابی برسیم. وقتی به جزیره رسیدیم سمت چپ ما آدمهایی رو دیدم که با قد و قامت بلندتر از ما و قیافه های متفاوت. به برادر هادی بصیر گفتم اینا کین؟ ایشون گفت اینا عراقی هستن. من تعجب کردم که چرا فرار نمیکنن!!! در نهایت با کمی درگیری نتونستیم در جزیره ام البابی بمونیم و از طریق پل برگشتیم به جزیره ام الرصاص و در همون خاکریز ب شکل موقتاً سنگر گرفتیم. 🔸شرایط عملیات به گونه ای بود که لحظه به لحظه ناامیدی در دل ما بیشتر میشد. ما چند نفر مجبوراً پشت یه تپه کوچیکی سنگر گرفتیم که سه طرفش باز بود و هیچ حفاظی وجود نداشت. یعنی از همه طرف بسمت ما تیراندازی میشد، الا جلو . نزدیکی های ظهر بود که دو تا تیر به پام خورد. یکی به ساق و دیگری به ران پایم . اون تیری که به ران پایم خورده بود، درواقع شریان اصلی خون رو پاره کرد و چون خونریزی نداشت ورم کرد، لحظه به لحظه ورمش بیشتر میشد. مجبور شدم شلوار غواصی رو پاره کنم... ادامه خاطره در پست بعد ✍️ علی محسن پور @sangareshohadababol
3️⃣🌴سیره شهدای مظلوم گردان یا رسول(ص)در عملیات کربلای چهار @sangareshohadababol
3️⃣🌴سیره شهدای مظلوم گردان یا رسول(ص)در عملیات کربلای چهار ✍️ادامه خاطره از قسمت دوم👈 ...با دیدن این صحنه خیلی نگران شدم. نگرانیم این بود که اگه قرار باشه باز هم جابجا بشیم و این پا نتونه منو همراهی کنه باید چیکار کنم. چون هر لحظه احتمال عقب نشینی وجود داشت. تو این نگرانی بودم که دوست و همرزمم آقای علی قلی نژاد اومد و با یه باندی محکم ران پام رو بست. بستنش به این خاطربود که ورمش بیشتر نشه. درصورتیکه درد تمام وجودم رو گرفته بود. مجبور شدم اون باند رو باز کنم. 🔹از درد زیاد نمی دونستم چیکار کنم.‌ کنارم یه تپه ی کوچیکِ یک متری بود تصمیم گرفتم از تپه بالا برم. هنوز بخشی از تپه رو بالا نرفته پرت شدم پائین تپه. جوری پرت شدم که یهو بیاد فیلم های سینمایی افتادم که طرف تیر میخوره و پرتاب میشه!!!. شهید باقرصفت و برادر هادی بصیر با دیدن این صحنه دلشون برام سوخت و بلافاصله به دوستان گفتن، چند نفرتون سید مهدی رو ببرین عقب. دوستان : شهید محمدرضا جهانگرد، شهید علیرضا اسماعیلی و عباس ذولفقاری سه نفری عزمشون رو جزم کردن تا منو ببرن عقب. 🔸آخه شرایط خیلی سخت بود، از همه طرف بسمت ما تیراندازی میشد. درواقع دشمن تسلط کامل رو منطقه داشت. اطرفمون پُر بود از نخلهای سوخته و نی زار . شهید محمدرضا جهانگرد به من گفت سید مهدی، من دراز میکشم شما رو من بخواب تا با سینه خیز تو رو ببرم. با این که حوصله حرف زدن نداشتم گفتم باشه. روش دراز کشیدم و ایشون حرکت کرد. هنوز چند متری نرفته بود که تمام دستاش (آرنج) زخم شد. منو گذاشت پائین و گفت، من جلو سینه خیز حرکت میکنم و شما رو میکشم، گفتم باشه. در حال کشیدن بود که شصت پام به سیم خاردار گیر کرد و پوستش پاره شد. 🔹به محمدرضا گفتم نَکِش منو ، گفت چرا ؟ گفتم سیم خاردار به پام گیر کرد. ازش پرسیدم چرا هیچ خونی از بدنم خارج نمیشه و چرا دردی رو احساس نمیکنم؟ به خودم گفتم احتمالاً پام از کار افتاده . محمدرضا هیچ حرفی نزد و فقط بفکر بردنم بود. محمدرضا آدمِ بسیار شوخ طبع و جدّی بود. یهو به من گفت سید مهدی، بادا باد ، تو رو کول میکنم و می دوم. در ادامه گفت، همونطور که گردنِ منو داری، مواظب باش که خیلی به گلوم فشار نیاری که نفسم بند بیاد، گفتم باشه. قبل از حرکت بهش گفتم من خیلی تشنه ام . رفت چرخید و از قمقمه شهدا آب گرفت و من خوردم... ادامه خاطره در پست بعد ✍️ علی محسن پور @sangareshohadababol
عشق که می‌آمد پیر و جوان نمی‌شناخت ! جان ناقابل می‌شد در راهِ معشوق @sangareshohadababol
از سمت راست : 1_🌷شهید سیدحسین بنی کاظمی از بهشهر 2-آقای شمس اله بخشی از بابل سال ۶۳ گردان حمزه لشگر ۲۵ کربلا محفل انس و رفاقت با شهدا و رزمندگان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @sangareshohadababol
از سمت راست : 1-آقای شعبان آزادی از فریدونکنار 2-آقای یعقوب دهستانی از بابل 3-آقای شمس اله بخشی از بابل سال ۶۳ گردان حمزه سیدالشهدا لشگر ۲۵ کربلا محفل انس و رفاقت با شهدا و رزمندگان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @sangareshohadababol
سمت چپ شهید حاج حسین بصیر و سمت راست مرحوم حاج مهدی بصیر نوجوانی با حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل درکنار پدرش @sangareshohadababol
از سمت راست : 1-🌷شهید مهدی عباسی (کربلای پنج ) 2-🌷زنده یاد جانباز حاج مهدی مرندی 3-🌷زنده یاد جانباز محمد قیومی 🌹 یاد و خاطره شهدا و رزمندگان عملیات کربلای پنج گرامی باد🌹 @sangareshohadababol
تو میایی و میبینم باز می گردند وَ آوینی روایت می کند فتح نهایی را و مردم با نگاهت اُنس می گیرند خدا آن روز معنا می کند مردم گرایی را ایستاده از راست: 1-🌷زنده یاد جانباز محمد تهرانی 2-حاج غفارشب پاپیشه (پدرگرامی🌷شهید سید جلال شب پا پیشه ) 3- آقای قاسم مومن نژاد"فرزند گرامی🌷شهید حسین مومن نژاد" 4- حاج ابراهیم خیرخواهان 5-آقای محسن جلالی 6-🌷شهید سید محمد موسوی ( کربلای پنج ) نشسته از راست: 7-آقای دکتر حسین عباس زاده 8-آقای حسین میرزا آقاپور 9-🌷شهید علی قانعی (کربلای پنج) 10-🌷شهید علی خیرخواهان ( کربلای پنج) 🌹عکس یادگاری جمعی از پایگاه بسیج مقاومت سید حسین گلریز "مومن اباد" در هفت تپه محل استقرار لشگر عرشی 25 کربلا در بهمن سال 1365 گرفته شده است. 🌹یاد و خاطره شهدا و رزمندگان عملیات غرور آفرین کربلای پنج گرامی باد🌹 عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🆔 @sangareshohadababol
چشمشان در راه گردیده سپید تا که آید استخوانی از شهید یوسف ما سوی کنعان آمده دردها را جمله درمان آمده به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 *دوستان و همرزمان شهید آرایی* ایستاده از راست: دبیران ارزشمند : 1- آقای محمود لطفی نوایی 2-آقای رحیم سلیمان تبار نشسته از راست : 3-دکتر کاظم محمودی نشلی 4--🌷 جاویدالاثرشهید علی آرایی 🌹عکس از آلبوم جاویدالاثر شهید علی آرایی که در تاریخ 1359/10/16 در منطقه عملیاتی سوسنگرد در دفاع از این شهر که طی حملاتی از حزب بعث عراق به شهرهای سوسنگرد و هویزه و دیگر شهرهای خوزستان انجام داده بود بر اثر اصابت گلوله توپ به نفربر آنها به فیض شهادت نائل شد و پیکر و پاک و مطهرش تاکنون مفقود مانده است . روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد❤️ 🔹این عکس در آذرماه سال 1358مرکز آموزشی 04 بیرجند گرفته شده است. سه شنبه 16 دی 1399. عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🆔 @sangareshohadababol
امام صادق عليه السلام: 🍃هر كه خانه اى داشته باشد و مؤمنى، به سكونت در آن نيازمند باشد و او آن را از وى دريغ دارد، خداوند عزّوجلّ فرمايد: فرشتگان من! بنده ام از سكونت دادن بنده ام در دنيا بخل ورزيد. به عزّتم سوگند كه هرگز در بهشت من سكونت نكند . 🍃من كانَ لَهُ دارٌ و احتاجَ مُؤمِنٌ إلى سُكناها فَمَنَعَهُ إيّاها قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ: مَلائكَتي، عَبدي بَخِلَ على عَبدي بِسُكنَى الدُّنيا، و عِزَّتي لا يَسكُنُ جِناني أبدا 📚ميزان الحكمه جلد5 صفحه341 🆔 @sangareshohadababol
1️⃣ سالروز عروج ملکوتی شهید علی آرایی نام پدر : رمضانعلی نام مادر: صفیه فتح ا... پور طوری تاریخ تولد :1338/04/18 تاریخ شهادت : 1359/10/16 یگان : تیپ 3 زرهی همدان نوع عضویت : ارتش - سرباز محل شهادت : سوسنگرد ❤️ جاویدالاثر ❤️ ❤️مادر است دیگر و هنوز هم انتظار فرزند شهیدش را میکشد هر وقت خبر دار میشود که گمنام میاورند در مراسم حضور پیدا میکند عکس پسر را همراه با خود دارد و سراغ علی آقا "پسرش " را میگیرد تعریف میکرد تنها که متعلق به علی آقا پیش خودش نگه داشته قرآن و نهج البلاغه ای است که بالای طاقچه اطاق خانه شان از ان نگهداری میکند. هم خانه ی با صفا و هم صاحبخانه ای باصفا در ابتدای روستای سرسبز سفیدطور ، مادری است که 40 سال منتظر نشانی از میباشد.یاد دوران تحصیل فرزندش و از اینکه غذا درست می کرد و از روستا برای فرزندش به بابل می آورد بهتر است آن خاطرات را در پیام بعدی یکبار دیگر مرور کنیم . @sangareshohadababol
روایتی از شهید علی آرایی " آرشیو کانال سنگر شهدا" 🌴روایت از اتفاقی که 4سال قبل در مراسم بزرگداشت ازاد سازی سوسنگرد افتاد.🌴 ✳️ در حین برگزاری آئین بزرگداشت روز آزاد سازی سوسنگرد درخواست یک مادر شهید از سخنران مراسم که از یادگاران هشت سال دفاع مقدس بود، حزن و اندوهی خاص به حاضران بخشید. مادری از بین جمعیت عبدالله ابراهیمی جانباز 70درصد و معاون عمرانی دانشگاه آزاد ساری را به زبان محلی مورد خطاب قرار داد و گفت: « علی آرایی ره ندی؟ اول جنگ بورده و همون اول مفقود بیّه!» «علی آرایی را ندیدی؟ اول جنگ رفته و همون اول مفقود شده» این مادر شهید از سخنران و راوی مراسم پاسخ شنید:«آن روزها سنم کم بود و هر یک از قسمت های شهر در دست بچه ها بود نتوانست کمکی به این مادر چشم انتظار کند» پایان مراسم به سراغ این مادر رفتیم. وی که خود را صفیه فتح الله پور معرفی کرد در خصوص فرزندش"علی" گفت: دیپلم را که گرفت به جبهه رفت.علی بچه ی اولم بود و چقدر با نماز و با خدا بود. این مادر دل سوخته وقتی خاطرات پسرش علی را تعریف می کرد کوهی از مشکلات و گرفتاری هایی که برای بزرگ کردن وتحصیل فرزندانش داشت را به خاطر آورد. به خاطر داشت که وقتی علی در شهر درس می خواند از روستای "سفیدتور بندپی بابل" آش درست می کرد و پیاده به شهر می آمد تا مبادا فرزندش گرسنه بماند. می گفت، با چه بدبختی بچه بزرگ کردم و هنوز بعد 33سال چشم به راه آمدن فرزندم هستم. وی از روزی که علی به جبهه رفت برای ما گفت، روزی که پسرش همه ی دوستان و آشنایان را برای خداحافظی دعوت کرد. ✳️ مادر علی از گریه های علی و ورود امام(ره) به ایران هم گفت، روزی که پسرش "علی" رادیو ی همسایه را به امانت گرفت تا در جریان کامل سفر امام باشد و چقدر علی اشک شوق ریخت. وی از همسر بیمارش می گوید، همسری که 10سالی است بیمار است و دوسالی است زمین گیر شد. خانم فتح الله پور می گوید: همسرم حاضر نبود که از بنیاد شهید حقوق بگیریم اعتقاد داشت پسرمان شهید شده و نباید پول بگیریم بالاخره بعد از سال ها تحت پوشش بنیاد شهید قرار گرفتیم. وی بیان داشت: پسرم من را خواب نما کرد که به مادرم بگویید چکمه ام را دفن کند، لباس هایش را در مکه طواف دادم و با چکمه هایش دفن کردم. 🌹این مادر چشم به راه فرزند در پایان افزود: هنوز بعد از گذشت 33 سال نشانه ای از فرزندم پیدا نشده، به هرکجا که میروم از هرکس که سراغ فرزندم را می گیرم کسی خبر ندارد. ✍️این روایت مربوط به هفت سال قبل بوده و حاج رمضانعلی آرایی پدر بزرگوار شهید علی آرایی که 17سال بیمار و 6 سال یکجا دراز کشیده بود اوائل دی ماه سال 1396 به فرزند شهیدش پیوست روحشان شاد 🌺 @sangareshohadababol
روایتی از شهید علی آرایی " آرشیو کانال سنگر شهدا" 🌴روایت از اتفاقی که 4سال قبل در مراسم بزرگداشت ازاد سازی سوسنگرد افتاد.🌴 @sangareshohadababol
2️⃣ سالروز عروج آسمانی شهید علی تقی پور زوارده ای نام پدر : جعفرقلی نام مادر : گل لاله رضازاده تاریخ تولد :1344/7/7 تاریخ شهادت : 1364/10/16 محل تولد: زوارده یگان : لشگر 16 زرهی قزوین رسته : مخابرات محل شهادت : عراق ❤️جاویدالاثر ❤️ @sangareshohadababol
3️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید شمس الدین ذاکرگتابی نام پدر :شیخ تقی نام مادر: مولود سلمانپور تاریخ تولد :1339/01/12 تاریخ شهادت : 1361/10/16 محل شهادت : چنانه گلزار : بالا گتاب 🌺مقلد امام خمینی بودن و عمل به وظیفه شرعی،حکمی جدا از مسلمان بودن نیست. واضح تر بگویم; مسئولیت مسلمان است او را به صحنه های حق و باطل می کشاندتا دفاع کندازحق و بر آنکس که بر او ظلم روا شد و اگر این نبود،حسین (ع) در صحرای کربلا با 72تن ازیارانش چنان شور اسلامی و انقلابی به پا نمی کردو اینگونه است که تا دنیا دنیاست،صدای الله اکبرش درگوش ما شیعیان زمزمه می کند. 🌷ای کسانیکه درمکتب محمد(ص) درس خواندیدو ای کسانیکه مردی همچون علی (ع)،دلاور زمین و آسمان معلمتان بود! بتازیدبرقبیله کافران و منافقان. آن کیست که لبیک یا حسین نگویدو برای ویران کردن کاخ بتان به پیش نتازد؟ وآن چه کس است که به قرآن حسین (ع) دربالای نیزه گوش فرا ندهد؟ ننگ و نفرت بریزید و فرزند خلفش صدام، و ننگ و نفرت بر آنان که با حیله و تزویر و ریا برای سرنگون کردن انقلاب حسین که در این عصر به رهبری امام خمینی به وقوع پیوست تلاش می کنند.لعنت خدابر اینان باد. @sangareshohadababol
4️⃣سالروز عروج آسمانی شهیدسید علی اکبر ربیع نام پدر: سید احمد نام مادر : سکینه شاهوردی تاریخ تولد :1339/10/01 تاریخ شهادت : 1359/10/16 محل شهادت : گیلانغرب ❤️ جاویدالاثر ❤️ 😔نجوای مادرانه و تماشا کردن تصویر فرزند سیدعلی اکبر ربیع که 40 سال منتظر نشانی از فرزند شهیدش میباشد. امروز سالگرد چهار شهید از بابل بوده که سه شهید عزیزمان بی پیکر و جاویدالاثر هستند شادی روحشان هدیه کنیم ذکر صلوات🌺 @sangareshohadababol
🌺 شهدای 16 آذر ماه و مناسبت های آن به این شرح است 🌹سالروز شهادت شهید شمس الدین ذاکر گتابی از بابل 🌹جاویدالاثر شهید علی تقی پور طاهر از روستای زوارده 🌹جاویدالاثر شهید علی آرایی که هنوز اثری از پیکرش نیست از سفیدطور بندپی بابل 🌹جاویدالاثر شهادت سیدعلی اکبرربیع شهادت گیلانغرب59 از بابل 🌹شهید علی دهقان چاچکامی شهادت سقز 60 از چاچکام ساری 🌹شهید حسن جان امینی شهادت59 از بهشهر 🌹شهید اسماعیل عباس زاده شهیدانقلاب دربندرگز ازبهشهر 🌹شهید سیدشریف مشکاتی تروجنی شهیدانقلاب دربندرگز ازبهشهر 🌹شهید سیدمصطفی موسوی تروجنی شهیدانقلاب دربندرگز ازبهشهر 🌹شهید میرحمزه نجفی تروجنی شهیدانقلاب دربندرگز ازبهشهر 🌹شهیدترور بدست منافقین درجنگل آمل سال 60شهید جمال رحیمی واسکسی ازقائم شهر 🌹شهید جمال الله سلطان مرادی شهادت مهاباد63 از مکا چالوس 🌹شهید علی نقوی شهادت سردشت 63 از رودبارک چالوس 🌹شهید علی اکبر هادی زاده مرخالی شهادت دزفول 60 از چالوس 🌹شهید پرویز طالعی وان سفلی شهادت سوسنگرد 59 از بابلسر 🌹شهید مطلع الفجر شهید محمدرضا عرب ازحمزه چالی شیرگاه سوادکوه 🌹شهید صابر متاجی نیمور شهادت مریوان 64 از علی آباد نوشهر 🌹شهید ابراهیم نعیمائی حیرت شهادت سردشت 63 از حیرت نوشهر 🌹شهید سید احمد فاضل دریاسری شهادت درعراق 63 پس ازاسارت از نوشهر 🌹شهید قاسم مطان شهادت میمک 70 از تیربیجان آمل 🌹شهید مسلم علیزاده شهادت مجنون64 از آمل 🌹شهید اصغر نادری شهادت سردشت63 از حاجی کلادابو محمودآباد 🌹شهید رمضان علی فلاح شهابی شهادت مریوان 62 از کوهی خیل جویبار 🌹شهید محمد عسگریان شهادت65حین آموزش از دریاپشته رامسر 🌍 حادثه کشتی نفت‌کش سانچی، حادثهٔ تصادف ۲ کشتی در آب‌های چین بو که به شهادت تعدادی ازهموطنان مان انجامید1396ش 🌍🌹حماسه شهداى هويزه (1359) که باخیانت رئیس جمهور غرب گرای وقت ( بنی صدر) بشهادت مظلومانه سیدحسین علم الهدی و یارانش انجامید 🌍 روز درگذشت ((لوئی بریل فرانسوی)) مخترع خط بریل در1852م 🌍 روز مرگ مضفرالدین شاه قاجار در 1285ش @sangareshohadababol
دلیل غربت شان اهلِ خاک بودنِ ماست نه بی‌ مزار شدن‌ها ، نه بی پلاکی‌ها ... 🌺 @sangareshohadababol
آن نیرویی که نمازش را اول وقـت نخواند ؛ خوب هم نمی‌تواند بجنگد "شهید حسن‌ باقری" @sangareshohadababol
گاهی وقت‌ها ما عکس‌ها را می‌سوزانیم و گاهی عکس‌ها ما را ... لحظه‌ای به این عکس خیره‌شو پیکرهای بر زمینِ نمناک مانده و خـون جـاری از آن‌‌ها را با نگاهِ رزمنده خیره شده به خودت را تصور کن ... راستی عجیب هوای عکس بارانیست!! @sangareshohadababol
▪️۱۶ دی‌ماه ۹۶، سالگرد حادثه تلخ نفتکش‌ ایرانی که همراه با خدمه آن در دل آب میان آتش سوخت... ▪️کشتی بعد از ۹روز سوختن در آتش در نهایت غرق شد.«جسد ۲۹ نفر هرگز پیدا نشد» 🌹روحشان شاد، یادشان گرامی🌹 سه‌شنبه، ۱۶ ۹۹. @sangareshohadababol
سالروز عروج ملکوتی شهید والامقام سید محمدحسین علم الهدی و یارانش یاد شهدای عملیات نصر و مدافعین شهر مظلوم هویزه هدیه کنیم نثار روح بلندشان با ذکر صلوات🌺 @sangareshohadababol