eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
99.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
94 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی عده‌ای جوانی خود را دادند تا ما بتوانیم امروز جوانی کنیم ... @sangareshohadababol
دست مرا بگیر که باغِ نگاه تــو ؛ چندان شکوفه ریخت که هـوش از سرم رُبود ... @sangareshohadababol
را صدا بزن 📿 اول وقت @sangareshohadababol
🎙 پیام من فقط این است ؛ در زمان غیبت ، اطاعت محض از « ولایت فقیہ » داشتہ باشید... @sangareshohadababol
ازش پرسیدن عشق چند حرف؟؟ گفت ۴ حرف بهش خندیدن 😔 سرش رو انداخت پایین و زیر لب گفت: مگه حسین چند حرف؟؟؟؟♥️ @sangareshohadababol
📊 🗓 ۵ فروردین ( ۱۳۶۷ ) سالروز عملیات بیت المقدس چهار @sangareshohadababol
نقشه عملیات بیت‌ المقدس 4 ✴️ نام‌ عمليات: بيت‌ المقدس‌4 زمان‌ اجرا: 1367/1/6 تلفات‌ دشمن: 1900 (كشته، زخمي‌ و اسير) رمز عمليات: يا ابا عبدالله (ع) مكان‌ اجرا: منطقه‌ عمومي‌ در بندي‌خان‌ عراق‌-محور شمالي‌ جنگ‌ ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ اهداف‌ عمليات: فتح‌ ارتفاعات‌ مشرف‌ بر سد در بنديخان‌ عراق‌ و تكميل‌ عمليات‌ والفجر10 عملیات بیت‌المقدس 4 ❇️ عملیات بیت‌المقدس 4 در تاریخ ششم فروردین ماه 1367 با رمز "یا اباعبدالله(ع)" و با هدف فتح‌ ارتفاعات‌ مشرف‌ بر سددر بنديخان‌ عراق‌ و تكميل‌ عمليات‌ والفجر در منطقه‌ عمومي‌ در بندي‌خان‌ عراق‌ - محور شمالي‌ جنگ‌- اجرا شد. عملیات‌ «والفجر10» علاوه‌ بر آزادسازی‌ حلبچه و تصرف‌ چند ارتفاع‌ مهم‌ در منطقه، سبب‌ نزدیکی‌ رزمندگان‌ ایرانی‌ به‌ تأسیسات‌ سد دربندیخان گردید. 🆔 @sangareshohadababol
عملیات بیت‌ المقدس 4 ✳️همین‌ امر باعث‌ شد که‌ طراحان‌ جنگ‌ به‌ عملیاتی‌ دیگر در این‌ منطقه‌ و همچنین‌ تصرف‌ ارتفاعات‌ مشرف‌ به‌ سد بیندیشند. به‌ همین‌ منظور عملیات‌ «بیت‌المقدس‌4» در 6 فروردین‌ سال ‌1367 با رمز «یا اباعبدالله(ع)» در منطقه‌ عمومی‌ دربندیخان‌ آغاز شد. هدف عملیات: تکمیل و تامین جناح چپ منطقه عملیاتی والفجر 10 وپاسخگویی به تجاوز و شرارتهای دشمن جنایتکار در حمله به مناطق مسکونی و نیز به دادخواهی شهدای مظلوم شهرها و روستاهای کردنشین عراق از جمله حلبچه. موقعیت منطقه: ✴️منطقه مورد نظر برای عملیات، منطقه‌ای کوهستانی است که از شمال به دریاچه دربندیخان و شاخ تمورژیان، از جنوب به دشت مرتکه و ارتفاعات شاخ خشیک و بمو، از شرق به رودخانه زیمکان و کوه بیزل، از غرب به سد دربندیخان و ارتفاعات قاشتی منتهی می‌گردد. مهمترین ارتفاعات و عوارض این منطقه عبارتند از: شاخ سورمر، شاخ شمیران، برددکان، دریاچه دربندیخان و دشت تولبی. ارتفاعات مذکور بر اکثر جاده‌های ارتباطی و عقبه خودی و دشمن در منطقه تسلط دارند. @sangareshohadababol
2️⃣🌹سیره شهید رضا غلامی ✍️راوی، آزاده میکائیل فرج پور @sangareshohadababol
2️⃣🌹سیره شهید رضا غلامی ✍️راوی، آزاده میکائیل فرج پور : ادامه خاطره از قسمت اول👈 ...به خودم گفتم میکائیل، احتمالا تو رو به جای عراقی اشتباه گرفتن. داد زدم کی هستی ؟ تکون نخور !!! سریع دستاشو بُرد بالا گفت، من ایرانی هستم. بهش گفتم میدونم ایرانی هستی، چرا سمت من تیراندازی کردی ؟ از جام بلند شدم و به سمتش حرکت کردم. هنوز چند متری مونده بود که به هم برسیم، یهو دوستانش که سنگر گرفته بودن و من هیچ دیدی به اونا نداشتم ، مجدد به سمتم تیراندازی کردن. 🔸بعداز کمی تیراندازی، متوجه شدم یکی از سمت چپم، یکی از سمت راستم به من نزدیک میشن. دیگه هیچ کاری از دستم برنمی اومد. گفتن اسلحه رو بنداز ، هنوز باورم نمیشد که گیر چه اشخاصی افتادم، اسلحه تو دستم بود!!! گفتم بابا من ایرانی هستم، گفتن ما هم ایرانی هستیم. همونطور که با هم صحبت میکردیم یهو زیر پام یه رگبار بستن. دیگه مجبوراً اسلحه رو انداختم. اینا خودشونو معرفی کردن. ما ایرانی هستیم ولی ایرانی حزب دموکراتیم!!! شروع کردن به کتک زدنم. 🔹با مشت و لگد و قنداقِ اسلحه. خون از لب و بینی ام جاری شد. وقتی بیحال شدم دستم رو از پشت بستن. تا این لحظه فکر میکردم دوستانم فرار کردن فقط من گیر افتادم. منو دست بسته حرکت دادن . هنوز صد متر نرفتیم که یهو چشمم خورد به رضا غلامی که از ناحیه پا مجروح شده بود و از درد زیاد دور خودش می پیچید. وقتی نزدیکش شدم ازش پرسیدم رضا چی شده ؟ گفت تیر خوردم. گفتم نمی تونی حرکت کنی؟ گفت نه. 🔸درهمون اثنا متوجه شدم که تعدادی از اونا از بالای تپه ها به ما نزدیک میشن. دور تا دور من و رضا جمع شدن. یکی از اونا که پیرمرد بود و سبیل کلفتی هم داشت، به یکی از مزدورهاش گفت، به او بگو بلند شه (منظورش به رضا غلامی بود). طرف به رضا گفت، بلند شو . رضا تکونی خورد ولی نمی تونست بلند بشه و گفت نمی تونم. اون مزدور رفت به رئیس گفت نمی تونه، چکار کنم ؟ گفت خلاصش کن!!! وقتی مزدور اومد جلو ، رضا بهش گفت، رئیست چی گفت؟ گفت خلاصت کنم. 🔹رضا با شنیدن این حرف، بهش گفت من که مجروحم!!! اون نامرد ماشه رو کشید و یه گلوله درست به وسط سینه رضا زد. رضا یه غلتی زد و دوباره روش به آسمون شد. گلوله بعدی شلیک شد، این بار رضا دَمر شد و داشت خاک رو چنگ میزد. رضا همونطور که نفس های آخرش رو می کشید سرش رو آهسته برگردان و دستش هم مشتی از خاک بود به اون مزدور گفت، چه کار می خوای بکنی؟ گفت، بازم میخوام بزنمت. رضا بهش گفت، تو رو خدا نزن، دارم جون میدم!!! اون نامردِ بی همه چیز ماشه رو کشید و گلوله سوم رو خالی کرد. رضا در دم شهید شد... ادامه خاطره در پست بعد ✍️علی محسن پور @sangareshohadababol
« شب جمعه » به یاد لاله به خون خفته‌ در جزیره‌ ام‌الرصاص در کربلای۴ دست بَر سینه گذارید سلامی بدهیم تا همه زائرِ ارباب شویم ... @sangareshohadababol
از سمت چپ : 1-🌷شهید مجتبی (سعید ) گلچین فتح المبین 2-آقای حسین باقری 3-آقای محسن احمدزاده 4-آقای عسگری قائمی محفل انس و رفاقت با شهدا 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @sangareshohadababol