🌹حیف است رحمی!
رُویش چه زیباست
🌹اهل زمین نیست
غواص دریاست....
🌹به یاد دست بسته های شهید کربلای چهار
🕊شادی روحشان صلوات
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
دستنوشته با مضمون وصیتنامه دسته جمعی 50نفر از رزمندگان لشگر عرشی 25 کربلا
سمالله الرحمن الرحیم
🌹🌷خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریداری میکند که در مقابل به آنان بهشت عنایت کند، آنها که در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند، وعدهای مسلم بر عهده خدا که هم در تورات آمده و هم در انجیل و هم در قرآن.
چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتر است بنابراین نسبت به این معاملهای که کردید، به خویشتن بشارت دهید و این همان فوز عظیم است. «سوره توبه قرآن کریم»
شکر به درگاه ایزد منان که به ما نعمت هستی بخشید و با نزول قرآن کریم ما را هدایت کرد و توفیق شرکت جهاد در را خودش یعنی در این دفاع مقدس را به ما عنایت فرمود و سلام و درود بیپایان بر حضرت محمد ابن عبدالله (ص) و ائمه اطهار به ویژه حضرت حسین ابن علی (ع) که راه و رسم زندگی به ما آموختند.
سلام بر امام امت این پرچمدار توحید و ابراهیم زمان و سلام و درود بر شهدا، معلولان، مجروحان، مفقودالاثرها و اسرای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و خانوادههای معظم آنها این چشم و چراغهای انقلاب.
🌷🌷سلام بر امت قهرمان این مرز و بوم بالاخص امت شهیدپرور روستای سورک که پیوسته با بدرقه عزیزان خویش گرمی خاصی در زمستان به آن بخشیدند و بدین ترتیب شعله منافقسوز و کفر برانداز شعار جنگ جنگ تا پیروزی افزونتر ساختند و با ارسال کمکهای مالی خویش به جبهه، توطئه اقتصادی محتکران را خنثی کرده و به حق نشان دادند که فرزند محرم و رمضانند.
اینجانبان خدمتگزاران کوچک اسلام و شاگردان مکتب ولایت که با راهیان کربلا متشکل در هیئت عاشورا عازم جبهه حق علیه باطل شدیم، زیرا شرکت در این دفاع مقدس و جهاد فیسبیلالله را همانند نماز بلکه در شرایط فعلی بنا به فرموده امام امت که همان حکم اسلام است بر خود واجب دانسته و بیتوجهی به آن را باعث ذلت و خواری در دنیا و عذاب دردناک در آخرت برای خود شمرده.
یاد و خاطره همه شهدا و رزمندگان عملیات کربلای ۴ لشگر عرشی ۲۵ کربلا گرامی باد.🌹
@sangareshohadababol
گزارش تصویری/ برپایی نمایشگاه تجسمی شهدای عملیات کربلا ۴ در شهرستان بابل
عکس از : جواد نوری
ارسال توسط : روح الله رفیعی
جهت دیدن تصاویر بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇
https://akhbarbabol.ir/?p=860
@sangareshohadababol
سیمای تـو . . .
سجادهِ عشق است و دلِ من ؛
با اشک وضو بسته و هردَم به #نماز است
#شهیدمحمدباقرصفرتباردرزی ( از شهدای عملیات محرم ،گلزار شهدای درزی کلا شیخ )
#نمازاول_وقت
#التمـاس_دعا
@sangareshohadababol
1️⃣ سالروز ولادت
شهید مهدی اکبری سماکوشی
نام پدر : برارجان
نام مادر : صغری پور چالی سماکوش
تاریخ تولد :1343/10/03
تاریخ شهادت : 1361/03/11
محل شهادت : مریوان
گلزار : شهدای گرجی آباد
@sangareshohadababol
2️⃣ سالروز ولادت
شهید غلام علی تقی پورکانی
نام پدر : نقی
نام مادر: سکینه عبداللهی
تاریخ تولد :1343/10/03
تاریخ شهادت : 1362/12/05
محل شهادت : دهلران
گلزار:امام زاده شمس الدین بابلکان
🌷مادر شهید : وقتی شهید از جبهه می آمد پولی را که به او در آن جا می دادند را به ما می داد و می گفت این پول را صرف ساختن مسجد و امامزاده کنید .
خواهر شهید : شهید انسانی سربه زیر ، مظلوم و در میان مردم فردی قابل اعتماد بود در کارهایش نظم و انضباط حرف اول را می زد . بسیار صداقت داشت نسبت به مشکلات صبر و شکیبایی نشان می داد.
🌹مادر شهید : وقتی شهید به دنیا آمد و صدای گریه اش را شنیدم نماز شکرانه خواندم از اینکه فرزند اولم پسر بود خوشحال بودم آنقدر او را دوست داشتم که تا 4 ماهگی نگذاشتم کسی او را ببیند .
وابستگی عجیبی به من داشت وقتی از مدرسه می آمد و می دید من نیستم انگار چیزی را گم کرده باشد . وقتی مرا می دید خیلی خوشحال می شد و می گفت : وقتی تو نیستی نمی توانم هیچ کاری را انجام دهم .
@sangareshohadababol
3️⃣ سالروز ولادت
دانشجوی شهید احمدعلی حسین پور
نام پدر : حسین
نام مادر : زینب درزی
تاریخ تولد :1339/10/03
تاریخ شهادت : 1362/09/07
محل شهادت : مریوان
گلزار : شهدای علی آباد
🌺برادر شهید: از نظر امانتداری الگو بودند برای مثال ایشان شورای محل بودند آن زمان سهمیه ای برای محل بود که با قرعه کشی بین اهالی محل تقسیم می کردند. ایشان اسم خودشان را در قرعه کشی میگذاشتند و هیچ وقت نمی خواستند بدون قرعه سهمیه ای از این اموال را برای خود بردارند.
🌹 همچنین انسان بسیار صبوری بودند.مثلا در درگیری های اوایل انقلاب هیچ وقت دخالت بیجا نمی کردند واقعا صبر داشتند و به بزرگترها احترام می گذاشتند.آدم باصفا و دوست داشتنی و خوش اخلاقی بودندو به همه علاقه مند بودندو مردم هم متقابلا به او علاقه داشتند.
🌷دربرگزاری دعای توسل و کمیل که در آن زمان یعنی اوایل انقلاب به ترتیب و هفته ای، در روستاها برگزار می شدحضور فعالانه داشتند. ایشان و گروهی ازجوانان محل جلسه ای با نام منتظران شهادت تشکیل دادندکه در آن جلسات هم حضور فعالانه داشتند.
@sangareshohadababol
4️⃣ سالروز ولادت
شهید عسگری خیری میر(نفروسط)
نام پدر : ابراهیم
نام مادر:حکیمه رجب پور
تاریخ تولد :1344/10/03
تاریخ شهادت : 1363/12/23
محل شهادت : هورالهویزه
گلزار:چاری(12سال مفقود)
🌺15 ساله بود كه از مدرسه رضايتنامه آورد تا پدر امضا كند و او راهي جبهههاي حق عليه باطل شود.پدرش موافقت نكرد و گفت:سنّات براي رفتن خيلي كم است.عسگري با دستكاري شناسنامه براي اوّلين بار در سن 15 سالگي به جبهه اعزام شد.پس از رفتنش به خانواده نامه نوشت و خبر سلامتياش را به آنها داد.از تاريخ 15/9/62 تا 23/12/63 درگردان مسلم جزو گروه ضربت بود و در منطقه هورالهويزه در حال جهاد. درعمليات والفجر 4 زخمي شدو مدتي را دربيمارستان اهواز و تهران بستري بود.
پس از بهبودي دوباره عازم جبهه شد. او در آخرين اعزامش در عمليات بدر منطقه هورالهويزه شركت كرد و درتاريخ 23/12/63 در اين عمليات به نداي حق لبيك گفت و شربت شهادت نوشيد.12سال طول كشيد تا خاك هورالهويزه از او دل بكند و بالاخره سال75سال پايان انتظار خانوادهاش بود.در اين سال عسگري به آغوش خانواده بازگشت و در گلزار شهداي روستاي چاري آرام گرفت.
@sangareshohadababol
5️⃣ سالروز ولادت
شهید حسن درستی
نام پدر : محمد تقی
نام مادر:شهربانو بندگان
تاریخ تولد :1338/10/03
تاریخ شهادت : 1364/12/22
محل شهادت : فاو
گلزار:معتمدی(27سال مفقود)
🌺شهيد حسن درستی موذن بقعه مبارکه امام زاده یحیی بابل درتاريخ ۲۲ اسفند سال ۱۳۶۴درعمليات والفجر هشت درفاو به شهادت رسيده بود و پیکر اين شهيد بزرگواربعداز ۲۷سال جاويدالاثری تفحص و شناسايی شد.ودر 29اذزسال1391توسط مردم شهیدپرور بابل تشیع و درآرامگاه معتمدی به خاک سپرده شد .
🌸همسر شهید:خوابش را زیادمیدیدم و هر بار درخواب به من میگفت که برمیگردد.بار آخر روز عیدغدیر بود که باز درخواب دیدمش و دوباره گفت که برمیگردد.و بعد اول محرم خبر دادندکه پیکرش پیدا شده و برگشته است.
همسرشهید از اخلاق خوب و اعتقاد به نماز اول وقت شهید و ایمان محکم او را ازبهترین خصوصیات اخلاقیاش برمیشمرد.
از او سراغ وصیتنامهی شهید را میگیریم که میگوید:وصیتنامه نوشته بود و به دست دوستش داده بود اما چون دوستش اسیر میشود.لحظات آخرقبل اسارت مجبور میشودبه همراه دست نوشته های خودش برای اینکه شناسایی نشود آنها را زیرخاک دفن کند.
@sangareshohadababol
6️⃣ سالروز ولادت
شهید حسین عزیزی امیری (سمت چپ)
نام پدر : احمد
نام مادر :طاهره بیگم مرتضوی امیری
تاریخ تولد :1343/10/03
تاریخ شهادت : 1361/05/12
محل شهادت : گیلان غرب
گلزار:شایستگان
❤️مادر شهید:شهیدشب جمعه اول ماه رمضان سال 61 ازپادگان آموزشی چالوس برگشته بودبه جای استراحت کردن شروع کرد به خواندن دعای کمیل. فکر می کنم شاید خداوند آن شب برگه ی شهادتش را امضا کرد و به من این لیاقت را داد تا فردای قیامت شرمنده حضرت زهرا نباشم.
🌹خواهر شهید: روزی که شهید تاریخ اعزامش مشخص شد یک دست لباس بسیجی را به منزل آورد. لباس گشاد و بلند بود داد به من تا برایش درست کنم . همینطورکه لباسش را میدوختم اشکم بی اختیار می ریخت .پدرم متوجه اشکهایم شدبرگشت گفت:حسین جان ببین هنوز نرفته خواهرت دارد برایت اشک می ریزد.حسین با صراحت گفت : خواهر من گریه نکن وقتی شهید شدم شما می شوید خواهر شهید و من در روز قیامت شفاعت شما را می کنم و من فهمیدم حسین مال این دنیا نیست.
@sangareshohadababol
7️⃣ سالروز ولادت
شهید ناصر نور محمدپور امیری
نام پدر : محمود
نام مادر : فاطمه صغری حسین نتاج
تاریخ تولد : 1347/10/03
تاریخ شهادت : 1365/02/10
محل شهادت : فاو
گلزار : شایستگان
🌺مادر شهید : پسرم به مساله حجاب بسیار حساس بود. یک روز به مسجد می رفتم تا نماز بخوانم . تا دوستش را دیدم دوستش به من سلام کرد و من جواب دادم آمدیم خانه ناصر به من گفت: مادر جان جواب سلام نامحرم را یواش بده . من هم گفتم چشم پسرم .
@sangareshohadababol
#بخواهیمآمدنشرا...
🔸حجابِ دیدن او را کنار باید زد
و لحظه لحظه دَم از انتظار باید زد...
🔸برای آمدنش اشک و آه کافی نیست
برای آمدنش زار باید زد...
🔸حجابِ دیدن او بی گمان خود ماییم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@sangareshohadababol
🌱یادواره شهدای عملیات کربلا ۴ شهرستان بابل
🔻همزمان با ایام حماسه ۹ دی و سالروز شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🔹با سخنرانی سرهنگ علینقی اباذری و مداحی ذاکر اهل بیت سید محسن بنی فاطمه
🔹جمعه ، ۳ دی مسجد کاظم بیک بابل
@sangareshohadababol
🌱یادواره شهدای عملیات کربلا ۴ شهرستان بابل
🔻همزمان با ایام حماسه ۹ دی و سالروز شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🔹با سخنرانی سرهنگ علینقی اباذری و مداحی ذاکر اهل بیت سید محسن بنی فاطمه
🔹جمعه ، ۳ دی مسجد کاظم بیک بابل
دوستان عزیز عکسهای بيشتر از این يادواره و دیگر مراسم در پروفایل کانال ، قسمت آرشیو کانال سنگر شهدا مشاهده بفرمایید .
@sangareshohadababol
📍برشی از خاطرات آیتالله هاشمی شاهرودی
🕹 ماجرای تکفیر محمدرضا پهلوی توسط آیتالله خوئی در سال 42
🔸آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی که در کوران حوادث دهه چهل در نجف حضور داشت در خاطرات خود درباره اقدامات آیتالله خوئی در حمایت از امام خمینی میگوید: «بحث بازداشت امام در 15 خرداد [1342] و آن جریاناتی كه شكل گرفت در نجف هم یك حالت خاصی پیدا كرد. یكی از كسانی كه خیلی حركت امام را از نظر مقابله با شاه قبول داشت و تحتتأثیر این حركت امام قرار گرفت، آقای خویی بود.
🔸آن زمان آقای خویی مرجع نبود و در حد یك مدرس بود، چون آقای حكیم زنده بود و ایشان در آن دوران در حد رساله داشت ولی مرجعیتی نداشت. او خودش تحتتأثیر این حركت امام قرار گرفت. تا جایی که نه در حد مبارزه بلكه در تكفیر شاه، یك رساله داد به نام تصریحات خطیره؛ یعنی پیامهای مهم و خطرناك.
🔸ما نوجوان بودیم 15ـ 14 ساله بودیم [که] این [رساله تصریحات الخطیره] به دست ما هم رسید. در حقیقت [آیتالله خویی] با این تصریحات خطیره شاه را محكوم به انحرافی در حد ارتداد میكرد و خیلی شدیدتر از بیانات خود امام بود كه همان وقت گفته شد ایشان با این رساله شاه را تكفیر كرده است.»
🗓 3 دی 1397. رحلت آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی
@sangareshohadababol
🔴دیوارنگاره عظیم میدان فردوس بغداد همزمان با خروج سربازان آمریکایی از عراق با جملهی ماندگار شهید ابومهدي المهندس خطاب به نیروهای اشغالگر آمریکایی: از امروز دیگر در امنیت نخواهند بود. بخدا قسم، چیزی از آنها باقی نمیگذاریم.
@sangareshohadababol
نقشه عملیاتی کربلای چهار
ساعت عملیات 22:45
تاریخ عملیات 1365/10/3
سی و پنج سال قبل در چنین ساعاتی
رمز عملیات : محمد رسول الله (ص)
✴️مكان اجرا : جزاير دهانه شمال غربي خليج فارس - جنوبيترين محور جنگ
ارگانهاي عملكننده: رزمندگانسپاه پاسداران انقلاب اسلامي
اهداف عمليات: تهديد شهر بصره از سمت جنوب و تصرف جزيره ام الرصاص و ابوالخطيب عراق و محاصره نيروهاي دشمن در شبه جزيره
امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود....
🌺حدود 300 نفر از شهدای لشکر 25 کربلا که 76 شهید
که روز اول 1365/10/4 هفتاد و دو نفر آن مربوط به شهدای شهرستان بابل به تعداد شهدای کربلا می باشد.
🌹روحشان شاد و یاد و نامشان گرامی باد🌹
@sangareshohadababol
✴️ عملیات کربلای 4 هیچ گاه مظلومیت و شجاعت رزمندگان را فراموش نمی کند. عملیاتی که رادارهای آمریکائی به جبران قضیه مک فارلین، تمام جزئیات عملیات را به عراقی ها داده بودند. رمز عملیات یا محمد(ص) بود که ساعت 22:45 روز سوم دیماه سال 65 اعلام شد. مظلومیت شهدای عملیات کربلای چهار تداعی کننده غربت و مظلومیت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش در روز عاشورا است.
طرح عملیات
✴️چهار منطقه شلمچه، ابوالخصیب، مقابل ام الرصاص و جزیره مینو – به این دلیل که به لحاظ مانور، آتش، عقبه و پشتیبانی به هم وابسته اند – برای انجام این عملیات بزرگ انتخاب گردید. بر همین اساس، هر یک از چهار منطقه فوق به عنوان خط حد یک قرارگاه عملیاتی تعیین شد:
قرارگاه نجف: از شمال پنج ضلعی شلمچه تا جزایر بوارین و ام الطویله پیشروی در محور شلمچه
قرارگاه قدس: انجام حرکت اصلی عملیات با عبور از تنگه ام الرصاص – بوارین و پیشروی در محور پتروشیمی و ابوالخصیب.
✴️قرارگاه کربلا: مقابله با پاتک دشمن از مقابل جزیره ام الرصاص، تامین کل منطقه و پیشروی تا جاده دوم و سوم.
قرارگاه نوح: تامین جناح چپ و پیشروی در مقابل جزیره مینو.
@sangareshohadababol
در عملیات کربلای چهار، پدرم در گردان دو یا رسول الله (ص) لشکر ویژه 25 کربلا، به عنوان نیروی حمل مجروح فعالیت می کرد.
من و محمدعلی در گردان یک یا رسول(ص) بودیم. پدر چند ماه بعد از عملیات، برایم این گونه تعریف کرد
«می دونستم شماها در جزیره امالرصاص هستید و در محاصره قرار گرفتید و از هر طرف، زیر آتش شدید دشمن هستید. شاهد آتش گرفتن نیزارها در جزیره بودم.
ما که این طرف اروند بودیم، وقتی جنازه شهدا را میآوردند، دقیق میشدم که ببینم آیا تو، هاشم و محمدعلی، جزو شهدا هستید یا نه؟ قایقی آوردند و کمی آن طرفتر، پیکرهای شهدا را تخلیه کرد.
به سمتش رفتم و پیکرها را این طرف و آن طرف کردم.
دست خودم نبود، انگار کسی به من میگفت: «بچهات شهید شده» خودم را فراموش کرده بودم.
شهید محمد علی معصومیان ،محمداسماعیل معصومیان(پدر شهید) و مسیب معصومیان ۷ روز قبل از شهادت.
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
در عملیات کربلای چهار، پدرم در گردان دو یا رسول الله (ص) لشکر ویژه 25 کربلا، به عنوان نیروی حمل مجرو
آخرین یادداشت شهید محمدعلی معصومیان
قبل از شهادت در کنار اروند رود
در یکی از کلاسهای مدرسه که متعلق به مردم عرب زبان است، نشسته بودیم که فرمانده گروهان، برادر اسماعیل نجاتبخش ، دستور دادند که همۀ ما وسایل شخصی خود را تحویل تعاون گردان بدهیم. لازم است بگویم که قسمتهایی از ساختمان در اثر آتش عراقیها ویران شده است و دیوارهایش شکاف برداشته و مردم این روستا (خسروآباد ) همگی آواره شدهاند.
مشغول کشیدن عکس برادر شهید موسی محمدی بودم که این دستور رسید. ما منتظر چنین پیامی بودیم. از خوشحالی، همۀ بچههای دسته صدای «الله اکبر» سر دادند.
وسایل لازم را جدا کردیم و بقیه را در داخل جعبه گذاشتیم و همراه برادرم حبیب (مصیب)، به تعاون تحویل دادیم. شنیده بودم پدرم همراه کاروان بزرگ محمد(ص) عازم جبهه شده و حالا در گردان دوم یا رسول الله است و به عنوان حمل مجروح و برای آموزش به اورژانس لشکر رفته بود. با چند تا از برادران عزیز برای دیدن پدرم عازم اورژانس شدیم. پدرم را دیدم. با همان صورت آفتاب سوخته و دستان پینهبسته و با آن ریشهای برفی و سفیدش، به سوی ما آمد و همدیگر را بغل کردیم و بوسیدیم. خدا میداند که در خود احساس غرور و سربلندی میکنم که چنین پدری دارم که تابهحال چند بار به جبهۀ حق آمده است. چند تا عکس با هم انداختیم و بعد به اتاقشان رفتیم. بعد از مدتی، نماز مغرب و عشا به جا آوردیم و حدود نیم ساعت در کنارشان نشستیم. بعد برای خداحافظی دوباره همدیگر را بغل کردیم و گفتیم ما مأموریت داریم و میرویم و شاید دیگر همدیگر را نبینیم... خلاصه، بدی و خوبی را حلال کنید.
از گردان ما تا مقری که پدرم در آنجا بود، نیم ساعت راه است. ما الان در کنار اروندرودیم. به اتفاق برادرم مصیب، به سوی مقر حرکت کردیم. شب جمعه بود. بین راه، گردان علی بن ابیطالب(ع) مشغول خواندن نوحه و سینه زنی بودند. به گروهان خود رسیدیم. درون اتاق که پا گذاشتیم، جمعیت زیادی را مشاهده کردیم که مثل مجالس محرم باهم نشسته بودند و کاسهها جلوشان بود و با هم گپ میزدند. فهمیدم که قرار است امشب همه باهم شام بخورند. خیلی باصفاست! صلوات پشت صلوات. عدهای مشغول آماده کردن شام هستند.
شام امشب هم گوسفندی است که روز قبل، سه رأس به ما داده بودند. در حالی که تمام فکرها حول محور شکم میچرخید، برادر عزیز و مؤمن، مسئول محترم گروهان، برادر اسماعیل نجاتبخش که از آن عاشقان دلباخته و بال و سر سوختۀ مکتب اهلبیت است، بلند شد و خیلی عارفانه به بچهها نگاه کرد. گفتم: «چیه؟ تو فکری.»
لبخندی زد و چیزی نگفت. من نمیدانم از این انسان والا و شریف چه بگویم و بنویسم. واقعاً خجالت میکشم که با این فکر ناقص و سواد دست و پا شکسته، به قلۀ رفیع ایمان دستدرازی کنم و پا گذارم. اینان از همان انسانهایی هستند که عاشقی کردن را بلدند. به محض اینکه او لب باز میکند، قلبت به حرکت درمیآید. لب به سخن گشود که: «برادران و عزیزان! همانطور که مستحضرید و میدانید، امشب شاید آخرین شبی باشد که ما میتوانیم اینطور دور هم جمع شویم و از منبع فیض هم استفاده کنیم. برادران! امشب شب وداع است و شاید دیگر چنین وقتی پیدا نکنیم که به چهرۀ هم نگاه کنیم. خوب به هم نزدیک شوید. بگذارید بدنهایتان به هم نزدیکتر باشد. به چهرۀ همدیگر بیشتر و بهتر دقیق شوید و نگاه کنید. قدر همدیگر را بدانید و برای هم ارزش قائل شوید. بودند عزیزانی که از ما جدا شدند و به سوی خدا پرواز کردند.»
همۀ برادران سرها را به پایین خم کردند و در فکر فرو رفتند. قلبها همه آماده است و اشک در چشمانشان حلقه زده و بغض کردهاند. بغض به سختی گلویم را میفشارد و دلم میخواهد گریه کنم؛ ولی نمیکنم. میخواهم جمع کنم تا یکدفعه خودش بشکافد و آن عقدۀ درونیام خالی شود. برادر عزیزی را که اشک در چشمانش حلقه زده و لب میگزد و آب دماغش را بالا میکشد، به خوبی میبینم که چقدر عاجزانه دارد تقاضا میکند.
آن عظمت و اخلاص... دارد از ما کمک میگیرد! خدایا ما چقدر مغروریم: «بله برادران! شما را به خدا، حالا که قرار است ما به زودی به عملیات سرنوش ساز برویم، تقاضایی از شما دارم و آن این است که اگر (گریه راهش نمیدهد) خدا قبولتان کرد، عاشقتان شد، پیش امام حسین(ع) رفتید، ما گناهکاران را فراموش نکنید. ما خیلی بدبختیم و تمام امیدمان بعد از خدا و امامان به شماست. قدر خودتان را بدانید. شما را به خدا، ما را تنها نگذارید، در آن دنیا دست ما را بگیرید.»
بغضها همه میترکد. گریه، بچهها را امان نمیدهد. نور فانوس را پایین میکشند. فضای مجلس تاریک میشود. سر و صدای گریه خیلی زیاد است. به چهرۀ فرمانده عزیز مینگرم. دو دستش را به چهره گرفته و به سختی گریه میکند؛ بهطوریکه دستهایش حرکت میکند. همه در حال گریه هستند و کسی چیزی نمیگوید.
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
آخرین یادداشت شهید محمدعلی معصومیان قبل از شهادت در کنار اروند رود در یکی از کلاسهای مدرسه که متع
2️⃣ ادامه...
آخرین یادداشت شهید محمدعلی معصومیان
قبل از شهادت در کنار اروند رود
اگر خوب گوش بدهی و دقیقتر شوی، جز صدای گریه و خوردن کف دست به پیشانی، چیز دیگری نمیشنوی.
بعد از چند لحظه، در آخر اتاق، یک نفر که ظاهراً برادر پیچکا (ناطق) بود، صدا میزند: «برادر اسماعیل!» صدا کمی میخوابد. دوباره صدا میزند: «برادر نجاتبخش!»
همه گوش میدهند. میگوید: «به شرطی که اگر شما هم در عملیات در جوار حضرت حق...» صدای «یا حسین» و «یا مهدی» و «یا زهرا» بلند میشود. همه هایهای گریه میکنند و هرکس پیش خودش چیزی میگوید.
نوای دلانگیزی از وسط جمعیت بلند میشود. مرثیۀ فاطمۀ زهراست؛ نامی که قلب آدم را به لرزه درمیآورد. برادر محمدزمان کرمی گرجی شروع به مصیبت خواندن میکند. همه ناله میزنند. همه گریه میکنند. او ساکت میشود. برادر اسماعیل شروع به خواندن اشعار زیر میکند:
ای حسینای غم تو همدم ما ای به هر درد و غمی محرم ما
غم عشق تو کشیدن دارد رخ زیبای تو دیدن دارد
گل ز گلزار تو چیدن دارد حرم پاک تو دیدن دارد
تو که از دادن جان باخبری تو که از داغ جوان باخبری
سوخته حاصل ما را بنگر داغهای دل ما را بنگر
همه از خود بیخود میشوند و کسی چیزی نمیخواند و تا مدتها گریه است و گریه، کمکم گریهها فروکش میکند و یک نفر دعا میخواند و حضار آمین میگویند. بله؛ این بود قضیۀ امشب. به روحمان یک غذای مفصل و تر و تمیز دادیم. بعد رفتیم دنبال شکم. جایتان خالی، غذای شکم هم بد غذایی نبود!
شکمی از عزا درآوردیم و به فیض رساندیمش! و پشت سرش هم نارنگی و چای خوردیم و بعد هم دراز کشیدیم و صاف خوابیدیم.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
محمدعلی معصومیان
27 آذر1365 اروندرود
@sangareshohadababol
زمستان است.
صداي خروش اروند را مي شنوي ؟از ابتداي جهان ، قبل از خلقت ، خداوند اما چهارم دي ماه را آفريده بود، صدايش را ميان تمام اقيانوس ها رها كرد و نواي وطن خواهي را با همان صدا آفريد.
خوب كه گوش كني، مهربان است، پر فيض در كنار الله مي درخشد.
اگر لحظه اي حقيقت بين شوي، پدر مرا خواهي ديد كه خدايش از همان ابتدا قهرمان اروند آفريد.
چهارم دي ماه را به ياد داشته باش، تا ايران برايت معنا شود.
چهارم دي ماه سالروز عمليات كربلاي ٤ و شهادت قهرمان فيض الله مهربانی گرامي باد.
✍️دلنوشته ای از دختر غواص شهید فیض الله مهربانی زهرا مهربانی
( آرشیو کانال سنگر شهدا )
@sangareshohadababol
🌹مردانی که هرگز از یاد نخواهند رفت
🌹سالگرد عملیات کربلای چهار؛ روزی که رزمندگان و غواصان، دل به دریا زدند تا کشور بماند و سالها بعد، از آنها پیکری مطهر با دستانی بسته به یادگار برگشت
اولین ساعات شروع عملیات کربلای چهار در سوم دی ماه سال 1365 .
🌹یاد و خاطره شهدا و رزمندگان عملیات کربلای 4 گرامی باد.🌹
🕊شادی روحشان صلوات
@sangareshohadababol
با سلام
مثل امروز عصر که شبش عملیات کربلای ۴ بود حقیر به هر کجا سر میزدم رفقا در تکاپو به دنبال آب گرم برای انجام غسل شهادت بودن😔
حتی حلب های روغن رو آب میریختن و چوبتکههای جعبه مهمات رو آتش زده آب گرم میکردن و در خانه های خرابه اطراف یا فضای آزاد در هوای سرد دیماه خالصانه غسل شهادت انجام میدادن
و چه حال بهجت و شعفی داشتن بچهها هنگام غسل شهادت!
رفقا یک فرآیندی از حال و هوای معنوی چندماهه رو در نخلستان بوفلفل اروندکنار گذروندن
اون شبهای جمعه عاشقانه و اون زیارت عاشوراهای صبح ها و اون توسلات هر شب بعد نماز عشاء اونا رو نورانی کرده بود اخلاق ها زیباتر شده بود مهربانتر شده بودن و عاشقتر
لذا عصر قبل شب عملیات سبکبال بودن و مشتاق معشوق و لقاءالله
چقدر شاهد خندههای زیبای دوستان و نالههای عاشقانه در آخرین توسل بعد از نماز عشاء بودیم و خداحافظیهای طولانی با هم...
آخرین نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت و روضهخوانی شهید علیرضا یوسفی ( اگه اشتباه نکنم روضه وداع امام حسین ع رو خوند ) 😔
آخرین بار بود که قامت به نماز ایستاده دوستان رو میدیدم چه نماز عاشقانهای چه اخلاصی
اون شب جمعیت در نماز جماعت بیشتر بود و سجدهها طولانیتر و با اشک..
اما نماز صبح رو با لباس خونین و خاکی در امالرصاص خوندیم در حالی که بعضی رفقا ساعات اول شب مثل علیرضا یوسفی با حنجره خونین به شهادت رسیدن و بعضی مثل مهدی حقیقیان و صمد مهدی پور و دوستان دیگه قرار بود ساعاتی بعد از نماز صبح به شهادت برسن
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا سوره احزاب آیه۲۳
یادشان باشیم تا نزد اباعبدالله یادمان کنند...
که بعد منزل نبود در سفر روحانی
✍️حمید پورتقی
( آرشیو کانال سنگر شهدا )
@sangareshohadababol