#خاطرات_شهید
حاج احمدمتوسلیان و غلامرضا از بدو آشنایی در سپاه منطقه ۶ تهران دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان پاوه در دی ماه ۱۳۵۸ حاج احمد که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش غلامرضا قربانی مطلق نهاد و حکم فرماندهی سپاه پاوه به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ، که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ، صادر شد و حاج احمد فرماندهی عملیات سپاه «پاوه» را پذیرفت...
غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت ،زمانی که احتیاج به سخنرانی ،مذاکره ،بحث و یا از این قبیل کارها بود ، برادر احمد او را میفرستاد .هر وقت از غلامرضا علت این امر را میپرسیدم ،بلند میخندید و میگفت : من چهره دیپلمات حاج احمد هستم .
#سردارشهید_غلامرضا_قربانی_مطلق🌷
#سالروز_شهادت
@sangareshohadababol
#خاطرات_شهید
پس از پاکسازی جاده پاوه و استقرار در شهر غلامرضا به عنوان فرمانده سپاه معرفی شد و حاج احمدمتوسلیان ،فرماندهی عملیات را بر عهده گرفت .بر خلاف احمد که اقتدار و سخت گیری اش معروف بود ، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت .به راحتی با هر کس می جوشید و محبتش خیلی زود به دل می نشست .تنها کسی که به راحتی جرات می کرد با احمد شوخی کند ،همو بود و اطرافیان متعجب بودند که با این اخلاق و روحیات ،چگونه با احمد چنین رفیق و همدم شده است ؟
زمانی که در پادگان بانه مستقر شدیم ؛هر روز صبح الاطلوع حاج احمد متوسلیان همه نیروها را وادار می کرد در آن هوای سرد و زمین یخ زده ؛مدت زیادی سینه خیز بروند تا آمادگی جسمی شان بیشتر شود .
او و غلامرضا با یک کلت رولور در دست ،بالای سر نیرو ها می ایستادند و هر کس تنبلی می کرد ،یک گلوله کنار گوشش شلیک کرده و فریاد می زدند بجنب ...یک بار در حین سینه خیز رفتن ،من حسابی خسته شدم و تصمیم گرفتم که هر طوری شده کمی استراحت کنم .
دقت کردم و تعداد گلوله هایی را که غلامرضا و احمد شلیک کرده بودند ،شمردم . وقتی که غلامرضا آخرین گلوله اش را شلیک کرد ،من طاقباز دراز کشیدم و نفس راحتی کشیدم .آمد بالای سرم و گفت :یعنی چه برادر ؟بجنب وا لا شلیک می کنم .
با رندی گفتم :من دیگه نمی روم ،هر کاری می خواهی بکن . لوله اسلحه را به موازات گوشم قرار داد و فریاد زد :خجالت بکش برادر ،برو والا می زنم .
اما من با خیال راحت گفتم :آسمان به زمین بیاید ،من دیگه سینه خیز نمی روم .و او باز هم تهدید کرد :به برادر احمد می گم بیاد خدمتت برسه .
صبح روز چهاردهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ که «غلامرضا» و« علی شهبازی» جلوی مقر سپاه مشغول صحبت بودند ،سفیر مرگبار خمپاره ۱۲۰ و پس از آن صدای مهیب چند انفجار شهر را به لرزه در آورد .«غلامرضا» و« علی» هر دو میان غبار و دود ناشی از انفجار گم شدند و زمانی که خودمان را با لای سر آنها رساندیم ،تنها «علی» بود که ناله می کرد .«غلامرضا» خاموش و غرق در خون افتاده بر پشت ،روی خاک دراز کشیده بود .
یکی از پاهایش به طور کامل از زیر کمر قطع شده و سینه و پهلویش ،مشبک شده یود .فریاد یا حسین فضای پادگان را پر کرد هر کس سر در گریبان خود گرفته بود و ناله می کرد .زمانی که حاج احمد از ماجرا با خبر شد به زحمت خودش را کنترل کرد . سر انجام با رسیدن به بالا ی سر جنازه ، بغضش ترکید . نشست و آرام و بی صدا ،اشک ریخت .پیکر در هم کوفته «غلامرضا» را در پاوه غسل دادند و « حاج احمد» شب تا صبح در کنارش ماند و در خلوت خود تلخ گریست.
📎فرماندهٔ سپاه پاوه
#سردارشهید_غلامرضا_قربانی_مطلق🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۲/۱/۱۴ تهران
●شهادت : ۱۳۵۹/۲/۱۴ پاوه
@sangareshohadababol
سالروز شهادت 7 تن از شهدای 14 اردیبهشت استان گلستان
🌷شهید فتح الله گرجی دنگلانی
🌷شهید محمدباقر اسلامی مفیدآبادی
🌷شهید رحمت الله خواجه دنگلانی از کردکوی
🌷شهید آته محمد ایری از بندرترکمن
🌷شهید ابراهیم بذرافشان آزادشهر
🌷شهید احمد نظری از علی آباد کتول
🌷شهید احمد مصطفی لو از مینودشت
@sangareshohadababol
یاد و خاطره
شهید محمد رضا رستگار تَرامِشلو
گردان میثم تمار
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
گردان حضرت علی اصغر (ع)
لشکر ۱۰ سید الشهدا(ع)
اخوی شهید مهدی رستگار ترامشلو
از شهدای شهر ری
شهادت ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۵
فکه، عملیات سید الشهدا (ع)
صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)
🆔 @sangareshohadababol
به یاد سرباختگان راه عشق
شهیدان والا مقام
آقا جوادصراف، فرمانده گردان شهادت
حسن شیخ زاده آذری، معاون گردان عمار
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)
🆔@sangareshohadababol
💠وصیت نامه شهید مدافع حرم علوی که بعد از ۱۶ سال در لا به لای کتاب های شهید پیدا شده
🕊شهید #داوود_اسماعیلی درجریان یورش نیروهای اشغالگر آمریکایی به حرم امیرالمؤمنین در سال ۸۳ به عنوان مدافع حرم علوی در حرم حاضر شد و با گلوله مستقیمتانک آمریکایی ها در نزدیکی حرمعلوی بی سر به شهادت می رسد
@sangareshohadababol
به یاد شیر بیشه گمنام
دلسوخته ی غم ِ حضرت زهرا(س)
فرمانده ی جانباز و موسس
گردان خط شکن المهدی (عج)
🇮🇷لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع)
سردار شهید
سید محمد حسن حسنیان
شهادت: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۵
فکه ، عملیات سید الشهدا (ع)
صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)
@sangareshohadababol
گردان خطشکن المهدی (عج)
گردانی که ۸۷ نفر از نیروهای دلیرش به همراه فرماندهاش شهید حسن حسنیان، در عملیات سیدالشهداء به سال ۱۳۶۵ در خاکهای نرم و رملهای تفتیده فکه آرام گرفت و راوی رشادت و شجاعت مردان ضدزرهاش شد.
زبان قاصر است از روایت شیر بیشه گمنامی از فرمانده گردان المهدی.... تپه معروف شهدا، تنگه کوهک، قاسمآباد، دارخوین، دهلران، کردستان، حاج عمران، بازی دراز، ذوالفقاریه فاو، ام رصاص، کانی مانگا، بانه، جفیر، جزیره مجنون، مریوان، خرمشهر، آبادان و ماووت شاهد حماسه سرایی حسنیان بود. آری ! محمد حسن حسنیان چون ابا عبدالله الحسین(ع) با لبانی تشنه، چون اربابش ابوالفضل جانباز و چون علیاکبر ، اربا اربا شد.
@sangareshohadababol
هر انسانی
یک تولد دارد ؛ یک مرگ
و شهید تنها انسانی است
که مرگـش را هم
تبدیل به تولد میکند ...
۱۳ اردیبهشت ؛
سالروز ولادت و شهادت
فرمانده خطشکن گردان المهدی
لشکر۱۰ سیدالشهداء علیهالسلام
معروف به "شیر بیشه گمنام"
#شهید_محمدحسن_حسنیان
@sangareshohadababol
🔹سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۵ بود… همه خوشحال بودند از اینکه بعد از مدتها، قرار است به آغوش گرم خانوادههایشان برگردند و دیداری تازه کنند… همه در تب و تاب بازگشت به شهر بودند که ناگهان از سوی ستاد عملیاتی خبر آمد که:
بچهها! فرمانده گردان با شما کار دارد!
نیروها کم کم جمع شدند…
فرمانده گردان المهدی(عج) بلند شد، ایستاد میان بچهها و صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد:
بچهها! میدانم که همگی خستهاید و خوشحال هستید که بعد از چندین ماه به دیدن خانواده هایتان میروید، ولی دوست دارم قبل از رفتن، این آخرین سخنان من را بشنوید. به من خبر دادند که منطقۀ عملیاتی فکه به دست نیروهای دشمن افتاده و بچهها در آن منطقه احتیاج به نیروی کمکی دارند.
حالا اختیار با شماست. من هم رویم را از شما برمیگردانم. هرکس بخواهد، میتواند برود و هرکس به امر ولایت گوش جان میسپارد، بماند. حق انتخاب با شماست…
فرمانده هنوز رویش را برنگردانده بود که ناگهان صدای یکنواخت بچهها بلند شد:
حسین حسین میگیم میریم کربلا
هرچی بلا میخواد سر ما بیاد
در نیمه شب همان شب، عملیات انجام شد و عرش خدا به لرزه درآمد از آنهمه جانفشانی… روح آن عاشقان خدایی که چونان کبوتری در بند قفس تن بود، رها شد و غالبا آسمانی شدند و جام شربت شهادت را عاشقانه از دست مولا و سرورشان حسین بن علی علیه السلام سرکشیدند و به لقاءالله پیوستند…
در این میان، ترکشی هم چشمان زیبای فرمانده گردان المهدی (عج)؛ محمدحسن حسنیان را نشانه گرفت و او را نقش زمین کرد.
فرمانده به دوستانش گفت:
مرا طوری روی خاکها بگذارید که بچهها نبینند و روحیه شان تضعیف شود.
او همچنین تأکید کرد که: مرا اینجا نگذارید. مادر مریضم، چشم انتظار نماند…
بیسیمچی فرمانده که خودش هم زخمی شده و کنار فرمانده افتاده بود، مرتبا میگفت: چیزی نیست… خوب می شویم و می رویم سراغ خانواده هایمان…» اما فرمانده خوب می دانست که بازگشتی در کارش نیست و مسیر او به آسمان است.
هوا بارانی شد… فرمانده عطش داشت و مرتبا از بیسیمچی سراغ آب میگرفت. اما بیسیمچی که میدانست آب برای زخمهای فرمانده خوب نیست، امتناع میکرد.
به یکباره باران لطف الهی شروع به باریدن کرد…
حسن دهانش را باز کرده بود و به بیسیمچیاش میگفت: خدا عجب آبی برایمان فرستاد!
شب از نیمه گذشته بود…
دمادم صبح بود که یکباره آسمان روشن شد!
نوری از طرف راست حسن به سمت چپ بیسیمچی حرکت کرد
حسن نیمخیز شد، عرضه داشت: السلام علیک یا اباعبدالله و بعد سر خود را به زمین گذاشت و جان به جان آفرین تسلیم کرد…
چند روز پیش، فرمانده برای دوستان نزدیکش تاریخ و نحوۀ شهادتش را پیش بینی کرده بود!
بدن نازنین سردار اسلام محمدحسن حسنیان روزها در سرزمین گرم و سوزان فکه، زیر باران رگبار دشمن ماند و بعد از ۱۸ روز به آغوش خانواده بازگشت… بدنی که به خانواده اجازۀ دیدنش را ندادند…
🔹منبع: گنجینه – طرح کتاب زندگانی شهید نصرالله جورکش ،نویسنده: آقای مراد کاکاوند
ستاد کنگره شهدای لشکر ۱۰
@sangareshohadababol
ما را هم
از رزق آسمانیات
نمکگیر کن که عاقبتمان
به خیر شود و "شهادت"
همان عاقبت بخیری است...
پ.ن: "شهید محمدحسن حسنیان "
فرمانده گردان المهدی لشکر۱۰سیدالشهدا
درحال تقسیم تنقلات در بین نیروهایش؛
شهید حسنیان در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۵ در
۲۴سالگی در منطقه فکه به شهادت رسید.
#قاب_ماندگار
#قهرمانان_وطن
@sangareshohadababol
"أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى"
موقعیت گردان المهدی (عج)
لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا(علیه السلام)
صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)
@SeyedEbrahim_kasaeyan
@sangareshohadababol
هــزار سَـر ...
به فدای غباری از خاڪم
#وطن نباشـد اگـر ،
تن چه ارزشـــــی دارد
به هشت سال دفاع مقدسم سوگند
هـوای خاڪ مـرا #ثامن_الحجج دارد
#اعزام_به_جبهه
#مشهد_مقدس
@sangareshohadababol
افسران پیشرفت کشور
معلّمان، افسران سپاه پیشرفت کشورند. اگر حرکت عمومیِ پیشرفت کشور را به حرکت یک سپاه بخواهیم تشبیه بکنیم، افسران جوانِ این مجموعه عبارتند از معلّمان عزیز؛
مقام معظم رهبری
🏞️ #پوستر
@sangareshohadababol
پلاک نداشت ...
اصلا هیچ نوشته ای نداشت ...
امید وار بودم روی زیر پیراهنش اسمش را نوشته باشد...
نوشته بود : اگر برای خداست بگذار گمنام بمانم...
🌹🌷
#شهیدگمنام
#شهیدمظلوم
🇮🇷 @sangareshohadababol
✅ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوْمِ ٱلْجُمُعَةِ فَٱسْعَوْاْ إِلَىٰ ذِكْرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
🔺ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر گاه (شما را) برای نماز روز جمعه بخوانند فورا به ذکر خدا (به سمت مصلا) بشتابید و کسب و تجارت رها کنید که این اگر بدانید برای شما بهتر خواهد بود
(سوره مبارکه جمعه آیه ۹)
✳️ تصویری ماندگار از حضور آیت الله روحانی نماینده فقید ولی فقیه در مازندران و شهید آیتاللهسلیمانی نماینده فقید مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه وقت شهرستان بابلسر در جمع رزمندگان لشکر۲۵ کربلا دوران دفاعمقدس
🔺 منطقه عملیاتی دشت آزادگان و بستان - سال ۱۳۶۳
📸 این عکس در محل شهادت جمعی از خواهران شهیده خوزستانی که به دست بعثیون عراقی به شهادت رسیدند، گرفته شده است.
با حضور شهیدان احمد علیپور ، حمید اندوهگین ،مرحوم علی باقری ، مرحوم محسن کشوری ،سردار بهرام سعادتی، محمود رضایی و....
#نمازجمعه
#التماس_دعا
@sangareshohadababol
#کرامات_آقا_امام_حسین_ع
ملاعباس چاوش با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا آمدند، از او خواستند تا برایشان مداحی کند،رسیدند بالای سر امام حسین(ع)، به خود گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم.
دفترچه اش را باز کرد و اشعار علی اکبر(ع) آمد، و شروع کرد به خواندن. سفر اول کربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت:بس است،دیگر برویم استراحت کنیم.
در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین(ع) میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند.
امام حسین(ع) فرمود:ملا عباس! گفتم: بله آقا جان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟! گفتم: نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. گفتم: آن سه كار چيست آقا جانم؟
فرمودند: اولا، بدان كه هر كس زائر ما باشد، به ديدنش می رويم!
ثانيا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند، سلام حسين را به او برسان!
سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است كه آمدم به تو بگويم كه اگر دفعه ی ديگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،...
گفتم بله آقا؟ یک وقت ديدم بغض راه گلويشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقايت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ !فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟!
فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا(س) به كربلا می آيند؟!
📕کرامات الحسينيه،ج۲، ص۱۱
@sangareshohadababol
#صحیفه_سجادیه
#دعا در توبه و بازگشت
فَمَثَلَ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَضَرِّعا، وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ إِلَى الْأَرْضِ مُتَخَشِّعا، وَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ لِعِزَّتِكَ مُتَذَلِّلا، وَ أَبَثَّكَ مِنْ سِرِّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنْهُ خُضُوعا، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ مَا أَنْتَ أَحْصَى لَهَا خُشُوعا، وَ اسْتَغَاثَ بِكَ مِنْ عَظِيمِ مَا وَقَعَ بِهِ فِى عِلْمِكَ وَ قَبِيحِ مَا فَضَحَهُ فِى حُكْمِكَ: مِنْ ذُنُوبٍ أَدْبَرَتْ لَذَّاتُهَا فَذَهَبَتْ، وَ أَقَامَتْ تَبِعَاتُهَا فَلَزِمَتْ.
زارى كنان حضور تو ايستاده و به فروتنى ديده بر زمين دوخته و سر خود را به خوارى و زبوى پيش عزت تو فرود آورده و راز خويش را با تو بر زبان آورده با آن كه تو شماره آن را بهتر مى دانى، و از آن آلودگى بزرگ كه دچار آن شده و تو مى دانى، پناه به تو آورده و از آن كار زشت كه به حكم تو مايه رسوايى است، به زينهار تو در آمده است، گناهانى كه مزه آنها بگذشت و رفت و بزه آنها بر جاى ماند.
@sangareshohadababol
*🔷یاالله یا زهرا سلام الله علیها🔷👆
🔆بخـــــوان 🍀#فراز ۴۴ #جوشن_صغیر 🍀
🌼به نیت رفع موانع ظهور مولا صاحب عصر🤲
🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»*
🇮🇷 @sangareshohadababol
تاریخ تولدت مهم نیس
تاریخ تبلورت مهمه
اهل کجابودنت مهم نیس
اهل و بجابودنت مهمه
منطقه زندگیت مهم نیس
منطق زندگیت مهمه
وگذشته زندگیت مهم نیس
امروزت مهمه که
چه گذشته ای واسه فردات میسازی
#جملات_زیبا
🇮🇷 @sangareshohadababol
📷زندگی کن برای مهدی (عج)
شهیدمدافع حریم انقلاب اسلامی حاج حمیدرضا اسدالهی
📡
🇮🇷 @sangareshohadababol
🌷 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
✍ زیاد استغفار کنید در خانه ها و مجالستان ، سر سفره ها و در بازارهایتان و در مسیر رفت و آمدهایتان و هر جا که بودید (استغفار کنید) ، چرا که شما نمی دانید آمرزش خداوند چه زمانی نازل می شود.
📚 مستدرک الوسائل ، ج ۵ ، ص ۳۱۹
🆔 @sangareshohadababol
💌#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم سجاد دهقان
♨️هدیهی چادر
☘همسر شهید نقل میکند: آقاسجاد ارادت ویژهای به حضرت زهرا علیهاالسلام داشت. روز تولد حضرت زهرا، سجاد مثل همیشه با روی خندان از سرِ کار آمد. بعد از چنددقیقه گفت: خانم اشکال نداره؟ تو راضی هستی که من هدیهای که پادگان برای روز زن داده است، به بنده خدایی بدهم که لازم دارد؟
❤️گفتم: نه! چه اشکالی دارد؟ من از خُدامه. من تازه چادر گرفتهام؛ فعلاً لازم ندارم. آن روز نپرسیدم چادر رو برای چه کسی میخواهی تا اینکه بعد از شهادتش، یکی از دوستانش به من گفت موضوع چه بوده است. گفت در دانشگاه یک دخترخانم بوده که حجاب خوبی نداشته است. سجاد به دوستش میگوید برو با این خانم صحبت کن چرا حجابش این طور است!
☘سجاد بدلیل حیای زیاد خودش با دخترخانم حرف نمیزند. دخترخانم هم گفته بود بدلیل مشکلات مالی نمیتوانم چادر تهیه کنم. اتفاقاً همان روز چادر را به ما هدیه دادند. سجاد آن روز چادر را میبرَد برای این خانم و خداروشکر از آن روز تا حالا استفاده میکند.
🇮🇷 @sangareshohadababol