بار ها از حسن شنیده بودیم که میگفت: بالاترین پاداش برای من، لبخند رضایت رهبره. یه بار امام خامنه ای(حفظه الله) برای بازدید از پروژه ای اومده بودند. مسئولیت پروژه به عهده ی حسن بود، آقا به حسن فرمودند: تهرانی مقدم به هر قول و وعده ای که به ما داده، وفا کرده و ندیده ام وعده ای بدهد و به آن عمل نکند... بعد هم آقا پیشانی حسم رو بوسیدند.❤️🍃
#شهیدحسنطهرانیمقدم
#خاطره_شهدا
🆔 @koolebar_esf
🌱 #شـهـــیـــدانـــه
✍مردم سعی کنید که با عمل صالح انجام دادن
و با کمک کردن به افراد ضعیف
و با یاری دادن امام امت آخرت را برای خود بخرید!
تا انشاءالله خداوند شماها را از کسانی قرار دهد که اعمالشان دست راست آنها باشد
و جزء بهشتیان باشید انشاءالله...
#شهیدحسینلقمانی🍃
🆔 @koolebar_esf
•🕊🌿•
پروازکردنسختنیست...!
عاشقکهباشیبالتمیدهند؛
ویادتمیدهندتاپروازکنی..
آن هم عاشقانه!🌱
🆔@koolebar_esf
خاطره ای از #شهدای_گمنام
#خاطره_شهدا
توی گرمای ۴٠ الی ۵٠ درجه ی تابستونِ جنوب و حتی موقع خواب آستین بلند میپوشید. حمام هم که میرفت لباس آستین بلندش رو در نمیآورد، شبها که برا نماز شب بلند میشد، توی دعا میگفت: خدایا قدیما رو بی خیال شو...شده بود معمایی برا خودش. تا اینکه تیر قناسه خورد توی پیشونی اش بعد از عملیات وقتی آوردنش عقب، آستینش رو بالا زدم و دیدم روی ساعد و بازوش خالکوبی بود
🆔 @koolebar_esf
اى كـه در ماتـمت، دل پر از غَــم شده..
قامــت آسِـمان، از غَــمت خَم شـده!
بخـوان نَــماز، كه خـود دل از وضـو برفـت
كه حَلـقه ها، بر تـن پاكـت فـرو بـرفت:)!💔
#شهادت_امام_کاظم
#مناسبتی
🆔@koolebar_esf
🔴فرازی از وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید🕊
من سید حسن، بچه تهران و از لشکر حضرت رسول ص هستم
پدرو مادر عزیزم، شهدا با اهل بیت ع ارتباط دارند؛ اهل بیت ع شهدا را دعوت میکنند
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم وجنازه ام هشت سال و پنج ماه و بیستوپنج روز دیگر درمنطقه میماند.
بعدازین مدت جنازه ام پیدا میشود آنگاه که دیگر امام خمینی در میانتان نیست.
این اسراری است که ائمه ع بمن گفتند و من بشما میگویم.
به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم ؛ به آنان بگویید که مارا فراموش نکنند...
(دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان (دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان رسید و کاملا آن وصیتنامه درست بود)
☘️به نقل از سردار حاج حسین کاجی
#خاطره_شهدا
🆔 @koolebar_esf
بهشگفٺم:
«چرایه طورلباس نمےپوشے
ڪھدرشأنوموقعیٺاجٺماعیٺباشه؟
یھڪمبیشٺرخرج خودٺڪن.
چراهمشلباساےسادھ وارزونمےپوشے؟
ٺوڪه وضعٺ خوبه».
-گفٺ:«ٺوبگوچراباید
یه چیزایي داشٺہ باشمڪه
بعضیا حسرٺداشٺناوناروبخـورن؟ چرابایدزرقوبرقدنیاچشمام
روڪورڪنه؟ دوسٺدارم
مثل بقیه مردمزندگےڪنم».🌿
#شَھیدهاعظَمشَفاهی
#خاطره_شهدا
🆔 @koolebar_esf
#شهیدمهدیزینالدین| #خاطره_شهدا
از ۴ دانشگاه فرانسه برا شهید زین الدین دعوتنامه اومد. یه شب رفت تهران تا با دوستش که از پاریس اومده بود، مشورت کنه ببینه چه چیزایی برا تحصیل نیازه تا با خودش ببره. دوستش گفت: من ٣ ساله که توی پاریس درس میخونم. یه روز رفتم خدمت امام خمینی(ره) ایشون فرمودند: برگردید ایران، اونجا بیشتر به وجودتون نیازه... آقا مهدی تا این رو شنید از رفتن به پاریس منصرف شد. موند ایران و با شرکت در تظاهرات، برا پیروزی انقلاب تلاش کرد..🌱
••
🆔 @koolebar_esf
#شهیدجوادعنایتیبیدگلی| #خاطره_شهدا
هر کاری بهش می گفتند انجام می داد و گلایه نمی کرد. به من هم می گفت: اگه یه روز بهت گفتن فلان جارو جارو کن، باید خوشحال باشی که لیاقت نصیبت شده تا برای نیروهای امام حسین ای وبسیجی ها کار کنی... توی وسایل جواد یه سری قبض آب و برق که متعلق به خونه های خرمشهر و آبادان بود، دیدم بعدها فهمیدم اون قبض ها مربوط به خونه ی خانوادهها های محرومه، که جواد پرداخت می کرده
••
🆔 @koolebar_esf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
پروازکردنسختنیست...!
عاشقکهباشیبالتمیدهند؛
ویادتمیدهندتاپروازکنی..
آن هم عاشقانه!🌱
|🔰سنگررسانه|
🆔@koolebar_esf
🌿خاک بالین رسول الله همه حِرز شفاست
حرز شافی بهرجانِ ناتوان آورده ام
گوهر دریای کاف و نون، محمّد کز ثناش
گوهر اندر کلک و دریا در بنان آورده ام
#عید_مبعث
🆔 @koolebar_esf
- وقتی سوال می شود از بهترین رسول
- از نام تو چه پاسخی آیا صحیح تر .. ؟🌿
#مبعث_پیامبر
🆔 @koolebar_esf
سنگَرِرِسآنه🪖
- عزت امت تو در گرو وحدت توست .. - وحدت امت تو پیروی از عترت توست .. !
- طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست ..
- در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست .. 💚
#عید_مبعث
🆔 @koolebar_esf
#مبعث_رسول_اکرم صلّى الله عليه و آله و سلم
پيامبراكرم (ص) ميفرمايند:
إنّما بعثت لأتمّم مكارم الأخلاق؛
من مبعوث شدم تا فضائل اخلاق را به كمال رسانم.- نهج الفصاحه 🔰|سنگر رسانه| 🆔 @koolebar_esf
•💚🌿•
خاطره ای از #شهیدجلالالدینموفقیامی
#خاطره_شهدا
عید نوروز بود و میخواستیم برا جلال الدین لباس نو بخریم، اما قبول نکرد. من ناراحت شدم و گفتم: چرا قبول نمیکنی؟ گفت: افراد زیادی هستند که توانایی خرید لباس ندارند. شما برید برا من لباس بخرید و اون رو بدین به نیازمندان؛ لباسهای من خوب هستند و لزومی نداره که لباس نو بخرم...
#ایثار
🆔 @koolebar_esf
خاطره ای از #شهیدمحمدحسنفایده
#خاطره_شهدا 🌱
یه روز که آمدم خانه دیدم چشماش سرخ شده کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب هم توی دستش بود. بهش گفتم:گریه کردی؟یه نگاه بهم کرد و گفت:راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی میشه؟ یه مدت بعد، برا گروه خودشون یه صندوق ساخته بود و به دوست هاش گفته بود:هر کس غیبت کنه باید ۵۰ تومان بندازه توی صندوق، باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه
🆔 @koolebar_esf
••♥️☘️
خاطره ای از #شهید_غلامعلی_پیچک
#خاطره_شهدا
شهید پیچک میگفت: دو تا از دوستانم توی سنگر نشسته بودند و هی میگفتند: پیچک بیا توی سنگر بیرون خطرناکه... منم گوشم بدهکار نبود و داشتم آر پی جی میزدم. یهو حس کردم یه گلوله توپ زیر پام خورد و ترکید. میشنیدم که یکی گفت: پیچک پودر شد... چند دقیقه بعد که گرد و خاک فرو نشست تا منو دید با تعجب گفت: سالمی؟ ترکش نخوردی؟ یهو نگاهم افتاد به دوستام که توی سنگر بودند. دیدم هر دوتاشون شهید شدند. فهمیدم تا وقتش نرسیده هیچ اتفاقی برام نمی افته.
🆔 @koolebar_esf
📃برشی از کتاب آرام جان؛ شهید محمدحسین حدادیان به روایت مادر؛
صبح روز ۱۷ شهریور ۵۷، صفیه یواشکی آمد دنبالم. پشت در حیاط که رسیدم مادرم از طبقه بالا مچمان را گرفت. پرسید: “کجا؟ کجا؟” صفیه من من کرد. می دانست مادرم مخالف سرسخت است. گفتم: “داریم میریم میدون ژاله.” تا این حرف را زدم مامان جمیله شروع کرد به داد و بیداد: “از کی پیاز هم شده قاتی میوه ها؟ قلم پاتو می شکنم اگه از چارچوب در بذاری بیرون. مگه اونجا جای بچه هاست؟” خبر نداشتیم آنجا چه خبر است. چو افتاده بود مردم تجمع می کنند. حق به جانب گفتم: “آخه آقاخمینی گفته!”
_رب و ربت رو میارن جلو چشمت بچه!
تا مامان جمیله گره چادرش را دور کمر سفت کرد، فهمیدیم هوا پس است. صفیه زود خودش را گم و گور کرد. من هم دویدم داخل خانه.
تا نزدیک ده صبح دندان به جگر گرفتم. دلشوره ولم نمی کرد. با جلوی پیراهن، خودم را باد می زدم. مامان جمیله سینی چای را گذاشت جلوی بابا و رفت توی آشپزخانه. فکر حضور در میدان ژاله مثل راه رفتن با کفش پاشنه بلند توی مغزم صدا می کرد. زیرچشمی مامان جمیله را پاییدم. گرم بارگذاشتن آبگوشت بود. پدرم که حواسش رفت پی فیلم دیدن، فلنگ را بستم.
♦️•سالروز شهادت شهید محمد حسین حدادیان•
#خاطره_شهدا
#شهیدمحمدحسینحدادیان
#سالروز_شهادت
🆔 @koolebar_esf
مــــــــــــــرگ
پـایـانکسینیست
کـــــــــــــــــه
عـاشـقبـاشـد...!
#شهادت|#شهیداحمدکاظمی
🆔 @koolebar_esf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ها !
هر کی بہ ھرجا رسید، از رفیقِ خوب رسید :))🌸
- حآج حسین یکتا
#راهیاننور
🆔 @koolebar_esf