#خاطرات_شهید
شهید همیشه روی آمادگے جسمانے خودشون ڪار میکردن هر روز به پیاده روی و ورزش مے پرداختند از ایشون پرسیدیم ڪه حاج آقا شما چرا انقدر ورزش مے کنید ڪه شهید فرزانه در پاسخ به ما گفتند: ما اگر اعتقادمون اینه امام زمان (عج) به سرباز نیاز دارند باید ورزش ڪنیم و از آمادگے جسمانے برخوردار باشیم چون آقا سرباز تنبل نمے خواهند.
#سردار_شهید_رضا_فرزانه🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 #خاطرات_شهيد_چمران بہ روایت غاده جابر قسمت:
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:6⃣3⃣
🍃از همه سخت تر روزهای جمعه بود .هر کس می خواهد جمعه را با فامیلش باشد و من می رفتم بهشت زهرا که مزاحم کسی نباشم .احساس می کردم دل شکسته ام ، دردم زیاد ، و به مصطفی می گفتم: تو به من ظلم کردی .
از لبنان که آمدیم هرچه داشتیم گذاشتیم برای مدرسه .در ایران هم که هیچ چیز .بعد یک دفعه مصطفی رفت و من ماندم کجا بروم ؟شش ماه این طور بود ، تا امام این جریان رافهمیدند .خدمت امام که رفتیم به من گفتند: مصطفی برای دولت هم کار نکرد.هرچه کرد به دستور مستقیم خودم بود و من مسئول شما هستم.بعد بنیاد شهید به من خانه داد. خانه هیچی نداشت ."جاهد" یکی از دوستان دکتر، از خانه خودش برایم یک تشک ،چند بشقاب و... آورد تا توانستم با پدرم تماس بگیرم و پول برایم فرستادند .به خاطر این چیزها احساس می کردم مصطفی به من ظلم کرد . البته نفسانی بود این حرفم .بعد که فکر می کردم ، می دیدم مصطفی چیزی از دنیا نداشت ، اما آنچه به من داد یک دنیا است .مصطفی در همه عالم هست ، در قلب انسان ها .
🍃یادم هست یک بار که از ایران می آمدم ، در فرودگاه بیروت یک افسر مسیحی لبنانی با درجه بالا وقتی پاسپورتم را که به نام"غاده چمران" بود دید ،پرسید: نسبتی با چمران داری ؟گفتم: خانمش هستم. خیلی زیر تاثیر قرار گرفت ، گفت: او دشمن ما بود ، با ما جنگید ولی مرد شریفی بود. بعد آمد بیرون دنبالم .گفت: ماشین نیامده برای شما ؟ گفتم: مهم نیست.خندید و گفت: درست است ،تو زن چمران هستی !وگاهی فکر می کرد به همین خاطر خدا بیش تر از همه ،از او حساب می کشد ،چون او با مصطفی زندگی کرد ، با نسخه کوچکی از امام علی علیه السلام .همیشه به مصطفی می گفت: توحضرت علی نیستی .کسی نمی تواند او باشد.فقط حضرت امیر آن طور زندگی کرد و تمام شد.و مصطفی هم چنان که صورت آفتاب خورده اش باز می شد و چشم هایش نم دار ،می گفت: نه ، درست نیست ! با این حرف دارید راه تکامل در اسلام را می بندید .راه باز است .پیامبر می گوید هر جا که من پا زدم امتم می تواند، هر کس به اندازه سعه اش .
🍃همه جا مصطفی سعی می کرد خودش کم تر از دیگران داشته باشد ، چه لبنان ، چه کردستان ، چه اهواز . لبنان که بودیم جز وسایل شخصی خودم چیزی نداشتیم .در لبنان رسم نیست کفششان را در بیاورند و بنشیند روی زمین.وقتی خارجی ها می آمدند یا فامیل ، رویم نمی شد بگویم کفش در بیاورید .به مصطفی می گفتم: من نمی گویم خانه مجلل باشد ،ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمانان چیزی ندارند ، بدبختند.مصطفی به شدت مخالف بود،می گفت: چرا ما این هم عقده داریم ؟چرا می خواهیم با انجام چیزی که دیگران می خواهند یا می پسندند نشان بدهیم خوبیم ؟این آداب و رسوم ما است ،نگاه کنید این زمین چه قدر تمیز است ، مرتب و قشنگ !این طوری زحمت شما هم کم می شود ،گرد و خاک کفش نمی آید روی فرش .از خانه ما در لبنان که خیلی مجلل بود همیشه اکراه داشت ...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_وچهل_ششمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 28 📿 29 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_934_900)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
✾طرح تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے✾
401
✨ڪلام حق امروز هدیہ به روح✨
✾شهید،⇦ #مصطفی_صدرزاده
🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
من از آن روز
ڪہ در بند تـــــوام آزادم...
پادشاهم
ڪہ بہ دست تـــــو اسیر افتادم...
#شهید_عبدالصالح_زارع
#صبحتون_شهدایے🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🌷تبریک به لب ز ره منادی آمد
🌷که ایّام سرور و فصل شادی آمد
🌷یعنی علی النقی امام هادی
🌷با علم رضا، جود جوادی آمد
#میلاد_امام_هادی (ع) مبارک🌺
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهدا
گردان مرتضے به گردان لوطیها
معروف بود. هر یک از فرمانـدهانِ
گردانها کہ به دلایلے نیروهایشان را
رد مے ڪردند، آنها به این گردان
مے فرستادند. علیرغم شیطنتهاے
رزمندگان این گردان، یکے از بهترین
گردانهای خط شڪن بودند.
این گروه درصبحگاه و آموزشے
شرڪت نڪرده و نامنظم بود.
قبل از آغاز عملیات والفجر یڪ،
چندتن از فرماندهان شکایت گردان
مرتضے را بہ شهید نجفی رستگار
مے برند حاج کاظم گفت: ازشنیدن
این سخنان ناراحت شدم ومرتضے را
خواستم که برای توضیح بیاید.
اولباس رزم مرتب وپوتین بهپا نمیکرد
لباسش را برروی شلوارمےانداخت
وبایک کتانےگردانش رافرماندهےمیکرد.
یک ربع بعد با همان نوع پوشش به اتاق فرماندهے آمد و گفت:
سلام علیکم حاج آقا
با دلخوری و صدای بلند شروع
به اعتراض کردم و گفتم :
«این چه وضع گردان است
همه از گردان شما ناراضیند
و شکایت دارند…»
مرتضے تا انتهاے صحبتها آرام
بوده و به سخنانم گوش می داد.
وقتی حرفهایم تمام شد
جلوترآمد و گفت:
داداش! بسیجےاز مسجد آوردن
هنر نیست اگر از کوچه و خیابان
بسیجےرا به جبهه آوردی هنر است.
اگر از من ناراضے هستید حکمم
را تحویل مےدهم
حاج کاظم گفت: با حرف مرتضی
گویے از خواب غفلت بیدار شدم
و کمی آرام گرفتم....
✍راوی: شهیدکاظم نجفی رستگار
📎پ ن : فرمانده گردان حضرت قاسم
لشکر۱۰سیدالشهـدا
#شهید_مرتضی_زارع_دولابی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 #استوری 📱#پیشنهاددانلود👆
| #کــلامشــهید^'📜' |
『🌸』
هـمـه رفـتـنـی انـد✌🏻
چـقـدر خـوبـه کـه🌱
زیـبـا بـریـم...🕊
『🌸』
|🌷| #شهید_رسول_خلیلی
|💚| #مدافع_حرم
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#شهیدمصطفی_چمران:
نهیب مردانگی و شرف،
لحظه ای که مرد را از نامرد
تشخیص میدهند،
من #آزاده_ام،
من ازجهان دست شسته ام،
من از مرگ وحشتی ندارم
و با بساطت به آغوش مرگ
فرو می روم.
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
هی نگاهت بڪنم،
گم بشوم در چشمت
گم شدن در
شبِ چشمان تو
پیدا شدن است...
#فرازے_از_وصیـت_نامہ: دوست دارم اگر شهید شدم ؛ پیڪری نداشتہ باشم از ادب دور است ڪہ در پیشگاه سیدالشهدا با تنے سالم و ڪفن پوش محشور شوم...
#شهید_مرتضی_عبداللهی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊