eitaa logo
سنگرشهدا
7.4هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
3هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تابلویی زیباتر از این تصویر برای یک ذاکرِ امام‌ حسین (ع) نمیشه ترسیم کرد ... سید چقدر با هیبت داره میخونه ... ایستاده ؛ سربند به سر؛ کوله پشتی بدوش حمایل بسته ، احرام سبز سپاه به تن چفیه‌ عزت دور گردنش انداخته و دست رو بیخِ گوش گذاشته و شش دونگ صدا رو رها کرده و با همه وجود فریاد میزنه : میروم مادر که اینک کربلا می‌خواندم از دیار دور یار آشنا می‌خواندم ... اون چیزی که در این عکس عجیبه ، رزمنده‌هایی هستند که تویِ بار کامیون سرشون را  روی دست‌هاشون گذاشتند و دارند گریه می‌کنند ... کدوم مداح رو سراغ دارید که توی فضا باز و اون هم بدون بلندگو بتونه اینقدر مجلس گرمی داشته باشه ..! سیدعلی در ۶۴/۱۱/۲۴ در شهر فاطمیه (فاو) و در ایام‌فاطمیه به مزدش رسید و بی‌غسل وکفن در گلزار شهدای بهشت زهرا در خاک آرمید... ۲۷ ۱۳۶۳ ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
.. گناهكارانى كه موفق به بازگشت و توبه‌ی واقعى شوند، و خود را در ظل عنايات و بخشش خداوندى از گناه پاك كنند، ضمير و روحشان آزاد خواهد شد. و ديگر در خود احساس ننگ و حقارت نمى كنند. به طورى كه گوئى هرگز به گناه آلوده نشده بودند. چنانچه پيغمبر اكرم (ص ) فرموده : "التّائِبُ مِنَ الذَّنْب كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه" يعنى كسى كه از گناه توبه واقعى نمايد، همانند كسى است كه اصلا گناهى نكرده است. @sangarshohada
❤ نقشہ را تا مے زنم و جهان را توے جیبم مے گذارم تو فقط چند سانتیمتر از من دوری... 😔 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
بچه ها علاقه خاصے به علے داشتند و او به «علی شفاعت» معروف بود. چون دوستانش به یقین میدانستند او شهید خواهد شد. علی امام جماعت بود. پس از نماز با چشمانے پر از اشک رو به بچه ها گفت: بچه ها از فردا من امام جماعت شما نیستم. 😔 بچه ها گفتند: چرا؟ گفت: صبر کنید میفهمید. دعای کمیل را علے و مجتبی خواندند. روز بعد به سوے میدان مین در اطراف سنگر رفتند. ساعت ۷ الے ۸ بود کھ صدای مهیبے بلند شد علی و مجتبی را غرق در خون دیدیم. از چهره اش نور مےبارید.💔 ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
با دستِ بسته است ؛ ولی دست بسته نیست ... برادر حسین‌ احمدی ، نظاره می‌ ڪند پیڪر شهیـدی را ڪه پـس از ۱۲ سال چـهره نمایانده است . دست‌ ها و پاها با سیم تلفن بسته شده و در غـربت وَ مظلومیـت بی‌ مانندی به احتمال‌ قوی زنده‌به‌گور گردیده است. این معامله‌ای است که بعثی‌ها با بسیاری‌از بسیجیان و پاسداران‌مظلومِ گرفتارشده در حلقهٔ محاصره‌ی فڪه ڪردند ... اردیبهشت ۱۳۷۳ ارتفاع ۱۱۲، شمال فکه عکاس : احسان رجبی ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
تمامِ فکر و ذکرش شده بود « حسین » ... (از راست نفر اول) شهادت : ۴ دی ماه ۱۳۶۵ منطقه عملیاتی اروندرود عملیات کربلای ۴ ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 12 📿 13 📿 14 📿15 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 صلوات‌های ختم شده⇩⇩⇩ ( )
❤️ دردِ بے درمان شـنیدے؟ حالِ مـن یعـنے همـین! بے تو بودن،درد دارد مے زند مـن را زمـین 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
این روزها که عطرِ کربلا پیچیده در کوچه‌ پس‌ کوچه‌های شهر دلم بیشتر هوایی‌تان می‌شود... پروانگی بر گِرد حسین فاطمه (س) گوارای‌ وجودتان ... @sangarshohada 🕊🕊
توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه.... نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با رنـگ بشـه... هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید... بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده.... ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
به یاد رباب مادری خواهم کرد در آغوش گرم چادرم سرباز تربیت خواهم کرد ... ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بہ نفس هـای تو بند است مرا هـر نفسی سایہ ات ڪم نشود از سرمان ، حضـرتِ یار😍 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
●وقتی آن شب فراموش نشدنی هزینه تعویض موکت فرسوده کف اتاقش درنخست وزیری راکه مبلغی ناچیز (2500تومان) شده بودنپذیرفت و توضیح میخواست گفتم: شمانخست وزیرید! ‌●شخصیت هایی ازداخل وخارج به دیدنتان می آیند. لابداین مقداراصلاح وهزینه به مصلحت بود. وانگهی هرچند انقلاب شده وشکل حکومت وشیوه خدمت تغییریافته اماضرورت زمان نمیشناسدو... ‌●شهیدرجایی که فکرمیکردشایدمقصودش راخوب درک نکرده ام بانگاهی نگران ونافذ گفت: من چگونه نخست وزیری باشم که روی موکت باکفش راه بروم اماباشند مردمی محروم که چیزی نداشته باشندروی آن بخوابند! من اگر بخواهم فارغ از دنیای محرومان جامعه بااین وسایل و امکانات رفاهی زمامداری کنم سخت اشتباه کرده ام! نه برادر! من بامحرومیت انس وعادت دارم. دوستدارم وقتی شب سربه بستر میگذارم نباشند محرومانی که من ازحال آنها غفلت کرده باشم... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
♦️خاطرات کوتاه ازشهید باهنر 1.فهمیده بود پدر در خرج تحصیل محمدرضا مانده، کسی نمیدانست <محمدجواد> این پول هاراچطور پس انداز میکند وبرای مخارج برادر می‌فرستد. اما... خداکه میدانست. ذخیره کرایه تاکسی وبه جایش 2ساعت پیاده روی، غذاهم که! میشدگاهی نخورد... 2.چپ و راست، می رفتند و می آمدند که باهنر با بچه کمونیست ها میگردد، وقتی با آن جوان کمونیست میدیدنش که شوخی وخنده میکنه... حاج آقا درشأن شما نیست که با اینها باشید! دست گذاشته بود روی شانه های طرف وگفته بود: هنر این است که اینها را به راه بیاوریم که اگر نتوانستیم همه ی جوانهای مارا کمونیست میکنند...! 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
●آمده بود مهمانی سر سفره هم نشسته بود اما دست به غذا نمی زد زن دایی پرسید : محمدعلی! مگر گرسنه نیستی؟ ●همانطورکه سرش پایین بود جواب داد: میتوانم خواهشی از شما بکنم!؟ میشود چادرتان  را سرتان بکنید؟ آن روز یازده و دوازده سال بیشتر نداشت... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|﷽|• . کارتان را برای خدا نکنید بــرای خــدا کـار کــنید ... فرقش فقط در همین اندازه است که ممکن است حسین( ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای خدا... 💫 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
﷽ باید باشی تا طعمِ جمعه های تقویم عوض شود.. 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|﷽|• . مردم ما از کمبود ها و کسری ها گله ندارند آنچه مردم را می آزارد و صدایشان را در می آورد سو استفاده از بیت المال است...💔 🌷 . ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
• خواندن شده بود کار هر روزش... شلمچه بود که چشماش مجروح شد. کم کم  بیناییش رو از دست داد، با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک .. باضبط صوت هم زیارت عاشورا گوش می داد هم روضه.... توی ماه محرم حالش خراب شد. پدرش می گفت : « هرروز می نشستم کنار تخت برایش زیارت عاشورا می خواندم... اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خواندیم... 10 صبح بود که از من پرسید: بابا! حرّ چه روزی شهید شد؟ گفتم: روزعاشورا... گفت:  دعاکن من هم امروز حٌرّ امام حسین بشم... ظهر که شد، گفت: بابا! بی قرارم... بگو مادر بیاد... بعد هم گفت: برایم سوره ی بخون، سوره ی امام حسین(علیه السلام)... شروع کردم به خوندن ... به آیه «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» که رسیدم، خیلی گریه کرد.. گفت: دوباره بخوان... 13 یا 14 بار براش خواندم... همین جورگریه می کرد... هنوز سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه... گفت: بابا! مادر نیومد؟  گفتم: نه هنوز گفت: پس خداحافظ قرآن رو گذاشتم روی میز برگشتم انگار سالها بود که جون داده... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊