eitaa logo
سنگرشهدا
7.1هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
حدود بیست روز مانده به ، شبی بعد از جمع کردن سفره ی شام، متوجه اسماعیل شدم که کیسه نایلون سیاهی برداشت و از چادر خارج شد.. چند روزی بود که رفتارش عجیب و غریب شده بود، کلا کم حرف بود ولی این چند روز، خیلی کم حرف تر شده بود، تو خودش بود ..... وقتی کمی از چادر دور شد، افتادم دنبالش، تقریبا از اردوگاه دور شده بودیم؛ با فاصله ی زیادی دنبالش بودم.... کمی آنطرف تر نور کم سوئی دیده می شد، اسماعیل هم درست به طرف همان نور می‌رفت. فکرم مشغول بود!!!! اونجا کجاست؟ کیا اونجا هستند؟ اسماعیل چه قراری با اونا داره ؟ و ..... کم کم نزدیک نور که شدیم احساس کردم چادر، خیمه ای کوچک است.. بله وقتی نزدیکتر شدیم دیدم، یه چادر هست و اسماعیل رفت تو چادر ..... آرام آرام به طوری که صدای پاهامو نشنوه نزدیک چادر شدم، بالای ورودی چادر علم کوچک سیاهی زده بودند .... تا نزدیک شدم، دیدم هیچ کس نیست جز اسماعیل ..... ابتدا مشغول نماز شد، تنها دو رکعت، سپس زیارت عاشورا با سوز و گداز و گریه .... بعد دیدم فلاسک کوچکی در آورد و برای خودش یه چایی ریخت و با دو عدد خرما میل کرد، سپس زیارتنامه ی حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را زمزمه کرد و اشک ریخت، منم بیرون از چادر به حال و روز اسماعیل غبطه می‌خوردم و اشک می ریختم... 🏴 اما عشقش، اینجا بود که بعد از زیارت نامه، چند بیت مرثیه خوانی کرد و شروع به سینه زنی کرد... فقط می‌گفت: ننم لای لای ننم لای لای سینسی درده گلن لای لای نتونستم خودم نگه دارم بلند بلند گریه کردم و قدرت رفتن به محفل اسماعیل را نداشتم، احساس می‌کردم ملائک در این مجلس بی ریا شرکت کردند ..... وقتی صدای گریه مرا شنید فرمود: کیمسن داداش؟! آنامین عزاسینا گلمیسن؟ خوش گلمیسن، منیم آنام غریبدی, بیکسدی، مظلومدی... گفت و گفت و گریه کرد ..... رفتم داخل خیمه ی فاطمی و بر خاکش بوسه زدم و گفتم: اسماعیل فدایت شوم می‌گفتی با دوستان یه مجلس با شور و حالی برگذار می‌کردیم... 😭یعنی با حال تر از این مجلس!؟ 🌹 اسماعیل نادری در عملیات بدر با شهید آقا مهدی باکری آسمانی شد... ✍بازمانده 📎پ ن : مربی آموزش نظامی لشکر آسمانی ۳۱ عاشورا و سکاندار قایق آقا مهدی باکری🌷 @sangsrshohada 🕊 🕊
قهرمانان آماده‌ی نبرد می‌شوند ... خوزستان ۱۳۶۳ کفیشه ، کنار رود کارون آموزش آرپی‌جی زن‌های گردان‌امام‌حسن(ع) از لشکر امام‌حسین (ع) قبل از عملیات بدر عکاس : مرتضی اکبری @sangarshohada 🕊🕊
چه خوش رفتند رندان طریق عشق از آب گذشتند به آسمان رسیدند..! خوزستان ۱۳۶۳ منطقه هورالهویزه شط علی به طرف الصخره محور لشکر۱۴ امام حسین (ع) گردان حضرت ابوالفضل (ع) به فرماندهی شهید مسعود شعرباف عکاس : مرتضی اکبری @sangarshohada 🕊🕊
به یاد پهلوان سعید که در سن ۷سالگی بازوبند پهلوانی کشور را از آن خود کرد! و در سن ۱۵ سالگی مدال پرافتخار شهادت را ... @sangarshohada 🕊🕊
سَرِ ما درد می‌کُند به جُنون ... اسفند ۱۳۶۳ ؛ هورالهویزه انتقال مهمات به منطقه درگیری @sangarshohada 🕊🕊
ما زمانی با شهیدان بوده‌ایم غرقِ خون جسمِ رفیقان دیده‌ایم ... در جبهه تنها کاری که از دست بچه‌ها برای آنانکه در خط شهید شده بودند، بر می‌آمد این بود که رو به قبله بخوابانندشان و پتویی روی آنان بکشند و اگر برادری به سختی مجروح می‌شد و آخرین نفس‌هایش را می‌کشید، دوستان مثل پروانه گِردش حلقه می‌زدند، یکی سرش را شانه می‌زد، یکی گرد و غبار از صورتش می‌زدود و دیگری لباسش را مرتب و عطرآگین می‌کرد و خلاصه همه سعی داشتند او را برای حضور در پیشگاه حق تعالی آماده کنند. اسفند ۱۳۶۳ ، خرمشهر جاده هورالهویزه انتقال پیکر قهرمانان و مجروحین عملیات به پشت جبهه عکاس : سعید صادقی @sangarshohada 🕊🕊
بیانات ساعاتی قبل از : "هر گاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند اگر از یک دسته بیست و دو نفری، یک نفر بماند باید همان یک نفر مقاومت کند و اگر فرمانده شما شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم که این وسوسه شیطان است فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است." iD➠ @sangarshohada 🕊
قهرمانان آماده‌ی نبرد می‌شوند ... خوزستان ۱۳۶۳ کفیشه ، کنار رود کارون آموزش آرپی‌جی زن‌های گردان‌امام‌حسن(ع) از لشکر امام‌حسین (ع) قبل از عملیات بدر عکاس : مرتضی اکبری @sangarshohada 🕊🕊
ما زمانی با شهیدان بوده‌ایم غرقِ خون جسمِ رفیقان دیده‌ایم ... در جبهه تنها کاری که از دست بچه‌ها برای آنانکه در خط شهید شده بودند، بر می‌آمد این بود که رو به قبله بخوابانندشان و پتویی روی آنان بکشند و اگر برادری به سختی مجروح می‌شد و آخرین نفس‌هایش را می‌کشید، دوستان مثل پروانه گِردش حلقه می‌زدند، یکی سرش را شانه می‌زد، یکی گرد و غبار از صورتش می‌زدود و دیگری لباسش را مرتب و عطرآگین می‌کرد و خلاصه همه سعی داشتند او را برای حضور در پیشگاه حق تعالی آماده کنند. اسفند ۱۳۶۳ ، خرمشهر جاده هورالهویزه انتقال پیکر قهرمانان و مجروحین عملیات به پشت جبهه عکاس : سعید صادقی @sangarshohada 🕊🕊
بیانات ساعاتی قبل از : "هر گاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند اگر از یک دسته بیست و دو نفری، یک نفر بماند باید همان یک نفر مقاومت کند و اگر فرمانده شما شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم که این وسوسه شیطان است فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است." iD➠ @sangarshohada 🕊
قهرمانان آماده‌ی نبرد می‌شوند ... خوزستان ۱۳۶۳ کفیشه ، کنار رود کارون آموزش آرپی‌جی زن‌های گردان‌امام‌حسن(ع) از لشکر امام‌حسین (ع) قبل از عملیات بدر عکاس : مرتضی اکبری @sangarshohada 🕊🕊
این پلِ صراط نیست، اما خیلی‌ها را به صراط مستقیم بُرد..! 📸 اسفند ۱۳۶۳ - جزیره مجنون عکاس : مجید کریمیان @sangarshohada 🕊️🕊️