سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :2⃣2⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 223
بالاخره قرار شد شخصاً به دیدن دختر خانمی بروم که مرا با شرایط سختم پذیرفته بود. در خانه یادم میدادند چه کنم و چه بگویم اما همین که آنجا رسیدیم همه چیز یادم رفت. ضمن اینکه در دلم او را که رزمندۀ مجروحی مثل مرا به همسری می پذیرفت تحسین میکردم اما حاضر نبودم وعده و وعید بدهم. اتفاقاً مشکلاتم را کمی هم بزرگتر کردم و با جدیت گفتم: «گاهی پیش میاد که من شش ماه تو جبهه میمونم و به مرخصی نمیام. تو عملیاتها تا زخمی نشدم عقب برنمیگردم مگر اینکه مسئولیتمان رو عوض کنن. تو زمین خدا هیچی ندارم، بدنم هم درب و داغانه و با این حال تا آخر جنگ آگه زنده باشم در خدمت جنگم، بعد از اون هر چی خدا بخواد، به لطف خدا کار میکنیم و صاحب زندگی میشیم!»
انصافاً هر چه گفتم پذیرفت. با اینکه فقط شانزده سال داشت اما آماده بود او هم زندگی و آرزوهایش را وقف جبهه کند. حرف دیگری نمانده بود. در عرض سه چهار روز مراسم خواستگاری و مقدمات عقد را با هزینه حدود چهارهزاروپانصد تومان که آن را هم امیر به من قرض داده بود انجام دادیم. 1363/10/10 سر سفرۀ عقد نشستیم. حالا گرچه چهار پنج روز از بچه ها عقب مانده بودم اما در جریان زندگی جلو افتاده و شریک زندگی ام را پیدا کرده بودم.
آقاجان که بیش از همه به ازدواج من اصرار میکرد و فکر میکرد با ازدواج پایبند زندگی و کار میشوم، وقتی دید با بدرقه نامزدم به جبهه میروم دیگر هیچوقت با من از ماندن در شهر حرفی نزد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :3⃣2⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 224
بلافصل نهم
کری بدر
تنها به سمت منطقه راه افتادم. در دزفول دو سه کیلو شیرینی هم خریدم تا به بچه هایی که در جریان خواستگاری بودند و بعضی با گرفتن عکسم در قضیه مشارکت کرده بودند، سربسته جریان را گفته باشم. در اردوگاه شهدای خیبر دزفول بچه ها با شوخی و متلک ها به استقبالم آمدند: «کهنه اِئولره قاریشدون آسید...»
ـ خیلی ببخشید! از این به بعد معلوم میشه کی چند مَرده حلاجه!
بعد از گپ و شوخی بچه ها، امیر مرا کناری کشید و اصرار کرد بگویم طرف چه کسی است. وقتی اسم نامزدم را شنید گل از گلش شکفت. معلوم شد آنها با امیر نسبت فامیلی دارند. حالا دیگر دوستی عمیق مان را رابطه خویشاوندی هم رنگ و لعاب میداد.
فردای آن روز، باران شدیدی در منطقه باریدن گرفت. گرچه به بارانهای موسمی زمستان در منطقه خوزستان عادت کرده بودیم اما این بار باران با باد و طوفان همراه بود و حسابی اردوگاه را به هم ریخت. سرعت و شدت وزش باد به قدری بود که چادرها را به هوا بلند میکرد و هر چه در آن بود با خود میبرد. برای اینکه چادرمان را باد نبرد، هر دو طرف چادر را کاملاً باز کردیم و از میله افقی وسط چادر آویزان شدیم. باد به کار خود بود! ساکها، لباسها، پتوها و هر چیز ریز و درشتی اسیر دست باد شده بود، اما ما با سماجت تمام میخواستیم چادرمان را حفظ کنیم حتی اگر باد همه وسایلمان را ببرد! همان موقع یکی از بچه ها سر رسید و گفت: «به جز چادر ما فقط چادر مصطفی پیشقدم سالم مانده.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#نودمین
#خــتـــمــ_قــرانــ_شــهدا
لــطــفــا جــزهاے انــتــخــابــیــ
خــود را بــه اے دے زیــر بــفــرســتــیــد..
@FF8141
🌷11🌷12🌷13🌷15🌷17🌷18🌷19🌷
وتــعــداد صــلــوات هاے خــود را اعــلــام ڪــنــیــد تــا ڪــنــونــ
صــلــوات خــتــم شــده⇩⇩⇩@
( #s786_615)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
💢 گردشگر آمریکایی امروز این تصویر از تی شرت خود با مضمون #عذرخواهی بابت انتخاب ترامپ را در صفحہ شخصیاش بہ اشتراک گذاشت.
@sangarshohada 🕊🕊
آیت اللہ آقا نوراللہ اصفهانی بہ همراه آیت اللہ نجفی اصفهانی و 12 نفر از علمای طراز اول اصفهان، برای مبارزه با سلطہ اقتصادی بیگانگان در پنج فقره تعهداتی را امضا کردند کہ سہ فقره جالب توجه بود: اگر قباله بر کاغذ ایرانی نباشد مهر نکنند، بر میتی کہ کفن ایرانی ندارد نماز نخوانند و لباس ایرانی بپوشند و بر کسی کہ ایرانی نمیپوشد احترام نگذارند!
.
#ایران_نمیبازه
#استین_بالا
@sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍بهترین هدیہ براے من اشڪ چشم برای حسین(ع) است. اگر گاهے در هیئت ها یڪ قطره اشڪ براے ارباب را بہ من هدیہ دهید، از همہ چیز برایم بالاتر است؛ آنقدر ڪہ این قطره را بہ تمام بهشت نمے فروشم. اگر بہ من اجازه داده شود بہ دنیا رجوع ڪنم و بہ شما سر بزنم، فقط دوست دارم در هیئت ها و روضہ ها شرڪت ڪنم.
#شهید_غلامعلی_رجبے🌷
📚ڪتاب ڪبوتران حرم، صفحہ 16
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
💢 کودکان یمنی و کندن قبر برای دوستان کودک شهیدشان VS کودکان اسرائیلی در حال یادگاری نویسی روی موشک هایی کہ قرار است جان کودکان زیادی را بگیرد.
#یمن
@sangarshohada 🕊