هدایت شده از سنگرشهدا
💠ماجرای جوان جهنمی و عنایت امام حسین(ع)
🏴شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت درمسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین «علیه السلام» برمیخورد، به حضرت سلام میداد. آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پروندهی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنمی تمام عیار است. لذا حکم صادر شد او را به جهنم ببرند. ملائکه پروندهی او را گرفتند و او را به سمت جهنم بردند.
در بین راه آن شخص بیرق امام حسین «علیه السلام» را دید. محکم ایستاد و به ملائکهای که او را میبردند گفت:
✅ادامه👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3585409024C29a819a057
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت7⃣4⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت8⃣4⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
عقب نشيني تاكتيكي تيپ
فرماندة تيپ بهطور خصوصي به من گفت: «ديگه امكان مقاومت نيست.
ادامة اين كار يعني خودكشي محض و از بين بردن بچه هاي مردم. بايد
عقب نشيني تاكتيكي كنيم. شما مخفيانه طوريكه كسي از موضوع خبردار نشه،
خودترو با يك دستگاه جيپ به جادة گچي
برسون. بعد وضعيت جاده و
منطقه رو بررسي كن تا در صورت لزوم از محل عقبن شيني كنيم».
سه نفر از سربازان زبده را همراه خودم بردم. ساعت حدود سه بعدازظهر
شده بود كه با سرعت زياد به مأموريت رفتيم و آمادگي لازم براي هرگونه
درگيري احتمالي با عوامل دشمن را در طي مسير داشتيم. حدود شش كيلومتر
دور شده بوديم. با دوربين، همة كوه ها، تپه ها و شيارها را نگاه ميكردم. مأموريت
حساسي برعهده ام بود. به دليل كوهستاني بودن منطقه، نميتوانستيم از
بيسيم ها استفاده كنيم. در تلاش بوديم نتيجه را هرچه سريعتر به فرماندة تيپ
برسانيم تا ساير رزمندگان بتوانند به جاي امن و مناسبي برسند.
در همين فكر بودم كه در فاصلة 150متري و در بالاي يكي از ارتفاعات،
چند دستگاه زره پوش سبز رنگ و حدود 180نفر با لباسهاي سبز را مشاهده
كردم. خيلي سريع خودرو را به كنار جاده برديم تا ديده نشويم. يكي از دوستان
گفت: «به طور حتم اونا نيروهاي سپاه پاسداران هستن كه لباس سبز دارن» اما
من نميتوانستم قبول كنم؛ چون سپاه در آن زمان زرهپوش چرخدار سبز رنگ
نداشت. به احتمال بسيار قوي، عراقي ها بودند كه از جادة قديم سومار به اينجا
آمده بودند و قصد كمين انداختن نيروهاي ايراني را داشتند. ما ميتوانستيم با
شليك دو گلولة 106 ،چند دستگاه زره پوش و تعداد زيادي از آنان را نابود
كنيم؛ اما مأموريت ما شناسايي بود و در صورت درگيري، احتمال كشف محل و متوجه شدن عراقيها و در نهايت به محاصره افتادن تمامي نيروهاي ما وجود
داشت.
با سرعت زياد از محل دور شديم. خيلي عجله داشتم تا مشاهداتم را به
اطلاع فرمانده برسانم. به حدود 200متري مواضع خودي رسيده بوديم كه
ديديم يك ستون بزرگ با گرد و خاك بسيار به طرف ما ميآيد. وقتي نزديك
شديم، متوجه شديم فرماندة تيپ دستور عقب نشيني داده و نيروها به صورت
ستون در حال حركت هستند. خود را به خودرو فرمانده رساندم. پرسيد:
ـ چي شد؟
ـ در محاصرة كامل قرار داريم. روي ارتفاع در فاصلة شش كيلومتري، دشمن
كمين كرده.
تصميم فرماندهان اين بود كه بايد از محاصره خارج شويم و اگر لازم شد، با
جنگ سرنيزه عبور خواهيم كرد. آنان تصميم خود را گرفته بودند و البته راهي
هم جز اين نبود. همة رزمندگان خسته شده بودند. روي هر خودرو كوچك
چندين نفر انباشته شده بود. از يكي از افراد پرسيدم:
ـ ستاد فرماندهي منفجر شده يا نه؟
ـ نه!
سراغ سرباز مسئول آن كار را گرفتم كه همه اظهار بي اطلاعي كردند. اگر
دشمن به اسناد و مدارك ما دسترسي پيدا ميكرد، موجب ضرر و زيان هاي
بسياري به نيروها ميشد. تصميم گرفتم خودم به محل مذكور برگردم و
مأموريت را تمام كنم. همه گفتند عراقيها پشت سر ما هستند. قرارگاه سقوط
كرده و آنها وارد سنگرها شده اند؛ ولي من بايد اين كار را انجام ميدادم. با همان
خودرو و افراد، به سرعت از ستون جدا شدم و به سوي سنگرهاي تخليه شده
رفتم.
عراقيها از ديگر سو وارد قرارگاه شده بودند. داخل سنگرهاي استراحت
نارنجك پرتاب ميكردند تا افرادي كه مخفي شده بودند، كشته شوند. از خودرو پياده شده و دوان دوان خود را به محل دستگاه انفجار رساندم. دود و آتش همه
جا را فرا گرفته بود. هوا كمكم تاريك ميشد و صداي فرياد عراق يها به گوش
ميرسيد. در همين حين يكي از آنها به سوي ما شليك كرد كه خوشبختانه به
ما اصابت نكرد. دستگاه انفجار را فشار دادم و قرارگاه تيپ با آن امكانات و وسايل
به هوا برخاست. تعداد زيادي از عراقيها كه براي سرقت وارد سنگرها شده
بودند، كشته شدند. شدت انفجار موجب ترس عراقيها شده بود و سراسيمه
خود را مخفي ميكردند. ما هم خيلي سريع با تيراندازيهاي بي هدف، با خودرو
به سمت نيروهاي خودي حركت كرديم. در اين بين يكي از سربازان جا ماند و
ندانستيم كه شهيد شده يا مجروح.
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت8⃣4⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت9⃣4⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
عراقيها ما را به رگبار بسته بودند و حتي
گلوله اي هم به عقب خودرو برخورد كرد.
با سرعت زياد خودمان را به ستون رسانديم. هوا تاريك شده بود و با تلاش
بسيار، خودرو را از جادهاي باريك و خطرناك به ابتداي ستون رساندم تا بهتر
اوضاع را ببينم. اطراف و روي تپه ها را نگاه كرديم. خبري از نيروهايي كه پيش
از اين ديده بوديم، نبود. بعضي از همراهان گفتند: «شما اشتباه كردي! ديدي
سپاهي بودن؛ ولي شما حرف ما رو قبول نميكردي.» من هيچ نگفتم و احساس
خجالت ميكردم كه به فرماندة تيپ گزارش اشتباه داده بودم. در اين فكر بودم
كه در مورد من چه فكري ميكند. نگراني عجيبي داشتم. صداي موتور خودروها
همه جا را فرا گرفته بود. رزمندگان همگي خسته بودند و هيچكس نميدانست
سرنوشت اين نبرد به
كجا ميانجامد.
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت9⃣4⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت0⃣5⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
تفنگهاي 106مم كارايي بسيار بالايي دارند و با دقت فوق العادهاي كه در
تيراندازي دارند، ميتوانستيم تانكها را شكار كنيم. با بيسيم اطلاع داديم گروه
اول آماده باشند و سپس با سرعت سرسام آوري در جاده به سوي تانكهاي
عراقي يورش برديم. تانكها متوجه ما شدند و چند گلولة بي هدف تيراندازي
كردند كه در اثر سرعت و جابه جايي، به ما برخورد نكردند. در اين ميان
تفنگهاي 106مم روي تپه يكي از تانكها را هدف قرار داده، منهدم كردند. در
همين زمان لولة ساير تانكها به سمت تپه معطوف شد تا جيپ را شكار كنند
كه در اين فرصت نوبت ما شد و يكي از تانكها را منهدم كرديم.
همه خوشحال بوديم. گلوله هاي كوچك و بزرگ از هر سو رد ميشدند. در
همين فرصت، تيراندازهاي آرپيجي زن در محلهاي از پيش تعيين شده قرار
گرفتند و ما هم در پشت خاكريزها موضع گرفتيم. اصول كار با 106مم به دليل
داشتن آتش پر حجم، آتش عقبه و ايجاد گرد و خاك، اينگونه است كه براي
جلوگيري از كشف نشدن محل موضع، بايد خيلي سريع بعد از تيراندازي محل
را تغيير داد. درگيري به شدت ادامه داشت و هر كس هر چه ميتوانست، انجام
ميداد و به ديگري نيز كمك ميكرد. تانكها زمينگير شدند و دنبال راهي براي
مخفي شدن بودند كه يكي از سربازان شجاع دستة شناسايي، خود را به
نزديكترين محل نسبت به تانكها رسانده و به سوي يكي از آنها شليك كرد.
تانك به آتش كشيده شد. او كه از اين كارش بسيار خوشحال بود، به هنگام
برگشت، از پشت مورد اصابت رگبار نيروهاي پيادة دشمن قرار گرفت و به
شهادت رسيد. عراقيها سردرگم شده بودند. نميدانستند تعداد ما چند نفر است و فكر ميكردند با يك تيپ درگير هستند؛ چون تكاوران شجاع از هر سو
به آنان حمله ور ميشدند.
با بيسيم به جيپ هاي مستقر برروي تپه گفتم همچنان اجراي آتش كنيد.
خود نيز پاي پياده و دواندوان خود را به تيپ رساندم. فرماندة تيپ و ساير
دوستان، مرا بوسيدند و تبريك گفتند. به دليل اينكه دشمن به حدود 500متري
قرارگاه رسيده بود، برابر دستورالعمل بايد تمامي مدارك، نقشه ها، طرحها و
دستگاههاي ارتباطي منهدم ميشدند تا به دست دشمن نيفتند. از فرماندهي،
وضعيت يكانهاي پيادة تكاور را پرسيدم كه او پاسخ داد: «باوجود جانفشاني
رزمندگان، به دليل نبود آب و غذا و به خصوص مهمات، فكر نكنم زياد بتونن
مقاومت كنن؛ اما خبرها حاكي از اينه كه تلفات دشمن خيلي زياده و
خودروهاي زيادي از اونا منهدم شده. رزمندگان از ساعت 00:02 درگير هستن
و بسيار خسته شدن. هيچ ارتباطي هم با عقب نداريم و از نيروهاي احتياط هم
خبري نيست».
خيلي سريع با مواد منفجرة موجود كه براي همين مواقع پيشبيني
ميكرديم، تمام سنگرهاي حساس مانند مخابرات، اتاق عمليات، كمدهاي حاوي
اطلاعات سري، دستگاههاي مرموزات و هر چه كه براي دشمن مهم و قابل
استفاده ميشد، تله بندي كردم و دستگاه انفجار آن را به يكي از سربازان داده،
تأكيد كردم: «هر موقع ديدي دشمن به 100متري رسيد، اين اهرم رو فشار بده
تا همة قرارگاه منهدم بشه. بعد، سريع خودتو به ما برسون.» هر چند دقيقه،
خبرهاي خطرناكي به گوش ميرسيد و پي درپي خبر شهادت و يا مجروح شدن
دوستانمان به ما ميرسيد؛ از طرفي، مركز پايش عمليات تيپ آرام و قرار نداشت
و هر كس خبري ميداد.
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_پنجاه_و_ششمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 6 📿 7📿9📿14📿15📿16 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_562_860)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#دست_هاے_خدا
#روی_زمین_باشید
سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای تهیه #لوازم_تحریر چند دانش اموز یتیم و نیازمند و #خانواده_شهدای_فاطمیون مبلغی رو جمع اوری کنیم چنانچه کسی قصد دارد در این امر خیر شریک بشه به ایدی زیر پیام بده...قیمت مهم نیست،مهم نیت خیرشماهست...☺️
@FF8141
اجرتون با شهدا🌷
سنگرشهدا
#دست_هاے_خدا #روی_زمین_باشید سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای تهیه #لوازم
دوستان تا مهرماه فرصت زیادی نداریم
May 11
💥 استاد #پناهیان_صدای_ماست
🔹 حجت الاسلام علیرضا پناهیان را همه می شناسند؛ بیش از اینکه سیاسی باشد، در حوزه فرهنگ و سبک زندگی فعالیت داشته و جریان سازی کرده است.
پناهیان اما خودش می گوید «ما بگوئیم می خواهیم کار دینی کنیم نه کار فرهنگی؛ چون وقتی بگوئیم کار دینی، دیگر این دین است که تعیین می کند در یک مقطعی کار فرهنگی کنیم در مقطعی دیگر کار سیاسی، در مقطعی دیگر کار اقتصادی و ... .».
🔸پناهیان حالا طی سال های اخیر در مواجهه با لیبرال های ایران، همراه و هم دوش با سایر علما و بزرگان و اساتید انقلابی، کالجبل الراسخ ایستاده. چون او رأی و نظر خود را بخاطر به به و چه چه این و آن ابراز نکرده و نمی کند!
🔸 استاد #پناهیان در اظهار نظر اخیر خود اما دست گذاشته روی نقطه حساس طیف لیبرال حاکم در کشور!
✅ او با فریاد گفت: «چرا نمایندگان مجلس از شفافیت می ترسند؟ علت اینکه طرح شفافیت آرای نمایندگان رأی نیاورده چیست؟ چرا شفافیت رأی را مساوی تفتیش عقاید می دانید؟ ما چکار به عقاید شما داریم؟ ما می خواهیم نتیجه کار کارشناسی شما را بدانیم».
🔹بعد از این بود که مطالبه #شفافیت_آرا نمایندگان به مطالبه عموم مردم تبدیل شد و همین باعث خشم نمایندگان مجلس شد که برخی از آنها با پرخاشگری و اهانت به پناهیان حمله کردند که منبری نباید در کار مجلس و سیاست دخالت کند!
✅ حالا پناهیان پرچم مطالبه از مجلس و دولت را به دست گرفته و با صراحت از دولتمردان و نمایندگان خواسته که باید اموال و آرای آنان شفاف باشد و همچنین چرا اولویت های اصلی مردم که همان "اقتصاد و معیشت و فرهنگ" است را برخی نمایندگان به مسائل سطحی کاهش می دهند؟
و شورای نگهبان باید مدام بر رفتار رئیس جمهور و نمایندگان نظارت کند و "حتی بعد از انتخاب نیز نظارتش را ادامه دهد" تا کسانی که به دروغ گفته بودند: «رقیب من بعد از مسئولیت در خیابان دیوارکشی ها می کند»، محاکمه شود!
🔹این مطالبات به حق، باعث عصبانی شدن دشمنان داخلی و خارجی شده و آنان شروع کرده اند به اتهام زنی و برچسب زنی به حجت الاسلام پناهیان!
🔸 ما توده های مردمی باید در این نبرد، پشتیبان کسانی باشیم که "حق و حقوق مردم را فریاد می زنند" و نباید آنها را در این نبرد نابرابر تنها بگذاریم. امروز #پناهیان_صدای_ماست و باید او را با تمام توان یاری کنیم....
همه اعضای محترم این متن رو همه جا منتشر کنن تا هشتگ #پناهیان_صدای_ماست در فضای مجازی داغ بشه.
همگی یاعلی....
🔷⭕️🔷⭕️🔷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#دست_هاے_خدا
#روی_زمین_باشید
سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای تهیه #لوازم_تحریر چند دانش اموز یتیم و نیازمند و #خانواده_شهدای_فاطمیون مبلغی رو جمع اوری کنیم چنانچه کسی قصد دارد در این امر خیر شریک بشه به ایدی زیر پیام بده...قیمت مهم نیست،مهم نیت خیرشماست☺️
@F8141
اجرتون با شهدا🌷
سنگرشهدا
#دست_هاے_خدا #روی_زمین_باشید سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای تهیه #لوازم
دوستان تا مهرماه فرصت زیادی نداریم
#خاطرات_شهید
ایام محرم شده بود
قول و قرار گذاشته بودیم که امسال اربعین موکبی راه بندازیم که خادم هاش بچه های خادم الشهدا باشند.
سید هادی پیگیر کارها بود و بهم گفت سجاد پایه ای؟
گفتم: بسم الله
مشکلاتی جلوی راه بود که نمیشد این حرکت انجام بشه
روز عاشورا محمد رو دیدم
کشیدمش کنار گفتم: حاجی چیکار میکنی؟ کارهارو پیگیری کن راه بندازیم دیگه ...چرا چند روزه دیگه از تب و تاب پیگیری کار خبری نیست؟!
با همون لبخند همیشگی اش یه درسی داد بهم؛ گفت: "سجاد مگه شماها بسیجی نیستین مگه خط ها رو بهتون ندادم که با کیا باید ببندید
منتظر منی؟! تو و سید هادی پاشید برید تهران دنبال کارها دیگه چیه دست به دست هم میکنید
بسیجی منتظر نمیمونه خودتون بسم الله بگید..."
سید هادی پیگیر شد و ما رفتیم عراق یک ماه قبل اربعین برای ساخت و ساز موکب ها..
#جاویدالاثر
#خادم_الشهدا
#شهید_محمد_بلباسی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
صفحه ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
https://instagram.com/sangareshohada2?igshid=nvybb34lyamb
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت0⃣5⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت1⃣5⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
كمين عراقي ها در انتظار ستون
نيروهاي ما همچنان در حال حركت بودند. ساعت 00:23 بود و هوا بسيار
تاريك بود. طول ستون بسيار زياد بود؛ به گونه اي كه ابتداي ستون، به بالاي تپه
رسيده بود و انتهاي ستون هنوز گردنة كوه را رد نكرده بودند. موقعيت جاده
به گونه اي بود كه از طرفي به سمت زمينهاي باز و از طرفي به درههاي عميق متصل بود. دشمن در زمان درگيري ما در خط مقدم، نيروهاي خود را از سومار
به پشت سر ما ـ مكان فعلي ـ انتقال داده و بهترين محل را براي كمين انتخاب
كرده بود. آنان صبر كرده بودند تا ستون نيروهاي ما به نوك تپه برسد و سپس
از ارتفاعات سركوب، ستون ما را نابود كنند. در همين هنگام وقتي كه ابتداي
ستون ميخواست به بالاي ارتفاع برسد، در يك لحظه نورافكنهاي زره پوشهاي
عراقي، آسمان منطقه را نور باران كرد و همزمان، شليك تيربارها بر روي ستون
ما آغاز شد. آنان به سمت افراد ما تيراندازي ميكردند و مراقب بودند به تجهيزات
آسيبي نرسد؛ شايد ميخواستند همة آنها را سالم به غنيمت بگيرند.
در همين زمان خود را از روي خودروها پايين انداخته، در شيارهاي زمين
سنگر گرفتيم و شروع به تيراندازي كرديم. موضع آنان بسيار مناسب بود و از
داخل زره پوشها ما را هدف گرفته بودند. متأسفانه تعدادي از افراد در ابتداي
ستون به شهادت رسيدند. يك نفر فرياد زد: «نورافكنها رو بزنيد!» آنگاه به آن
سمت تيراندازي شد. نورافكنها از كار افتاد و فرصت خوبي براي جابه جا شدن و
موضع گرفتن به وجود آمد. ماندن در آن شرايط، به معني مرگ حتمي بود. از
سمت راست كه زميني باز بود، نميشد فرار كرد؛ به همين خاطر با چند نفر كه
در اطرافم پراكنده بودند، تصميم گرفتيم از سمت دره فرار كنيم. اين مسير
بسيار خطرناك بود؛ ولي عوارض موجود به ما كمك ميكرد؛ بنابراين به آن
سمت رفتيم و از كنار دره كه امكان ديد و تير نبود، فرار كرديم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت1⃣5⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت2⃣5⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
دشمن داخل شيار را با تيربارهاي خود به آتش كشيده بود. به عقب نگاه
نميكردم و فقط مي دويدم. گلوله ها به اطرافم برخورد ميكردند. نميدانستم از
افراد پشت سرم چند نفر شهيد شده و به ته دره سقوط كرده اند. وقتي به پشت
تپه رسيدم، چند نفر از فرماندهان دسته را ديدم و گفتم: «جلو ستون بسته شده
و امكان خروج نيست. بايد از دره ها و شيارها عبور كنيم؛ ولي اول بايد تمام
تجهيزات رو به دره بريزيم.» آنگاه با كمك همديگر هرچه ميتوانستيم از لودر،
دستگاه هاي شنود، تله تايپ، انواع خودرو و توپ ها و موشك اندازهاي كششي را به دره ريختيم تا به دست دشمن نيفتند. همانجا با دوستان و افرادي كه
همديگر را ميشناختيم، براي مشورت دور هم جمع شديم. آنان گفتند: «شما
كه مسئول اطلاعات و عمليات هستي، به همه جاي منطقه آشنايي داري؛ پس با
هم از پشت ستون و از داخل شيارها حركت كنيم تا خودمون رو به قرارگاه
لشكر ـ در نزديكي گيلانغرب ـ برسونيم و همگي از پشت به عراقي ها حمله
كنيم.» راهي هم جز اين نداشتيم. نيروها هركدام به سويي پراكنده شده بودند و
امكان پيدا كردن همديگر در آن تاريكي بسيار سخت بود. يكانها انسجام خود
را از دست داده بودند و باراني از گلوله از آسمان ميباريد.
همراه با سه نفر از نيروهاي پايور و 9نفر سرباز زبده، با احتياط از آن محل
دور شديم. هر لحظه انتظار كمين هاي عراقي را داشتيم. بسيار احتياط
ميكرديم و اكنون نيز كه به داخل دره و شيارها رفته بوديم، درصورت كشته
شدن تا سالها نميتوانستند اجساد ما را پيدا كنند و طعمة درندگان ميشديم.
عمق درهها زياد بود و سعي ميكرديم كوچكترين سر و صدايي نكنيم. حدود
ساعت 30:02 بود كه متوجه صداي چند نفر در داخل دره شديم. همه به حالت
خزيده منتظر نزديك شدن آنها شديم. هر كس سعي داشت جانپناهي براي
ديدن و ديده نشدن پيدا كند. صداها بيشتر و نزديكتر ميشد. همگي آمادة
تيراندازي بوديم. فكر ميكرديم عراقيها براي كاوش منطقه آمدهاند كه يكي از
افراد كه جلوتر از بقيه بود، با صداي بلند گفت: «تيراندازي نكنين! خودي
هستن».
آنان بسيار ترسيده بودند و فكر ميكردند عراقي هستيم. وضعيت خوبي
نداشتند. چند سرباز و چند پايور بودند كه به دليل پيشروي دشمن در منطقة
سلمان كشته و ارتفاعات 402 و در اثر درگيري شديد و فشار دشمن،
عقب نشيني كرده بودند و يكانهايشان را هم گم كرده، به دليل عدم آشنايي با
منطقه، به سوي نيروهاي عراقي حركت ميكردند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_پنجاه_وهفتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 1 📿 2 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 7 📿8 📿 9 📿 10 📿11📿12📿13📿14 📿 15 📿 16 📿17 📿18 📿19 📿20 📿21 📿 22📿 23📿 24📿25 📿 26📿 27📿28 📿29 📿30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_562_860)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊