❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
دوست دارم مثل حضرت زهرا سلام الله علیه مفقود بمانم .شرمنده ام مزاری داشته باشم . ایشان فاطمه وار شهید شد وپیکر ایشان به تعداد سالهای عمر مادرسادات ۱۸ روز مفقود بود.
در این ایام خانواده ایشان دائما دست به دعا و متوسل به اهل بیت علیهم السلام بودند. تا اینکه یکی از دوستان شهید خواب می بیند که ایشان محل آرمیدن خود را نشان می دهد بافرستادن هلی شات به آن منطقه به یقین می رسند که پیکر شهید در همان منطقه می باشد. وطی چند عملیات وپس از ۱۸ روز پیکر ایشان به وطن باز می گردد.
#خواب_صادقه
دو روز قبل از شهادت مادرش خواب می بیند که درون منزل یک شهید آوردند و امام حسین علیه السلام خطاب به ایشان می فرمایند: پارچه سبزی که از سوریه برایت آوردند را بر سر این شهید ببند. از امروز پسرت سید شده است. شب شهادت شهید شیبانی طی تماس تلفنی از مادر می پرسد خوابی ندیدی ؟ و با اصرار ایشان مادر خواب را برایش تعریف می کند و صدای خنده و خوشحالی ایشان بلند می شود. ودر نهایت تاکید می کند که حتما فردابه مراسم تشییع پیکر همرزمش شهید ترمیمی بروند. همزمان با تشییع پیکر شهید ترمیمی در گرگان خود محمدرضا نیز به شهادت می رسد. گویی سفارش به پدرو مادر برای رفتن به تشییع دوستش پیامی برای آمادگی آنها بود. پیکر پاکش ۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ در زادگاهش شهر فاضل آباد تشییع ودر گلزار شهدای امامزاده هارون بن موسی بن جعفر علیه السلام علی آباد کتول به خاک سپرده شد..
#شهید_محمدرضا_شیبانی_مجد🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ڪلیپ
⭕️ حال عجیب این پیرمرد عراقی را ببینید، اشک ریزان می گوید بنوش به یاد حسین که تشنه کشته شد😔
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت5⃣1⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت6⃣1⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
برگرداندن اسراي ايراني
خبرنگاران حاضر، همة اين صحنه ها را ثبت كردند. هنگامي كه از اتوبوسها
و در مقابل خبرنگاران سراسر جهان پياده ميشديم، عكس امام
را از زير (ره)
پيراهنمان بيرون مي آورديم و رو به دوربين ها گرفته و ميبوسيديم و فرياد
ميزديم «االله اكبر، خميني رهبر». دوربينهاي حامي دولت عراق اين صحنه ها را
ثبت نميكردند. پس از اينكه مطمئن ميشديم كه وارد خاك كشورمان
شدهايم، زانو زده و خاك وطنمان را به نشانة علاقه و وفاداري ميبوسيديم.
آنگاه سيل هموطنان از هر سو براي ديدار ما به طرفمان ميدويدند. همه از
خوشحالي گريه ميكردند. توصيف آن صحنه هاي زيبا، كار بسيار دشواري است.
سپاه پاسداران مأموريت داشت تا اسراي ايراني را از عراق تحويل بگيرد و ارتش
نيز مأموريت داشت ضمن نگهداري اسراي عراقي از اول جنگ تا آن روز، آنان را
تحويل مقامات عراقي بدهند.
ما را سوار اتوبوسهاي سپاه كردند و به داخل شهر قصرشيرين حركت
كرديم. ديديم كه ستون اتوبوسهاي ارتش كه حامل اسراي عراقي بودند، منتظر
تحويل اسرا به كشور عراق هستند. دولت ايران به همة آنان كت و شلوار و انواع
هدايا براي خانوادهشان داده بود؛ در حاليكه وضعيت ما به گونهاي ديگر بود و با
وضع بسيار نامناسبي به وطن بازميگشتيم. مقامات بلند پاية كشورمان از ما
استقبال كردند و پيام رهبر و مسئولان كشور را به ما رساندند.
💠ورود منافقين به ايران در لباس اسرا
در هنگام تبادل اسرا، متوجه يك اتوبوس حامل اسرا شديم كه وضع بدني و
چهرة آنان به اسرا نميخورد. به دليل اينكه لباس آنان مانند ما بود، تشخيص آنها
مشكل بود. بعضي از اسرا ميگفتند كه شايد در اردوگاههايي بوده اند كه شرايط
زيستي بهتري داشته اند؛ اما موضوع چيز ديگري بود. عراقيها در هر نوبت تبادل
990نفره، 30نفر منافق نيز به ايران اعزام ميكردند. منافقين براي اهداف مختلفي وارد ايران ميشدند و قصد كارهاي خرابكارانه و جاسوسي داشتند.
عراق با اين كار دنبال چند هدف بود: اول اينكه منافقين را براي ايجاد آشوب و
ناامني به ايران ميفرستاد؛ دوم اينكه به همان تعداد كه منافق وارد ايران
ميشدند، همان تعداد اسير عراقي مبادله ميشدند و كسري تعداد اسرا به اين
شكل جبران ميشد و سوم اينكه عراق به دنبال اين بود تا تعداد زيادي از آنان را
از اين كشور بيرون كند.
ايران در استقبال از اسراي خود، نهايت قدرداني را انجام ميداد و ما انتظار
آن همه مهرباني و ابراز محبت از طرف مردم را نداشتيم. در طول مسير، وقتي
به شهر قصرشيرين نگاه ميكردم، خاطرات دوران دفاع مقدس برايم تداعي
ميشد. تمام اين خانه ها، مساجد و... جولانگاه جنگ بيامان عراق عليه
كشورمان بود. با ديدن نخلها، ياد شهداي بزرگواراي افتادم كه همراه با آنان،
روزها در زير اين نخلها براي به دام انداختن دشمن كمين ميزديم. اكنون
ديگر آن ويرانه ها آباد شده بود و مسجد بزرگ اين شهر، بازسازي شده و محل
نيايش مردم مؤمن اين شهر شده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت6⃣1⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت7⃣1⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
چهرة شهر به كلي عوض شده بود و دشمن از روي ارتفاعات اين منطقه، به
مرز بين المللي عقب نشيني كرده بود. محوطهاي بزرگ براي اسكان موقت اسرا
آماده كرده بودند كه تعداد زيادي چادر گروهي در آنجا برپا بود. اين مكان را
براي استراحت كوتاه اسرا آماده كرده بودند تا قرنطينة اسرا خالي شود و ما به
جاي اسراي قبلي وارد قرنطينه شويم. اهميت ديگر اين محل اين بود كه
منافقين و نااهلان، قبل از ورود به ايران، شناسايي و دستگير شوند. آنجا امكانات
رفاهي كامل و مناسبي براي اسرا تدارك ديده بودند. ساعتي از اسكان ما
نگذشته بود كه يكي از برادران پاسدار جلو آمد و گفت: «شما تسويه حساب
نداريد؟» متوجه منظورش نشديم. او گفت: «اسراي قبلي حساب خبرچين ها و
خائنين رو رسيدن و اونا رو براي ما شناسايي كردن. شما هم اونا رو شناسايي كنين. اين آمبولانسها براي همين اينجان.» هدف آن برادر اين بود كه خائنان
و جاسوسان مشخص شوند و براي توضيحات بيشتر دستگير شوند.
در بين ما افرادي بودند كه تمام اسرار اسرا را براي عراقيها فاش ميكردند.
آنان باعث شهيد شدن بسياري از ياران ما در زندانهاي عراق شده بودند.
چشمهاي زيادي در اثر خبرچيني هاي آنان به زمين ريخت و يا معيوب شد و
دست و پاهاي بسياري شكسته شد. اسرا براي پيدا كردن اين افراد، از چادرها
بيرون رفتند و آنان را يكي يكي شناسايي كردند. بر حسب اتفاق، در بين گروه
ما، بهروز ـ مترجم عرب زبان ـ هم با ما بود. او را يافتم. او قبل از تبادل اسرا، از
عراق تقاضاي پناهندگي كرده بود؛ شايد ميدانست كه در ايران چه سرنوشتي
در انتظارش است. او هم مرا ديد و با گريه گفت: «منو ببخش! خودم پشيمان و
نادم هستم. من فريب خوردم و در اثر فشار مجبور بودم براي عراقيها كار كنم.
به خدا توبه كردم.» من او را معرفي نكردم. فقط به او گفتم: «تو چه قدر به
دشمن اعتماد داشتي كه همة دوستان و هموطنانت رو به دشمن فروختي؛ در
حاليكه دشمن تو را براي نوكري هم قبول نكرد. خجالت نميكشي به روي ما
نگاه كني؟»
ساير اسرا او را شناختند و ميخواستند او را به سزاي اعمالي كه منجر به
شهادت پاكترين فرزندان اين سرزمين بود، برسانند. او را بعد از تنبيه، تحويل
مقامات امنيتي دادند تا مشخص شود چه كارهاي ديگري عليه كشور انجام داده
است.
برخي اسرا تعدادي از منافقين را شناخته بودند كه سريع به مسئولان اطلاع
دادند. مأموران امنيتي نيز در محل حاضر شدند و آنان را يكي پس از ديگري
دستگير و براي بازجويي همراه خود بردند. چند ساعت بعد، ما را دوباره سوار
اتوبوسها كرده، به شهر اسلام آباد غرب و پادگان االله اكبر كه محل قرنطينة
اسراي ايراني بود، اعزام كردند. در بين راه، مردم قدرشناس در صفهاي طولاني
ايستاده بودند تا از ما استقبال كنند. همة خودروها چراغهايشان را روشن كرده بودند و همه جا مملو از شادي بود. همه از شدت خوشحالي گريه ميكردند.
مردم، صدها متر راه را همراه با اتوبوسها ميدويدند. مارش نظامي در شهرها
نواخته ميشد و مردم شيريني پخش ميكردند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصت_ویکمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 5 📿 7 📿8📿 9 📿10📿11📿12📿 14 📿 15 📿 16 📿 17📿18 📿19 📿 20📿 23📿26 📿 27📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_572_984)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سرسپردند و سرفدا ڪردند
ارباً اربا، مُقَطَعُ الاعَضاء
ذڪر لبهـایشان دمِ آخر
"لَڪِ لبیڪ زینب ڪبری"
#سالروز_شهادت
#شهـید_پویا_ایزدی
#شهید_امین_ڪریمی
#شهـید_عبدالله_باقری
#شهـید_حجت_اصغری
#شهید_محمد_جاودانی
#شهـید_ابوذر_امجدیان
#شهـید_سجاد_طاهـر_نیا
#شهـید_روح_الله_طالبی_اقدم
#شهـید_سیدمحمدحسین_میردوستی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#خاطرات_شهید
✍همسر شهید:
آقا سجاد علاقه زیادی به استاد احدی داشت آخر هفته ها توفیق داشت پای درس استاد حاضر شود و خیلی مواقع همراه استاد میشد تا تهران و مسولیت بردن استاد تا جلسه تهران رو به درخواست خودش قبول کرده بود هر چند وقتی یکبار استاد مبلغی به ایشان میداد که بابت ایاب و ذهاب این مسیر باشد و ایشان این مبالغ رو در گوشه ای نگه داشته تا ایام فاطمیه میرسید و همه مبالغ جمع شده را به دفتر استاد میبرد و از استاد میخواست این مبالغ را برای مراسم بی بی که هر ساله در دفتر برپا میشد هزینه مجالس بی بی کند .
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#سالروز_شهادت 🌷
راوے :همسرشهید
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت7⃣1⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت8⃣1⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
در فراق امام
وارد پادگان االله اكبر ارتش شديم. پيش از اين هم به اين پادگان آمده بودم.
منافقين در روزهاي پاياني جنگ، اين پادگان را به آتش كشيده بودند كه هنوز
آثار خرابكاري آنان باقي بود. هنگامي كه وارد آنجا شديم، عكسهاي امام
، داغ دلمان را تازه كرد. همه به سوي تصاوير امام هجوم بردند. (ره) راحل
نميتوانستيم احساسات قلبيمان را بيان كنيم. در حاليكه فيلم سخنراني امام و
گزارش ارتحال ايشان پخش ميشد، همگي گريه ميكرديم. هنوز باورمان
نميشد كه امام عزيزمان را از دست دادهايم. هيچكس به فكر خانوادهاش نبود.
خبرنگاران هم اين صحنه هاي كم نظير را ثبت ميكردند. آنجا بود كه اعلام
، همة شما را آزاده ناميده و اسرا را آزادگان لقب داده اند. خود را (ره) كردند امام
(ع) لايق اين نام ـ كه برگرفته از خصايص بزرگ پرچمدار اسلام، امام حسين
بود
ـ نميدانستيم.
محل قرنطينة اسرا داراي امكانات بسيار زيادي بود؛ غرفه هاي لباس،
كتابخانه، غذاخوري، مسجد، سينما، مخابرات و هرآنچه كه نياز داشتيم را فراهم
كرده بودند. گروههاي پزشكي اقدام به آزمايشات و معاينات پزشكي كردند. ما را
به مدت سه روز در آن مكان نگهداري كردند تا در صورت وجود بيماري مسري،
شناسايي و پيشگيري شود. براي هر نفر كارتهاي مخصوص و شناسنامه هاي
بهداشتي تنظيم گرديد. آنان اقدام به برپايي كلاسهاي آموزش بهداشتي كردند
و متخصصان تغذيه، روانپزشكان و پزشكان متخصص در زمينه هاي مختلف، هر
كدام توصيه هاي لازم را برايمان بازگو كردند. همة اسرا در اثر سوء تغذيه ضعيف
شده بودند. برخي خبرنگاران نيز اقدام به ثبت خاطرات اسرا ميكردند. يامهاي تبريك و تهنيت رهبر انقلاب و رئيس جمهور برايمان خوانده شد
كه از ما خواسته بودند روحية انقلابي خود را براي هميشه و طبق وصيتنامة
سياسي ـ الهي امام حفظ كرده و رهرو همرزمان شهيدمان باشيم. گروه اطلاعات
نيز كارهاي تخصصي را شروع و اقدام به ثبت وقايع سالهاي اسارت ما كردند.
آنان افرادي را كه در خاك دشمن حركات ناشايست داشتند و يا اقدامي عليه
منافع كشور انجام داده بودند و نيز منافقيني كه به داخل مرزهاي كشورمان
نفوذ كرده بودند را دستگير كردند.
همة آزادگان از مسئولان قرنطينه درخواست كردند كه قبل از رفتن به خانه،
ميخواهيم به حرم امام
برويم. با وجود مخالفت آنان و مشكلاتي كه اين (ره)
درخواست ما براي آنان داشت، سرانجام با اصرار اسرا، اين كار نيز ميسر شد تا
پيش از ديدار با خانوادههايمان، به زيارت حرم امام بزرگوارمان برويم. مقامات
بلند پاية لشكري و كشوري با ما ملاقات ميكردند و هدايايي را به رسم ياد بود
به اسرا ميدادند. سپس به همة اسرا لباسهاي مناسبي اهدا كردند تا با وضعيت
بهتري به آغوش خانوادههايمان بازگرديم.
سرانجام انتظار به پايان رسيد و اتوبوسها وارد پادگان شده، همه را به سوي
فرودگاه كرمانشاه حركت دادند. در بين راه كه از داخل شهرها و آباديها گذر
ميكرديم، استقبال مردم بينظير بود. همه ميخواستند فرزندان صبور ايران
اسلامي را از نزديك ببينند و از آن همه صبر و مقاومت دلاورانه تشكر كنند؛ اما
ما خود را لايق آن همه خوبي نميدانستيم. وقتي به فرودگاه كرمانشاه وارد
شديم، خبرنگاران در سرسراي انتظار گزارش تهيه ميكردند و احساسات قلبي
آزادگان را جويا شده، از خاطرات اسارت ميپرسيدند؛ سپس به وسيلة هواپيماي
(ره) «سيـ 130 «ارتش، به سمت تهران پرواز كرديم تا به ديدار مرقد امام راحل
برويم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت8⃣1⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت9⃣1⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
زيارت مرقد امام
رواق منظر چشم من آشيانة توست
كرم نما و فرود آي كه خانه خانة توست
چنان ذهن ما را مشغول كرده بود كه متوجه سوار (ره) شوق ديدار حرم امام
شدن و پياده شدن از هواپيما نشديم. پس از پياده شدن، اتوبوسها ما را سوار
حركت (س) كرده، با همراهي نيروهاي نظامي و انتظامي، به طرف بهشت زهرا
. از دور حرم نمايان (ره) كرديم. به هيچ چيزي فكر نميكرديم جز ديدار امام راحل
شد. اشك از چشمان همه جاري بود. همه با صداي بلند در فراق امام عزيزمان
كه در وصيتنامة سياسي ـ الهي خود فرموده بود: «اگر روزي من پيش شما
نبودم، سلام مرا به آزادگان برسانيد»، گريه و زاري ميكرديم. هر چه اتوبوسها
به حرم نزديكتر ميشدند، صداي گريه ها هم بيشتر ميشد. خبرنگاران هم
پيش از ما خود را به آنجا رسانده بودند تا آن صحنه هاي زيبا را به تصوير بكشند.
وقتي از اتوبوسها پياده شديم، به سوي صحن دويديم. همه در جلوِ درِ حرم خود
را به زمين انداخته، گريه ميكرديم. زائران و خبرنگاران از ديدن آن همه
احساسات صادقانه اشك ميريختند. صداي زاري و شيون، تمام حرم را فرا
گرفته بود.
ماندن ما در حرم، خيلي طولاني شده بود. هيچكس نميخواست آنجا را
ترك كند. ما به امام گفتيم كه بسياري از اسراي شهيد، آرزوي چنين لحظهاي
را داشتند؛ اما ما را تنها گذاشتند. بعد از آن زيارت به ياد ماندني و تاريخي، براي
رفتن به خانه و ديار خود، با هم خداحافظي كرديم. لحظات بسيار سختي بود.
بعد از سالها دوري از وطن و در حالي كه در تمام سختيها كنار هم بوديم،
بايد از هم جدا ميشديم. بعد از خداحافظي، گروه گروه به سوي استانهاي خود
حركت كرديم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصت_ویکمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 5 📿 7 📿8📿 9 📿10📿11📿12📿 14 📿 15 📿 16 📿 17📿18 📿19 📿 20📿 23📿26 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_572_984)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#مهم_و_تحلیلی
❗️استفاده از #اربعین برای پیاده کردن نقشه های شومشان ...
🔻روزنامه #آرمان_ملی در مطلبی در صفحه اول خود با تیتر "درس اربعین برای شورای نگهبان" آورده است:
🔸"از نگاه آیت ا... هاشمی بزرگترین درس راهیپیمایی اربعین #جذب_حداکثری بود" و اضافه میکند:
🔸درس راهپیمایی اربعین برای شــورای نگهبان در انتخابات پیش رو برای اسفندماه ۹۸ است تا با عبرت گرفتن از اشتباهات گذشــته، رویه جذب حداکثری را پیشه کرده و دست از فیلترهای جناحی-گروهی!!! بردارند تا راه برای حضور شــخصیت های برجســته ای نظیر ناطق نوری و سیدحسن خمینی در نهادهایی نظیر مجلس و خبرگان فراهم شده و شور لازم برای حضور مردم در انتخابات -در غیاب آیت ا... هاشمی-
فراهم شود.
و ...
💢بعید است که ندانند نتیجه نبود شورای نگهبان انتخاب #بنی_صدر نفوذی شد.
🔴 اینکه از اربعین برای #شورای_نگهبان درس جذب حداکثری میگیرند چندان جای تعجب نیست چرا که وقتی از عاشورا درس مذاکره میگیرند چنین تحلیل های تخیلی نیز در ادامه قابل انتظار است.
⛔️ در همین انتخابات شورای شهری که نظارت وجود ندارد، دست گل های هم حزبی هایشان یکی یکی هویدا میشود، فساد مالی، فساد جنسی و ...
⚠️در ایام پیش رو که به انتخابات نزدیک میشویم به شدت مراقب فضای رسانه ای باشید. زدن شورای نگهبان با بهانه های مختلف یکی از مواردی است که زیاد خواهید شنید.
#انتخابات_۹۸
#جنگ_رسانه_ای
🔸🔹🔸🔹
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#بیقرارشهادت
شهید گودرزی چند روز مانده به مرحله دوم اعزام خود گفته بود، بیقرارم، نمیتوانم بمانم و طاقت ندارم. این شهید خیلی به فکر خانواده بود و تنها جایی که خودخواهی کرد بر سر رفتن به سوریه بود. این موضوع را برای خودش خواست و خدا هم مزد خوبیهایش را داد. احمد با دوستانش در محل کار رفاقت مثالزدنی داشت. نیروهای گردان مقداد بعد از آن که دو گردان حمزه و مقداد ادغام شدند، پیوسته نزد شهید احمد گودرزی بودند.
#خصوصیات_بارزاخلاقی
اخلاق احمد چنان اثرگذار بود که سبب میشد دیگران جلب اخلاقش شوند و بسیار زود با همه ارتباط برقرار میکرد و هیچ کس از دستش ناراحت نمیشد. وی همیشه در سلام کردن پیشتاز بود و اجازه نمیداد در این باره به عنوان نفر دوم قرار بگیرد.
#شهید_احمد_گودرزی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#حاج_حسین_یکتا :
چقدر جملهی روی پیراهن این جوان برام آشناست . همسن و سالهای من یادشونه . روزی چند بار این جمله #امام رو روی سنگرها میخوندیم "پشتیبان #ولایت_فقیه باشید تا به مملڪت شما آسیبی نرسد ." حالا آقا #مهدی_ترابی بعد از ٤٠ سال ، یڪ تنه و در میانه میدان نبرد ، این جمله رو بهروز رسانی ڪرد ؛ پیراهن سرخت ڪم از لباس خاڪی خط شڪنهای جبهه نداره .
خدا قوت خط شڪن ...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
هدایت شده از سنگرشهدا
💢 #فـــــوری
فیلم سینمایی به وقت شام به کارگردانی اقای ابراهیم حاتمی کیا
#امشب ساعت 22:00 از شبکه آی فیلم پخش میشود
#اطلاع_رسانی_کنید
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت9⃣1⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت0⃣2⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
بازگشت به آغوش خانواده
پس از سالها، به سوي خانوادههاي خود كه سالها در انتظار ديدارمان
بودند، ميرفتيم. نميدانستيم از خانواده و بستگانمان چه كساني زنده هستند.
فكر ديدار با خانواده و پدر و مادر، همه را هيجان زده كرده بود. در اين افكار
بوديم كه خلبان اعلام كرد براي فرود آماده باشيد؛ به اروميه رسيده ايم. هواپيما
در بالاي شهر زيباي اروميه چرخي زد و به زمين نشست. سيل مردم خداجو و
قدرشناس براي استقبال از آزادگان، وارد فرودگاه شده بودند و با گل و شيريني
از ما پذيرايي ميكردند. استقبال بسيار با شكوهي بود. خبرنگاران حاضر در
مراسم، سؤالاتي كوتاه پيرامون اسارت و خاطراتمان ميكردند كه همزمان از
راديو سراسري پخش ميشد.
سالها بود كه خانوادهام از من اطلاع دقيقي نداشتند. آنان به تمام ادارههاي
دولتي مراجعه كرده بودند؛ ولي خبر درستي كسب نكرده بودند. وقتي هم به
يكان خدمتيام مراجعه كرده بودند، به آنان گفته بودند كه تعداد زيادي از افراد
آن لشكر، مفقودالاثر شدهاند و هنوز خبر دقيقي از وضعيت آنان نداريم. ناگفته
نماند كه يك همشهري و همكار به نام «درستي» داشتم كه در جبهه با هم
بوديم. در حين حملة تانكها به قرارگاه عملياتي تيپ، مأموريت داشتم جلو
پيشروي و نفوذ ادوات زرهي دشمن را از جناح چپ مسدود كنم. در اين ميان
كه تعدادي تانك دشمن زمين گير و تعدادي منهدم شده بودند، من نيز همراه با
گروه به جلو ميرفتم. گاه يكي از خودروهاي ما در اثر كُندي در جابه جا شدن،
توسط دشمن هدف قرار ميگرفت و منهدم ميشد كه تعدادي از همرزمان ما
نيز شهيد ميشدند.
درستي كه با دوربين ما را از دور نگاه ميكرد، بهدليل وضعيت منطقه، مدت
كوتاهي از رؤيت ما با دوربين غافل شده و رفتن مرا به جلو نميبيند. وقتي يكي
از خودروها آتش ميگيرد، او گمان ميكند كه من هم در خودرو بوده ام و
به همين خاطر به طرف محل حادثه ميدود. در آنجا به دليل شدت جراحت و سوختگي يكي از شهدا، گمان ميكند كه آن شهيد من هستم و به شدت برايم
گريه ميكند. بعد از اسارت ما و عقبنشيني دشمن در حملات پي درپي ارتش
اسلام، او پس از مدتي به مرخصي ميرود. خانواده ام نيز بعد از چند ماه
بي اطلاعي، براي جويا شدن از وضعيت من به خانه اش ميروند و با اصرار
ميخواهند كه هرآنچه در مورد من ميداند، برايشان بگويد. او نيز به آنان
ميگويد كه حين درگيري با عراقي ها، ديده كه به شهادت رسيده ام و جسد
سوختة مرا هم ديده است. خانواده باور نميكنند و دوباره اقدام به پرس وجو
ميكنند؛ اما همچنان از من خبري كسب نميكنند؛ تا اينكه چند روز قبل از
آمدنم به ايران، از طريق اسرايي كه زودتر آزاد شده بودند، از سلامتي ام مطلع
ميشوند.
بعد از استقبال مردم در اروميه، هر كدام به وسيلة خودرو به سوي شهرمان
حركت كرديم. در راه همه جا مملو از نوشته و چراغاني بود كه ما هرگز خود را
شايستة آن همه محبت نميديديم. وقتي به ورودي شهر رسيديم، كميتة
استقبال به ما خوشآمد گفت؛ سپس به داخل شهر رفتيم. چهرة شهر خيلي
تغيير كرده بود. برخي كوچه ها و خيابانها را نميشناختم. پس از پايان جنگ،
به وضع عمراني شهرها رسيدگي بيشتري شده بود و به هيچ وجه با شهرهاي
عراق قابل مقايسه نبود. خداي بزرگ را شكر كردم و بسيار خوشحال بودم كه به
شهرم بازگشته ام و ميتوانم خانوادهام را بار ديگر ببينم. همسايه ها و خانواده ام،
مرا بسيار مورد لطف قرار دادند. مسئولان شهر اعم از امام جمعه، فرماندار و
رؤساي ادارات، يكي پس از ديگري براي ديدارمان مي آمدند و از ما دلجويي
ميكردند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت0⃣2⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت1⃣2⃣1⃣ آخر
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
بعثي اعتراف كرده كه بر روي برخي از اسراي تير باران شده، آهك يا مواد
شيميايي يا اسيد ميريختند تا اثري از آنها باقي نماند. اين فرد سرهنگ
«عبدالرشيد الباطن» نام دارد و بازپرس ويژة گارد رياست جمهوري عراق در
زمان جنگ عليه ملت ايران بود. او به خوبي به زبان فارسي و تاريخ ايران آشنايي
داشت و پيش از آغاز جنگ تحميلي عليه ايران، توسط استخبارات عراق و
صدام، براي تحصيل زبان فارسي به تهران اعزام ميشود. سرهنگ عبدالرشيد در
بهار سال 1975م در رشتة زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل
شد و با آغاز جنگ و تجاوز بعثيها به ايران، مأموريت يافت اسراي ايراني خط
مقدم جبهه ها را بازجويي و از آنان اطلاعات كسب كند؛ تا جايي كه به دريافت
مدال و نشان از صدام مفتخر شد.
اين جنايتكار جنگي در جريان بازجويي هايش اعتراف ميكند كه اسراي
ايراني را پيش از به شهادت رساندن، شكنجه ميكرده است. وي دربارة يك اسير
ايراني كه بر اثر اصابت مين، پايش را از دست داده بود، گفته است: «زماني كه از
اين اسير بازجويي ميكردم، به دليل مقاومتش، شروع به قطع انگشتان دستانش
كردم. پس از قطع هر انگشت و به فاصلة دو دقيقه، محل قطع شده را با فندك
ميسوزاندم تا اينكه تمام انگشتانش را بريدم؛ اما مقاومت حيرت آور او كه بسيار
هم جوان بود، مرا خشمگين كرد و با ارّه، پايش را نيز قطع كردم؛ اما اين اسير
ايراني هيچ اطلاعاتي نداد».
اين جنايتكار جنگي كه در پروندهاش كشتار و اعدامهاي فجيع شيعيان و
اكراد عراقي نيز ديده ميشود، در سال پنجم جنگ نيز در يك قتل عام اسراي
ايراني، 22رزمندة جمهوري اسلامي ايران را كه همگي زير 20سال سن داشتند،
با شليك تير خلاص به سرشان، به شهادت ميرساند؛ در حاليكه دستهاي
همگي اين اسيران، بسته بود. او اعتراف كرده است كه در جريان جنگ، هزاران
اسير ايراني به شكل فجيعي در اسارت به شهادت رسيدهاند. دستاوردهاي ايثار و مقاومت
نظام بعثي عراق براي دستيابي به اهداف و آرمانهاي توسعه طلبانه اش، بدون
ارزيابيهاي دقيق و درك شرايط زماني، به خطايي بزرگ و نابخشودني دست زد
كه از جمله آثار آن، ويراني، كشتار انسانها و از بين رفتن چشمگير منابع
اقتصادي، نظامي و مالي كشورش بود. در اين جنگ بسياري از انسانهاي
بيگناه، مجروح، معلول و آواره شدند. رژيم صدام، مردم و ارتش عراق را درگير
يك جنگ بدون نتيجة هشت ساله با جمهوري اسلامي ايران كرد. آنچه كه
صدام از اين جنگ ميخواست، به دست آوردن يك پيروزي سريع و از بين بردن
انقلاب ايران بود. او همچنين به دنبال به دست گرفتن رهبري كشورهاي عرب
بود؛ اما آنچه به دست آورد، جنگي فرسايشي و طولاني بود كه منابع كشورش را
بلعيد؛ بدون اينكه هيچ نتيجة سياسي و نظامي قابل توجهي به دست بياورد.
سالها قبل پيشبيني كرده بود. (ره) نتيجة جنگ آنگونه شد كه امام راحل
پيروزي نصيب ملت بزرگ ايران شد و در اثر اين جنگ خانمانسوز، ملت ايران
به خودباوري رسيد. مردم ايران در اين جنگ متحمل خسارات جبران ناپذير
جاني و مالي بسياري شدند؛ اما از خواستة خود كه همانا حفظ انقلاب بود،
عدول نكردند. نتيجة جنگ نيز براي عراق اين بود كه از طرف مجامع
بين المللي، به عنوان آغازگر جنگ معرفي شد. تجربة جنگ هشت ساله موجب
شد كه دشمنان انقلاب، هرگز چشم طمع به خاك اين كشور ندوزند و مردانگي،
ايثار و فداكاري ايرانيان را براي هميشه به خاطر بسپارند.
ما شجاعانه و مردانه بر سر ميثاقمان با امام عزيزمان باقي مانديم و باقي
خواهيم ماند و تا جان در بدن داريم، حتي يك وجب از خاكمان را به دشمن
نميدهيم. در جنگ فقط با عراق طرف نبوديم؛ بلكه با بسياري از كشورهايي
طرف بوديم كه انواع سلاحها و مهمات پيشرفته را در اختيار عراق ميگذاشتند؛
گويي دنيا به پا خواسته بود تا اين انقلاب را سرنگون كند كه با اتكا به خداوندمتعال و پيروي از رهبري حكيمانة حضرت امام ره از تمام اصولي كه براي آن انقلاب كرديم، دفاع كرديم. ارتش جمهوري اسلامي ايران به همراه جان بركفان
سپاه پاسداران و بسيجيان سلحشور، متحد و متفق، مانند يك مشت آهنين بر
سر دشمن فرود آمدند و دشمن تا دندان مسلح بعثي را در حملات برق آساي
خود مجبور به پذيرش شكست كردند.
آنچه كه در اين كتاب به آنها اشاره شد، خاطرة روزهاي سخت و خانمانسوز
جنگ تحميلي عراق عليه ايران و بازگو كردن جنايات دشمن بعثي است. به طور
قطع در مورد اين جنگ، سخنهاي زيادي در سينه هاي دلاورمردان ارتش
جمهوري اسلامي ايران مانده كه اميد است آنها را براي انتقال به نسلهاي
آينده، به رشتة تحرير درآورند تا دلاورمردي ها، جانفشاني ها، ايثار و
ازخودگذشتگي هاي فرزندان اين مملكت، براي هميشه در تاريخ سراسر افتخار
اين مرز و بوم به يادگار و سربلندي ثبت گردد.
#پــــــــــایان