eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🌸🍃 167 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
. گویند چرا دل به شهیدان دادی؟ والله که من ندادم آنها بردند... 🌷 ❤️ j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌸بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما 🌸سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم 🍃🌸میلاد با سعادت موسس مذهب جعفری، حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام مبارک باد🌸🍃 🌸🍃 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
💠چله زیارت عاشورا یک روز زنگ زد گفت:باتعدادی دوستان بسیجی وباصفا که مشتاق شهادت هستنددریک جلسه خودمانی که چله زیارت عاشورا است به نیت شهادت گرفته ایم. حدودا10یا12جوان فوق العاده بودند که الان متوجه شدم خداوندحرف آنها را خریدومن رانخرید. ازآن جمع 3نفربه شهادت رسیدند. متوجه شدم که خداوندآن جوانان راموردعنایت قرارداده وازاین چله نشینی هانتیجه گرفتند...! 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
! اگر "شعار"، عین "شعور" باشد، در بحبوحۀ جنگ هم تعطیل نمے‌شود! ڪہ اگر چنین نبود، ثواب لعن را بیش از صلوات نمے‌خواندند؛ پس: iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
💢 وصیت نامہ جالب یک شهید ۱۳ سالہ درتشیع جنازه من ، پرچم امریکا را بہ اتش بڪشید تا مردم بدانند ڪہ من ضدامریڪایے وتابع ولایت فقیہ هستم. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
درود بر عاشقانے ڪہ مشق عشق و شهادت را بر سنگر مدرسہ مقدم دانستند ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠 حمام و نظافت حدودا کمتر از یکماه بعد از افتتاح اردوگاه ده دوش حمام اشتراکی بندهای ۱و۲ وهمچنین بندهای۳و۴ راه اندازی شد و هفته ای یک آسایشگاه به نوبت از حمام استفاده می کردند. آب گرم کل حمام از یک آبگرمکن معمولی برقی تامین می شد که در همان ابتدا تمام و بجز نفرات اول بقیه که بیش از یکصد نفر بودند باید در عرض تقریبا سه ساعت با آب سرد استحمام کنند. ضمن اینکه یکی از دوشها متعلق به خود نگهبانها بود و آب گرم معمولا نصیب آنها می شد . صابون در حد محدود در خود حمام توزیع می شد و لیف نیز از نوع الیاف خرما با همان ۱۵۰۰ فلس تهیه می کردیم . یادم هست اولین حقوق که دادند فکر کنم مبلغ ۶۰۰ فلس آن را به خرید لیف حمام اختصاص دادیم . در تابستان همیشه بامشکل کمبود آب چه برای استحمام چه برای شستشوی البسه و همچنین برای شرب مواجه بودیم . در زمستان هم قبل از دوش گرفتن به علت سردی آب در ابتدا باید نفسهایمان را در سینه حبس می‌کردیم و سپس زیر دوش می رفتیم . جهت شستشوی لباسها نیز هفته ای یکبار چند عدد تشت و مقادیری محدود پودر لباسشویی (برای هر تکه لباس یک قاشق) در اختیار آسایشگاه قرار می گرفت . همکاری و ایثار بین بچه‌ها در همه زمینه ها موج می زد ، تعداد زیادی از عزیزان مجروح بودند لذا سرویس دهی به آنها از جمله‌ی افتخارات بود . یاد خاطره ای افتادم از شهید حسین پیراینده ، این خاطره را بعدها در حالی که کنار ستون بالکون آسایشگاه سه ایستاده بود برایم تعرف کرد. در روزهای اول دو نفر از نگهبانهای عراقی که جهت برق کشی ساختمان تازه تاسیس سرویس بهداشتی از بیرون به اردوگاه آمده بودند با فراخوانی عراقی ها جهت کمک به نامبردگان، شهید پیراینده پیشقدم می شود . از آنجایی که شهید پیرانده به زبان آذری تسلط داشتند از قضا یکی از عراقی های مذکور نیز آذری بوده و با هم همصحبت می شوند. برقکار عراقی در حین صحبت از حسین سوال می کند (امام )خمینی ـ ره بهتر است یا صدام که شهید پیراینده به مضمون می گوید ؛ صدام ناخن چیده خمینی ره هم نمی شود . در این حین نگهبانی که بالای داربست در حال برقکشی بوده از نگهبان مخاطب سوال می کند که چه می گوید و درخواست ترجمه دارد . وقتی ترجمه می کند نامبرده از آن بالا سیم چین را بطرف شهید پیراینده پرت می کند که نگهبانِ مترجم با دست مانع از برخورد با ایشان می شود . و در نهایت بامیانجیگری نگهبان آذری زبان قضیه فیصله می یابد و پیراینده را نصحیت می کند که اگر می خواهی زنده به کشورت بازگردی اینجا باید مواظب زبانت باشی. لازم بذکر است اگر این قضیه به نگهبانان اردوگاه درز پیدا می کرد شهادت پیراینده حتمی بود ولی خواست خداوند چنین بود که بجای روز های اول در روزهای آخر پس از تحمل حدود چهار سال زجر و شکنجه به معشوق بپیوندد ـ روحش شاد و یادش گرامی باد. شرح قصه شهید پیراینده فرصت دیگری می‌طلبد. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 7 📿 8 📿 9 📿 11 📿 12 📿 13 📿 24 📿 25 📿 26 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 168 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
شہـداےمدافع حرم" با تیــــر دو نشــــان زدند! هم عباس صفتــ مدافع حرم عمـہ‌ساداتــــ شدند؛ هم حسین وار دین جد سادات 🌷 @sangarshohada 🕊🕊
●ایشان به نماز اول وقت آن هم به جماعت اهتمام خاصی داشت وهمچنین التزام ویژه ای به ولایت فقیه داشت وهمیشه پیگیر سخنان مقام معظم رهبری(مدظله العالی) بود ●و همچنین علاقه غیر قابل وصف شهید به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت تاحدی که همیشه ایشان رابا لفظ مادرم خطاب میکرد وهمیشه میگفت ازخدا میخواهم به من سه دختر عطا کند ونام هرسه را فاطمه خواهم گذاشت وهمچنین نظم ایشان در امور را میتوان ازشاخصه های بارز این شهید برشمرد. ✍راوی:همسر شهید 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
حاج قاسم سلیمانی: افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت به کارگیرید؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ی خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
. نــشانــمان دهـید نقشــه گــنج شـهادت را... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
كاكا از چاه كه آب ميكشی، چای كه دم ميكنی؛ مزه ی خون نمی‌دهد؟! علوی‌الياس؛شاعرافغانستانی ؟ j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
35 تا از بهترین جوانان افغانستان در حمله تروریستی دانشگاه کابل کشته شدند. آیا اونقدری که برای محکوم کردن حمله فرانسه داد زدین، برای این بچه‌های بیگناه که قربانی همین ترور شدن هم خونخواهی می‌کنید؟ شرم بر شما j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
‏بعد از حمله تروریستی به دانشگاه کابل موبایلی را پیدا کردند که پدری ۱۴۲ بار با فرزندش تماس گرفته و بعد از اینکه جوابی دریافت نکرده پیام فرستاده که: جان پدر کجاستی؟ ‎ فدای دِلِ پدران شهدایی که سال‌ها از فرزند خود بی‌خبر بودند؛ و ننگ بر حقوق بشر دروغین غرب ..... j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
c4a784e58e72bd3a49a240358190d80810895352-360p.mp3
13.74M
آهنگ افغانی؛ سرزمینِ من...‌‌ ‌‌ 🖤•° j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
... ‏و این داغ مرز نمی‌شناسد؛ ؛ حقوق و علوم سیاسی؛ ساعت یازده صبح ۱۲ آبان ماه؛ در دسترس نیست ۱۴۲ تماس؛ و‌ یک ‏پیامی که گیرنده؛ هرگز نتوانست بخواند ... ‏پدر تمام هستی‌اش؛ را به دلهره نبود فرزندش نوشت ... پدر باش مفهوم ۱۴۲ بار تماس؛ و یک‌ پیامک را تا مرز استخوان درک خواهی کرد ... j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠 آغاز شکنجه ها روزهای اول حدودا تا شش ماه هر روز بلا استثناء همه را بشدت مورد ضرب و شتم قرار می دادند. عده ای نیز به علل مختلف بصورت ویژه مورد شکنجه قرار می گرفتند که به وقت خود به آن اشاره خواهد شد. اتفاقات این ایام اینقدر فشرده و زیاد هست و شبیه به هم که شاید خوانندگان عزیز را آزرده خاطر کند و آنچه در پی می آید از نگاه و دید این حقیر است و قطعا وقایع زیادی از این دست اتفاق افتاده که از دید بنده و سایر دوستان مخفی مانده است. جدای از اینکه وقایع از دید فردی به تعداد همه اسرا قابل بیان است اتفاقاتی در محدوده های فیزیکی ۱۴ آسایشگاه رخ داده که قطعا وقایع هر آسایشگاه با سایر آسایشگاهها متفاوت است. یکسری وقایع هم هست که به علت بزرگی آن ، همه اردوگاه را تحت الشعاع قرار داده مثل شکنجه و شهادت تعدادی از عزیزان که بالطبع کم و بیش همه اسرا از اخبار آن مطلعند. یکی از آزار و اذیت های که بعثی‌ها از آن لذت می بردند زدن کابل و چوب بر سر بچه ها بود . کابل برق سه فاز که ضخیم و همانند چوب خشک و انعطاف کمی دارد. در هفته اول که بچه ها سرهایشان را تراشیده بودند همه را با ضرب و شتم به طرف آسایشگاهها سوق می دادند و با توجه به کم عرض بودن در ورودی ساختمان همه مقابل در تجمع می کردند و عراقی ها از این فرصت استفاده و محکم و بی رحمانه به سر بچه ها می‌کوبیدند. هنوز آن تصاویر جلوی ذهنم رژه می روند وقتی که کابل بر سری فرود می آمد و بلافاصله بچه ها شاخ در می آوردند و بعد خون فوران می کرد و چهره ها گلگون می شد. این صحنه آدم را یاد فیلمهای کارتونی برنامه کودک می انداخت که با وارد شدن ضربه به سر طرف با صدایی همراه بود و جای ضربه به اندازه چند سانتیمتر بالا می پرید. یکی دو هفته اول هنوز دستشویی های جدید راه اندازی نشده بود و همه از دستشویی های قدیمی واقع در بند آشپزخانه استفاده می کردند که توسط بچه ها تا آنجا که راه داشت تمیز و چشمه های آن را باز کرده بودند چشمه هایی مملو از سنگ و پاره آجر و بطری‌های شکسته شده نوشیدنی که به هنگام تمیز کردن، بریدن دست بچه ها را در پی داشت . در رفت و برگشت در مسیر دستشویی لحظه ای کابلهایشان استراحت نداشت هر چند که رفتن به چنین سرویس ویژه ای با پای برهنه و آلودگی پاها و عدم امکان ازاله نجاست خود شکنجه دیگری بود . ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 7 📿 8 📿 9 📿 13 📿 24 📿 25 📿 26 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 169 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
نمے‌شناسمِ‌تـان امّـا در این قاب تصــویر خیلـے آشناست اینقدر ڪہ دلتنـگ‌تان مے‌شوم ڪاش شرمنـده نگاه آشنایتـان نباشم ۲۵_کربلا 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بیماران اعصاب و روان دوران جنگ مظلوم ترین و قشر رزمندگان جنگ کہ امروز نان و آبے برای هیچ رسانہ ای ندارند کسے هم سراغشان نمیرود فدا شدند تا امروز کسی قربانے جنگ نشود! iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
✍دوستش می گفت: صیاد تو قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت: " اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای " بلند هم می گفت، از تہ دل ... iD ➠ @sangarshohada🕊
شهدا ... امام زادگان عشقند ؛ و مزارشان، زیارتگاهِ اهل یقین تصویر هوایی گلزار شهدای بهشت‌زهرا تهران سال ۱۳٦٤ 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
با توام ای لنگر تسکین! ای تکان‌های دل! ای آرامش ساحل! با توام‌ ای نور! ای منشور! ای تمام طیف‌های آفتابی! ای کبودِ ارغوانی! ای بنفشابی! با توام ای شور، ای دلشوره‌ی شیرین! با توام ای شادی غمگین‌! با توام ای غم! غم مبهم! ای نمی‌دانم! هر چه هستی باش! اما کاش... نه، جز اینم آرزویی نیست: هر چه هستی باش! اما باش! 📎پ.ن: آخرین داع همسر شهید وحید فرهنگی والا با پیکر مطهر شهید 🌷 @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠 خدا ( جل جلاله) از نگاه عدنان عدنان شکنجه گر معروف تهدید و نصیحت می کرد که چه مطیع باشید چه نباشید این را بدانید که کتک هر روز هست ولی اگر اطاعت کنید کتک کمتر هست. در یکی از ایام که هر سه آسایشگاهِ بند یک را در محوطه مورد ضرب و شتم قرار می دادند ، عدنان که خود فارسی صحبت می کرد می‌گفت : " کاری بر سرتان بیاورم که خدا دلش برایتان بسوزد و برای کمک از آسمان به زمین بیاید ، آنوقت خدا را هم آنقدر بزنم که برگردد به آسمان و پشیمان شود" . ما با همچون موجوداتی طرف بودیم روز افتتاح اردوگاه به هنگام استحمام و تعویض لباسهای نظامی خودمان ، لباسها را داخل چاله ای انداخته و آتش زده بودند یکی از صحنه هایی که اغلب به یاد دارند انداختن یکی از بچه ها که ریش بلندی هم داشت داخل این گودال آتش بود. در همان ابتدا که به حجم سیم های خاردار می‌افزودند عدنان دو نفر از بچه ها را برهنه کرده و داخل سیم خاردار حلقوی نمود و با پای روی بدنش ایستاد . یکی از آن عزیران را چنان با لگد به فک و صورتش کوبید که دو سه دندانش بیرون افتاد. ما این صحنه ها را می دیدیم و امکان اعتراض و حتی نگاه کردن به صحنه را هم نداشتیم . کوچکترین بهانه‌ای مساوی بود با شکنجه. قبل از خروج از آسایشگاه باید بصورت ردیف پنج تایی روی پا می نشستیم و سرها را پایین و در میان پاها قرار می‌دادیم بشکلی که از دور که نگاه می کردی افراد را بدون سر می دیدی . اگر هم سر فردی طبق خواسته بعثی ها پایین نبود کمترین پاسخ ، ضربه‌ کابل بود که بر سر فرود می آمد . در بعضی مواقع این حالت نشستن ساعتها ادامه می‌یافت . خصوصاً زمانی که اسرای جدید می آوردند یا افسر بالا رتبه ای وارد اردوگاه می شد و یا واقعه ای مثل شهادت عزیزی زیر شکنجه های دردناک اتفاق می افتاد. در شرایط عادی روزانه حد اقل ۸ مرتبه در همین حالت شمارش می شدیم ، قبل از خروج از آسایشگاه ـ ورود به حیاط ـ قبل از ورود به آسایشگاه ـ بعد از ورود به آسایشگاه و همین داستان عصر ها نیز تکرار می‌شد که اکثرا شمارش با کابل صورت می گرفت و اگر کابلی خوب روی پشت فردی نمی نشست انگار در شمارش اشتباهی صورت گرفته باشد . ضمن اینکه اغلب در شمارش اشتباه می‌کردند و این پروسه بارها تکرار می شد. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 13 📿 24 📿 25 📿 26 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊