هدایت شده از مطلع عشق
#زندگی_عفیفانه
#عفت_بینایی
🔺وقتی #چشم، دریای #هوس شود؛ قایق #گناه در آن حرکت میکند.
📌بین "نگاه" و "گناه" چه رابطه ای است؟
گناه می چرد و هوس، نشخوار میکند.
یعنی #انسان اینقدر بی ارزش است؟!؟
به راستی برای #مصون ماندن از #تیر_نگاه چه باید کرد؟
🌱 مرحوم #شیخ_رجبعلی خیاط میگفت: "بطری وقتی پُر است و میخواهی خالی اش کنی، خَمش میکنی"
هر چه خم شود، خالی تر میشود.
اگر کاملاً رو به زمین گرفته شود، سریع تر خالی میشود.
#دل آدم هم همین طور است...
گاهی وقتها پر میشود از غم، از سرزنش، از شدت ناملایمات زندگی، از خوب نبودن، از سختی عفیف بودن، از مشاهده بی عفتی ها در جامعه و...
🌷قرآن میگوید:
"هرگاه دلت پُر شد از غمها، خم شو و به خاک بیفت".
این نسخهای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:
🍃"سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن"🍃
❣ @Mattla_eshgh
أَلا یا أَهلَ الْعالَم
او با نوای انَا المَهدی ؛
با سپاهی از شهیدان خواهد آمد ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صد_و_یازدهم
💠 سوزاندن با اُتو به جرم فرار ۵
...کف پاها به علت سوختگی شدید و عدم رسیدگی در گرمای تیر و مرداد عفونت میکند و عفونت به عمق پا سرایت و کِرم می زند.
آنها حتی اجازه استفاده از دستشویی هم نداشته و در این مدت برای قضای حاجت از قوطی استفاده میکنند.
مقدار کمی آب و غذا نیز از پنجره کوچک زندان تحویل میگیرند.
پس از دو ماه زندانی که دیگر امکان زنده بودن آنها نمیرود در شرایط اسفناک با بدنی نحیف به بند منتقل و اعلام میشود هیچ کس حق ارتباط با آنها را ندارد
تا مدتی برای رفت و آمد و انتقال به دستشویی و.. توسط بچهها با پتو جابجا میشوند.
مدتی نیز زیر بازوهایشان را میگیرند و تا آخر اسارت امکان راه رفتن عادی خود را از دست می دهند.
پس از آزادی علی رغم اینکه تحت درمان قرار میگیرند و دارو مصرف میکنند هنوز هم پس از گذشت بیش از سی سال از این جریان از سوزش کف پا و انتقال حرارتش به سایر نقاط بدن رنج می برند و دارو مصرف میکنند.
در ایام بعد از آتش بس که عدنان میخواهد از اردوگاه برود در محوطه با آقای طاهری مواجه میشود و از او خدا حافظی میکند.
آقای طاهری هم در جواب میگوید "علی یارد برو ببینیم چی میشود"
عدنان که از این حرف یکه میخورد و شاید عذاب وجدان آزارش میدهد بعد از نیم ساعت بازمیگردد و به آقای طاهری میگوید" من پای تو را سوزاندم ولی تو دل مرا سوزاندی"
آقای طاهری از غواصان بسیجی و دلیر عملیات کربلای چهار بودند و آقای روزعلی کرمی نیز از دلاوران لشکر ۲۱ حمزه ارتش .
برای بعثیها ارتشی و سپاهی و بسیجی فرقی ندارد .
دو همرزم ، دو همدل و هم بند که نمونهای از همدلی و همزبانی ارتش و سپاه ملت ایران است.
وقتی با آقای طاهری پیرامون جاسوس مورد نظر بحث میشود میگوید ؛ من او را در همان اردوگاه بخشیدم.
چه زیبا ، همچنان که یوسف پیامبر به برادران خطاکارش گفت من شما را در همان چاه بخشیدم .
این هم نمونهای دیگر از ایثار و از خود گذشتگی فرزندان سرزمین مهربانی..
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_بیستُچهارمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 19 📿 20 📿 21 📿 23 📿 24 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_870_463)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🔰 #طرح عاشقی با سرداردلها 🌷
♢ به مناسبت #اولین_سالگرد
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی ختم #زیارت_عاشورا داریم
□ از#3آذر تا #13دی ماه به مدت چهل روز زیارت عاشورا را هدیه به شهید پر افتخار اسلام #حاج_قاسم_سلیمانی و دیگر شهدای فرودگاه بغداد میکنیم ...شهیدی که نیمه شب وقتی همه خواب بودیم در آتش فرودگاه #بغداد سوخت بخاطر حفظ امنیت ما
○این ختم از #سوم_آذر شروع میشود تا سیزده دی ماه (روز سالگرد ) به مدت چهل روز
¤عزیزانی که مایل هستند در قرار عاشقی با سرداردلها شرکت کنند هرشب ... در #پی_وی اعلام کنند
@R199122
157
🌷 یادشهدا کمتر از شهادت نیست🌷
#دوازدهمین_شب_چله رو هدیه میکنیم به روح پرفتوح شهدای فرودگاه بغداد...
بسم الله...🌷
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷
#دست_های_خدا
#روی_زمین_باشید
💠سلام همسنگران عزیز،
گروه جهادی سنگرشهدا قصد داره برای یه دختر خانم بیمار به نام #مهسا_سادات هزینه درمان جمع کنه و برای یه دختر خانم #کرمانی هزینه #جهیزیه جمع اوری کنه چنانچه کسی قصد داره در این امر خیر کمک کنه به این ای دی مراجعه کنه... به کمک شما خیرین عزیز گره از مشکل خیلی از نیازمندان باز شده ان شاءالله خداوند گره گشا مشکلاتتون باشه..اجرتون باشهدا🌷
دوستان #مهسا_سادات زندگی نباتی دارن😔
@FF8141
بسم الله...
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
198
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_فرهاد_خوشه_بر
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#سلام_برتو_ای_شهـید
سلام بر آنان كہ فصل پرواز را غنيمت شمردند تا بالاتر از عشق پر ڪشيدند
و قصہ تلخ زمينگير شدنها را از آبے آسمان به نظاره نشستند
#شهید_سید_تراب_فاطمی
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●محسن خود را خادم و مدافع حرمین می دانست وهر زمان که میگفتم شماوظیفه خود را انجام داده اید، می گفت:
«من متعلق به خودم نیستم، من متعلق به جهان اسلام هستم ونمی توانم مسئولیتم را زمین بگذارم و برگردم باید همه بدانند که هدف و راه تروریست هابا اسلام مرتبط نیست واین را با گزارش هایی که ضبط می کنم نشان دهم.»
●شهید خزایی هروقت به ایران می آمد نیازهایی راکه مردم سوریه داشتند، درحد توان ازجیب خود می خریدند ودربین آن ها تقسیم می کرد.
●وی سرانجام در ۲۳ آبان ۱۳۹۵ هنگام تهیه گزارش درحلب مورد اصابت ترکش خمپاره قرارگرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
✍راوی:همسرشهید
#شهید_خبرنگار_محسن_خزایی
#سالروز_ولادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#مجله_مبتذل
● کلاس دوم راهنمایی که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ می کردند. درآرایشگاه، فروشگاه وحتی مغازه ها این عکس ها روی درو دیوار نصب می کردند و احمد هرجا این عکس ها را می دید پاره میکرد. صاحب مغازه یافروشگاه می آمد و شکایت احمد را برای ما می آورد.
● پدر احمد رئیس پاسگاه بود وکسی به حرمت پدرش به احمد چیزی نمی گفت.من لبخندمی زدم. چون باکاری که احمدانجام می داد، موافق بودم. یک مجله ای باعکس های مبتذل چاپ شده بودکه احمد آنها را از هر کیوسک روزنامه ای می خرید. پول توجیبی هایش راجمع می کرد.
●هربار 20 تامجله ازچند روزنامه فروش می خرید وقتی می آورد در دست هایش جا نمیشد. توی باغچه می انداخت نفت می ریخت وهمه را آتش می زد. می گفتم:چرا این کار را می کنی؟
می گفت:این عکس ها ذهن جوانان را خراب می کند.
✍راوی:مادرشهید
#شهید_خلبان_احمد_کشوری
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
39.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#بدون_تعارف... روایت فرزندان شهید فخریزاده از نحوه ترور پدرشان
🔹 پدرمان روی پای مادرم ۵ گلوله خورد اما هیچ تیری به مادرمان نخورد.
🔹 ۲۱ سال بود که هر روز احتمال میدادیم پدر به خانه برنگردد.
@sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صد_و_دوازدهم
💠 تیغ اصلاح
بعد از اولین اصلاح سر و صورت که در یکی دو روز اول افتتاح اردوگاه با ماشین اصلاح دستی صورت گرفت بعد از آن تقریبا هر ده روز یکبار باید صورتمان را طبق قانون ارتش عراق با تیغ بتراشیم.
بیشتر مواقع نصف تیغ برای ده الی دوازده نفر
این در حالی بود که بعد از اصلاح صورت باید تمام موهای زائد بدنمان را نیز با همان نصف تیغ می زدیم
تیغ ها در ابتدا شمارش شده و دقیقا باید به همین تعداد در پایان کار تحویل میدادیم و اگر خدای ناکرده تیغی مفقود میشد به جرم حمله احتمالی به نگهبان و هزار بهانه دیگر همه تنبیه میشدند و دوستان همهی هم و غمشان این بود که مبادا تیغی ناپدید گردد.
کار اصلاح معمولا در ساعت آزادباش و در قسمت راه رو و زیر بالکن صورت میگرفت
اصلاح سایر موهای زائد بدن در قسمت راهرویی که بین دو آسایشگاه واقع بود و با بستن پیراهن اطراف خود و در شرایط آزار دهندهای انجام میشد.
بچهها برای جلوگیری از ابتلا به بیماری گال که بسیار شایع بود مجبور بودند نظافت شخصی خود را بشدت رعایت کنند.
به علت محیط غیر بهداشتی و عدم دسترسی به ملزومات بهداشتی در نقاط حساس بدن افراد دانههای چرکین و عفونی ایجاد میشد که شرایط سختی را برای فرد مبتلا سبب میشد .
در ارتباط با این مساله لازم است در قسمت جداگانه ای به آن پرداخته شود.
پس از پایان اصلاح صورت ، بچهها از تیغها برای کوتاه کردن ناخنهای خود و برش احتمالی پارچه ، خارج کردن ترکشهای سطحی از بدن ، برش هسته خرما و درست کردن تسبیح و.. استفاده میکردند.
بدترین شرایط ممکن زمانی بود که بعثیها پس از جمعآوری تیغها دوباره به مسوول آسایشگاه تحویل میدادند و میگفتند سرهایتان را نیز با همین تیغها بتراشید.
تیغهایی که حالا هیچ شباهتی به تیغ نداشتند و لبههای آن کج و معوج و از چاقو هم کند تر شده بود و مجبور بودیم با ساییدن کف زمین سیمانی شاید که مقداری تیز شود.
این عملکرد عراقیها باعث میشد زمانی که موهای سرمان بلند بود احتیاط کنیم و منتظر بازگرداندن آن باشیم.
معمولا هر چهل الی پنجاه روز یکبار باید سرهایمان را با تیغ از ته بتراشیم و با همان محدود تیغ ارائه شده.
البته برای اصلاح سر معمولا تعداد تیغها افزایش مییافت و تقریبا هر پنج نفر نصف تیغ در شرایط عادی.
البته ما راضی بودیم با هزینه شخصی خود یعنی از همان چندرغاز به اصطلاح حقوق ماهانه تیغ درخواست کنیم ولی بعثیها مخالف بودند و در واقع میخواستند آزارمان دهند.
هر زمان موعد تراشیدن سرها میشد غم بر چهرها نمایان میشد.
صدای کشیدن تیغ بر پوست سر و جمع شدن پوست به علت کُندی تیغ آه از نهاد آدمی بلند میشد و از نقاط مختلف سر خون جاری و با چشمانی اشک آلود کار پایان مییافت.
البته زیاد به تمیزی و زیبایی اصلاح ، کار نداشتیم و به قول معروف سر همدیگر را بلا تشبیه بُزچین میکردیم .
در بعضی مواقع نصف تیغ برای بیست نفر هم سابقه داشته است .
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊