استشمام 🍃🌷
عطر خوش بوے
عیـــــد فطــر
از پنجره 🍃🌷
ملڪوتي رمضاڹ
ڪَواراے وجود پاڪتاڹ
"عاشقاڹ عیدتاڹ مبارڪ"🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
الهی !
فطرمان را فاطر
ایمانمان را فاخر
و روحمان را طاهر بفرما ...
#عید_سعید_فطر
#نماز_بندگی_در_جبهه
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصاحبه سردار سپهبد شهید سلیمانی در آخرین عیدفطر
#سردار_دلها
#نابودی_اسرائیل_نزدیک_است
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#سلام_شـهید
عزم، جزم ڪردی
براے نابودیِ
إسرائیل..
و امـروز،
جاے تو خالے هست؛
وقتے #اسباب_بازی_هایت،
خواب از چشم خصم ربوده!
#سردار_شـهید_حسن_طهرانے_مقدم
#پدر_موشڪے_ایران🌷
#القدس_أقرب
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
یکی از بستگانش دچار مشکلی شده بود و نیازمند و آبرودار بود، میثم از کرج با حالت بیماری کار وی را دنبال کرد و ضمانت وی را پذیرفت، کاری که هیچکس حاضر نبود، برای وی انجام دهد و گره مشکلش با همت میثم باز شد، الان بعداز شهادت میثم عکس وی زینت بخش خانه آن فرداست. وی اهل انجام کارهای خیر و خداپسندانه بود و سعی میکرد هر طور شده به دیگران در شرایط سخت و بحرانی کمک کند.
#فرازی_از_وصیت_نامہ :
«بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان عباس غیرت الله شود. مدافع حرم شما بودن افتخار است و افتخار ما است. بی بی جان من حقیر و آلوده دستان چیزی ندارم دستانم خالی است، چیزی ندارم که در طبق اخلاص بگذارم و تقدیم شما کنم جز این جسم آلوده و ناقابل که اگر شما قبول کنید روسفید خواهم شد وگرنه خسران زده هستم.»
#شهید_میثم_مدواری🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۶۳/۲/۲۳ تهران
●شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶ سوریه
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید ...
طنازی بچههای جنگ
تا مرز شهادت ادامه داشت
اشکها و لبخندها واقعی بود ...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف
🔸با سید ناصر حسینی پور
(نویسنده کتاب پایی که جا ماند)
و حکایت ۵+۱ و تماس زنده با
حاج صادق آهنگران
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_دویست_و_شصت_و_هشتم
🔆 نسیم رهایی۵
به غیر از آنها یکی از اتباع افغانستان هم در بین ما بود که یکی دو روز بعد پناهندگی یکی از کشورهای اروپایی را میگیرد.
نامبرده که فردی نظامی بود پس از فرار از ارتش افغانستان سر از اردوگاه تکریت ۱۱ در می آورد
تنها ایشان نبودند که بدین شیوه گرفتار شده بودند چه بسیار شهروندان عادی یا چوپان با گله گوسفندانش در نوار مرزی گرفتار نیروهای ضد انقلاب منطقه شده و در قبال مبلغی اندک به عراقیها فروخته میشدند از جمله به پیرمردی مجنون میتوان اشاره کرد که نگهبانها با دست انداختن وی بساط تفریح خویش را فراهم میکردند.
بیاد دارم نگهبان گنده بعثی بنام قیس که تا حدودی فارسی هم صحبت میکرد او را نزد خویش فرا میخواند و با یادآوری شب عملیات و به زعم خود تمسخر شیوه حمله بسیجیان از وی میخواست با ادای کلماتی به طرف بچهها هجوم آورد .
یا برای دست انداختن یکدیگر از وی میخواستند روی تخت نگهبان دیگر استراحت کند.
علاوه بر آنها تعدادی از شهروندان عادی که قصد سفر به کشورهای حاشیه خلیج فارس خصوصا کویت از راه قاچاق را داشتند نیز مهمان ناخوانده اردوگاه بودند .
آنها اغلب از قشر بیتفاوتی بودند که هیچ سنخیتی با رزمندگانی که در خون خود غلتیده بودند نداشتند و بعضا با بعثیها همکاری میکردند و ما باید علاوه بر مواجهه با جبهه بعثیها با چنین افرادی هم کلام و هم مشرب میشدیم و تحمل میکردیم که واقعا اسارت در اسارت بود
نماز جماعت باشکوه
ثبت نام تقریبا قبل از نماز ظهر و عصر به پایان رسید .
بچهها مهیای نماز شدند
آخرین ناهار نیر تحویل گرفته شد ولی قرار شد بعد از اقامه نماز سرو شود
همه شرایط مهیا بود تا نماز در محوطه به جماعت خوانده شود هر چند متصور بود که با مخالفت نگهبانان بعثی مواجه شود
ولی بچهها مصمم بودند آن را به جماعت اقامه کنند .
این نماز یکی از اولین و آخرین نماز جماعت هزار نفره در طول حکومت صدام بود که اقامه میشد.
همه پتوها در محوطه مقابل آسایشگاه ۲و ۳ فرش شد .
اقای مسلم گلستان زاده اذان گفتند
نگهبانها چپ چپ نگاهش میکردند و متعجب بودند که آیا این همان مسلمی است که مسوولیت سرویس ها و نظافت اردوگاه را به عهده داشت و در ظاهر کارش به خیر و شر نبود !
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊