سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :5⃣1⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 516
مثل بقیه از هم خداحافظی کردیم اما حرف حسن یک لحظه مرا یاد خانه انداخت. حدود یک ماه و نیم بود به خانه نرفته بودم و در طول آموزش خبری از آنها نداشتم. این خوش و بش مرا از بچه ها عقب انداخت. آنها وسایل مرا برداشته و برده بودند. مثل همه کارهایی که در حق من میکردند و شرمنده شان می شدم. دویدم و در کانال به بچه ها رسیدم. در ادامه نخلستان نزدیک خط سنگرهایی درست شده بود و آنها محل هر دسته را می گفتند؛ سه سنگر برای هر دسته. در هر سنگر حدود دوازده نفر جا میگرفتند و به جز نگهبانها کسی حق نداشت از سنگر بیرون بیاید.
آن نخلستان در خرمشهر جای عجیبی بود، حدود دو و نیم کیلومتر با آب و خط عراق فاصله داشت، استراحت کردیم و نماز صبح را میان نخلها خواندیم. در گرگ و میش صبح به راحتی میشد انبوه خرماهای سیاهرنگ را بالای نخلها دید. تا آن روز کسی آنها را نچیده بود. خرماها آنقدر زیبا بودند که وسوسه میشدیم از خرماها بچینیم اما میگفتند به نخلستان بمب شیمیایی خورده و هیچکس به خرماها دست نزند. تأکید میشد نگذاریم کسی از سنگرها بیرون بیاید. همین را به بچه ها گفتیم. بچه ها هم انصافاً گوش دادند و بیرون نرفتند. اما صبح نیروهای گردان امام حسین را دیدیم که دسته دسته در نخلستان میگشتند.
ـ چطور شد؟! ما تو سنگر بمونیم و اونا راحت بگردن؟
دیگر نمیشد کسی را در سنگرها نگه داشت. چشم بچه ها روی زنبیلهای خرما مانده بود. ظاهراً قضیه شیمیایی هم جدی نبود. به نظرم اولین لنگه کفشی که به طرف خرماها پرتاب شد، مال امیر خردمند بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :6⃣1⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 517
لنگه کفش که به سر نخل رسید باران خرما باریدن گرفت، چه خرماهای خوشمزه ای! با آن فک به هم چسبیده نتوانستم از خیر خرماها بگذرم و به هر مکافاتی که بود دلی از عزا درآوردم.
فکر کردم بهتر است چرخی در منطقه بزنم ببینم اوضاع از چه قرار است. توی نهرها، قایق های پر از مهمات را به نخلها بسته بودند. برای استتار روی قایقها را با نی پوشانده بودند. البته با روشن شدن هوا بمباران هواپیماهای دشمن هم شروع شده بود اما می گفتند اینجا معمولاً بمباران میشود.
علی پاشایی خیلی ما را خنداند. حرفهای عجیبی میزد. مزه میپراند و بچه ها می خندیدند. هر کس چیزی میگفت. یکی داستان، یکی خاطره، یکی لطیفه... از گریه سیر شده بودیم، میگفتیم: «مرگ، مرگ است، فعلاً ما خنده هامونو بکنیم تا بعد!»
حدود ظهر به سمت دهی در منطقه رفتیم، خانه های روستا ویران شده و دیوارها فرو ریخته بودند. نیروهای سایر لشکرها هم می آمدند و دسته دسته از آنجا توجیه میشدیم. حال و هوای ده برای من جالب بود. درب بعضی خانه ها سر جایش بود و کاملاً حال و هوای یک ده را میشد یافت. عجیب یاد ده خودمان افتاده بودم. در یکی از خانه های بزرگ ده که اتاقهای بزرگی هم داشت دوربین گذاشته بودند. اتاقها پر از نیرو بود. نمیدانم نیروهای کدام لشکر بودند، یکی از چهار قرارگاه عمل کننده در عملیات را هم تا آنجا جلو کشیده بودند.
یواش یواش صدای بیسیم ها بلند میشدند و فضای عملیات را میشد دریافت.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_وهفتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷12🌷🌷14🌷19🌷20🌷21🌷24🌷25🌷26🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_467_900)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#دست_هاے_خدا
#روی_زمین_باشید
سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای یک دختر خانم نیازمند کمک هزینه واسه جهیزیه #مبلغی رو جمع کنیم چنانچه کسی قصد دارد در این امر خیر شریک بشه به ایدی زیر پیام بده...
@FF8141
اجرتون با شهدا🌷
دلتنگـــــ تر می شویمـ ....
با دیدن لبخندهایے ڪہ
#جاماندن را بیشتر بہ رخمان مے کشند....
ڪبوتر با ڪبوتر...
باز با بـــاز.....
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بی ادعا اما پر ڪار
بی منت اما با #جرات
بیشترین تاثیر اما با ڪمترین امکانات
یعنی #بسیجی با غیرت...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍بدانید پیروزی و موفقیت شما در دنیا بسته به عشق و دوستی شما نسبت به امام زمانتان دارد. آنها که عاشق مهدی (عج) هستند دیگر به هیچ چیز عشق نمی ورزند. تنها غم و ناراحتی آنها دوری از معشوق و اینکه چرا بیشتر آقا را دوست نمی دارند است. دلی که عشق مهدی (عج) در آن باشد هیچ وقت پیر نمی شود.
✍فرج امام زمان (عج) فرجی است که موجبات شادمانی حضرت زهرا (س) را فراهم می کند. ای خدا یاری کن تا در عشق او بسوزیم و بگرییم. ای خدا کوتاهی های ما را درباره ی او ببخش. ما را یاری کن تا وظایفی که در قبال او داریم به بهترین وجه انجام بدهید.
#شهید_عبدالله_میثمی🌷
📚کتاب مهر مادر، صفحه 33
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
02.mp3
4.11M
#قدرت_تشخیص 2
💢 تو میتونی هر کسی رو توی انتخابات ها انتخاب کنی، ولی توی هر گناهی که اون فرد انجام میده قطعا شریک خواهی بود...
✅ داستان جذاب موسی و خضر و راهی که نیمه تمام ماند...
استاد پناهیان
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :7⃣1⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 518
از آنجا با دوربین منطقه را دید زدیم. توضیح کلی در مورد منطقه داده شد. اینکه کجاییم و کجا باید برویم. بعد از توجیه رفتم به طرف نیروهای اطلاعاتی یکی از لشکرها که در خانه مجاور بودند. میخواستم ببینم چه میکنند. تا وارد شدم دیدم همه چیز دارند و حسابی مشغول خوردن هستند. سلام علیکم گفتم و جواب شنیدم. آنها به فارسی از من پرسیدند: «از نیروهای کدام لشکری؟»
ـ عاشورا.
ـ غواصی؟!
ـ بله!
احترامشان مضاعف شد. میدانستند نیروهای غواص را برای توجیه به ده می آورند. احترام کردند، برایم چای و کمپوت آوردند. حدود یک ساعتی که توجیه کادر گردان طول کشید، من هم آنجا بودم. از آنها وضعیت جلو را پرسیدم، گفتند: «همه چی خوبه!»
وقتی از آنها جدا شدم، دیدم دنبال من میگردند. ما را رحیم صارمی آنجا برده بود که آن موقع معاون گردان حبیب بود. قرار بود آقا سیدفاطمی شب حمله با لشکر باشد.
تا عصر به همین ترتیب سر کردیم. عصر قرار بود کادر گردان را برای شناسایی منطقه جلوتر ببرند. آهسته به راه افتادیم و یواش یواش تا پشت خاکریز رسیدیم. قرار بود تنها یا دو سه نفری همراه نیروی اطلاعات جلو برویم. جایی که عبور میکردیم معبری بود که دو طرفش مین گذاری شده بود. مهدیقلی رضایی از بچه های اطلاعات ما را جلو میبرد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :8⃣1⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 519
در راه پایم لیز خورد و افتادم. همان وقت یک آر.پی.جی از بالای سرم رد شد! آر.پی.جی از طرف عراقیها و آنطرف آب شلیک شد. رو کردم به مهدیقلی و گفتم: «چرا آر.پی.جی زد!»
ـ صدایی شنید!
ـ یعنی ما اینقدر به اونا نزدیکیم که صدای افتادن منو شنیدن؟!
کنار آب رسیدیم و محل ورودمان به آب و سمت حرکتمان را دیدیم.
ـ شما از اینجا سرازیر میشین به طرف پایین... از اونجا وارد آب میشین...
بچه های اطلاعات از قبل براساس جزر و مد آب، زمان حرکت و ورودمان به آب را برنامه ریزی کرده بودند. از محل ورودمان به آب تا تنگه امالرصاص حدود دو کیلومتر فاصله بود و فاصله با عراقیها که روبه رویمان بودند، حدود دویست متر. ما باید پیش از سایر گردانها وارد آب میشدیم. بعد از پانصد متر حرکت در داخل آب به جایی میرسیدیم که در هر دو ساحلش نیروهای عراقی مستقر بودند. جریان آب طوری بود که ما را در حرکت یاری میداد ولی زمانی که طبق برنامه مقرر به پتروشیمی میرسیدیم جریان آب برعکس و حرکت سخت تر میشد. حدود دو گردان نیرو باید از آن مسیر وارد عمل میشد و کمی تأخیر باعث میشد آب بچه ها را داخل عراق ببرد!
هر چه بیشتر از چند و چون عملیات مطلع میشدیم سختی و حساسیت کار بیشتر برایمان مشخص میشد. در تمام این مدت در مورد لو رفتن عملیات با کسی حرف نزدم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_وهفتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷12🌷🌷14🌷19🌷21🌷25🌷26🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_467_900)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
شب عملیات که مے شد
بعضیها معرکہ راه مے انداختن
بچہ مرشد!
جاااااان مرشد!
اگہ گفتی حالا وقت چیہ؟
بعد همہ باهم می گفتن وقت خداحافظیہ...
@sangarshohada 🕊🕊
📢 مستند «روایت رهبری» از شبکه اول و مستند سیما پخش خواهد شد
👈 مستند «روایت رهبری»، روایتی از وقایع مربوط به انتخاب حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران است. این مستند در سه قسمت تهیه و تولید شده است و از اول اسفندماه از شبکههای «اول» و «مستند» سیما پخش خواهد شد.
🔻 روزها و ساعات پخش این مستند به شرح ذیل است:
📺 شبکه اول سیما: یکم تا سوم اسفندماه، ساعت ۱۹:۳۰
📺 شبکه مستند سیما: یکم تا سوم اسفندماه، ساعت ۲۲، تکرار روز بعد ساعت ۱۵
💻 @Khamenei_ir
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🔻رهبر انقلاب: سرانهی ناخالص ملّی نسبت به دوران قبل از انقلاب، تقریباً به دو برابر رسیده است، یک کارنامهی مطلوبی در این زمینهها وجود دارد؛ در باب توسعهی اجتماعی همین جور؛ یعنی در عملکردها، در بخشهای مختلف، آمارهای خرسند کنندهای وجود دارد.
البتّه تبلیغات، غیر از این را نشان می دهد؛ در تبلیغات، دشمنان سعی می کنند مردم را از واقعیّت های مثبت دور کنند، برای اینکه دل های آنها را نسبت به انقلاب اسلامی و نسبت به نظام و نسبت به اسلام چرکین کنند؛ واقعیّت این است که عرض کردیم.
۱۳۹۷/۰۱/۰۱
☸اقیانوس پیمای خلیج فارس☸
🤔 اقیانوس پیما ⁉️
♨️ استفاده سنتی از منابع دریا در آبهای عمیق و نبود اطلاعات کافی از این منابع باعث می شود که سهم کمی از تولید ناخالص ملی کشور از دریا باشد.
❗️و کشورهایی مثل قطر و کویت با خریدن این تکنولوژی از غرب منابع بیشتری از آبهای آزاد به دست بیاورند.
🇮🇷 اما کارشناسان و متخصصان ایرانی با روحیه ی انقلابی در شرایط تحریم توانستند برای سربلندی ایران افتخار دیگری رقم بزنند.
💡 و شناور اقیانوس پیمای "خلیج فارس" را برای تامین ابزارهای مورد نیاز فعالیت های اقیانوس شناسی و تحقیقاتی تولید کنند.
🛳 با بهره برداری از اقیانوس پیمای خلیج فارس، ایران به یکی از قطبهای تحقیقاتی در منطقه تبدیل می شود.
🔍 چون این کاوشگر علاوه بر ماندگاری 45 روزه در آبها، می تواند لایه های بسیار عمیق اقیانوس را مورد مطالعه خود قرار دهد.
💢 این شناور از نظر تکنولوژی و کارکرد تفاوتی با دیگر شناورهای تحقیقاتی و اقیانوس پیماهای ساخته شده در غرب ندارد.
#انتشار_پیشرفتها
#ضد_شیمیایی
منبع: http://yon.ir/vapbD
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :9⃣1⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 520
میدانستم آقا سید فاطمی خودش خبر دارد ولی خیلیها نمی دانستند. به طرف خط خودمان برگشتیم. بعد از خروج از نخلستان تا رسیدن به خط، کانالهای متعددی بود که ما از این کانالها تردد میکردیم. عمق کانالها حدود دو متر بود، منتها این کانال در نزدیکی خط کم عرض تر میشد، طوری که دیگر یک نفر هم نمیتوانست راحت عبور کند، باید کج میشد و میرفت تا به خاکریز برسد.
دم غروب عراق شروع کرد به زدن خط. بعد از اینکه بارش خمپاره های عراق آرام گرفت، خبردار شدیم چهار نفر از بچه ها شهید شده اند. خمپاره روی یکی از سنگرها افتاده بود و سه چهار نفر همان دم شهید شده بود که به نظرم از دسته فرج قلیزاده بودند. رفتم شهدا را دیدم و از امیر خردمند ماوقع را پرسیدم. حاج رضا داروئیان را هم دیدم که در گروهان نیروی آزاد بود. او در والفجر 8 مسئول گروهان غواصی بود و عالی کار کرده بود اما بعد از آن مسئولیت قبول نمیکرد.
دیگر از لو رفتن عملیات مطمئن بودم. ما برای حمله آماده بودیم و دشمن برای دفاع! حدود دو ساعت به وقت حرکت باقی بود. فکر میکردم با این وضع، نیروها زود وارد آب نشوند. در همان سنگرها لباسهای غواصیمان را پوشیده، کمربندها را بسته و کائوچوها را، که برای حفظ تعادل میگذاشتیم، مرتب کردیم. فینها را به دست گرفته و آماده حرکت شدیم. حال بچه ها دیدنی بود.
راه افتادیم. نیروهای غواص لشکر عاشورا باید قبل از سایر نیروها وارد آب میشدند و به سمت عقبه دشمن میرفتند. وقتی کنار آب آمدیم هوا تاریک و ساعت حدود نُه شب بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :0⃣2⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 521
دو گروهان غواصی از گردان حبیب در کانال بودند؛ کانالی که درونش آب بود و هر چه به اروند نزدیکتر میشدیم ارتفاع آب در کانال بیشتر میشد. در کمال تعجب دیدم غواصان لشکر دیگری دارند مقابل ما در آب حرکت میکنند، آنها قبل از ما وارد اروند شده بودند. صدای بلند غواصها که به فارسی صحبت میکردند نگرانم می کرد. در دلم غوغایی بود، هنوز وارد اروند نشده بودیم که ناگهان صدایی از آب بلند شد؛ دشمن از آتشبارهایی استفاده کرد که اول روی آب را تا سطح پنجاه تا شصت متر گاز می پوشاند و بعد میسوخت و میسوزاند! غواصانی که به ستون در آب حرکت میکردند در یک لحظه زیر آتش تیربار دشمن لت و پار شدند. هنگامه ای بود که خدا میداند و بس! میدیدیم دشمن آب را با انواع تیر میزند؛ تیر مستقیم، تیربار کالیبر و... ناباورانه شاهد گلوله باران بچه های غواص درون آب بودیم. از آب صدایی بلند بود که دل آدم را خالی میکرد، صدای ناله مظلومانه غواصها در میان غرش آتشبارها خیلی غریب بود. به نظرم آن ساعات آب اروند به رنگ خون شده بود! سه چهار نفر از بچه های ما هم که وارد آب شده بودند، زخمی شدند اما محور ما لو نرفته بود.
هنوز ایران آتش خود را شروع نکرده بود. نیروهای گردانهایی که از بالا وارد آب شده و از محور ما می گذشتند مقابل چشم ما قتل عام میشدند. شنیده بودم سیزده لشکر نیروهای غواص خود را وارد عمل میکنند اما نمیدانستم آن لحظه چند گردان توی آب بودند. به نظر میرسید حداقل دو گردان غواص در آن لحظه در منطقه ما بودند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_وهفتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷12🌷19🌷21🌷25🌷26🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_467_900)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊