eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
#رفیق_شهید شهید بہ قلبتـ نگاه میڪند اگر جایـے برایش گذاشته باشےمـےآید،مـےماند [°تا شهیدٺــ ڪند°] iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ #خوابهای_مشترک یه وقتایی من خواب می بینم و بعد می فهمم همون شب عروسمم خواب پسرمو دیده و به هر دومون در مورد یک موضوع صحبت می کنه. مثلا بعضی موقعها که دیر به دیر میاد به من سر میزنه شبش آقا رضا به خواب من و خانمش میاد و از خانمش می خواد که حتما جویای احوال من باشه و از منم می خواد که جویای احوال زن و بچش باشم. ما بغیر از مادرو فرزندی باهم مثل دوتا دوست صمیمی بودیم و زمانیکه ماموریت نبود و تهران بود هرشب میامد بهم سر میزد و خیلی روی من حساس بود و هوای من مادر و داشت بعداز شهادتشم خیلی بیشتر از قبل هوامو داره که اگر خانمش یه هفته نیاد منزلمون بخوابش میره و میگه برو به مادرم سر بزن. هر لحظه هم که از سفر برمی گشت اول به من سر میزد بعد میرفت خانه ی خودشون. #خاطرات_شهید #شهید_رضا_خرمی🌷 راوی : #مادر_شهید iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#شهیدانہ عکسټ را پنج شنبہ ها مےبوسم یا مے گریم تو را و یا مے بوسم باور دارم ڪہ زنده هستی وقتی من را مےبوسی و تو را مےبوسم #یاد_شهدا_با_صلوات🌷 #پنج_شنبه_هاے_دلتنگی iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
این روزها عجیب نیازمند نگاه هایتان شده ایم! نگاه از قابــــ چشم مردانے ڪہ #چشم_هایشان خدا را منعڪس مے ڪند.. سال گذشتہ چنـین روزے پرستوهامان بہ #خان_طومان پرڪشیدند .. ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣9⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 596 نفر اول بودم و هفت هشت نفر بعد از من آمدند. بعد هم آن روحانی آمد و به من که رسید سلام داد ولی جواب ندادم. رفتم تو. گفت: «برو بیرون!» دوباره آمدم بیرون و منتظر شدم تا همه کسانی که بودند رفتند و کارشان را انجام دادند. ساعت یازده و نیم شده بود که منشی اش بالاخره به من اجازه ورود داد. گفت: «پسرم شنیدی جواب سلام واجب است!» ـ بله! ـ صبح به ت سلام دادم جواب ندادی! ـ من هم شنیدم که از دو طایفه سلام نگیرید یک منافقان و دیگری کفار... به نظرم شما منافق هستید! زل زده بود توی صورتم. من هم که دلم داشت میترکید گفتم: «شما به برکت امام و رزمنده ها اومدید اینجا. دارید برای خودتان حکومت میکنید! مگر شما را زمان طاغوت این دور و بر راه میدادن؟ اگر هم زمان طاغوت اینجا کار میکردید باید از آدمهای او میشدید، حالا که امام هست این کارها رو با ما میکنید؟!... نامه ام را بنویس برم!» میخواست دلداری ام بدهد. میگفت که میخواهند به قانون عمل کنند و از این حرفها. فردای آن روز نامه را به هنگ بردم. آنجا با احترام برخورد کردند، همیشه یک فرد نظامی به نظامی دیگر ارزش قائل میشود. ظاهراً یونس از ایام کردستان چیزهایی به همقطارانش گفته بود، وقتی ماجرا را فهمیدند خیلی ناراحت شدند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣9⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 597 همان کسی که مرا به پلیس قضایی فرستاده بود قسم خورد که اگر میدانستم اینطوری میکنند اصلاً تو را آنجا نمیفرستادم. راهی پیدا میکردم و همینجا کارت را انجام میدادم. نتوانستم بیتفاوت بمانم، رفتم دفتر امام جمعه شهر. اول پسر آقای ملکوتی آمد پرسید چه کار دارم. گفتم که با حاج آقا کار دارم. به اتاقی راهنمایی ام کرد و منتظر ماندم تا آقای ملکوتی آمد و قضیه را گفتم. گفتم که با جریمه کاری ندارم اما او به راحتی میگوید: «امام بیاید پاسخگو باشد.» آقای ملکوتی گفت: «پسرم، از این آدمهای نفهم تو شهر زیادن! ولش کن!» دیدم بی نتیجه است. چند روز بعد مسئول بسیج، آقای حسینی، را دیدم. یکی دو نفر از بچه ها که قضیه را فهمیده بودند میگفتند به آقای حسینی بگو. رفتم و باب صحبت باز شد. وقتی مشخصات روحانی را دادم زود شناخت و بعد گفت: «باباجان اینکه به تو گفته چیزی نیست! من از او چیزهایی دیده ام که این کارش پیش آنها چیزی نیست!» تعجب کردم. تعریف کرد که یک روز چند روحانی برای تبلیغات به پادگان شهید باکری دزفول آمدند، معمولاً روحانیها را برای اقامه نماز یا صحبت و تبلیغات به گردانها میفرستادیم. صبح حرکت کردیم به طرف نیروها که آنطرف اروند مستقر بودند. در سه راهی اندیشمک به اهواز همین مثلاً روحانی از من پرسید: «آقای حسینی کجا میریم؟» گفتم: «به طرف فاو.» تا اسم فاو را شنید گفت: «آقای حسینی من به اسم فاو نیامدم، من برای دزفول آمدم. مرا برگردان ببر لشکر!» من هم گفتم: «حاج آقا راه ما اینطرفه. شما لطف کن پیاده شو برو اون ور جاده. از آن سه راهی به هر ماشینی پنجاه تومان بدی تو را به دزفول میرساند!» او پیاده شد و ما رفتیم. دو سه روز بین بچه ها بودیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷4🌷6🌷9🌷10🌷11🌷14🌷21🌷23🌷24🌷25 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 270 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_هادی_شجاع ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
صبح ڪہ نـہ! تمام #عمـــرم بہ خیر مے‌شود اگر سایہ اے از خلوصتان بر اعمالم افتد... #شهید_عبدالرحیم_فیروز_آبادی #روزتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✹﷽✹ پشتـ دیوار بلنـدزندگے مانده ایم چشم انتظاریڪ خبر یڪ #انا_المهـدے بگو یابن الحسن.... ما همچنان منتظریم .. ✨اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ✨ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍برای من مجلس عزا نگیرید چون من به چیزی ڪه می‌خواستم رسیدم و برای امام حسین «علیه السلام» و حضرت زهرا «سلام الله علیها » مجلس بگیرید و گریه ڪنید. پشت سر ولی فقیه باشید و با بصیرت، چون همین ولی فقیه است ڪه باعث شده ایران از مشڪلات بیرون بیاید. ✍از خواهران می‌خواهم ڪه حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بڪنند نه مثل حجاب‌های روز، چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا«سلام الله علیها» را نمی‌دهد.  جهان در حال تحول است دنیا دیگر طبیعی نیست،امام زمان «عجل الله تعالی و فرجه الشریف» را تنها نگذارید وصیت من به طلاب این است ڪه اگر برای رضای خدا درس می‌خوانند و هدف دارند بخوانند و اگر اینطور نیست نخوانند. ۱۳۹۳/۱۱/۱۹ العبد الحقیر و المذنب الضعیف 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
باز روحم روی ڪارون مے‌رود سوے #فڪہ، سوے مجنون مے‌رود.. خاڪ اینجا قطعہ اے ازڪربلاست رد پوتین‌هاے #مردان بے ادعاست #شهید_سید_مرتضی_آوینی iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣9⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 598 با دیگر روحانیان سری به خط زدیم و برگشتیم. دیدیم بعله... این آقا هم در چادر ستاد است! ما روحانیان را طبق برنامه به گردانها فرستادیم، گردانهای سید الشهدا، قاسم، ابوالفضل، ادوات و... همه رفتند و فقط ماند این آقا که خودش گفت: «آقای حسینی! منو بدید به گردان امام حسین. اونجا درس اخلاق بدم!» گفتم: «حاج آقا! شما که میخواهید به گردان امام حسین درس اخلاق بدید همه نیروهای اون گردان این درس رو تموم کردن!» این را که شنید گفت: «پس من به تبریز برمیگردم!» و برگشت. کل حضور او در دزفول شش هفت روز طول کشیده بود با آن شرایط. اما برای همان از ما نامه گرفت و همان سال به دلیل جبهه اش به مکه رفت! آقا سید! تو با همچین آدمی طرف هستی! قضاوت کن که میخواهی دنبال این قصه را بگیری یا نه؟ معلوم بود که از خیرش گذشتم! مقر تیپ در ملکان بود. دو سه روز طول کشید تا از کادر لشکر پرونده ام را آوردند و بالاخره تسویه ام را در تاریخ 25/7/1367 نوشتند، تا آن تاریخ سه ماه مرخصی داشتم که استفاده نکرده بودم به این ترتیب هفتادوهفت ماه حضور من در صحنه های تلخ و شیرین جنگ تمام شد. به شهر برگشتم، شهری که در آن غریبه بودم. نمیدانستم چه کنم؟ کجا بروم؟ هیچ جا برای من نبود! در خانه می نشستم و فکر میکردم. امیر شهید شده بود. صادق شهید شده بود. حمید غمسوار هم در بیتالمقدس 3 شهید شده بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣9⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 599 اصغر علیپور، علی اکبر مرتضوی، حاج رضا داروئیان، حاج علی پاشایی و... عزیزانم همه با شهادت رفته بودند. از فکر و خیال داشتم خفه میشدم. آلبوم عکسهای جنگ را می آوردم، به دوستانم نگاه میکردم و داغ دلم تازه میشد؛ به کردستان فکر میکردم که چه شبهای پراضطرابی داشت و همه پیکر من آنجا سوخت. به جنوب، به برادرم، سید صادق، که در برابر من شهید شد، به امیر که داغش هرگز در دل من کهنه نشد. به عملیاتها، خستگی ها، زحمت هایی که بچه ها در گمنامی و غربت کشیدند و خونهایی که مظلومانه بر خاک ایران ریخته شد، به غواصانی که نمونه کامل ایمان بودند، به زخمها و دردهایی که کشیدیم و... حالا روزی رسیده بود که هیچ فکرش را نمیکردم. اینکه جنگ تمام شده باشد و ما مانده باشیم. فصل هجدهم دردهای ناتمام جنگ تمام عیار هشت ساله تمام شده بود ولی من هنوز با انواع بیماریها که ماحصل مجروحیتها بودند، درگیر بودم. برای اولین بار قضیه اعزام به خارج برای درمان عصب و کنترل عفونت چشمم در سال 1363 مطرح شده بود. آن روزها از کمیسیون پزشکی اعزام به خارج، مبلغ بیست و هفت هزار تومان پول خواستند که نداشتم. یک بار در بنیاد شهید این قضیه را پیش آقای رهبری مطرح کردم و او گفت: «هزینه اش را ما میدهیم تو اقدام کن.» اما عملیات بدر در پیش بود و من حاضر نبودم از عملیات بمانم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷4🌷6🌷9🌷10🌷11🌷14🌷21🌷23🌷24🌷25 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 271 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_روح_الله_صحرایی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
خنده ات طرح لطیفیست ڪہ دیدن دارد ناز معشوق دل‌آزار خریدن دارد.. #شهید_روح_الله_صحرایی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
گُفتم شرابِ وَصل، به اُوباش می‌دهند ؟ با خنده گُفت: بنده‌یِ او ، باش ، می‌دهند ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ آقا مرتضی خیلی به اخبار و تحولات منطقه وسخنرانی های حضرت آقا توجه زیادی نشون می دادند؛ با دقت به اخبار گوش می دادند؛ ولی وقتی که مجری اخبار عوض می شد و یک خانم برای مجری گری میامد آقا مرتضی سرشون رو پایین می انداختند آنقدر به نگاه به نا محرم حساس بودند که حتی نگاهی به مجری خانم تلوزیون نمی کردند. آقا مرتضی تا یاد دارم اسراف نمی کرد. همیشه برگه باطله هارو برمی داشت و دوباره استفاده می کردحتی توی لباس هاش هم اسراف نداشت. تا یاد دارم لباس های سبز نظامی خودش رو از بس پوشیده بود رنگ دکمه ها عوض شده بود و حتی رنگ پیراهن وشلوارش هم عوض شده بود؛ اما تا موقعی که می شد استفاده کنه استفاده می کردند ولی اسراف نمی کردند. 🌷 راوی : iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
برای با شهدا بودن بهانہ زیاد است؛ بهاے این #بهانہ‌ها، هم‌نفس شدن است با شهدایی ڪہ روزگارے در این #خاڪ زیستہ ‌اند... #رزقک_شهادت ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
ای اهل عالم بدانید شیعه #ســــر میدهد هرگز #حـــــرم نمیدهد... #سردار_بی_ســـر #شهید_حاج_عبدالله_اسکندری iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣9⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 600 وضع اعصاب و عفونت چشمم به حدی بود که در حال از دست دادن بینایی ام بودم و پزشکان ناامیدم کرده بودند. قضیه درخواست پول و برخوردشان در بیمارستان مصطفی خمینی هم آزرده ام کرده بود. این قضیه ماند تا سال 1368. از اوایل سال 1368 کارمند دانشگاه علوم پزشکی تبریز شدم. دو ماهی نگذشته بود که خبر رسید نخست وزیر وقت، آقای «میرحسین موسوی»، به تبریز می آید. خبر را دوستانم، کریمی و صادقی که از مسئولان وقت نهضت سوادآموزی بودند برایم آوردند. آنها زمانی در جبهه نیروی من بودند و قضیه درمان را میدانستند. گفتند نامه ای بنویسم. نامه را نوشتم و در استانداری در جمع رزمندگان و جانبازان ایشان را دیدم. آقای موسوی با همه دست داد و من هم نامه را دادم و مختصری از قضیه را گفتم. در پایان سفرشان، دوباره با دوستان به فرودگاه رفتیم. او باز با همه دست داد و به من که رسید گفت: «نامه ات یادم هست، جواب نامهات را میدهم.» انصافاً دو سه روز بعد از دفتر نخست وزیری به نهضت سوادآموزی، که شماره اش را داده بودم، زنگ زده بودند. بچه ها پیام دادند که تو را به تهران خواسته اند. مدارکم را برداشتم و راهی شدم. در تهران به دفتر نخست وزیری رفتم. گفتند که دستور داده اند اقدامات لازم برای اعزام شما زودتر انجام شود. لازم شد دوباره به بیمارستان مصطفی خمینی بروم که آن روزها خانم کروبی از ریاست آنجا رفته بود و دکتر لشکریه جای ایشان آمده بود. قبلاً در نامه ای به خانم کروبی نوشته بودم که روز قیامت از شما شکایت میکنم چون شما از من برای اعزام پول خواستید و باعث شدید من بینایی یک چشمم را از دست بدهم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣0⃣6⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 601 اتفاقاً خانم کروبی را هم دیدم. قضیه را فهمید و پرسید: «شما از من شکایت کرده اید؟» قضیه را دوباره گفتم و افزودم همان نامه ای که به شما نوشته بودم به آقای موسوی هم نوشته ام و دارند مشکلم را حل میکنند. به هر حال همه چیز در عرض دو سه روز آماده شد، پاسپورت و... اما اتفاق دیگری افتاد که برای مدتی این قضیه را به تأخیر انداخت. خبر بیماری و بعد، رحلت امام در چهاردهم خرداد 1368 بدترین اتفاقی بود که میتوانست رخ دهد. من شرایط روحی سختی را میگذارندم. خدایا! کدام درد سخت تر بود؟ درد فراق یاران شهیدمان؟ درد این تن رنجور که باید در شهر هزار رنگ تاب می آورد؟ و حالا درد وداع با امام که از جان و دل و خالصانه دوستش داشتیم و حاضر بودیم عمرمان را فدای سلامتی و زندگی امام کنیم! در طول جنگ بارها اسمم برای رفتن به سوریه و مکه درآمده بود. سال 1363 در جریان پاسگاه زید در خط شلمچه، اسمم برای تشرف به مکه درآمده بود. اسم خیلی از نیروهای قدیمی را برای اعزام به مکه داده بودند. عده ای رفتند و بعضی مثل من نرفتند. می ترسیدم بروم و از عملیات جا بمانم. از یکطرف هم در آن دوران اصلاً دوست نداشتم بروم مکه و به من حاجی بگویند. بعد از بدر برای سوریه معرفی ام کردند اما باز هم نرفتم. در طول جنگ فقط یکی دو بار با لشکر به مشهد رفتم اما هیچکدام از اینها ناراحتم نمیکرد چیزی که مرا می سوزاند این بود که بارها اسمم برای دیدار با «امام» درآمده بود اما نرفته بودم! هر بار حرف دیدار امام پیش می آمد، خجالت میکشیدم بروم پیش امام. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷11🌷24🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊