حکایت ؛
آلـوده هـا، لـبِ حـوض مـینـشـیـنـنـد!
مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساندند و مىفرمودند:
اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيتِ بد، سياه و كِدر مىشود.
به همين خاطر به امام رضا-سلام الله علیه- پناه مىبردند. ایشان میفرمودند:
در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مىشويم
و زيارت امام رضا-ع- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مىشتافتند.
روزى يكى از مريدانِ مشهدىشان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمتتان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است،
فرموده بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مىخواهم! گفته بود:چرا اين قدر نزديك؟ فرموده بودند:
آخر آلودهها، لبِ حوض مىنشينند!
ایشان آن قدر يقين به رأفت و دستِ گشايشگرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دلبازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند.
وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند:
خیلی بىسليقهاى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمىخواهد!
#حکایت
@sange_pa
پدربزرگ من...
چیز زیادی ازش یادم نمیاد
جز اینکه شطرنج بازی کردن رو بهم یاد داد.
هر بار که بازیمون تموم میشد و مهرهها رو توی جعبهش میذاشتیم، یه چیز بهم میگفت هنوز صدای آرومش تو گوشمه:
میبینی کرول!
زندگی مثل شطرنجه، وقتی بازی تموم میشه همه مهرهها، پیادهها، شاهها و وزیرها همه به یک جعبه برمیگردن.
دروغگویی روی مبل: اروین دیالوم
#حکایت
#sange_pa
مردی ٣٢ساله، نزد پزشكی به نام "ريچارد كراولی" رفت و شكايت كرد كه: نمیتوانم عادت مكيدن شصتم را ترك كنم!
كراولی گفت: زياد در موردش نگران نباش؛
فقط سعی كن هر روز انگشتی غير از انگشت ديروزی را بمكی!!
...مرد كوشيد تا آنگونه كه به او دستور داده شده بود عمل كند.
اما هر بار كه انگشتش را به سمت دهانش ميبرد، ميبايست آگاهانه تصميم ميگرفت كه امروز كدام انگشت را بايد هدف عادتش قرار دهد!
قبل از آنكه هفته به آخر برسد عادت او رفع شده بود.
ريچارد ميگويد: وقتی عمل ناپسندی عادت ميشود، كنار آمدن با آن مشكل ميشود.
اما وقتی بخواهيم رفتارهای جديدی به اين عادت اضافه كنيم، آگاه ميشويم كه به زحمتش نميارزد.
#حکایت
#انگیزشی
@sange_pa