eitaa logo
حسینیه شیخ زین الدین
213 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
11 فایل
حسینیه چهارده معصوم کوی شیخ زین الدین(نایین،محله کرامت محمدیه،خیابان مصاحب (جاده قدیم)جنب آب انبار و دبیرستان آیت الله طالقانی) ارتباط با مدیر کانال👈👇 @mosaib_1371
مشاهده در ایتا
دانلود
تو نیکویی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز 🔸️این بیت از جمله ابیات شیخ اجل سعدی شیرازی است و به پاداش کار نیک اشاره دارد. می‌گویند ماجرای زیر انگیزه‌ی سرودن آن بوده است. 🔹️متوکل خلیفه‌ی عباسی فرزندخوانده‌ای خوش سیما به نام "فتح" نام داشت که بسیار به او علاقه‌مند بود. خلیفه دستور داده بود که تمام فنون زمان را از سوارکاری و تیراندازی به او آموختند تا نوبت به شناوری و شناگری رسید (قابوس نامه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، برگ ۲۰) روزی که فتح در رود دجله شنا می‌آموخت موج سهمگینی برخاست و جوان را در کام خود فرو برد و با آن که غواصان و شناگران به دجله ریختند و همه جا را گشتند هیچ اثری از او نیافتند. به نوشته‌ی خواجه نظام‌الملک: « چون خبر به متوکل رسید آنچنان پریشان شد که از فرط اندوه گوشه‌ی عزلت گرفت و سوگند خورد که تا او را به هر حال که باشد پیدا نکنند و نیاورند طعامی نخورد.» پس از مدتی مرد ماهیگیری به دارالخلافه آمد و پیدا شدن جوان گم شده را مژده داد و چون فتح را نزد خلیفه آوردند او چگونگی واقعه را اینگونه شرح داد: پس از آن که مدتی در آب غوطه خوردم و دیگر چیزی نمانده بود که دیگر خفه شوم موج عظیمی برخاست و مرا به ساحل پرتاب کرد و چون چشم باز کردم خود را در حفره‌ی عمیقی از دیواره‌ی دجله دیدم. ساعت‌ها با اندیشه گرسنگی و تشنگی سپری کردم که ناگهان چشمم به سبدی از نان افتاد که روی آب دجله رقص‌کنان می‌گذرد. دست دراز کردم و نان را برداشتم و خوردم. هفت روز بدین منوال گذشت و من با نانی که هر روز بر سبدی می‌رسید زندگی کردم ( قابوس نامه، برگ ۲١). روز هفتم این مرد ماهیگیر که از آن محل می‌گذشت مرا در حفره یافت و با تور ماهیگیری‌اش بالا کشید و نجات داد. در ضمن در سبد نان که هر روز در ساعت معینی بر روی دجله می‌آمد عبارت "‌محمد بن الحسین الاسکاف" دیده می‌شد. متوکل چون این سخن بشنید فرمان داد تا در شهر و حومه بگردند و کسی را با آن نام یافته و نزد او بیاورند. سرانجام پس از جست و جوی بسیار محمد اسکاف را یافته و نزد خلیفه آوردند. محمد در پاسخ به پرسش خلیفه که چرا نان ها را روی دجله روانه می‌کردی گفت: من از ابتدای تشکیل خانواده‌ام هر روز مقداری نان برای کمک به فقیران کنار می‌گذارم تا اگر مستمندی پیدا شود با آن رفع گرسنگی کند یا آن که به خانه ببرد و با اهل و عیالش صرف کند. ولی چند روزی بود که کسی به سراغ نان نمی‌آمد. از این رو من هم نان‌ها را به دجله می‌انداختم تا حداقل ماهی‌های دجله بی‌نصیب نمانند. خلیفه او را مورد نوازش زیاد قرار داد و از مال دنیا بی‌نیاز کرد. خواجه نظام‌الملک می‌نویسد: خلیفه پرسید غرض تو از این کار چه بود؟ گفت: شنیده بودم که نیکویی کن و در آب انداز که روزی بر دهد. متوکل گفت: آن چه شنیدی کردی و آن چه کردی ثمره‌ی آن یافتی. سپس آن مرد را در بغداد پنج پاره ده ملک داد و آن مرد بر سر ده‌های خود رفت و سخت محتشم شد (قابوس نامه، برگ ۲۲). سعدی نیز با نظر به این حکایت به آن اشاره می کند و از جمله می‌سراید: 🔻حکیمی این حکایت بر زبان راند دریغ آمد مرا مهمل فرو ماند به نظم آوردمش تا دیر ماند خردمند آفرین بر وی بخواند تو نیکویی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز که پیش از ما چو ما بسیار بودند که نیک اندیش و بد کردار بودند بدی کردند و نیکی با تن خویش تو نیکوکار باش و بد میندیش که سعدی هر چه گوید پند باشد حریص پند، دولتمند باشد https://eitaa.com/sangzani_koyesheykhzeynodin1
دیوانه‌تر از خویش کسی می‌جُستم ‏ دسـتم بـگرفـتند و بـه دسـتم دادنـد ‏ ‏ حضرت ⁧ https://eitaa.com/sangzani_koyesheykhzeynodin1