﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
💌بسمـ رب الشـهدا..
#مهمـانامروز😊✋
#شهیددفاعمقدس
|💔| #پاسـدارشهیـدسـردارمسعودارشادی🍃
تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۰۲/۱۲
محل تولد: فریمان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۰۲/۲۳
محل شهادت: جزیره مجنون
وضعیت تأهل: مجرد
محل مزارشهید: بهشترضا(ع)
#سفارششهیـدبهمادر👇🌹🍃
✍...برادران و خواهران عزيزم! بهترين هدف، الله است و تنها ولايت فقيه ميتواند ما را به اين مقصد رهنمون سازد لذا پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا رستگار شويد.
••🍁مسئولیتآماد لشکر۵نصر،مسئول هماهنگی واحدهای لشکر۵نصر،معاونت فرماندهی گردان الحدید،مدیریت داخلی تیپ۲۱ امامرضا(ع)،فرمانده گروهان شهیدفیاض از گردان الحدیدتیپ۲۱ امامرضا(ع)،
#ختمصلواتبهنیابتتعجیلدرامرظهور
#یوسفزهرا(عج)
#سلامتیرهبرعزیزمان #امامخامنهای🥀
#بهنیابتشهیدمسعودارشادی
#اندازهارادتتانبهشهداگل #صلواتهدیهکنید🥀
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم
💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم
💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران
💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان
💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی
💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی
💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو
💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو
💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب
💚♻️میکنی آقا قدمها را حساب
💚♻️باتوعاشقترشدن عشقِ منست
💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
🌅🍃🌅🍃🌅🍃🌅🍃🌅
#صلواتبرحججطاهرهبر
🖤《جعفربنمحمدعلیهالسلام》🖤
🍁اللهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِینِ اللهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ [مُسْتَحْفِظَ] دِینِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِید🍁
🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯
روزای اولی که دعوا و درگیری شروع میشه توی سوریه، بچههای افغانی که توی مشهد بودن یه چهل پنجا نفری بودن که هر هفته دعای کمیل برگزار میکردن. اینا باهم گفتن بریم سوریه؟! بعضیاشون گفتن اگه بریم شهید بشیم تکلیف خونوادمون چی میشه؟ پس بیایید اول بریم با قاسم سلیمانی یه شرط کنیم بهش بگیم که اگه شهید شدیم هوای خونوادههای مارو داشته باشه؛ ما اینجا کسی رو نداریم.
فرماندشون شهید توسلی گفت من اگه بخوام برا دفاع از حضرت زینب برم سوریه برا دفاع از حضرت هیچ شرطی نمیکنم. خود حضرت زینب هوامومو داره.
از اون جمع چهل پنجاه نفری که مخلصانه همراه فرماندشون بدون هیچ چشم داشتی رفتن سوریه و شهید شدن، الان ۱۸هزار مدافع حرم افغانی بعدِ اون نیت پاک این چهل پنجا نفر الان دارن میجنگن.
حضرت آقا فرمودن اینا کار بزرگی کردن. اگه نمیرفتن الان ما باید توی همدان و کرمانشاه میجنگیدیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
🔰زندگینامه شهید مصطفی صدرزاده
🌺🌿شهید مصطفی صدرزاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ درشهرستان شوشتر استان خوزستان در خانواده ای مذهبی متولد شد.
🍃پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش ازخاندان جلیله سادات هستند.
نتیجهی ازدواج طلبه شهیدمصطفی صدر زاده در سال ۹۴ ، دختری ۷ ساله به نام فاطمه و پسری ۷ ماهه به نام محمّد علی است.
🔅شهید مصطفی صدر زاده با نام جهادی "سید ابراهیم" حدود چهار سال در حوزه علمیّه امام جعفر صادق تهران مشغول تحصیل بود.
او با وجود تحصیلات حوزوی به ادامهی تحصیل در دانشگاه و در رشته ادیان و عرفان پرداخت. در همان دوران دانشجویی برای مبارزه، به سوریه اعزام شد.
🌹خصوصیات اخلاقی شهید مصطفی صدر زاده
شهید صدر زاده به انجام واجبات و ترک محرمات بسیار مقیّد بود و یکی از ویژگیهای برجسته ی ایشان، ادبشان نسبت به پدر و مادر بود.
در واقع در هر رتبه و مقامی که قرار گرفته بود، چه در زمان طلبگی و چه آن زمان که فرمانده در جبههی سوریه شده بود، هیچ گاه ادب نسبت به بزرگترها اعم از پدر، مادر و حتّی پدر بزرگ و مادر بزرگ را فراموش نمیکرد و امکان نداشت از منزل بیرون برود و بر گردد و دست پدر و مادر را نبوسد.
⚡حرمت خاصّی نسبت به بزرگترها داشت و با کوچکترها الفت و مهربانی خاص داشت و همیشه احترام بزرگترها را نگه میداشت، به طوری که در مسجد محل، سنّتی را پایه گذاشت که کوچکترها دست بزرگترها را میبوسیدند و یک پایه گذار ادب خاص نسبت به بزرگترها بود.
🌹نحوه ی شهادت شهید صدرزاده
شهید مصطفی صدر زاده پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید.
🥀پیکر شهید در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفته است.
روحشان شاد🌷🌷🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
❣متوسلین به شهدا❣
🔴گفتگو با پدر و مادر شهید بزرگوار مصطفی صدرزاده
🍃💐کودکی شهید صدرزاده، چگونه بود بالاخره گاهی اوقات به خاطر شرایط جنگ حاج آقا نبود و قطعا سختی هایی را متحمل شده اید میخواهم تا برایم از آن روزها بگوید.
مادر:
مصطفی فرزند سوم و پسر دوم خانواده است. مصطفی از همان ابتدا خیلی پسر شلوغ و شیطانی بود در سن دو سالگی شیطنت هایش کاملا این را نشان میداد جوری بود که باید چهار دانگ حواسم را به او جمع میکردم چرا که به یک چشم بر هم زدن کار دست خودش میداد.
سالی که مصطفی به دنیا آمد سال ۶۵ زمان جنگ بود پدر او جبهه بود و ما اهواز ساکن بودیم بعضی اوقات دو هفته دو هفته پدر بچهها را نمیدیدم و مسئولیت آنها تماما بر دوش من بود.
خاطرم هست مصطفی سه سال داشت و آن روز طبق روال هر سال در خانه مادرم برای ظهر تاسوعا روضه انداخته بودند در مجلس روضه نشسته بودیم که یک دفعه خانمی در را باز کرد
و هراسان گفت: موتوری زد بچه تان را کشت. من میدانستم که این بچه، بچه خودم است، چون مصطفی خیلی شیطنت داشت.
☘مصطفی را از سه سالگی نذر حضرت عباس کرده بودم
حالم زیر و رو شد طوری که نشستم و نتوانستم تا دم در بروم همین که چشمم به کتیبه یا ابوالفضل العباس خورد گفتم یا حضرت عباس مصطفی من را نگاه دار او را سربازت میکنم این اتفاق دقیقا یک ربع قبل از ظهر تاسوعا افتاد این نذر چیزی بود بین خودم و خدای خودم حتی به پدرش هم نگفته بودم، اما برای سلامتی مصطفی هر سال روز تاسوعا شیر پخش میکردیم در روضه خانه مادرم.
این ماجرا گذشت تا مصطفی ۱۷ ساله شد روزی پیش من آمد گفت: مامان یک هیئت بنا کردم خیلی خوشحال شدم و از او اسم هیئت را پرسیدم. مصطفی گفت: اسم هیئت ابوالفضل العباس است.
من خیلی خوشحال شدم و اشک در چشمانم حلقه بست. آن موقع بود که ماجرای نذرم را برای پسرم تعریف کردم.
زمان صدام وقتی روز عاشورا بمب گذاری کردند، مصطفی هم کربلا بود پیش خودم گفتم آقا مصطفی حتما آنجا بوده و شهید شده، چون مدت طولانی هم زمان برد تا از او خبردار شدیم.
همان جا پیش خودم گفتم حضرت عباس من واقعا دوست داشتم پسرم سربازت شود حالا درست است اگر در این بمب گذاری شهید شده باشد اجر بالایی دارد، اما من دوست داشتم سربازت باشد.
☘از نذرم پشیمان نیستم
لحن صدای مادر مصطفی کمی آرامتر میشود صدایش میلرزد و میگوید:
من واقعا از دل و جان او را نذر کرده بودم. پشیمان هم نیستم. زمانی که خبر شهادت مصطفی را به من دادند همان شب از حضرت زینب سلام الله علیها تشکر کردم که نذرم را قبول کردند.
بغض مادر سخت گلویش را میفشارد حتی خیس بودن چشمها لحظهای من را نیز سخت درگیر خود میکند، اما هر دو مصاحبه را ادامه میدهیم.
این نذر را با تمام وجودم کرده بودم و خوشحالم از اینکه من و پسرم را قبول کردند. حضرت زینب سلام الله علیها پسرم را به عنوان سرباز برادرش پذیرفت. ممنون شان هستم.
🌹ماجرای خواب شهید صدرزاده در خصوص تشییع پیکر یک شهید در مسجد محله شان و نوری که از تابوت آن شهید به آسمان میرفته ذهن هر کسی را معطوف جزئیاتش میکند. به مادر میگویم ماجرای این خواب چیست؟
زمانی که مصطفی این خواب را در خصوص مسجد محل دیده بود، مسجد هنوز ساخته نشده بود مصطفی از سن ۱۴، ۱۵ سالگی جزو کسانی بود که برای ساخت مسجد کمک میکرد؛ چه از لحاظ کارگری کردن برای ساخت که نخواهند هزینهای را متقبل شوند و چه از طریق جمع آوری پول در بهشت رضوان یا بهشت زهرای تهران.
نه مامان! نمیدونی برای خدا گدایی کردن چه لذتی داره
گاهی اوقات دوستانش سربه سرش میگذاشتند که مصطفی شغل جدید پیدا کردی و از این حرف ها. روزی به او گفتم پسرم ناراحت نمیشوی به تو این حرفها را میزنند؟
بالاخره پسری در این سن و سال اوج غرور را سپری میکند. مصطفی هم در جواب خیلی راحت گفت: نه مامان اتفاقا برای خدا گدایی کردن نمیدونی چه لذتی داره.
مصطفی روزی برای عمه اش خوابی تعریف میکند که گویا خواب دیده بوده مسجد ساخته شده آن هم با چه عظمتی و آنجا شهید آوردند تابوت را وسط مسجد گذاشتند و از این تابوت نور در آسمان میرود. جالب اینجاست که اولین شهیدی که در این مسجد تشییع شد خود مصطفی بود بعد از او هم سجاد عفتی.
مادر در پی سوالات من در خصوص اینکه چه طور شهید درس طلبگی را برای تحصیل انتخاب میکند فلش بکی به عقب میزند.
☘ماجرای علاقه مصطفی به درس طلبگی
مصطفی از کودکی به طلبگی علاقهمند بود که البته ریشه در خانواده دارد؛ چون جد پدری و جد مادری یعنی پدربزرگ خودم و پدرشان روحانی بودند. او خیلی علاقه داشت برای فرا گرفتن درس طلبگی به نجف برود. ما هم در این قضیه همراهی اش کردیم، ولی از آن طرف نپذیرفتند، چون زمان صدام بود و سخت گیریها زیاد.
✨ادامه👇