🔸اینجوری جنگیدند 🔸آری وقتی که آن خاک متعلق به تو باشد جان خود را برای حفظ آن می دهی اما اگر متعلق به آنجا نباشی فرار خواهی کرد. 📌 جوانان شجاع فلسطینی این‌گونه با رژیم جعلی صهیونیستی روبرو میشدن وقتی که هیچ چیزی جز توکل به خدا و سنگ در اختیار نداشتن، ولی الحمدلله با درایت رهبری حکیم انقلاب و مجاهدت سردار دلها دست این امت غیور را برای دفاع از خودشان پر کردن، اگر همین رویه را شیوخ خلیج فارس به اجرا گذاشته بودن چه بسا الان در شرایط بهتری بودن. #طوفان_الاقصی 🇵🇸 #فلسطین #وعده_صادق_ولی_امرمسلمین #غیر_قابل_ترمیم

ملت ها در مسیر فلسطین اینجا مرز اردن ، عراقی ها مستقر شده اند... به زودی چهره های عالم دگرگون خواهد شد آخرالزمانی خواهد شد، ان شاءالله 🤲 #امام_زمان #سلام_فرمانده #امنیت_اتفاقی_نیست #فلسطین #وعده_صادق_ولی_امر

#هر_شب_یک_شایعه 🔴 شایعه 89: فلسطینی ها خودشان، فلسطین را به یهودی ها فروختند. اسراییلی ها به زور که نگرفتند! ✅ پاسخ: از کتاب شایعات رایج فضای مجازی 👆 به همراه مستندات سالهاست که این افسانه دروغین را میشنویم. درحالیکه کل زمینهایی که در دوران مختلف (از جنگ جهانی اول تا ۳۰ سال بعد که اسراییل تاسیس شد) با زور یا تطمیع از فلسطینی ها خریدند به ۲ درصد اراضی اشغالی نرسید. باقی را از کجا آوردند؟ سازمان ملل در ۱۹۴۷ در قطعنامه تقسیم، یک شبه ۵۵ درصد خاک فلسطین را به صهیونیستها بخشید و بعد با کشتارهای هولناک و قتل و آواره کردن دو سوم مردم فلسطین، و اشغال خانه هایشان دولت جعلی اسراییل را در سال ۱۹۴۸ تشکیل دادند. یهودیان در هنگام صدور این قطعنامه تنها ۶ درصد اراضی فلسطین را در اختیار داشتند. فلسطینی ها هر فرد یا دلالی را که به یهودیها زمین میفروخت اعدام میکردند. در فاصله ۱۹۱۷ تا ۱۹۴۸ فلسطینی ها دهها انتفاضه و قیام با هزاران شهید برای مقابله با اشغالگری یهودیان داشتند. نه اینکه به آنها زمین بفروشند. ضمنا حتی آن فلسطینی های معدودی که به یهودیان زمین فروختند، حق حاکمیت سیاسی شان را نفروختند! آری. سازمان ملل رای داد و اسراییلی ها با نسل کشی و کشتارهای دسته جمعی، فلسطین را اشغال کردند. و بر خون هزاران بیگناه و آواره دولت تشکیل دادند. یک دولت جعلی. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔶 کتاب را میتوانید مستقیم از نشر معارف تهیه بفرمایید 👇 https://nashremaaref.ir/product/441389/ 🔶 کتاب صوتی رایگان در این کانال 👇 📘 @ketab_shayeat 📘

همه‌ی مردم ایران که صدای ما رو میشنوید! ما به فتح و نصرت بزرگ نزدیک شده‌ایم... #طوفان_الاقصی #حسین_یکتا

🎥 حضرت عبدالعظیم حسنی که بودند؟ 🔺پایگاه ساخت لشکر #امام_زمان عجل الله برای آخرالزمان در شهر ری... 🌸 ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام 💐

📷دریچه‌های فاضلاب در سطح خیابانهای شهر بوشهر به رنگ پرچم اسرائیل درآمد. در نوع خودش کار جالب و خوبی هست. #طوفان_الاقصی #شکست_غیر_قابل_ترمیم #غیر_قابل_ترمیم #غزه قهرمان تسلیت 🚩

فوری/فوری/فوری::اعلام فراخوان جهادازطرف دفتر مرجع شیعیان حضرت آیت الله سیستانی .الجهاد..الجهاد.حی علی الجهاد ☝️☝️📣شما هم انتشار دهید... ┄┅═✧✺▪️▪️▪️▪️✺✧═┅┄

🌺🌺🌺🌺🌺 #پیامبر_گرامی_اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: از نفرین مظلوم بترسید😔 اگر چه کافر باشد! زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعی نیست. خونه شون تو بمبارون از بین رفته خودش هم مجروح شده اما ببینید چه رجزی میخونه...💔 بچه هامونو اینجوری تربیت کنیم:)

🌎دبیرستانی در آمریکا، سن فرانسیسکو 🔻هر چی پائیز سال گذشته سعی کردند بذر و تخم فتنه در کشور و مدارس ما بکارند و اغتشاشات بوجود بیارند حالا در مدارس خودشان باید برداشت کنند مکرو مکرالله والله خیر الماکرین ...🙏✊

6⃣ نبض یک خمپاره      🌸عزت الله نصاری 🔹با این تعداد کم و اسلحه های قدیمی و کم و بدون آموزش، مجبوریم همزمان در چندین نقطه ی آبادان و خرمشهر بجنگیم، بچه های ما خیلی شجاع و جسور و مقاوم هستن ولی این صفات برای دفاع کافی نیست، اسلحه و مهمات و برنامه ریزی هم لازم داریم که متاسفانه اینها الان حکم کیمیا را دارن، این جوانان جسور در نهایت امر یه تفنگ یا یه آرپی جی با مقدار کمی مهمات دارن و قبلا دوره ی سربازی دیدن، نه فرمانده بودن نه از تاکتیکهای جنگ و دفاع اطلاع کافی دارند نه حتی به درستی جغرافیای منطقه را می‌شناسند، همین عدم آشنایی به جغرافیای منطقه در چند روز آینده باعث یه تحول بسیار خطرناک بر علیه آبادان شد، با رزمندگان خرمشهری همراه شدیم، توی کوچه پسکوچه های خرمشهر که حالا خالی از سکنه و زیر گلوله بارون دشمن است میدونیم، چهار پنج نفری هستیم، من و یکی دیگه تفنگ نداریم، مقداری نان و پنیرو خرما و مقداری آب دست ما دادن تا به رزمندگانی که درگیر بودن برسانیم، صدای تیراندازی و درگیری شدیدی در فاصله دور و نزدیک فضا را پر کرده، یهویی بچه هایی که همراه هستن درازکش میکنند، صدای یه سوتی بگوشم رسید، نشستم و گوشهام را گرفتم، یه چیزی منفجر شد، بچه ها شدیدا به من اعتراض کردن که چرا دراز نکشیدی : مگه نمیدونی وقتی صدای سوت توپ یا خمپاره میاد فورا باید دراز بکشی؟ نه نمیدونم برای چی دراز بکشم؟ عامو، وقتی خمپاره یا توپ به زمین اصابت میکنه و منفجر میشه چند صد ترکش ازش جدا میشه و اگر دراز نکشیده باشی آشپاله میشی!!! ترکش؟ ترکش چی هست؟ اطراف را نگاهی کرد و چندتا تکه ی فلزی که بسیار تیز و ناموزون هستن را نشونم داد، به اینها میگن ترکش، یه دونه اش کافیه که دست یا پات را قطع کنه یا حتی شهیدت کنه، به فلکه راه آهن رسیدیم، تانکهای عراقی بخوبی دیده می‌شوند، پشت جدول خیابون درازکش کردیم، روی آسفالت زیر تابش آفتاب، از گرما داشتم کباب میشدم، چگفتم، وولک لااقل بریم توی یه خونه ایی جایی که سایه هست اینجا داریم آب پز میشیم قبل از اینکه عراقیها حمله کنند ما کباب شدیم رفته، یه خونه ایی نزدیک اون محل بود رفتیم توی خونه و منتظر شدیم، تانکها دور و بر خودشون میچرخیدن و قصد حمله ندارن، بعدازظهر خبر رسید که گمرک خرمشهر اشغال شده، صحن مسجد جامع پر از رزمنده های تازه نفس و مجروحینی است که از خطوط درگیری برگشتن، وانت عموغلام اومد تعدادی از مجروحین را با خودمون به آبادان آوردیم، بیمارستان طالقانی، راهروهای بیمارستان مملو از مجروحین است، امدادگران سرگرم پانسمان و رسیدگی به مجروحین هستن، دل تو دلم نیست میخوام سریعتر برم خونه و از بابام خبر بگیرم، با بچه ها، سعید برادرم سعید یازع و فرید خنافره، از مسجد امیرالمومنین حرکت کردیم، غروب شده و همه جا تاریک، هر چند مسلح هستیم ولی از دیدن این منظره بسیار وحشت کردیم، شهری که تا یک هفته پیش پر از نور و شور و هیجان بود، توی تمام کوچه پسکوچه هاش بساط فوتبال و گل کوچیک و بحث و جدل برپا بود، حالا تبدیل به شهر ارواح و اشباح شده، کواترای شرکتی که بعلت شمشادها و درختان متعددش هوای دلپذیر و خنکی داشت، حالا همون شمشادها و درختها مثل اشباح شدن، قدم به قدم آوار خونه هایی که براثر اصابت توپ و خمپاره منهدم شدن به چشم میخوره، سعید برادرم پیشنهاد کرد برای اینکه کمتر بترسیم و به خودمون روحیه بدیم همگی با هم سرود بخونیم، انقلااااااب انقلااااب انقلااااااب انقلااااب انقلاب اسلامی، جسم من، جان من، خون من، خون من تورا حامی، خون من ترا حامی، ای خونبهای شهیدان پرثمرنهال ایمان.. همینطوری که سرود میخونیم پاهامون هم به زمین میکوبم، رسیدیم خونه، بابام اینها خونه هستن، بنده خدا، مادربزرگم را تا ایستگاه ۷ هم برده بود دو سه ساعت هم منتظر شدن ولی ماشین گیرشون نیومده، ماشینها یا اینکه پر از مسافر بودن یا کامیون بوده که نمیشد مادربزرگم را سوار کنند، چندسالیه که پاهای بابام مبتلا به واریس شده، امروز هم که گاری چهارچرخ را تا ایستگاه ۷ هل داده پاهاش بشدت درد گرفته و رگهای پاهاش  ورم کرده، حالا یکی از همسایه ها که تاکسی داره به بابام قول داده اگر ۱۰ لیتر بنزین گیر بیاره، هر ۳ نفرشون را تا ماهشهر میبره، ۱۰ لیتر بنزین!!!!!!!؟؟؟؟؟  مثل اینه که وسط کویر لوت  تقاضای بستنی قیفی کنی، اینروزها بنزین به اندازه جان آدمیزاد قیمت داره، بابام پیشنهاد کرد بروند و از منطقه تانکفارم(۱) بنزین بیارند!!! بهش گفتم کار خیلی خطرناکیه ولی ظاهرا با همسایه قرار گذاشتن بروند، در کنار بعضی از مخازنی که منهدم شدن یا کنار لوله های انتقال نفت، مقدار زیادی مواد سوختی وجود داره، مردم این مواد را بعنوان بنزین میریزن توی باک موتورسیکلت و ماشین، بعضیا میگویند سوخت هواپیماست!!!6⃣