#معرفی_شهید 🖤
🪴نام و نام خانوادگی: محمد اسلامی نسب
🕊تاریخ تولد: ۱۳۳۳/۱۱/۲۸
☁️تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱٠/۴
🌱محل تولد: فارس،داراب
💍وضعیت تاهل: متاهل
🪧محل مزار شهید: گلزار شهدای شیراز
📕کتاب ها: سردار زهرایی،ستاره سهیل
📷شغل: پاسدار
📺فیلم مربوط به شهید: مستند آقای مربی
#شهیدمحمد_اسلامی_نسب
#کافه_کتاب
#کلام_شهید 🥀🖤
شهادت آنچنان شيرين و لذت بخش است كه با هيچ كدام،از وعده هاي دينوي او را مقياسي نيست. شهادتي كه دشمن با هيچ سلاحي عليه او نمي تواند به مبارزه در آيد و همه تيغ هاي دشمن در مقابلش كند و بي اثر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من هر وقت نام مبارك بي بي فاطمه الزهرا (س)را به زبان ميارم نا خودآگاه از خود بي خود ميشوم و مطمئن هستم كه ايشان ما را شر منده نميكنه .
#خاطرات 📕🖤
محمد علاقه زیادی به حضرت فاطمه زهرا (س) داشت و برای همین همه اونو سردار زهرايي صدا میکردند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشمش آسیب جدی دیده بود. دکترها، حتی با عمل جراحی از سلامت چشمش قطع امید کرده بودند. اصرار داشت که عملش کنن. بالاخره راضیشون کرد عمل رو شروع کنن و کاری به نتیجه نداشته باشن. شرط کرده بود که عمل رو با ذکر یا زهرا (س) شروع کنن.بعد از عمل دکترها متعجب از نتیجه بودند. ذکر یا زهرا (س) کار خودش را کرده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیلی خاکی و بی ادعا بود،انگار نه انگار فرمانده گردان امام رضا(ع)هست. با بچه ها بودن رو حلاوت و شیرینی می دونست و صمیمانه باهاشون صحبت می کرد،نه مثل یک فرمانده.بلکه مثل دوتا رفیق....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از بچه های گردان اومد به آقا محمد گفت که شلوارم پاره شده و...
خلاصه این که شلوار نو می خواست و نمی دونست که نیست .آقا محمد بهش گفت:فلانی برو شلوار شخصیت رو بپوش و این شلوار کهنه و پاره رو بیار.بسیجی وقتی رفت و برگشت،محمد پشت پرده شلواری که پاش بود رو درآورد و شلوار کهنه رو پوشید و شلوار خودش رو به بسیجی داد و او هم خوشحال شد و رفت.خیلی خودمونی بگم،دلش رو به مادیات دنیا نمی بست...
#شهیدمحمد_اسلامی_نسب
#کافه_کتاب