..
📝خدایا!
همان دعای همیشگی ِ
#شهید_حمید_باکری
در قنوت ِ نمازَش:
{اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِكّ
پرودگارا روزی مان گردان
توفیق شهادت در راه خودت را}🌱
🔺شهید مهدی باکری یه داداش داشت اسمش حمید بود. معاونش بود. جنازه اش تو مجنون جا موند. بیسیم زدن گفتن: حاجی حمید رو بیاریم؟ گفت: همه اونایی که اونجا خوابیدن حمیدای منن اگر میتونید همه بچه ها رو بیارید بیارید؛ نمیتونید حمید هم پیش بچه هاش بمونه. خودش توی عملیات بعدی رفته بود خط مقدم مجروح شد. جنازه شو گذاشتن قایق بیارن؛ تو شریحه قایق رو زدن 💔
#شهید_حمید_باکری
#سالگرد_شهادت
آنها از دوران کودکی و نوجوانی تا دوران انقلاب و جنگ، تاریخچهای پر از شجاعت و خدمت به میهن اسلامی داشتند و به عنوان نمادهایی از ایمان و اراده ملت ایران در یادها میمانند.حمیدی که در خیبر سینه به سینه رژیم بعثی ایستاد و پیکرش در پل شیطان ماند و مهدی که در عملیات بدر عاشورایی فرماندهی کرد و در دجله جاودانه شد....
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_حمید_باکری
از خــون چشم حــمید بگویم؛ آن دو شبی کــخه در جزیرهی مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نگذاشت... ناغافل دیدم از چشم های حـمید دارد خون میآید؛ داد زدم: حمید! چشم هات... ترکش خــورده؟ خندیـد... برگــشت زل زد بهم،گــذاشت خــودم بفهمم بعد از دو شــــبانه روز کــار و بــی خــوابی مــویرگ هــای چشمش پــاره شــده وآن خــون...
#شهید_حمید_باکری
📸 برادران باکری در یک قاب
آنها از دوران کودکی و نوجوانی تا دوران انقلاب و جنگ، تاریخچهای پر از شجاعت و خدمت به میهن اسلامی داشتند و به عنوان نمادهایی از ایمان و اراده ملت ایران در یادها میمانند.
حمیدی که در خیبر سینه به سینه رژیم بعثی ایستاد و پیکرش در پل شیطان ماند و مهدی که در عملیات بدر عاشورایی فرماندهی کرد و در دجله جاودانه شد....
#افتخار_آذربایجان
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_حمید_باکری
با چندتا از خانواده های سپاه توی یه خونه ساڪن شده بودیم.یه روز که حمید از منطقه اومد
به شوخی گفتم:
" دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم.
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارک!"
بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تڪرار ڪردم.
دیدم ازحمید صدایی در نمیاد.
نگاه کردم ، دیدم داره گریه میڪنه، جا خوردم.
گفتم:" تو خیلی بی انصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم، حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟"
سرش رو بالا آورد و گفت: "فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی من اصلا از جبهه برنمیگردم"
#شهید_حمید_باکری