کت و شلوار دامادیاش را خیلی دوست داشت. تمیز و نو در کمد نگه داشته بود.
به بچههای سپاه میگفت: «برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیهی من برای شماست.»
کت و شلوار دامادی *محمد حسن*، وقف بچههای سپاه شده بود و دست به دست میچرخید.
هر کدام از دوستانش که میخواستند داماد شوند، برای مراسم دامادیشان، همان کت و شلوار را میپوشیدند. جالبتر آن که، هر کسی هم آن کت و شلوار را میپوشید؛ به *شهادت* میرسید!
#شهید_محمدحسن_فایده
#شهیدانه 🕊
همسرش میگه :
🔸یه روز اومدم خونه دیدم چشماش سرخه!!
🔹نگاه کردم دیدم کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب توی دستاشه ..
🔸بهش گفتم :گریه کردی؟!!
🔹یه نگاهی به من کرد و گفت:راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی میشه!؟
🔸مدتی بعد برای گروه خودشون یه صندوق درست کرده بود و به دوستانش گفت:
🔹هرکسی غیبت کنه باید ۵۰ تومان بندازه تو صندوق📥 باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه🤍
#شهید_محمدحسن_فایده❤️🕊
#روایت_همسر_شهید💕