روی سجاده نشسته بود و داشت ذکر میگفت، چشمانش سرخ بود و خیس اشک. رنگ به رو نداشت ، نگران شدم و گفتم: چیزی شده مصطفی؟ خبری شده؟ کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین و زل زد به مهرش،نفس عمیقی کشید و گفت: از ساعت ۱۱ تا ۱۲ رو مخصوص #خدا گذاشتم. می شینم و نگاه میکنم به کارهام. از خودم می پرسم مصطفی کارهایی که کردی برای خدا بوده یا برای دل خودت؟
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#خود_سازی_به_سبک_شهدا 📚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
❣متوسلین به شهدا❣
روی سجاده نشسته بود و داشت ذکر میگفت، چشمانش سرخ بود و خیس اشک. رنگ به رو نداشت ، نگران شدم و گفتم: چیزی شده مصطفی؟ خبری شده؟ کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین و زل زد به مهرش،نفس عمیقی کشید و گفت: از ساعت ۱۱ تا ۱۲ رو مخصوص #خدا گذاشتم. می شینم و نگاه میکنم به کارهام. از خودم می پرسم مصطفی کارهایی که کردی برای خدا بوده یا برای دل خودت؟
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#خود_سازی_به_سبک_شهدا 📚
خواهرانم! زهرا گونه زندگی کنید.
برداشت من از زندگی، از آنچه خواندم و لمس کردم خلاصه اش این است که: تنها راه سعادت، رسیدن به کمال بندگی خداست. بندگیِ او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی او می باشد...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
╰┅─────────┅╯
✨🌷
خواهرانم! زهرا گونه زندگی کنید.
برداشت من از زندگی، از آنچه خواندم و لمس کردم خلاصه اش این است که: تنها راه سعادت، رسیدن به کمال بندگی خداست. بندگیِ او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی او می باشد...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
انشاءالله شهادتم صدق گفتارم را گواهی میدهد شك نکنید و مطمئن باشید راه
ولایت همان راهٔ علیست؛ رهبر بر حق،سیّد علی ست.
#شهـید_حججی
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
اۍکسیکهدرمجلساهلبیت(ع)خدمتمیکنۍ،
اگراینخدمت،بهخدمتبه
انقلاباسلامیمنتھینشود،
مسیررااشتباهرفتهاۍ!
چهزیباگفتآنامامحکیمما:《اسلامنابمحمّدیواسلامآمریکایی》
پسبدانیمکههیئتنابمحمّدیوهیئتآمریکایی
همداریم!
#شھید_مدافع_حرم_حمیدرضا_اسداللھی
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
شب ها که می خواست بخوابد با همان لباسی که تنش بود می رفت بیرون سنگر و روی سنگ ریزه ها می خوابید
یک شب بهش گفتم:چرا این کار رو می کنی،چرا توی سنگر نمی خوابی؟
جواب داد:بدن من خیلی استراحت کرده،خیلی لذت برده،حالا باید اینجا ادبش کنم.
#شهید_سید_حمید_میرافضلی
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
استخاره کرد، بد آمد
گفت: امشب عملیات نمیکنیم!!
بچهها آماده بودند، چند وقت بود که آماده بودند،
حالا او می گفت نه!!
وقتی هم که می گفت نه، کسی روی حرفش حرف نمی زد.
فردا شب دوباره استخاره کرد و باز هم بد آمد.
شب سوم عراقی ها دیدند خبری نیست،
گرفتند خوابیدند،
خیلی هاشان را با زیر پیراهنی اسیر کردیم..!
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
میگفټ:اگرمےخواهیدنذرےڪنید
فقط گناه نڪنید...!
مثلانذرڪنیدیڪروزگناهنمےڪنم،
هدیہبہآقاصاحبالزمان «عج»ازطرفخودم یعنےازطرفخودتانعملےرابراےسلامتیوتعجیلدرفرجآقاامامزمان«عج»انجاممےدهید
ڪہیڪےازمجربترینڪارهابراےآقااست.
#شہید_مجید_سلمانیان
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
همسر شهید روح الله قربانی:
وقتی روح الله شهید شد،
چند وقت بعد که
خیلی دلم برای روح الله
تنگ شده بود به خونه خودمون رفتم
وقتی کتابی که روح الله
به من هدیه داده بود را باز کردم
دیدم که روح الله
روی برگ گل رُز برام نوشـته بود:
عشقمَندلتنگنباش❤️
#شهید_روحالله_قربانی
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت تازه منتشر شده از #شهید_مصطفی_ردانی_پور
#صدای_ماندگار عاقبت سازش با دشمن اسلام
سخنرانی شهید مصطفی ردانی پور برای اولین بار منتشر شد
#عملیات_رمضان ۱۳۶۱/۵/۳
••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
در همه گرفتاریهاتون توسل داشته باشید به خود آقا(حضرت ولیعصر عج)، همه گرهها به دست ایشون
باز میشه.. شهدا با توسل به این ابرقدرت، با دست خالی جلوی یه دنیا ایستادگی کردند.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
╰┅─────────┅╯
می خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه اول رفته بود سراغ اهل بیت یک کارت نوشته بود برای امام رضا(ع) مشهد ، یک کترت برای امام زمان(عج) مسجد جمکران ، یک کارت هم به نیت حضرت زهرا(س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه(س) قبل از عروسی بی بی اومده بود توی خوابش! فرموده بود: چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا عروسی شما نیایم؟
ببین همه آمدیم، شما عزیز ما هستی..
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
در فتح المبین مجروح شد. به یک بیمارستان در تهران منتقل شد.
روزی که می خواست مرخص شود و به جبهه بازگردد، هیچ پولی نداشت! هیچ آشنایی در تهران پیدا نکرد بجز امام زمان عج الله
روز جمعه بود. به آقا متوسل شد...
جمعیت برای ملاقات با جانبازان و مجروحین از نمازجمعه به بیمارستان آمده بودند.
یک سید روحانی از لابه لای جمعیت خودش را به مصطفی رساند و یک کتاب دعا به او هدیه داد و گفت: این شما را تا جبهه می رساند و بلافاصله رفت!
مصطفی هرچه تلاش کرد نتوانست آن سید را ببیند.
وقتی مردم رفتند، کتاب دعا را باز کرد. چند اسکناس نو داخل آن بود.
وقتی به جبهه رسید، پول ها هم تمام شده بود!
#شهید_مصطفی_ردانی_پور