eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
227 دنبال‌کننده
34.7هزار عکس
33.8هزار ویدیو
294 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 خطاب به همسرش : 💐به فرزندانم بگو ڪہ من عاشق سید علے بودم بگو ڪه اگر شادے روح‌ بابا را می‌طلبید سرباز ولایت (سیدعلے) باشید صحبت ‌هاے حضرت آقـا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید ڪہ چراغ هدایت شمـا خواهد بود. 🥀 🍃🌹🌹🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ❇️ 🌹شهید مدافع‌حرم خلیل تختی نژاد 🔸خلیل پاسداری ولایت‌پذیر بود و فرامین مقام معظم رهبری همواره نصب‌العین او بود و اعتقاد داشت که اوامر حضرت آقا که فرمودند: «اگر در سوریه نجنگیم، مجبوریم در همدان و تهران با تکفیری‌ها بجنگیم» نباید روی زمین بماند. 🔸بسیار به نمازخواندن مقیّد بود و همیشه نمازش را اول وقت می خواند. خلیل نمازش را هم در مسجد می‌خواند و در پایگاه بسیج محله فعالیت داشت. با همه مهربان و خوش‌برخورد بود. هرکاری که از دستش برمی‌آمد، برای دیگران انجام می‌داد. 💐ولادت : ۱۳۷۲/۵/۱۰ 🌷شهادت : ۱۳۹۷/۳/۱۴ 🥀 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ای نفس گیر ترین حادثه ی فصل خـزان من بـہ اسمت بِرسم ، سخت نَبارم سخت است . . . ◽️تاریخ ولادت: ۱۳۶۱ ◽️محل ولادت : مشهد مقدس ◽️تاریخ شهادت :۱۳۹۶/۸/۱۸ ◽️محل شهادت : دیرالزور_سوریه ✔️روحانی شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام تقی پور به دلیل شهادت در روز اربعین به معروف شده است. «خیلی زود یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد.(مرگ در پیش است) یادتان نرود که ان الله مع الصابرین. دوست ندارم در مرگ من لباس عزا بر تن کنید و گریه و زاری کنید. خصوصا اگر خداوند توفیق شهادت در راه خودش را عطا کرد. سائل الزینب سلام الله علیها انشا الله شهید میرزا محمود تقی پور 🕊🍃🕊🍃🕊گ 🌷 🌹 رویاد کنیم... 🌺با و یک ... 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 🦋🦋🦋
این امتیاز اوست ڪہ بی مرز عاشـق است دور از وطن حوالی غربت شهید شد اسارت : ۱۳۹۴/۱۰/۰۱ شهادت : ۱۳۹۵/۱۱/۱۵ رجعت : ۱۳۹۶/۰۳/۱۲ 🌹🍃🌹🍃
📌 راز شال سبزی که همیشه همراه شهید سالخورده بود 🔹️ همسر شهید محمد تقی سالخورده می گوید: چندماہ بعد عقدمون من و آقا محمد تقی ، رفتیم بازار من دوتا شال خریدم. ◇ یڪیش شال سبز بود ڪه چندبار هم پوشیدمش و یک روز محمد به من گفت: اون شال سبزت و میدیش به من؟ ◇ گفتم : چرا؟ ◇ گفت: حس خوبی بہ من میدهد شما سادات هستی و وقتی این شال سبزت هـمرا من هست قوت قلب می گیرم ... ◇ شال را دادم و خودش هـم دوردوزش ڪرد و شد شال گردنش ڪه هر ماموریتی ڪه میرفت یا به سرش می بست و یا دور گردنش می انداخت ... ◇ و در ماموریت آخرش هـم هـمون شال دور گردنش بود ڪه بعد شهادتش برایم آوردن ... ‌● ولادت :۱۳۶۵/۱۰/۱‌، مازندران ●شهادت:۱۳۹۵/۱/۲۱، خانطومان 🇮🇷🚀🇮🇱
سلام علیکم، خاطرات کوتاهی با شهید آقاعبداللهی: من و علی آقا مدت کمی با هم آشنا شده بودیم اما پیش نیومده بود که بشینیم و با هم صحبتی داشته باشیم، چون علی آقا رو ما بیکار ندیدیم، مدت اندکی هم که کنار ما بود با منزل تماس میگرفت و جویای احوال خانواده میشد و بعدش به جهاد و فعالیت می پرداخت. داستان از اینجا شروع شد که علی آقای ما قرار بود به عنوان کار تخصصی مخابرات، فرماندهی مرکز مخابراتی که در ساختمانی در شهر الحاظر بود و معروف به ساختمان دوقلو بود رو بر عهده بگیره قرار بود ایشان مسئولیت را از بنده تحویل بگیرند و حقیر منتقل شوم به خانطومان. اما کار مخابراتی از حال دل علی آقا خبر نداشت. چشم و دل ایشان در گروی آن سوی جبهه و نفوذ در دل دشمن برای عملیات گشتی و شناسایی دوخته شده بود و معتقد بود هر چه اطلاعات کامل تر و دقیق تر بدست آورند سرعت عملیاتهای آزادسازی مناطق افزایش می یابد و همینطور هم شد. یکی از ماموریتهای برجسته ایشان شناسایی محور اتوبان حلب_دمشق بود که در آن شب های سرد زمستان شناسایی موفقیت امیز و دقیقی انجام دادند و روی میز فرمانده قرار گرفت و یکی از پیش زمینه های آزادسازی شهرک خانطومان شد. شاید مزد این کار بزرگ ایشان را خانم حضرت زینب دادند و مهر شهادت را بر کارنامه ایشان زدند خانطومان همانجایی ست که علی به پرواز درآمد و شهد شیرین شهادت نصیبش شد. وقتی در ساختمان دوقلو بودیم، شبها برا شناسایی می رفت وقتی می رسید اندکی به اذان صبح مانده بود، گلی و خاکی و خسته لباسهایش را می شست و استحمامی می کرد و به نماز می پرداخت. واقعا وقتی ایشان را می دیدم میتوانستم حدس بزنم ایشان شهید خواهد شد. زمانی که الحاظر را ترک کرد و به خانطومان رفت یک یا دو روز بعد من هم در آنجا حاضر شدم. در آخرین عملیات که خط شکن عملیات هم علی آقا بودند صدای ایشان را تا لحظه آخر در بیسیم میشنیدم، گزارشهای لحظه به لحظه استرسم را زیاد می کرد تا وقتی که علی در بیسیم گفت ما را محاصره کرده اند و دارند به ما نزدیک می شوند. خیلی مقاومت کرد و ما دیگر ناامید شده بودیم، حال خوبی نداشتم، به خاطرات کوتاهی که با هم داشتیم فکر میکردم و در دل گفتم خدایا همسر علی و خانواده اش و پسر یکساله اش چشم انتظارند. کاری کن برایش اتفاقی نیفتد و کاری کن اگر قرار به از دست دادن علی داریم جایمان عوض شود اما نمیدانستم بار گناهان من آنقدر سنگین است که این توفیق عنایت حضرت زینب خاص علی آقا بود. لحظه آخر در بیسیم گفت به دنبال من نیایید دیگر کار از کار گذشته و من هم برای این که بی سیم دست دشمن نیفتد آن را از بین میبرم و این بود آخرین کلام علی آقا و لحظاتی بعد از طریق پرواز کوادها متوجه شدیم ایشان و آقای سعید انصاری شربت شیرین شهادت را نوشیدند. تا مدتی حال خوبی نداشتم بعد از برگشتن به ایران هم یک ماهی شبها خوابم نمیبرد، به دوستان شهیدم فکر میکردم که علی آقا یک نفر از این شهدا بود. اما با خود فکر کردم و دیدم باید برای خودم گریه کنم چرا که آنان رستگار شدند و ما همچنان در گیر و دار دنیای خود شده ایم. ای کاش حال خوب آن روزها تمام نمی شد. خوشا به سعادت و توفیق شهدا. شادی روح همه شهدای صدر اسلام تا کنون و التماس دعا برای این بنده رو سیاه خدا و دعا برای پیوستن به قافله شهدا صلوات هدیه فرمائید. ارسالی از همرزمان شهید علی آقا عبدالهی 🌹 شهید علی عبدالهی🇮🇷🌹