eitaa logo
بصیرت افزایی
51 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
174 فایل
السلام علیک یا حجت ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف بصیرت افزایی الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از درس اخلاق
خُلق عظیم  ملّا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین در ذیل آیه شریفه: « وَ اِنَّکَ لَعَلَی‌ خُلُقٍ عَظیم» نقل می کند: پیرزنی چادر نشین که راهش به مدینه منوّره دور بود، علاقه عجیبی به دیدار پیامبر(صلی الله علیه و آله) داشت. چندبار به فرزندانش گفته بود مرا به مدینه ببرید تا به زیارت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) مشرف شوم، ولی فرزندان او موفق به این سفر نشدند، پیرزن در آتش فراق رسول خدا می سوخت و در اشتیاق دیدار پیامبر در حسرت و اندوه و غم و غصه به سر می برد. و در قلب خود هم با خدای مهربان برای پیدا کردن توفیق زیارت حبیب خدا مناجات می کرد. 🔵👈 روزی برای آوردن آب، همراه با یک مشک به سر چاهی که در بیابان بود آمد، از عنایات خدا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) با دو سه نفر از یاران و اصحاب از آن منطقه عبور می فرمودند. چون به سر چاه رسید و پیرزن را دید که بند مشک به دست دارد و برای آب کشیدن از چاه آماده می شود، به او فرمودند: این کار برای تو زحمت دارد، مشک را به من بده تا از چاه به کمک تو آب بیرون بیاورم، 🔵👈 پیرزن در پاسخ گفت: اگر این زحمت را از دوش من برداری برایت دعا می کنم. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مشک را پر از آب کرد، سپس به دوش مبارک گذاشت وبه سوی خیمه و چادر آن زن روانه شد، گرمای هوا بیداد می کرد، بار سنگین بود، عرق بر پیشانی رسول خدا جاری شده بود، یاران به آن جناب عرضه داشتند: مشک را به ما بده تا به در خیمه این پیرزن برسانیم. در جواب اصحاب با قلبی سرشار از عاطفه و محبت فرمودند: « دوست دارم بار امتم را خود به دوش بکشم! » [ برگرفته از کتاب عارفانه، ج5، ص37. ] ✅ داستان کوتاه و خواندنی ✅ 📩 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq