eitaa logo
♡مشڪےبہ‌رنگ‌حجاب♡
516 دنبال‌کننده
6هزار عکس
364 ویدیو
443 فایل
دوستان پیام سنجاق شده رو بخونید و وارد کانال جدید بشید تا با قدرت دوباره شروع کنیم عذر بخاطر کمکاری این چند وقت اما درس میشع️
مشاهده در ایتا
دانلود
آلما نگاهش را از روی ساده برداشت و گفت:« کدام سبد گل؟ چرا چرت می گی ساده؟» ساده دستش را گرفت و او را نگه داشت:«آلما!» آلما حق به جانب نگاهش کرد:«چیه؟» اصرار کرد:«کیه؟» _کی کیه؟ انکارش آنقدر برای ساده عجیب و باور نکردنی بود که دیگه نتوانست چیزی بگوید. آلما دستش را از دست ساده بیرون کشید و رفت. ساده همین که صدای زنگ تعطیلی را شنید بی بال از مدرسه بیرون پرید. از اینکه بخش بزرگی از ذهنش را یک سبد بزرگ گل که هیچ ربطی به او نداشت اشغال کرده بود از دست خودش کفری بود. وقتی قیافه ی آلما را هنگام انکار آن سبد گل به یاد آورد احساس بدی کرد. چیزی شبیه حالت تهوع. تهوعی که روح دچارش بود نه جسم و خوش عطر ترین لیمو ترش های جهان هم نمی توانست برایش کاری کند. کم کمک فهمید چیز هایی که دیده نمی شوند نسبت به چیز های دیدنی پیچیدگی های بیشتری دارند. مثل نیروهایی که گاهی آدم ها را وادار می کند کارهایی بکنند که خودشان هم پیش از آن حدس نمی زدند توانایی انجامش را دارند. مثل نیرویی که پری را واداشت به او بگوید برو گمشو! اون هم به ساده! به کسی که روزی نه چندان دور دوست جان جانی اش بود. یا نیرویی که آلما را واداشت جلوی یک جفت چشم شاهد حقیقت را انکار کند. ......... @Sarall