eitaa logo
کانال رسمی هییت ثارالله روستای قوشه
237 دنبال‌کننده
706 عکس
565 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Mohammadf1365
مشاهده در ایتا
دانلود
12.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من قلبم برای بارون لک زده دیدم کربلا بارون زده...❤️ ▫️ هوایت نکنم می‌میرم https://eitaa.com/sarallah_ghoushe
حسین ستودهمن مال اباعبدالله.mp3
زمان: حجم: 2.8M
من مال اباعبدالله دنبال اباعبدالله قلبم مثل بیرق جزو اموال اباعبدالله 🎙 =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ کانال‌ رسمی هیئت ثارالله روستای قوشه ╭┅────────────┅╮ 🆔 https://eitaa.com/sarallah_ghoushe ╰┅────────────┅╯
حاج محمود کریمی4_5789867990933575942.mp3
زمان: حجم: 10.14M
شور( غوغاست تووی مقتل ) شب اوّل ماه 🎙 مداح: 📍 (علیه‌السّلام) 🏷 کانال رسمی هیئت ثارالله روستای قوشه https://eitaa.com/sarallah_ghoushe
شکر خدا که چشم پر از اشک و سوز من غیر از شما بهر کسی پر بکا نشد خوشبخت، نوکری که دم جان سپردنش چشمش به غیر روی شما هیچ وا نشد https://eitaa.com/sarallah_ghoushe
حاج محمود کریمی4_5794393194246443925.mp3
زمان: حجم: 11.71M
شور (إن حرمتَنی از حرم) 🎙 مداح حاج محمود کریمی 🏷 کانال رسمی هیئت ثارالله روستای قوشه https://eitaa.com/sarallah_ghoushe
 از نام حسین است اگر عزت این دل یا رب تو فزونی بده بر قیمت این دل کانال رسمی هیئت ثارالله روستای قوشه https://eitaa.com/sarallah_ghoushe
کربلایی‌حسین ستودهشب های جمعه.mp3
زمان: حجم: 12.13M
🔊 | تنظیم 📝 شب‌های جمعه 👤 کربلایی‌حسین         ▪️ 🧡 هوایت نکنم می‌میرم کانال رسمی هیئت ثارالله روستای قوشه https://eitaa.com/sarallah_ghoushe
روضه های مرتبط با حضرت قاسم بن الحسن سلام الله علیهما و مقتل ایشان (۲) ادامه مقتل حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام (فراز چهارم از مقتل): عن حميد بن مسلم: قالَ لي عَمرُو بنُ سَعدِ بنِ نُفَيلٍ الأَزدِيُّ: وَاللّه ِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ! فَقُلتُ لَهُ: سُبحانَ اللّه ِ! و ما تُريدُ إلى ذلِكَ؟! يَكفيكَ قَتلُ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَلوهُم. فَقالَ: وَاللّه ِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ. فَشَدَّ عَلَيهِ ، فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ، فَقالَ: يا عَمّاه! فَجَلَّى الحُسَينُ عليه السلام كَما يُجَلِّي الصَّقرُ، ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَيثٍ غُضُبٍّ. فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّيفِ، فَاتَّقاهُ بِالسّاعِدِ، فَأَطَنَّها مِن لَدُنِ المِرفَقِ، فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ و حَمَلَت خَيلٌ لِأَهلِ الكوفَةِ لِيَستَنقِذوا عَمراً مِن حُسَينٍ عليه السلام ، فَاستَقبَلَت عَمراً بِصُدورِها، فَحَرَّكَت حَوافِرَها وجالَتِ الخَيلُ بِفُرسانِها عَلَيهِ فَوَطِئَتهُ حَتّى ماتَ. ترجمه: حمید بن مسلم می گوید: عمرو بن سعد بن نُفَيل اَزْدى به من گفت : به خدا سوگند ، بر او حمله مى برم . به او گفتم : سبحان اللّه ! و از آن ، چه مى خواهى ؟ ! كُشتن همين كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته اند ، براى تو بس است . گفت : به خدا سوگند ، به او حمله خواهم بُرد ! آن گاه به سوی قاسم بن الحسن حمله بُرد ، و باز نگشت تا با شمشير ، بر سرش زد . آن نوجوان ، به صورت ، بر زمين افتاد و فرياد برآورد : عموجان ! حسين عليه السلام ، مانند باز شكارى ، نگاهى انداخت و مانند شير شرزه ، به عمرو، يورش بُرد و او را با شمشير زد . او ساعد دستش را جلوى آن گرفت امّا از آرنج ، قطع شد . فريادى كشيد و از امام عليه السلام ، كناره گرفت . سواران كوفه ، يورش آوردند تا عمرو را از دست حسين عليه السلام بِرَهانند ؛ امّا عمرو در جلوى سينه مَركب ها قرار گرفت و سواران ، با اسب بر روى او رفتند و وى را لگدمال كردند تا مُرد . گریز روضه: قاسم بن الحسن عليه السلام وقتی با صورت بر روی خاک داغ کربلا افتاد عمو را صدا زد و عمو در آن شلوغی میدان خود را بسرعت رساند و اجازه نداد به بدن مطهر حضرت قاسم عليه السلام بیش از آن یک ضربه ی کاری که بر سرش وارد شد، ضربات دیگری وارد گردد و بیش از آن جسارت شود. اما : صلی الله علیک یا اباعبدالله لحظه ای آمد عصر عاشورا که آقا جانمان و مولایمان حضرت سیدالشهدا علیه السلام با بدنی پر از زخم نيزه ها و شمشیرها با صورت بر خاک داغ کربلا افتاد و دور تا دورش را گرفتند و هیچ کس نبود که به یاری اش برسد ... فَحَمَلوا عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، فَضَرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شَريكٍ عَلى كَتِفِهِ اليُسرى ، و ضَرَبَهُ آخَرُ عَلى عاتِقِهِ المُقَدَّسِ بِالسَّيفِ ضَربَةً كَبا عليه السلام بِها عَلى وَجهِهِ . وكانَ قَد أعيا فَجَعَلَ يَنوءُ ويَكبو (الملهوف : ص ١٧٤ ، مثير الأحزان : ص ٧٥) ترجمه: از هر سو ، به او حمله كردند . زُرَعة بن شريك ، بر شانه چپ امام عليه السلام ضربه اى زد و ديگرى بر گردن مقدّسش ضربه اى زد كه بر اثر آن ضربه ، با صورت و به رو ، بر خاك افتاد . خيلى ناتوان شده بود . به زحمت ، بلند مى شد و باز ، به رو ، بر زمين مى افتاد. _____ کانال رسمی هیات ثارالله ع روستای قوشه https://eitaa.com/sarallah_ghoushe
مقتل حضرت علی اکبر سلام الله علیه (۲) منابع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي: ج ٢ ص ٣٠. فراز دوم از مقتل: ثُمَّ حَمَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ وهُوَ يَقولُ: أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ نَحنُ وبَيتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِيّ وَاللّه ِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ أطعَنُكُم بِالرُّمحِ حَتّى يَنثَني أضرِبُكُم بِالسَّيفِ حَتّى يَلتَوي ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى ضَجَّ أهلُ الكوفَةِ لِكَثرَةِ مَن قَتَلَ مِنهُم، حَتّى أنَّهُ رُوِيَ أنَّهُ عَلى عَطَشِهِ قَتَلَ مِئَةً و عِشرينَ رَجُلاً، ثُمَّ رَجَعَ إلى أبيهِ و قَد أصابَتهُ جِراحاتٌ كَثيرَةٌ، فَقالَ: يا أبَه! العَطَشُ قَد قَتَلَني، و ثِقلُ الحَديدِ قَد أجهَدَني، فَهَل إلى شَربَةٍ مِن ماءٍ سَبيلٌ ، أتَقَوّى بِها عَلَى الأَعداءِ؟ فَبَكَى الحُسَينُ عليه السلام و قالَ: يا بُنَيَّ! عَزَّ عَلى مُحَمَّدٍ و عَلى عَلِيٍّ وعَلى أبيكَ أن تَدعُوَهُم فَلا يُجيبونَكَ، وتَستَغيثَ بِهِم فَلا يُغيثونَكَ، دَفَعَ إلَيهِ خاتَمَهُ، و قالَ لَهُ: يا بنی! خُذ هذَا الخاتَمَ في فيكَ، وَ ارجِع إلى قِتالِ عَدُوِّكَ، فَإِنّي أرجو أن لا تُمسِيَ حَتّى يَسقِيَكَ جَدُّكَ بِكَأسِهِ الأَوفى شَربَةً لا تَظمَأُ بَعدَها أبَداً. فَرَجَعَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إلَى القِتالِ ، و حَمَلَ و هُوَ يَقولُ: الحَربُ قَد بانَت لَها حَقائِقُ وظَهَرَت مِن بَعدِها مَصادِقُ وَاللّه ِ رَبِّ العَرشِ لا نُفارِقُ جُموعَكُم أو تُغمَدُ البَوارِقُ وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى قَتَلَ تَمامَ المِئَتَينِ. ترجمه: سپس على اكبر عليه السلام ، حمله بُرد و چنين رَجَز خواند : من على ، پسر حسين بن على ام . به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك تريم . و به خدا سوگند كه بى نَسَب (ابن زياد) ، نمى تواند بر ما حكم برانَد . شما را آن قدر با نيزه مى زنم تا اين كه خم شود و آن قدر شما را با شمشير مى زنم تا آن كه در هم پيچد ؛ زدنِ جوان هاشمىِ علوى . وى ، پيوسته مى جنگيد تا ضجّه كوفيان ، از فراوانىِ كُشتگانشان ، بلند شد . حتّى روايت شده كه او با وجود تشنگى ، صد و بيست مرد از آنان را كُشت . سپس به سوى پدرش باز گشت و در حالى كه زخم هاى فراوانى به او زده بودند ، گفت : اى پدر ! تشنگى مرا كُشت و سنگينىِ آهن ، تاب مرا بُرد . آيا آبى براى نوشيدن هست تا با آن در برابر دشمن ، نيرو بيابم ؟ حسين عليه السلام گريست و فرمود : اى پسر عزيزم ! بر محمّد و على و پدرت ، سخت است كه از آنان ، چيزى بخواهى و آن را اجابت نكنند ، و از آنان ، يارى بخواهى و تو را يارى نكنند . سپس ، انگشترش را به او داد و فرمود : فرزند عزیزم! اين انگشتر را به دهانت بگير و براى نبرد با دشمنت ، باز گرد كه من ، اميد مى برَم كه شب نرسيده ، از كاسه لبريز جدّت ، چنان شربتى بنوشى كه پس از آن ، ديگر هرگز تشنه نشوی . پس على اكبر عليه السلام به ميدان باز گشت و حمله بُرد و چنين رَجَز مى خواند : حقيقتِ جنگ ، نمايان شده است و پس از آن ، راستى و پايدارى ، آشكار مى شود . به خداى صاحب عرش ، سوگند ، نه شما را رها مى كنيم و نه شمشيرهايمان را غلاف مى كنيم . او به جنگ ، ادامه داد و دويست نفر را كُشت. _______________________________ کانال رسمی هیات ثارالله ع روستای قوشه https://eitaa.com/sarallah_ghoushe
مقتل حضرت عباس بن ابیطالب و برادرانش علیهم السلام ج) وَ اشتَدَّ العَطَشُ بِالحُسَينِ عليه السلام ، فَرَكِبَ المُسَنّاةَ يُريدُ الفُراتَ، وَ العَبّاسُ أخوهُ بَينَ يَدَيهِ، فَاعتَرَضَتهُما خَيلُ ابنِ سَعدٍ، فَرَمى رَجُلٌ مِن بَني دارِمٍ الحُسَينَ عليه السلام بِسَهمٍ فَأَثبَتَهُ في حَنَكِهِ الشَّريفِ، فَانتَزَعَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ السَّهمَ، و بَسَطَ يَدَهُ تَحتَ حَنَكِهِ حَتَّى امتَلَأَت راحَتاهُ مِنَ الدَّمِ، ثُمَّ رَمى بِهِ وقالَ: اللّهُمَّ إنّي أشكو إلَيكَ ما يُفعَلُ بِابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ. ثُمَّ اقتَطَعُوا العَبّاسَ عليه السلام عَنهُ، و أحاطوا بِهِ مِن كُلِّ جانِبٍ و مَكانٍ. (الملهوف: ص ⁩ 170) مَضى بِطَلَبِ الماءِ فَحَمَلوا عَلَيهِ و حَمَلَ هُوَ عَلَيهِم، و جَعَلَ يَقولُ: لا أرهَبُ المَوتَ إذِ المَوتُ رَقى حَتّى اُوارى فِي المَصاليتِ لِقا نَفسي لِنَفسِ المُصطَفَى الطُّهرِ وَقا إنّي أنَا العَبّاسُ أغدو بِالسَّقا ولا أخافُ الشَّرَّ يَومَ المُلتَقى فَفَرَّقَهُم، فَكَمَنَ لَهُ زَيدُ بنُ وَرقاءَ الجُهَنِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، وعاوَنَهُ حَكيمُ بنُ طُفَيلٍ السِّنبِسِيُّ، فَضَرَبَهُ عَلى يَمينِهِ، فَأَخَذَ السَّيفَ بِشِمالِهِ، و حَمَلَ عَلَيهِم و هُوَ يَرتَجِزُ: وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني وعَن إمامٍ صادِقِ اليَقينِ نَجلِ النَّبِيِّ الطّاهِرِ الأَمينِ فَقاتَلَ حَتّى ضَعُفَ، فَكَمَنَ لَهُ الحَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ الطّائِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، فَضَرَبَهُ عَلى شِمالِهِ، فَقالَ: يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ المُختارِ قَد قَطَعوا بِبَغيِهِم يَساري فَأَصلِهِم يا رَبِّ حَرَّ النّارِ فَقَتَلَهُ المَلعونُ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ. فَلَمّا رَآهُ الحُسَينُ عليه السلام مَصروعاً عَلى شَطِّ الفُراتِ فَبَكَى عليه السلام بُكاءً شَديداً. وفي ذلِكَ يَقولُ الشّاعِرُ: أحَقُّ النّاسِ أن يُبكى عَلَيهِ فَتىً أبكَى الحُسَينَ بِكَربَلاءِ (منابع: الملهوف: ص ⁩ 170 المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨) ترجمه: تشنگى حسين عليه السلام ، شدّت گرفت . از سيلْ بندِ فرات ، بالا رفت تا خود را به آب برساند و عبّاس عليه السلام ، برادرش نيز پيشِ رويش بود . سواران ابن سعد ، راه را بر آن دو گرفتند و مردى از بنى دارِم ، تيرى به سوى حسين عليه السلام پرتاب كرد و آن را در گلوى شريفش نشانْد . امام كه درودهاى خدا بر او باد ، تير را بيرون كشيد و دستش را زير گلويش گرفت تا كفِ هر دو دستش از خون ، پُر شد . سپس آن را پاشيد و گفت : «خدايا ! من از آنچه با پسر دختر پيامبرت مى كنند ، به تو شكايت مى كنم» . سپس ، عبّاس عليه السلام را از او جدا كردند و او را از هر سو ، در ميان گرفتند. عباس علیه السلام در طلب آب رفت كه بر او حمله بُردند . او هم به آنها حمله بُرد و چنين مى خواند : از مرگْ نمى هراسم ؛ زيرا مرگ ، ترقّى و صعود است ؛ كه مرا در پشت شمشيرها ، پنهان مى كند؛ جانم ، سپر جان پاكيزه مصطفى باد؛ من ، عبّاسم كه سقّا گشته ام؛ و به روز برخورد و شدت ، هراسى از شرّ ندارم پس آنان را متفرّق كرد . زيد بن وَرقاى جُهَنى ، در پشت درخت خرمايى به كمين او نشست و حَكيم بن طُفَيل سِنبِسى نيز او را يارى داد و بر دست راست عبّاس عليه السلام ضربه اى زد و آن را قطع كرد . عبّاس عليه السلام ، شمشير را به دست چپ گرفت و به آنها حمله بُرد و چنين رَجَز مى خواند : به خدا سوگند ، اگر دست راستم را قطع كنيد ؛ من ، هميشه از دينم حمايت مى كنم ؛ و نيز از امام راستگو و استوارباورى ؛ كه نواده پيامبرِ پاك و امين است . آن گاه ، جنگيد تا ناتوان شد . حَكيم بن طُفَيل طايى ، از پشت درخت خرما به او كمين زد و بر دست چپش ضربه اى زد و آن را قطع كرد . عبّاس عليه السلام نيز خواند : اى جان ! از كافران مترس ؛ و به رحمت خداى جبران كننده ، بشارتت باد ؛ همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله ، سَرور برگزيده ؛ با سركشى شان ، دست چپم را قطع كردند ؛ پروردگارا ! آنان را به داغىِ آتش برسان ! پس آن ملعون ، با عمود آهنين به او زد و عبّاس عليه السلام را به شهادت رساند . هنگامى كه حسين عليه السلام ، او را بر كناره رود فرات ، افتاده دید به شدّت گريست . شاعر ، در اين باره گفته است : سزامندترين كس به گريه مردم بر او جوانى است كه حسين عليه السلام را در كربلا به گريه انداخت... ________________________________ کانال رسمی هیات ثارالله ع روستای قوشه https://eitaa.com/sarallah_ghoushe