راحتتر از این کوکو نداریم🥰 راحت و‌فوری و صد البته خوشمزه🤤 🔰مواد لازم برای دونفر ❌مواد من دو برابر بود کدو یک عدد متوسط هویج یک عددمتوسط پیاز یک عدد متوسط سیب زمینی یک عدد بزرگ سیر یک‌حبه بزرگ تخم مرغ یک عدد ارد نخودچی یا سوخاری یا ارد گندم دو‌قاشق ادویه(نمک/فلفل سیاه/زردچوبه/پاپریکا/پودر سیر) کنجد به دلخواه #چرا_مشکلات_ما_حل_نمی‌شود؟ . . . می‌گن ترک گناه کن ، نماز اول‌وقت بخون، دعا کن تا مشکلاتت حل بشه ؛ اینا همه جوابه و یکی از اونا برای حل مشکلات کافیه ولی مشکل از سؤالیه که مقابل این جوابا می‌ذاریم . . ‌. ✅سؤالو باید درست پرسید. حُسْنُ السُّؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ؛ 👈 مشکل ما اینجاست که دقیقا نمی‌دونیم مشکلمون چیه؟ اگر کسی دردی داشته باشه و متوجه آن نباشه ، نمی‌شه درمانش کرد . . . ادامه دارد...

تا فصل كدو تنبل هستش اين دسر تركيه اى باحال و درست كنين . . .😋😋😋 اگه كدو هم دوست ندارين بازم امتحانش كنين 😍🤌 https://eitaa.com/joinchat/2510553102C42cca2b434

#بربری #بدون_ورز #بدون_دردسر😍 🔰مواد لازم : آرد نان ۳۰۰ گرم آب ۲۲۵ گرم نمک ۴/۵ گرم بهبود دهنده (اختیاری) ۱/۵ گرم مخمر خشک فوری ۲ گرم میتونید برای اینکه نونتون سالم تر بشه ۱۰ درصد از ارد رو آرد گندم کامل بزنید میتونی این خمیر رو شب درست کنی و ۱۲ ساعت داخل یخچال فرار بدی و بعد پخت کنی برای صبحانه😍 #چرا_مشکلات_ما_حل_نمی‌شود 👈 مسأله اصلی اینجاست که ما درد رو نمی‌شناسیم، این فوق تمام دردهاست و راه درمان را مسدود می‌کنه . . . 🔃 همین گاهی، راه درمانو نه مسدود، بلکه معکوس می‌کنه ! ! ! ⚕️سلامتی هدفیه که از وسیله بالاتره . . . اگر توو سؤال، وسیله پیدا نباشه سؤال غلطه . .‌ . ادامه دارد . . . https://eitaa.com/joinchat/2510553102C42cca2b434

#طنز_جبهه😂 بیگودی های خواهر کاتبی!😐 حدودا ۱۸-۱۹ ساله بودم که حاج آقای مسجدِ محل یه شب خانوما رو جمع کرد و گفت: رزمنده ها لباس ندارن و خلاصه یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که ما انجام بدیم! من و چند تا از خواهرا که پزشکی می خوندیم، پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستانای صحرایی🏩 ما چمدونو بستیم و راهی 🚌 جنوب شدیم من تصور درستی از واقیعت جنگ 💣 نداشتم، کسی هم برای من توضیح نداده بود و این باعث شد که یه ساک دخترونه 🛍 ببندم شبیه مسافرت های دیگه و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ساک؛ یعنی بیگودی هام 😶 و چند دست لباس و کرِم دست و کلی وسایل دیگه ... غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم 🤭 یا دستمو کرم بزنم... به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم... نمیدونم چطور شد که ساک من و بقیهٔ خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی 🌪 که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه 😰 ما مبهوت به لباسامون که با باد 🌬 این ور و اون ور میرفتن نگاه می کردیم؛ برادرا افتادن دنبال لباسا 😱 و ما هم این وسط خجالت زده 😥 برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما، دلمون می خواست انکار کنیم😣 اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون وایساده بودیم 😑 بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردن که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😂 از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌😤 شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی گفت در حال کشیک بودن که این بستهء مشکوک رو پیدا کردن یه کسایی گفتن بیگودی های خواهر کاتبیه 😮 شب که همه خوابیدن، تصمیم گرفتم چال کنم 🕳 پشت بیمارستان صحرایی چند روز بعد یکی از برادرا گفت: ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم زمین رو کندیم، اینا اومده بالا گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐 و من هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم، دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا می دیدم که داره میاد سمتم🏃‍♂️ خواهر کاتبی🗣 خواهر کاتبی🗣 بیگودی هاتون… 😂😂😂😂😂 ☢ داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی یکی از امدادگران جهادگر ۸ سال دفاع مقدس https://eitaa.com/joinchat/2510553102C42cca2b434